فرهنگ با توجه به گستره آن، در بر گیرنده همه سنت های قومی جوامع، اندیشه ها، هنر و ادبیات مردمان در هر دوران و آیینی بوده است. پس از ورود اسلام به ایران و پذیرا شدن این آیین الهی، فرهنگ مردم ایران نیز از آموزه ها و اندیشه های ناب اسلامی به ویژه قرآن کریم بسیار اثر پذیرفت. با گذشت زمان این آموزه ها بیشتر بر جان و دل مردم نشست و در ذهن آنها رسوخ کرد و در آثار مختلف فکری، ادبی و هنری آنان تجلی یافت.

در عربی امروز از واژه فرهنگ با عنوان ثقافه تعبیر می شود. این واژه هرچند در قرآن کریم نیامده است، اما می توان واژه های دیگری که معنایی نزدیک به این مفهوم را دارند در قرآن یافت. واژه هایی نظیر: «سنت»، «امت»، «صبغه»، «دین» و «خلق» از جمله این واژگان هستند.

واژه «امت» در فرهنگ قرآنی شامل عده ای است که دین، جایگاه، زبان و آداب مشابه به هم دارند و در مکانی واحد زیست میکنند.

این واژه در قرآن بسیار به کار رفته است. امت اسلامی تعبیری است که گروه بسیاری از علما آن را برای مسلمانان به کار می برند.

کلمه «سنت» را نیز می توان به گونه ای هم معنای فرهنگ و یا اعم از آن دانست؛ زیرا دربردارنده مجموعه اندیشه ها، کردار و آداب و رسوم یک قوم است.

واژه دیگری که در قرآن به کار رفته، «خلق» است که به معنای طبیعت، ویژگی ها و عادت هاست. پیامبر اکرم صلی الله عليه و آله می فرمایند: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ من برای رساندن شما به اخلاق والای انسانی مبعوث شده ام». ارزش های اخلاقی فرد و جامعه، بخش الهی از فرهنگ آن را تشکیل می دهد و پیامبر صلی الله عليه و آله خود را به نشر اخلاق پسندیده موظف می دانستند. در قرآن هم درباره پیامبر صلی الله عليه و آله آمده است که: «انک لعلی خلق عظيم»، و خلق یعنی ویژگی های شخصی و خوی انسانی . واژه «ملت» نیز به معنای مجموعه ای از عقاید درست و گاه نادرست است که در قرآن نیز آمده است. در آیه ۱۲۰ سوره بقره که می فرماید یهودیان و مسیحیان از تو راضی نمی شوند مگر از ملت آنها تبعیت کنی.

واژه دین هم به مجموعه ای از عادات، شریعت و آیین اطلاق شده که عده ای در اعتقاد به آن مشترک هستند و البته این کلمه به عنوان مذهب و روش اعتقادی نیز عمومیت یافته است.

واژه «صبغه» نیز به گونه ای به پیروی از آموزه های الهی اشاره دارد تا آنجا که فرد کاملا رنگ و فرهنگ خدایی می گیرد. این واژه معادل مفهوم «انسان کامل می شود.

در واقع رنگ و بوی خدایی گرفتن، همان چیزی است که آیین اسلام از انسان انتظار دارد و این موضوع در صورتی میسر است که آدمی به مفهوم «انسان کامل و جامع» نزدیک شود. تاکنون اندیشمندان، علما و عرفای اسلامی درباره انسان کامل سخن گفته اند و هر کس از منظری بدان نگریسته و ویژگی های آن را برشمرده است. انسان فرهنگی مطلوب و متعادل، در واقع در مفهومی به نام انسان کامل متجلی می شود که لازم است این مفهوم با ویژگی های جهان امروز تعریف و تحلیل شود.

انسان متفکر در سایه اندیشه و فرهنگ می تواند هر کاری را انجام دهد، هر ناممکنی را ممکن سازد. آنچه می خواهد به دست آورد. چنانکه مولانا جلال الدین بلخی، حقیقت سرشت آدمی را در اندیشه می داند و می گوید:|

ای برادر! تو همه اندیشه ای

مابقی خود استخوان و ریشه ای

گر گل است اندیشه تو گلشنی

ور بود خاری تو هيمه گلخنی

با توجه به اهمیت فرهنگی در جهان امروز، شاید به تعبیری مهم ترین ویژگی انسان را فرهنگ او قلمداد کنیم. از آنجا که فرهنگ هر جامعه را افراد با فرهنگ آن حفظ می کنند، جایگاه انسان نیز در این چرخه اهمیت ویژه ای می یابد. در واقع انسان ها جوامع را تشکیل می دهند و اگر جامعه ای نظم و قانون دارد، به دلیل وجود انسان هایی قانونمند است.

اگر انسان به فرهنگ اسلامی آراسته شود و سنت های اسلامی را اجرا کند، به تعبير «انسان کامل» می رسیم؛ انسانی که در منظر قرآن، کمال عقلی دارد، دارای معنویت است و در تهذیب نفس می کوشد، برون گرا و جامعه گراست. هم اهل عبادت است و هم اهل اجتماع. هم از نعمت های گوناگون خداوند بهره می جوید و هم حرکت استكمالی و رو به رشد دارد. در سوره توبه آیه ۱۱۴ آمده است: «الابوين العابدون الحاير و الشؤون الراكعون الاجدون الآمرون بالمعروف والناهون عن المنكر والحافظون لحدود الله..

ویژگی هایی که در بالا شمردیم در این آیه آمده است. همین انسان است که در فرهنگ قرآن به خلعت و کرامت مزین می شود. ملائکه به او سجده می کنند. خداوند اسماء الهی را به او می آموزد و امانتدار ودیعه خداوندی می شود.

پس از ورود اسلام به سرزمین عربستان، فرهنگ و آداب این سرزمین دور افتاده و بی آب و علف دیگرگون شد. پیش از اسلام افتخار به انساب، قبائل و پدران، بالاترین افتخار بود. در واقع، مهم ترین عامل افتخار در میان عرب «لب» بود؛ یعنی نسبت و قومیت. این افتخار موهوم تا آنجا فرا رفته بود که هر کس قبیله خود را برتر و نژاد خود را والاتر از دیگران می دانست. عده ای وجود مال و منال و خدم و حشم و تعداد فرزندان و قدرت را موجب افتخار و ارزش می دانستند. برخی دیگر، موقعیت اجتماعی و سیاسی را موجب برتری خود بر دیگران می دانستند. اما اسلام با شعاری آمد که فکرها ودل ها را دیگرگون کرد و خط بطلانی بر ارزش های فرودست دنیوی کشید؛ چراکه این ارزش ها در برابر میزان و معیار جدید، ارتجاعی و عقب مانده به شمار می آمدند. سعی اسلام بر زدودن تفاخر و برداشتن تفاوت ها و فاصله ها بود. در فرهنگ اسلامی قریش و عرب، فارس و عرب، سیاه و سفید تفاوتی با همدیگر ندارند. همه برابر و مساوی اند.

در کتاب آداب النفوس طبری آمده است که پیامبر صلی الله عليه و آله در اثناء ایام تشریق (روزهای ۱۱ و ۱۲ و ۱۳ ذی الحجه) در سرزمین «منی» در حالی که بر شتری سوار بود رو به سوی مردم کرد و فرمود:

ای مردم بدانید! خدای شما یکی است و پدرتان یکی. نه عرب بر عجم برتری دارد و نه عجم بر عرب، نه سیاه پوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سیاه پوست مگر به تقوا. آیا من دستور الهی را ابلاغ کردم؟ همه گفتند: آری! فرمود: این سخن را حاضران به غائبان برسانند.

افزون بر این، در فرهنگ قرآنی و عرفانی موضوع عزت و ذلت نیز مطرح است. صاحبان عزت کسانی هستند که به ویژگی های انسان کامل دست یافته اند. انسان کامل در عرفان اسلامی با اسامی و القاب مختلفی چون دانا، بالغ، کامل و مکمل مطرح شده است و خلیفه، هادی، جام جهان نما و اکسیر اعظم نیز از نام های اوست.

عزیز الدین نسفی که انسان کامل را نگاشته است در این باره می گوید: «در شریعت و طریقت و حقیقت تمام باشد و او را چهار چیز به کمال باشد: اقوال نیک، افعال نیک، اخلاق نیک و معارف».

البته انسان کامل مطلق نیز وجود دارد اما این مفهوم در قلب و وجود حضرت پیامبر صلی الله عليه و آله متجلی است و بس، چنانکه شیخ نجم الدین کبرا می گوید: «انسان مطلق در عالم یکی است و اعضای رئیسه آن انبياء عليهم السلام هستند و محمد صلى الله عليه و آله از انبیاء به مثابت دل بود بر شخص انسانی مطلق و دل خلاصه وجود انسان است».

اندیشمندان از ایده انسان کامل استفاده قرار کردند و این تعبیر جذاب سبب شده است که آثار متعددی در این راستا آفریده شود. محيي الدين عربی نیز در کتاب فصوص الحکم خود تعبیر انسان کامل را به کار برده است.

از ابن عربی به بعد، مفهوم انسان کامل به عنوان مفهومی مهم مورد توجه بسیاری از عرفا قرار گرفت. عده بسیاری در این باره کتاب نوشتند یا در اثنای اشعار و نوشته هایشان از آن سخن گفتند. از این میان، عزیزالدین نسفی از سالکان ادیب ایرانی، یکی از رسائل خود را که نثر زیبایی دارد الانسان الكامل نام نهاده است. این اثر یکی از نخستین آثاری است که به طور کامل به ویژگی های انسان کامل پرداخته است. پس از او عبدالکریم جیلانی نام کتاب خود را الانسان الكامل في معرفة الأواخر و الاوائل نام نهاده و به ویژگی های انسان کامل پرداخت. شمس تبریزی، مولانا جلال الدین مولوی، ملاهادی سبزواری، ابوعلی سینا، و ملاصدرا، و دیگر متفکران نیز به مفهوم انسان کامل پرداخته اند.

درباره ویژگی های انسان کامل تاکنون سخنان بسیاری گفته شده است، اما می توان معروف ترین ویژگی های انسان های کامل را در موارد زیر خلاصه کرد: مروت، راستی، اخلاص و خداترسی، آگاهی و دانش، آزادگی، عشق و محبت، دادگری، خردمندی، حسن خلق و تواضع، بلند همتی و توکل، ایثار و کمک به دیگران، استقامت و بردباری، امید به حق، خیر خواهی و نوع دوستی، شکر گزاری، قناعت و پرهیز کاری.

فرهنگ در آیینه ی زبان و ادب پارسی ، شهاب گودرزی - سپیده موسوی

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی