دوست عزیز باید دونست که روشن کردن یه اتش تاثیر خاصی بر الودگی هوا نداره، الودگی هوا امروزه ناشی از میلیون ها خودرو ها و کارخانه هاست ( یه ذره خودتون فکر کنید)، و تا این ها هستند خنده داره که بگیم جشن ...
من توصیه این کارها رو نکنین به اندازه کافی این هوا آلوده هست هرکسی برداشته آتیش روشن کرده این همه کوه هیزم و آتیش زدنش چه تاثیری داره این افکار عقاید قدیمی رو بریزین دور سرخ پوستا و آدم خوار ها و خیلی ...
طبیعتا برای بررسی صحت باید فقط به خود شاهنامه رجوع کرد، در زمان فردوسی بنا به گواه اشعارش شهر به معنای امروزین استفاده نمی شده است، بلکه شهر به معنای کشور و سرزمین بوده است: هیونان به هیزم کشیدن شدند / ...
فقيري را به زندان بردند. او بسيار پرخُور بود و غذاي همة زندانيان را ميدزديد و ميخورد. زندانيان از او ميترسيدند و رنج ميبردند, غذاي خود را پنهاني ميخوردند. روزي آنها به زندانبان گفتند: به قاضي بگو, ...
... بیرون پرتاب شود، میهمان می رسد.
اگر تفاله چای بر روی استکان چای شناور شد، میهمان می رسد.
اگر گربه به اهل خانه پشت کرد و نشست میهمان می رسد.
اگر هنگام سوختن هیزم از هیزم صدایی شبیه ناله بلند شود، ...
... در یک گوشه شیشههای ونیزی و در گوشهای دیگر پارچههای هندی یا ابریشم چینی میفروختند، در حالی که مردم محلی هیزم، ابزار آهنی یا خربزههایی را که با فضله کبوتر جمعآوریشده از برجهای خاصی در اطراف شهر رشد ...
... این سرزمین خانه های کوچکی برای خود ساخته اند و از ماهی نیز تغذیه می کنند، ظاهر امر چنین است که آنان هیزم زیادی داشته اند که ماهی را بر آن بریان می کردند. شاه برای استفسار حالشان از نزدیک به محل آنان میرود ...
... کردن مردم برای آرامش روان درگذشتگان، نسوزاندن هیزم تر، بیرون نکردن جانوران از دم خانه تا دم مرگ، نیازردن زمین و تمایل به آبادانی آن، خوراک دادن به پرندگان، نچیدن میوه نارس و ...
این آیین ها و بسیاری ...
... که بادیزن است برای افروختن آتش، زغال و انواع هیزم، جوال، جواز که چوب برنج کوبی و جوکوبی است، و البته انبار و نیز hezag که دلو است برای کشیدن آب از چاه و آسیا و آب انبار (پهلوی: warm). اور (پهلوی: war) ...
... و سپس زنان و دختران آب و هیزم فراهم می کنند و پس از آن به تهیه چای و پختن نان می پردازند. مردان پس از صرف غذا بدنبال دامها می روند. در فصل بهار چوپانان ساعت ۱ با ۲ بعد از ظهر گوسفندان را برای دوشیدن می ...
... به علاوه پروین در «درخت بی بر» مشکلات فکری خود را بیان می نماید:
آن قصه شنیدید که در باغ یکی روز
از جور تبر زار بنالید سپیدار
کز من نه دگر بیخ و بنی ماند و نه شاخی
و از تیشه هیزم شکن و اره نجار ...
... بر زمین می زنند و از گوشتش خوراکی نیک برای او آماده می کنند .
چو شد کشته دیگی ترینه بپخت
برید آبش از هیزم نیم سخت
بیاورد چپین بر شهریار
برو خایه و تره ی جویبار
یکی پای بریان ببرد از بره ...
... دل ز خویش
هیزم آرد گرد خود ده خر، مه بیش
در میان هیزم آید بیقرار
در دهد صد نوحه خود را زار زار
پس بدان هر ثقبهای از جان پاک
نوحهای دیگر برآرد دردناک
چون که از هر ثقبه هم چون نوحهگر
نوحهٔ ...
... درست کند: شیرین، خوشمزه، ماندگار. اگر اجاق یا فقط هیزم داشته باشید که بتوانید آن را بپزید و هنر و تجربه و فرهنگ و مهارت، دست گدایی به سمت هیچ ملّتی دراز نمیكنید. سمنو بسیار مقوّی هم هست. اگر گرسنه باشید، ...
... هیزم به اطراف رفت در زیر درختی مرد ژنده پوشی با حالی پریشان دید از احوال وی جویا شد و دریافت كه از خجالت اهل و عیال در عدم كسب روزی به اینجا پناه اورده است و هفته ای است كه خود و خانواده اش در گرسنگی بسر ...
... آرامش روان درگذشتگان ، نسوزاندن هیزم تر . بیرون نکردن جانوران از خانه تا دم مرگ . نیازردن زمین و کوشش بآبادانی آن .خوراک دادن به پرندگان . نچیدن میوه ی نارس ...
هنوز روستاییان ایران که بیشتر پایبند آیین ...
... و بقیه خانوادهها هم حتما در این پنج روز آتشی تنور میکنند و نان میبندند هیزمهای قدیمی را میسوزانند و آرد موجود در خانه را نان میپزندو کماچ شیرین که ویژه زرتشتیان است درست میکنند و این نان ...
... داد: به جایی که نه خوردنی و نه نوشیدنی و نه نان و نه آب و نه هیزم و نه آتش و نه زر و نه سیم و نه بوریا و نه گلیم دارد. جوحی گفت: بابا مگر او را به خانه ما می برند؟) در این داستان ریا و فریب را به سخره ...
... ها چاله های چهارگوشی بودندکه ظروف داخل آنها چیده شده و روی آن را با گرده های تاپاله و هیزم می پوشاندند و آتش می زدند. در نتیجه ظروف بدست آمده به این شیوه دارای پخت ناهمگون و ضایعات فراوان بود؛ با این وجود ...
... پرسش و خوی پرسشگر را ناشی از منش شهوترانی او میداند. در پرسش دهم و یازدهم، گفتگویی در باره گذاردن هیزم تر و خشک بر آتش، و نیز مباحدانستن نوشیدن می نزد زرتشتیان انجام میشود که نکته خاصی در بر ندارد. ...
... قوانین و نظایر آنها را می نوشتند گمان می رود نخستین بار از پخته شدن خاک دیواره ها و کف اجاق ها به پختن آجر پی برده اند . کوره های آجر پزی ابتدایی بی گمان از مکان هایی تشکیل می شده که در آن لایه های هیزم ...
... (د 5، ص 291) و نیز در آخرهای کتاب آمده است که مرا دخل و خرج از برابر بدی زمانه مرا چون برادر بدی تگرگ آمد امسال برسان مرگ مرامرگ بهتر بدی از تگرگ در هیزم و گندم و گوسفند ببست این برآورده چرخ بلند ...
... دعوت کرد گفت من امروز زکام دارم و در خور همنشینی و همدمی آزادگان نیستم. از او پرسیدند کدام شخص ترا تربیت کرده؟ پاسخ داد نفس من. چون نیکی دیگران را ببینم تقلید می کنم و چون زشتی را مشاهده کنم می پر هیزم. ...
... پراکنده، امّا تأثیرگذار و سودمند را در سالهایِ گذشته در شکلها و کالبَدها و نمودهایِ گوناگون، دیده ایم. پس بهترست که از کلّی گویی بپرهیزم و یکْراست به سراغِ یکی از سامانْمَندترین و پُرْثمرترین ...
... اشکانیان , از اینکه از طرف محمود سالی خراج بخشیده شده است ، اظهار سپاسگزاری و قدردانی می کند و این نیز حاکی از تهی دستی اوست . در داستان بهرام گور ، در زمستان سختی از فقر می نالد : نماندم نمک سود و هیزم ...
برف می بارد
برف می بارد به روی خار و خاراسنگ کوهها خاموش دره ها دلتنگ راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ بر نمی شد گر ز بام کلبه ها دودی یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد رد پا ها ...
... برخورد می نمود . بهمین دلیل یونانیان درباره او داستهای بیشماری نوشته اند و او را بزرگترین جهان قهرمان پیش از اسکندر مینامند . او کرزوس را پس از شکست از سوختن در میان هیزمهای آتش نجات داد و بزرگش داشت و ...
... بیامدند و آتش به هیزم زدند و پس از آن شنودم که قریب ده فرسنگ فروغ آن آتش بدیده بودند ، و کبوتران نفط= ( نفت ) اندود بگذاشتند و ددان برف اندود آتش زده دویدن گرفتند و چنان سده ای بود که دیگر آنچنان ندیده ...
... بسر آید و عمرش به آخر برسد هیزم فراوانی گرد آورد و بر بالای آن بنشیند و شروع به خواندن بکند و مست گردد و بال بر هم بزند بدان گونه که آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و آو در آتش خود بسوزد و از خاکسترش ...
... نه محقق بود نه دانشمند چارپاپیی برو کتابی چند آن تهی مغز را چه علم و خبر که بر او هیزم است یا دفتر علم از بهر دین پروردنست نه از بهر دنیا خوردن هرکه پرهیز و علم و زهد فروخت ...
... زان میان گفت شاهدی بلخی جمعی چو گل و لاله به هم پیوسته تو هیزم خشگ در میانی رسته رفیقی داشتم که سالها با هم سفر کرده بودیم و نمک خورده بی کران حقوق صحبت ثابت شده. آخر به سبب نفعی اندک آزار ...
... وقتی کلمه ای همیگفتم به طریق وعظ با جماعتی افسرده دل مرده ره از عالم صورت به عالم معنی نبرده دیدم که نفسم در نمیگیرد و آتشم در هیزم تر اثر نمیکند دریغ آمدم تربیت ستوران و آینه داری در محلت کوران و لیکن ...
... خداوند تعالی همین مثال دارد مهتری در قبول فرمان است ترک فرمان دلیل حرمان است ظالمی را حکایت کنند که هیزم درویشان خریدی به حیف[۱۳۵] و توانگران را دادی به طرح[۱۳۶]، صاحب دلی برو گذر کرد و گفت ...