البته کار اصلی را سرداراسعد.و تنکابنی و یبرم خان ارمنی و سایرمشروطه خاهان کردن و رضا شاه با درایت اون را ادامه داد.درواقع سرداراسعد ب تخت ننشست و گفت تشنه قدرت نیستم هدفم پیشرفت ایران و نوشتن قانون اساسی ...
باسلام و درود بر استاد خسروی ارجمند وقتی تشنه ایی، بی آب در کویری سراب هی قدم بگذارد وناامید این طرف و آن طرف رود ولی هرجا رود به احاطه کویر گرفتار آمده را راه نجاتی نیست تا خوراک کرکسان گردد، ناگهان آبی ...
... نمی ذارم اگر بیرون بد آهنگ ست علیه ی عاشقان جنگ ست مشو مرعوب این قصه غمین و ساکت و خسته برای عاشقِ تشنه اگر دنیا شود رشوه به قلبش شک نمی افتد هزاران شب نمی خفتد چه میخواهی بگو یارم هوای عاشق و دارم من ...
چگونه شیر مادری که به طفل شیر میدهد قبل از خارج شدن از پستان مادر به شکل خون است ولی بعد از خارج شدن رنگ سفید میگیرد و به شیر تبدیل میشود... اگر سه روز تمام در بیابان تشنه بمانی اولین ابی که پیدا بکنید ...
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد..... تشنه ی زمزمه ام... این آهنگ عاشقانه مه زمزمه که فریادی از قلبی پر امید و غم برای هنرمندی بود که تعهدش صداقت بود.
در باغي چشمهايبود و ديوارهاي بلند گرداگرد آن باغ, تشنهاي دردمند, بالاي ديوار با حسرت به آب نگاه ميكرد. ناگهان , خشتي از ديوار كند و در چشمه افكند. صداي آب, مثل صداي يار شيرين و زيبا به گوشش آمد, آب ...
... را که به گوشش برسانی
گرچه جز زهر من از جام محبت نچشیدم
اى فلك زهر عقوبت به حبیبم نچشانی
اشکت آهسته به پیراهن نرگس بنشیند
ترسم این آتش سوز از سخن من بنشانی
تشنه دیدی به سرش کوزه ی تهمت بشکانند ...
... چار پایان خود را سیراب نموده باشد ولی سپاه باید تشنه باشد چون وقتی انسان رفع احتیاج نموده است بآسانی میتوان او را مغلوب کرد و هنگامیکه به چیزی احتیاج دارد بیش از همه وقت سر سخت است و دسته های مقدم باید ...
... فرستاده بودند با «پست» می آمیزد تا آن را همراه چیز دیگری که آن نیز زهرآلود است، به شاه تشنه و گرسنه که از شکار به خانه بازگشته بود بخوراند. آن چیز دیگری که همراه با «پست» می آید، مدلول و مصداق واژه ای ...
... سرما می لرزیدند و گرسنه و تشنه به سر می بردند مگر آنکه فرزندانشان در اوقات معین خوراکی در گورشان می گذاشتند، هر کس در زمین بیشتر گناه کرده بود در آنجا عذاب فراوان تر می چشید، بر این گونه اشخاص بیماری جذام ...
... و دشت خشک کویر واقع است، اما حصار کوههای البرز و ارتفاع زیاد آن، اجازه عبور رطوبت و بخار دریا را به این سرزمین تشنه نمی دهد، و صحنه را برای ترکتازی بادهای خشک و هوای گرم و سوزان کویر، خالی می گذارد.
تابستان ...
... نیاز کنید
و
نکر بلبل همه آنست که گل شد یارش!
گل در اندیشه که، چون عشوه کند در کارش؟!
و
لعل سيراب به خون تشنه، لب یار من است
وز پی دیدن او، دادن جان، کار من است
و
بهای نیم کرشمه، هزاز جان ...
... یافت. زوار به خیال استحصال اجر و ثواب میآیند. كسی كه با ایشان به نام خیرات و مبرّات برمیآید، از عطایا و صدقات ایشان كامیاب میگردد. بیا و به یاد لب تشنه كربلا آب بفروش. اما زنهار، در ظاهر عملت فی سبیلالله ...
... را گفت و خوابید پس وقتی خورشید سر زد رستم تن رخش را شست و زین به روی آن نهاد و به سوی خوان دوم رفت.
خان دویم : بیابان بی آب
رستم که به رفتن ادامه میداد از گرمای شدید هوا تشنه شد و آبی نمییافت. ...
... زمزمه کنم. علاوه بر اين ٬ با زبان فارسي مي توانم نيوشاي اندرز استادان اخلاق باشم و خلاصه مي توانم بر سر سفره گسترده و پرنعمتي که در گستره ايران زمين گسترده است بنشينم و جان تشنه و گرسنه خود را قوت و قوّت ...
... تشنه و مخمور می لعل تو گشته است خواهم برسم بر می و من تاب ندارم تا پای در این معرکه ی دود نهادم دیدم که بجز صحنه ی مرداب ندارم صبر منم ای دوست شد آخر که صد افسوس در هجر تو در هجرتم اسباب ندارم ...
... خود برداشتند و رفتند تا به بیابانی رسیدند که از گرما چون تنوری تافته بود و آهن در آن از تابش خورشید نرم می شد.خیر که بی خبر از این بیابان سوزان ،آب های خود را تا قطره ی آخر،آشامیده بود تشنه ماند اما چون ...
... لب ز عسلتر چه شد میشود از نیشتر هست در این نوش و نیش از پی او نیشتر جز به کفاف از جهانتر مکن القصه لب هر چه خوری آب بحر تشنه شوی بیشتر یا: به زنجیر طبیعت بسته چندی بر آرای دل ...
... شد و از جای برخاست و گفت که این نیک نهاد ، درست است که من به دین تو نیستم اما این دلیل آن نیست که نتوانیم دمی را با هم بگذرانیم و در کنار هم خوراکی بخوریم ، سپس با لبی تشنه و دهان ناخورده از خانه ی ابراهیم ...
آه ازین منزلی که در پیشست که گذرگاه شاه و درویشست نه ازین دام میتوان جستن نه ازین بند میتوان رستن گر خوری همچو خضر آب حیات تشنهلب جان دهی درین ظلمات گر چو عیسی روی به چرخ برین عاقبت جا کنی ...
... اینکه این تأکیدِ ترکیه در کنار کمتوجهی مقامات فرهنگی ایران قرار گرفته و مورد انتقاد بسیاری از اهل ادبیات و فرهنگ کشورمان واقع شده است. این در شرایطی است که به نظر میرسد جهان تشنه پیام اندیشمندانی چون ...
... . و سوختن در راه معشوق را چون جان شیرین گرامی دارد .
شتر نشانه ی آهستگی و درنگ و بردباری در میان ایرانیان "شتر" است که خار می خورد و بار می برد و آهسته آهسته در میان بیابان های تشنه و تفته ی ایران زمین ...
... مسحور خود میکند.
رقص سپیداران و خنکای درختان گردوی رودخانه سادات به همراه جویهای پر آب و نوای دلنشین پرندگان در این روستا آدمی را به وجد میآورد.
باغها سیراب و باغبانان تشنه کام
رودخانه سادات ...
... تن رستم پیچید و او را لرزاند. تهمتن وقتی چنین دید،گفت ای جوان !دست نگه دار که با توسخنی دارم . برزو دست از پیکارکشید. تهمتن که خود را سخت گرفتار میدید،به نرمی گفت: ای نامدار اسب من تشنه است. خود نیز گرسنه ...
... که سکه چندي ز عيدياش در جيب خود نهاده، به عمدا تکان دهد، آيد صداي شانهسر، از شاخ بيدبن وقتي که سر به سجده تکان هر زمان دهد گويي که تشنهاي به سبويي تهي ز آب هوهو، ندا مکرر، هم با دهان دهد گيرم ...
... و هوا «ديوان قوامي، ص 120» آب خود با دشمنان تشنه قسمت ميکند عزت و آزادگي بين تا کجا دارد حسين «ديوان اوحدي، ص5» 2- خون: خون از مهمترين اجزاي وجود آدمي است. بدون آن ادامه حيات ميسر ...
... سال 61 چنین آمده است:
«...راه آب بر حسين بگرفتند تا تشنگي او را غمي كرد. پس او را آنجا تشنه بكشتند، روز عاشورا چهارشنبه بود، سنه احدي و ستين. و شمر بن ذيالجوشن لعنهالله سر حسين بن علي رضيالله عنه ...
... همقدم عباس را بعد از حسين(ع) در هواداري آن شاه الست جمله را يك دست بود او را دو دست تا قيامت تشنهگامان صواب مي خورند از رشحه آن مشك آب بر زمين آب تعلق پاك ريخت ...
... و نخستین پادشاه آنجا به نام اسکندر میباشد که خاندان هخامنشی را در زمان داریوش سوم(دارا)مغلوب خواهد کرد.»(1) در رؤیای دانیال،کوروش همانند قوچی دو شاخ(ذو القرنین)در میآید و ظهور او به مردم اسیر و تشنه ...
... «حجم سبز») مرغي خوش آواز كه ترنمش از فرسنگها قابل شنيدن است ولي با اين حال او باز تشنه زمزمه است: ....... ............. و نه آواز پري ميرسد از روزن منظومة برف تشنة زمزمهام. ...
... مى كند كه نه تنها تشنگان به دنبال آب مى گردند، بلكه آب نيز در جستجوى تشنگان است . شاه عبدالليف راز عشق ميان چشمه آب و انسان تشنه را در رساله اش به شكل يك داستان عاشقانه مطرح نموده است و نمونه هايى ازاين ...
... خستگياش كه در رفت، بلند شد و راه افتاد. نميدانست كجاست و به كجا ميرود. چند روزي راه رفت. تا اينكه سرانجام گرسنه و تشنه نزديك شهري رسيد. خوشحال شد و خدا را شكر كرد. يكدفعه چند زن و مرد، در حالي كه ...
... قنات جهان، زماني روشنتر ميشود كه آبيزلال را از اعماق 300 متري زمين بيرون كشيده و در رگهاي خشك و تشنه كوير جاري ميكند. اين قنات كه بزرگترين قنات گناباد در ميان دهها قنات اين شهر و البته يكي از عجايب ...
... شهری و صنعتی تشنه آن هستند با امید به اینکه بتوانیم این سنتهای قشنگ که انسان را از افسردگی ،خشونت ،بی رحمیو... بیرون میآورد دوباره رواج دهیم و جو معنوی و شادزیستن رادوباره زنده کنیم. ....
بن مایه ...
... که بسیار تشنه و هیجان زده شده است سپاس خدا را به جای می آورد : تهمتن سوی آسمان کرد روی چنین گفت کای داور راستــگوی هران کس که از دادگر یک خدای بپیچد نیارد خـــــــرد را به جایج برین چشمه آبشخور میش نیست ...
... بودم
در رگ هر برگ لرزانم خزیده عطر بس افسون
در شبی تاریک روییدم
تشنه لب بر ساحل کارون
بر تنم تنها شراب شبنم خورشید می لرزید
یا لب سوزندۀ مردی که با چشمان خاموشش
سرزنش می کرد دستی را که از هر ...
... سير نميشود، بلكه پيوسته به آن مشتاق تر ميگردد. تشنه آز را سيرابي متصور نيست مگر اينكه جام مرگش سيرابش كند. پس از اين چشمه عجيب، اسكندر به سرزميني رسيد كه دو درخت سخنگو در آن روئيده بود. مردم به او گفتند ...
... باشد و آن بیقرار باد
پیوستهچشم زال فلك از خدنگ غم تاریك همچو دیده اسفندیار باد
شد تشنهكام كشته، چو سلطاندینحسین در خرمن فلك ز حوادث شرار باد
چون ...
... و کسب فیض از محضر مردان نیک اندیش می تواند جام جهان بین داشته باشد و براسرار درون با خبر گردد و خیر و شر را بیابد . - جام جهان نماست ضمیر منیر دوست اظهار احتیاج ، خود آنجا چه حاجتست ؟ - روان تشنه ما ...
... رهگذاري تشنه درماند. رنج پيري از خطوط صورتش پيداست دسترنجش را به غارت برده، آز و كينة همسايگان دور يا نزديك ليك او در روزگار قحطي لبخند با شكيبايي، شب خود را سحر كردهست * مادرم پرورده در دامان ...
... پدید آوردی از رخ لاله زاری ز ناله بر هوا چون کله بستی فلکها را طبق در هم شکستی چو طفلی تشنه کابش باید از جام نداند آب را و دایه را نام ز گرمی برده عشق آرام او را به جوش آورده هفت ...
...
لیک ای تنهای زیبا،
نیک می دانم که اکنون ناامید و ناتوانی
تشنه کامی بی هیاهو، چون حبابی نیمه جانی
نیک می دانم که اکنون نوبت یاری رسیده
بهر درمان غم تو، گاه غمخواری رسیده
باید اکنون از ...
... از خانه خود نان و سبزی و هم چنین ظرفی برای نوشیدن آب میاورند. هر وقت تشنه میشدند از آب رودخانه میاشامیدند…”
ایرانیان در فرهنگستانها (=مدرسه ها) به کودکان خود آموزش میدادند تا با لیوان از آب رودخانه ها ...
... كردنست
عهد تو سایه و صبا گو بشكن كه راه من
رو به حریم كعبه لطف آله كردنست
گاه به گاه پرسشی كن كه زكوه زندگی
پرسش حال دوستان گاه به گاه كردنست
بوسه تو به كام من كوه نورد تشنه را
كوزه آب ...
... و تشنه به چشمه ای می رسد.پیش از فرود آمدن از اسب،دو فروزه ایزدی در پیکر دو جوان بر چشمه ظاهر می شوند و از او می خواهند بی درنگ همچنان بتازد زیرا که وقت تنگ و دشمن نزدیک است: همی خواست آمد فرود اردشیر ...
... ) در 1800 سال پیش به وضوح آورده شده است :
روزی اردشیر از نخچیر گرسنه و تشنه اندر خانه آمد . او واج ( دعای قبل از غذا ) گرفته بود و کنیزک آن زهر با پست ( نوعی شربت ) و شکر گمیخته ( آمیخته ) بدست اردشیر ...
... عشق و مستی را امیر رومی آن عشق و محبت را دلیل تشنه کامان را کلامش سلسبیل در بازسازی اندیشه می گوید: "قلب نوعی کشف و شهود یا بینش درونی است که در کلام زیبای مولوی قوت از انوار خورشید می گیرد و مارا با ...
... دیگری دارد.
.ابن مقفع تشنه اصلاحات اساسی بود. شجاعت و صداقت وی را بر آن داشت تا در «صحابه» خطاب به خلیفه چنین بنویسد:
اگر خلیفه خود پاك و باصلاح و اهل تقوی باشد حال رعیت اصلاح می شود. زیرا اول طبقات ...
... و نازک انديشي هاي خاص خود پرداخته و به شعرش اينها چهره اي کاملا مشخص مي دهد. فريدون مشيري در سوم آبان ماه 1379 در سن 74 سالگي دارفاني را وداع گفت. آثار: کتاب هاي اشعار او به ترتيب عبارتند از: تشنه ...
... زندگـانيت كوتاه گشـت / سرتخت شاهيت بي شاه گشت آب شور، تشنگي را فرو نمينشاند، بلكه ميافزايد و آزمند از مال دنيا سير نميشود، بلكه پيوسته به آن مشتاق تر ميگردد. تشنه آز را سيرابي متصور نيست مگر اينكه ...
... تشنه معرفت به سرگذشت، چگونگي و فراز و فرود اين کتاب بزرگ بودند. ... البته ذبيح الله صفا با عشقي که به ايران و ادب فارسي داشت کار ترجمه، پژوهش و تاليف را از همان سال هاي دانشجويي آغاز کرد، اما نخستين ...
... دود سیاه آتش و باروت می دوید در چشمهای خسته سنگر گرفتگان میدان شهر کهنه چو خورشید شامگاه می شست تشنه کام به خون دست و روی خویش تا رنگ خشم گیرد و تازد به سوی خصم همپای رزم مردم پیکار ...