مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

اي كهن بوم و بر

فرّ بهار بين که به آفاق جان دهد

هر بوته را هر آنچه سزا ديد، آن دهد

پارينه، آنچه باد خزاني ربود و برد

آرد دهد به صاحبش و رايگان دهد

سختم شگفت آيد از اين هوش سبز او

کز هر که هر چه گم شده، او را همان دهد

بر فرق کوه، سودة الماس گسترد

دامانِ دشت را سَلَب پرنيان دهد

زان قطره‌هاي باران بر برگ بيدبُن

وقتي نسيم بوسه بر آن مهربان دهد،

صدها هزار اختر تابان چکد به خاک

کآفاقشان نشان ز ره کهکشان دهد

آن کوژ و کژ خطي که برآيد ز آذرخش

طرزي دگر به منظرة آسمان دهد

پيري‌ست رعشه‌دار که الماس‌پاره‌اي

خواهد به دست همسر شادِ جوان دهد

آيد صداي جوجة گنجشک ز آشيان

وقتي که شوق خويش به مادر نشان دهد

چون کودکي که سکه چندي ز عيدي‌اش

در جيب خود نهاده، به عمدا تکان دهد،

آيد صداي شانه‌سر، از شاخ بيدبن

وقتي که سر به سجده تکان هر زمان دهد

گويي که تشنه‌اي به سبويي تهي ز آب

هوهو، ندا مکرر، هم با دهان دهد

گيرم بهار «بندرعباس» کوته است

تاوان آن کرانة «مازندران» دهد

آنجا که چار فصل، بهار است و چشم را

سوي بهشت پنجره‌اي بيکران دهد

نيلوفر کبود هنوز آسمان‌صفت

در خاک «مرو»، ز ايزد مهرت نشان دهد

شادا بهار «گنجه» و «باکو» که جلوه‌اش

راهت به آستانة پير مغان دهد

از سيم خاردار، گذر کن تو چون بهار

تا بنگري که «بلخ»، تو را بوي جان دهد

زان سيم خاردار دگر نيز برگذر

تا جلوة «خُجَند»، بهاري جوان دهد

زان سيم خاردار دگر هم گذاره کن

تا ناگهت بهار «بخارا» توان دهد

قاليچه‌اي‌ست بافته از تار و پود جان

هر گوشه‌اش خبر ز يکي داستان دهد

اما چو نغز درنگري، منظرش يکي‌ست

کاجزاش ياد از سنن باستان دهد

در زير رنگهاش، يکي رنگ را ببين

رنگي که صد پيام ز يک آرمان دهد

گويد: يکي‌ست گوهر اين خاک، اگرچه ياد

گاه از لنين و گاه ز نوشيروان دهد

گر خاک گشته در قدم لشکر تتار،

ور «بوسه بر رکاب قزل ارسلان دهد»،

اما هميشه در گذر لشکر زمان

«سعديش» عشق و «حافظش» امن و امان دهد

وانگه ز بهر پويه پايندة حيات

«فردوسي»اش روان و ره و کاروان دهد


دکتر محمدرضا شفيعي کدکني

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML