در کتاب آیین آمده است : عادتی در موقع جنگ بر قرار شده که بموجب آن سربازان چپ دست باید در جناح چپ جا بگیرند تا در مواردی که رو بروی دشمن ایستاده اند بتوانند به هر دو طرف تیراندازی بکنند و همچنین عادتی بوجود آمده که سواران در صف مقدم جنگی بکنند ولی این ترتیب در صورت حمله متقابل یا حرکت جناحی رعایت نمیشود و نیز برای قلب (لشکر) باید محل مرتفعی انتخاب و سعی شود لشکریان در آنجا مستقر گردند زیرا تا زمانیکه «دو قسمت اصلی سخت مقاومت میکنند سربازان جناح راست و چپ را نمیشود دفع و مغلوب نمود حتی اگر بأنها صدمه کلی وارد آید ولی اگر «دو قسمت اصلی» مغلوب بشود مقاومت جناحهای چپ و راست بیفایده خواهد بود و وقتی لشکر ضعیف شد سر بازان جناح راست و دو قسمت اصلی، باید حمله کنند و اما جناح چپ تا وقتی مورد تعرض دشمن خطر ناک واقع نشده به حمله نمیپردازد. در این صورت آنان (یعنی سربازان جناح چپ) حمله دشمن را دفع میکنند در این حال سربازان جناح راست و دو «قسمت اصلی» میتوانند با مهاجمين بجنگند و سپس نزد سیاهیان خود برگردند تا دو باره وارد نبرد بشوند و سربازان جناح چپ میتوانند فقط در موقع عقب نشینی این عمل را انجام بدهند و نمیتوانند پس از برگشتن دو باره وارد (نبرد) بشوند و باید سردار لشکر مواظبت کند که نورآفتاب و باد در پشت سر سپاه باشد و او نباید با سپاه خود مبادرت به جنگی نماید مگر هنگام ضرورت قطعی که احتراز از نبرد ممکن نباشد و اگر همچو اتفاقی پیش آمد باید سردار لشکر جنگی را را تا پایان روز ادامه بدهد و در هر صورت شایسته چنان است که فراریان بتوانند فرار کنند و دستگیر نشوند و وقتی سپاه نزديك آب توقف میکند و دشمن میخواهد از آن (آب) استفاده نماید نباید مانع دشمن شد تا او كوشش فوق العاده در جنگی بکار نبرد و وقتی دشمن باب میرسد و سپاه میخواهد آن (آب) را از او بگیرد بهترین موقع برای حصول این مقصود وقتی است که دشمن رفع عطش کرده و چار پایان خود را سیراب نموده باشد ولی سپاه باید تشنه باشد چون وقتی انسان رفع احتیاج نموده است بآسانی میتوان او را مغلوب کرد و هنگامیکه به چیزی احتیاج دارد بیش از همه وقت سر سخت است و دسته های مقدم باید در راههای هموار حرکت بکنند و در بلندیها توقف نمایند و از جاهایی که دقيقة وارسی نکرده باشد گذر نکنند و کمین در جاهای پوشیده و غیر مرئی نهاده شود و در مکانهایی که خطر شبیخون وجود دارد دامهای آهنی بگذارند و سردار باید از انتشار خبر راجع بأن (حمله) نگران باشد (جلوگیری نماید) زیرا انتشار آن باعث انهدام و دمار سپاه است و اگر اکثریت سربازان عبارت از افراد با تجربه و عاقل و دلیر باشند بهترین طریق برای سپاه اینست که اول دشمن باو حمله کند ولی وقتی اکثریت بی تجربه هستند و احتراز از نبرد ممکن نیست بهتر اینست که اول سپاه به دشمن حمله آورد و اگر عده نفرات سپاه چهار یا سه برابر دشمن نباشد نباید با او وارد جنگ شد و اگر دشمن به سپاه حمله بکند در صورتی سپاه میتواند به جنگ تن در دهد، که عده سربازان او تقريبا يك و نیم برابر دشمن باشد و اگر دشمن بداخل کشور تجاوز بکند سیاه میتواند با عده کم هم به زد و خورد بپردازد.

برای کمین نشستن باید سربازان دلیر، شجاع، محتاط وجدی را انتخاب نمود که بلند آه نکشند سرفه و عطسه نکنند برای آنان باید چار پایانی انتخاب کرد که شیهه نکشند و سر کش نباشند و برای کمین نهادن باید جایی برگزیده شود که نتوان به آن محل بطور غیر منتظر آمد و کمین گاه باید نزديك آب باشد تا هر گاه انتظار بطول انجامید بتوان آب ذخیره کرد و حمله باید پس از مشورت و مطالعه و رسیدن موقع مناسب انجام بگیرد و نبایدجانوران و پرنده های وحشی را ترساند و حمله آنان باید مانند آتش فروزان و باید ازگرفتن غنیمت احتراز کرد و هنگامی که دشمن در فكر دفاع از خود نیست و جاسوسانی نمیفرستد و وقتی در قسمتهای مقدم دشمن بی مبالاتی و غفلت مشاهده  میشود و دشمنان چار پایان خود را به چراگاهها رها کرده اند باید از کمین گاه بیرون آمده بچند دسته تقسیم شد. و در زمستان در سردترین و در تابستان در گرم ترین موقع بيرون آمد و پس از خروج از کمین گاه باید پراکنده و تقسیم شد و وظایف را بین خود معين نمود و برای حمله به دشمن شتافت و باید درنگی نکنند و متزلزل نشوند.

حمله کنندگان برای پورش باید از شب استفاده نمایند موقعی که باد در وزش باشد و صدای آب رودخانه ای که در نزدیکی است شنیده شود زیرا چنین موقع بهترین فرصتی است که صدای (نزديك شدن آنان شنیده نخواهد شد )و باید برای حمله از نیمه شب و یا تاریکترین وقت استفاده کرد و قسمتی از سپاه باید بسوی وسط دشمن حرکت بکند و سایرین او را دور بگیرند و آنهایی که در وسط در حرکت هستند باید اول حمله بکنند تا فریاد و صدا از این محل شنیده شود نه از جناحها و باید قبل از حمله چار پایانی که خیلی دور هستند لجامشان را بریده یکی بعد از دیگری برانند و از عقب با تیر بزنند تا آن چار پایان بترسند و بدوند و سر و صد راه بیندازند و یکی از سربازان فریاد بر آورد: «ای سربازان بشتابید سرکرده شما فلانی کشته شده است و جمعی به قتل رسیده اند و عده ای در حال فرار نده و دیگری فریاد بکشد: «ای مرد برای خدا بمن رحم کنه و دیگری بگوید: «امان، امان» و همچنین «آوخ - آوخ و مانند آن و باید دانست که شبیخون برای اینست که دشمن بترسد و دچار وحشت شود و باید از جمع کردن چیزهایی که مال دشمن بوده و از تصرف چار پایان و بردن غنیمت خود داری نمود.

در موقع محاصره قلعه باید سعی کرد از کسانی که در قلعه و شهر هستند یکی دو نفر را در صورت امکان تطمیع نمود و دو مطلب از آنها بدست آورد یکی کشف اسرار آنان و دیگری مرعوب کردن دشمن بوسیله آنها و باید شخصی را محرمانه بطرف سر بازان دشمن گسیل داشت تا آنان را متزلزل کند و امیدشان را به كمك قطع نماید و به آنان بگوید که راز محيلانه آنها فاش شده و بگویدشایعاتی راجع به قلعه شنیده میشود و مردم به نقاط مستحکم و سست قلعه و به نقاطی که مورد حمله آلات قلعه کوبی خواهد بود و به نقاطی که بر ضد آن منجنیق بکار برده خواهد شد و به جاهایی که نقب زده خواهدشد و به جاهایی که نردبان نصب خواهند کرد و به جاهایی که از دیوار بالا خواهند رفت و به جاهایی که در آن آتش سوزی خواهد شد با انگشت نشان میدهند. تمام این گفته ها باید دشمن را دچار وحشت کند و باید روی تیر کمان بنویسند و از اهالی قلعه و بی مبالاتی و لاقیدی در حفظ دروازه حذر کنید چه اکنون زمان بدی است. و آنهایی که حال زنده اند مردمان خائن هستند. قسمت عمده قلعه را ما تطميع کرده ایم و به تسلیم متمایل نموده ایم و چنین تیری را به طرف قلعه پرتاب کنند و بعد برای مذاکره با آنها کسی را بفرستند که سخن ور و مستعد در حصول منظور و دانا و فریب دهنده و اهل طفره باشد و هیچ چیز را فراموش نکند و وراج نباشد و باید حتی الامکان جنگی را به تأخیر انداخت زیرا در جنگی است که محاربين دست به اعمال جسورانه میزنند و حیله و تزویر بروز میدهند و اگر احتراز از جنگی مقدور نباشد باید با اسلحه سبك جنگ کرد و باید برای اردوگاه و موضع گرفتن سربازان محل پوشیده و مشجر و دارای آب را به تصرف در آورد و زمين مسطح و پست را در اختیار دشمن گذاشت »

در دوره پیش از خسرو اول تمام اختیارات نظامی در دست فرمانده کل و این سمت در یکی از مشهورترین خاندانهای هفتگانه ایران موروثی بوده. بدیهی است علاقه مقام سلطنت بامور لشکری این اختیارات فرمانده را بسیار محدود مینموده و نیز از مدارک تاریخی میتوان استنباط نمود که برخی از اعیان عالی رتبه بسمت راهنمایان عملیات جنگی در رزمها شرکت میکرده اند. در زمان خسرو اول فرماندهی کل ملغی میشود و بجای آن چهار فرمانده منصوب میشوند که هر کدام ریاست يك چهارم ارتش کشور را بر عهده میگیرند در بعضی موارد ممکن بوده شخص که مورد اعتماد مخصوص پادشاه و از اعضاء خانواده سلطنى باشد به مقامی بالاتر از فرماندهی نصب شود. هسته ارتش ساسانی و بهترین قسمت آن سواره نظام بوده که اشراف و اعیان در آن داخل بودند گروهی بنام «جاودان» نیز جزو سواره نظام بوده که محتملا از روی نمونه هخامنشی تشکیل یافته بود. قسمت ضعیف تر ارتش پیاده نظام بوده که دهقانهای مشمول نظام وظیفه جزو آن بوده اند گذشته از آن دسته های متعدد کمکی متشکل از ملت های مختلف ساکن مرزهای دولت ساسانی از قبیل سیستانیها اهالی ایالات کرانه دریای خزر و خبونیان (Chionites) و ارمنی ها جزو سپاه بوده اند. از صفات مشخصه سپاه ساسانی وجود فیلها بوده که در مواقع ضروری بکار برده میشده است. از فرمانده معلومات لازمه و دلیری و از سربازان انضباط مطالبه میگشته هرگاه در نزدیکی محل نبرد آبی موجود بود قدری آب مقدس روی آن میریختند اولین تیری که رها میکردند شاخه مقدسی بود، نبرد با دعوت دشمن باطاعت و پادشاهان و پذیرفتن آيين زردشت آغاز میشد.

تیراندازی که وسیله اصلی نبرد در آن عصر بوده مدت زیادی ادامه پیدا میکرد و پس از آنکه تیرها تمام میشود و سربازان ضعیف میشوند، حمله تعرضی شروع میگردد جناح راست که با سرسختی به حمله میپردازد شکست خورده عقب نشینی میکند آنگاه جناح چپ را به میدان رزم وارد میکنند این جناح پس از شکست عقب نمیرود که دو باره حمله بکند بلکه چون جنگی بمرحله قطعی رسیده بود فرار میکند .قاعده اول مر بوط به اینست که فرمانده باید مواظبت نماید که سپاه پشت به آفتاب و باد باشد این قاعده را مردم بیزانس نیز میدانسته اند و توصیه میکرده اند یاد آور میشویم که در جنگ دارا در روز دوم نبرد ایرانیان بواسطه موقعیت خوبی که داشتند به پیروزی کامل امیدوار بودند ولی در موقع تیراندازی از مقابل آنها بادی بلند میشود که مانع از تیراندازی گشته و از سرعت پرش تیر میکاهد. قاعدۂ دوم عبارت از اینست که فقط هنگام منتهای ضرورت باید به جنگ متوسل شد .در نامه بليساريوس خطاب به فيروز این تذکر راگنجانده است که صلح بهترین نعمت زندگی است و کسی که آن را نقض میکند برای افراد قوم خود بدبختی می آورد و بهترین فرمانده آنست که سعی کنند بوسیله جنگی صلح را مستقر نماید.

قاعده بعد جنبه خصوصی تری دارد و از این قرار است. هر گاه جنگ ناگزير باشد باید آن را تا آخر روز ادامه داد در عیون الاخبار در همان کتاب دوم (۲-۱۵۳۱۱) در فصل دوم که در باره مناسب ترین فصل برای مسافرت وجنگ بحث میکند مثل ایرانی نقل شده که میگوید صلاح در اینست که نبرد حتی الامکان به تأخير افتد و در صورت عدم امکان احتراز از جنگ باید تا آخر روز به نبرد پرداخت. پرو کو پیوس در دو جا میگوید: «ایرانیان ولو اینکه هنگام طلوع آفتاب صف آرایی کرده باشند نزديك بظهر یا بعد از ظهر مبادرت به حمله میکنند و نقشه ایرانیان را در هر دو مورد چنین بیان مینماید: «ایرانیان از این جهت نبرد را به تأخیر میاندازند چون خودشان نزديك بغروب غذا میخورند ولی رومیان نزديك بظهر باین سبب رومیان نمیتوانند در چنین موقع روز بطور شایسته مقاومت نمایند.»

این قاعده در کتاب نویسنده بی نام صریح تر بیان شده است(۱۰,xxx III) وی توصیه میکند که هنگام غروب باید وارد نبرد شد تا بدشمن نشان داد که سربازان چنان تشنه زد و خوردند که اعتنایی بوقت ندارند ولی در حقیقت برای اینست که اگر ضرورت ایجاب نمود با استفاده از تاریکی شب بتوان به آسانی عقب نشینی کرد. قاعدۂ دوم راجع باینکه باید به فراریان آزادی داد وهمه سربازان دشمن را نابود نکرد با قواعد عهد قدیم و بیزانس کاملا مطابقت مینماید این قاعده هم در کتاب نویسنده بی نام (۱۲;XXXIX ؛ XXIV٫۴)" و هم در اثر ماوریکیوس ( IX,۲ (Mauriciusو چه در مورد ایرانیان (۱۸/II) ذکر شده است و استدلالی که در تأیید این اصل نموده اند اینست که نباید دشمن را بآخرین مرحله بیچارگی رساند همین استدلال در قاعده سوم نیز ذکر شده که به دشمن باید فرصت داد تا بتواند از آب استفاده بکند از طرف دیگر اگر سپاه خود آب لازم داشته باشد آن را از دشمن بگیرد و چنین استدلال شده که وقتی سربازان در طلب آب هستند با قساوت بیشتری جنگ میکنند قواعدی شبیه باینکه دسته های مقدم باید از راههای هموار عبور نماید و در بلندیها توقف بکند و همچنين راجع باينکه اطلاعات مربوط به سپاه باید پنهان بماند در کتاب نویسنده بی نام نیز آمده است (۷, xvIII) این نویسنده توصیه میکند که باید ارتفاعات را اشغال کرد تا دشمن نتواند آن را بگیرد و از حرکت سپاه جلوگیری نماید .قواعد راجع به تناسب بین عدد لشکریان طرفین و کمين نشینی و شبیخون از مختصات عصر بوده در قاعده مربوط به تناسب عددی آنچه مایه تعجب است لزوم رعایت احتیاط فوق العاده است.در صورتی باید دست به حمله زد که نیروی سپاه سه یا چهار برابر نیروی دشمن باشد و در صورتی باید به جنگ تدافعی تن در داد که نیروی سپاه يك برابر و نیم از نیروی دشمن قوی تر باشد.

در سایر شرایط محتملا باید از جنگ احتراز کرد فقط دفاع از کشور است که مشروط به هیچ شرطی نیست. در کتاب نویسنده بی نام يك فصل تمام (XXXIII )* باین موضوع اختصاص یافته است که چه وقت باید نبرد را پذیرفت و کی باید از آن خودداری کرد بعقیده او باید نیروی لشکر، استعداد افراد، ساز و برگ طرفين و روحیه سربازان را مقایسه نمود هر گاه قوای طرفین مساوی و حصول پیروزی تردید آمیز باشد .

در کتاب پروکو پیوس آمده است که آلاموندار (Alamundar ) پادشاه ساراكين ( Sarakanes ) به پادشاه قباد مصلحت میدهد که حتی با داشتن رجحان قطعی بردشمن باید او را با مکر و حیله از پا در آورد؛ در متنی که در اختیار ماست نیروی لشکر و استعداد افراد در نظر گرفته شده و در پایان از نوع سلاح نیز بحث شده است باین معنی که باید با اسلحه سبك بردشمن غلبه نمود .

برای پاسداری باید سربازانی راگماشت که دارای صفات مخصوص اخلاقی باشند (با هوش، دلیر و مانند آن) و برای آنان باید جاهای پوشیده برگزید .

 مطالعاتی درباره ساسانیان – کنستانتین اینوسترانتسف – برگردان : کاظم کاظم زاده

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی