سخن از اندازه بیش و کم مگوی که یکی سرشت فرومایگان و دیگری نهاد خودپسندان است .

در پی آن مباش که همه ی مردمان را از خود خشنود سازی که کاری نشدنی  است و کسی را از دست نیاید .

فرمانروایان باید از دو کس بترسند : یکی آزاده ی گرسنه و دیگری فرومایه ی سیر .

اگر از کسی چیزی پرسند ، بیدرنگ بپاسخ آن مپرداز که از این پرسنده و شنونده هر دو را آزرده می سازی و بسی شرمندگی دارد که یکی گوید : از تو نپرسیدند !

از دوستان راستین زر و جان و آشنایان بار و خوان و جهانیان مهر و مردی و دشمنان داد و آزرم دریغ مدار . بدان که شادی و کامرانی در مهر و دوستی و پریشانی و ناامیدی در کین و دشمنی است .

با نادان و دروغزن و ستمکار و زشت گفتار همنشین مگرد که از نادان پدر و مادر گریزد و دروغزن را زبان آئینه ی نهان باشد و ستمکار کینه ات در دلها جای دهد و زشت گفتار آبرو ریزد و رسوا سازد .

اگر دوستی را با دشمنی دیدی مرنج و خشم و رشک بخود راه مده که اگر وی دوستی راستین است از نهان دشمن آگاهی یابد و تو را از گزندش برهاند و اگر نباشد نشاید از آمیزش کسان با یکدیگر دلگیر گردی و رشک و خشم بری .

توانگران در گیتی از بینوایان نیازمندترند یکی با نانی سیر شود و دیگری را با گنجی آسایش نباشد.

اگر خواهی که همه ی مردمت دوست و گرامی دارند و به پسندیدگی شناسند دانا و سخنوری خاموش باش مگر اینکه اگر دم زنی به اندازه باشد .

در هر بزم و انجمنی همواره دم از دانش و خرد مزن و زین خوی بپرهیز که یا کسان با تو از در ستیزه در آیند و آزرده ات نمایند و یا گذارند تا در نمودن آنچه گویی فرو مانی و شرمنده شوی . در گفتار خود فروتنی ( نه فرومایگی) پیش گیر تا دیگرانت از روی سزاواری پیش خوانند و برتر نشانند و بر کهتران بزرگی مفروش.

اگر کسی داستانی سراید که تو دانی و شنیده ای بیدرنگ در گزارش آن با وی انباز مشو و نیکش بنیوش و چنان نما که ندانی تا گوینده از خود شرمنده و از تو آزرده نگردد .

اگر از کسی چیزی شنوی تا راستی و درستی آن نیک ندانی در جای دیگر مگوی و از گفتن آنچه مردم را افسرده و اندوهگین دارد و یا بیم و هراس در دل اندازد دم فروبند ، و چون سخنی را باری یک یا دو گفتی و پسندیده آمد دگرباره بگذارش و به آن مپرداز .

در هیچ انجمنی نسنجیده و نیازموده زبان به نکوهش دین و آیین و یا راه و روش مردمی یا تیره ای مگشای و بر نام های مردم بویژه زنان خرده مگیر و خنده مکن که شاید زان دل همنشینی آزرده گردد و کینه ات در دل گیرد و گزندت رساند .

اگر دانسته یا نادانسته ناشایسته ای کرده ای که تو را ننگین دارد هرگز بزبانش میاور ، دشمنانت نگران و نیوشانند تا زشتیت از زبانت شنوند و هرجا برند و گویند .

اگر خواهی کسی هرگز نیکیت فراموش نکند و همیشه سپاست گذارد یادی از آن میاور و در رویش مگوی که گر گویی دلش آزرده سازی و دل آزرده نیکی های گذشته از یاد ببرد .

شکیب بر دو گونه است ، یکی در آنچه بدان گرفتاری و گریزی نداری و دیگری در آنچه خواهی و بدست نیاری . نخستین این دو سخت ترین است و خردمندان در آن جز بردباری راهی نپویند و پایداری کنند تا رهایی یابند .

کسی را در گیتی از که و مه و دوست و دشمن ندیدم که رشک در نهادش نباشد . باید سخت بکوشی و خود را از چنگ این دیو زشتی رها کنی .

ترس پیش آهنگ مرگ است و آز پیک بادپای ناامیدی .

هیچگاه به امید اینکه کسانت چست و چابک و زبردست و سخنور شناسند نیازموده و شتابزده به کاری مپرداز و سخنی نسنجیده مگوی تا دچار سرگشتگی و سختی نگردی و از کرده ی خود پشیمان نشوی .

اگر با کسی در کاری رای زدی و بگفته ی وی کردی و زیان بردی زبان به نکوهشش مگشای و مگویش که اگر تو نبودی و نگفتی نمی کردم و دچار سختی نمی شدم ، چرا که کارهای جهان را بنیاد سست است و اگر کسی را رهی نمودی و اندرزی دادی و سود فراوانش به چنگ افتاد هرگز بیاد میاور و امید سپاس مدار .

بسی از نابکاران را خوی چنین باشد که اگر کسی را بکاری و یا در پایه ای سرگرم و خرم ببینند از روی رشگ به وی نزدیک شوند و به شیوه ی پند و اندرز از کین سپهر و ناپایداری گردون و بخت واژگون و سستی پیری و تلخی مرگ داستانها سرایند و گاهی این جهان را نکوهش کنند چندان که مرد را جان و دل فرسوده و آشفته کرده ، در کارش سست و دلسرد و از جهان و زندگیش ناامید و بیزار نمایند و بکام خویش رسند . این بدسرشتان را بشناس و از ایشان دوری کن و در هر پایه ای که باشی هرگز ناامیدی و افسردگی بخود راه مده و بخت و اختر و مهر و کین سپهر را افسانه دان که خداوند پاک جهانی پر از نیکی و زیبایی کرده و تا کسش بد نداند بد نیابد و بزرگان گفته اند ، هر کس بر سازهای جهان نواها سازد و با فراز و نشیبش بسازد زانِ او گردد و کام دلش دهد و تا باشد خرم زیَد و چون رود خندان باشد و نامش بجاویدان بماند .

از دوستی زنان سخت بپرهیز و با آنکه در خانه داری بساز و مهر و دلبستگی وی را در خود روزافزون کن تا همیشه خانه ات آبادان و دلت شادان باشد و هرگز نیازموده در راه پیوند زنی جان و تن مفرسای و آب و آزرم مردمی مریز.

گلچینی از کتاب " آیین بزرگی " دادبه پارسی - ترجمه : ذبیح بهروز  - چاپ چهارم 1337 – چاپخانه ی بانک ملی ایران

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی