در ابتدای دوره ی اسلامی برای هر نوزاد به هنگام تولد یک نام انتخاب می گردید. مثلا در میان مسلمانان برای یک پسر: محمد، علی یا عمر و برای یک دختر: فاطمه، زینب با لیلا گذاشته می شد. یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و دیگر غیر مسلمانان، از ابتدای قرن ۳ وق/۱۰م عموما بر فرزندان خود دو نام می گذاشتند. یک نام از مذهب خود چون موسی، هارون، عذرا برای یهودان، پاولوس، مارکوس، يوحنا برای مسیحیان، زرتشت، ادهورباده، رستم برای زرتشتیان که تنها هم مذهبان فرد آن را می شناختند. یک نام نیز از نام های مسلمانان چون محمد، علی یا ابو بکر که در اجتماع به آن نام شناخته می شدند. به همین دلیل نباید تعجب کرد اگر غیر مسلمانانی را به نامهایی چون محمد، علی یا عبدالله می بینیم. بعضی از ایرانیان مسلمان نیز به همین رسم دو نام می گذاشتند یکی اسلامی و دیگری از نامهای قدیمی ایران، این امر برای تأکید بر پایبندیشان به تاریخ و عظمت ایران کهن بوده است.
علاوه بر نام، اشخاص دارای یک کنیه نیز بودند. برای مردان این کنیه با «ابو و برای زنان با «ام» شروع می شد و به معنای «پدر ...» و یا «مادر ... می بود، این امر بدین خاطر بود که در ابتدا برای ساختن کنیه نام پسر بزرگ شخص را گرفته و بر آن پیشوند ابو یا ام اضافه می کردند. ولی پس از مدتی از هر اسمی برای ساختن کنیه استفاده می شد. دلیل استفاده ازکنیه برای آن بود که در خارج از دایره دوستان و آشنایان بجای نام اصلی استفاده شده و بدین وسیله نام شخص از غریبه ها پنهان نگه داشته میشد. باید گفت که برای مردمان آن دوره نام شخص یک بعد جادویی نیز داشته و مستقیما به روح و درون او مرتبط بوده است. اگر که این نام به گوش بدخواهی می رسید، ممکن بود که بدان وسیله جادو و گزندی بر صاحب نام رسانده شود.
جالب توجه است که بسیاری اشیاء شخصی و یا حیوانات دست آموز نیز کنیه داشته اند. مثلا یک شمشیر، یک اسب، یک سگ، یک گربه، یک میمون و یا یک دیگ می توانستند به کنیه ای نامیده شوند. در سازمان های مخفی نیز بعضی از اعمال و روش ها با کنیه ای نامیده می شدند. بدین صورت نام «حسن» تنها فرد مشخصی بوده ولی ابو حسن می توانست بر یک شخص، یک حیوان و یا یک چیز اطلاق شود.
استفاده از نسبت یا نسب تنها از قرن ۳هق / ۱۰م رایج گردید. اینان همان معادل نام خانوادگی امروزی بودند با این تفاوت که بطور سیستماتیک به فرزندان منتقل نمیشد.
برای نسبت گاهی از شغل خانوادگی فرد استفاده میشد چون صفار یا مسگر و حلاج یا پنبه زن. گاهی نیز نام شهر، محله یا کشور فرد مورد استفاده قرار می گرفت چون رازی یا اهل ری، مجوریتی یا اهل مادرید .
برای نسب از نام پدر یا یکی از اجداد فرد استفاده می شد و بدین منظور پیشوند «ابن» بکار گرفته می شد که به معنای پسر .... می بود. در حاشیه بگوییم که همینگونه نامگذاری در کشورهای انگلیسی زبان نیز وجود داشته و تمامی نامهایی که با son تمام می شوند چون davidson ، johnson و jacobson از آن جمله اند.
در میان زرتشتیان بجای این پیشوند، از پسوند «... وهی» یا «... ويهي» و در ایران شرقی بیشتر از پسوند... ان استفاده می شد. بدینگونه احمدوهی زرتشتیان، احمدان ایرانیان شرقی و این احمد اعراب یا ایرانیان غربی می بود. در کشورهای غربی اسلامی چون اسپانیا با سیسیل نامهای عربی را با اضافه کردن سیلاب اوس» بکار می بردند و مثلا احمد را حمدوس می گفتند و ابن احمد به ابن حمدوس تبدیل می شد. بربرهای شمال آفریقا نیز نامهای عربی را با پسوند «... ون» بکار می بردند و بدینگونه خلید، خلدون و زید، زیدون خوانده می شد.
به همین خاطر تنها با در نظر گرفتن نام کامل فردی از آن دوران می توان حدودا دوره، محل تولد یا شغل خانوادگی او را شناخت. همانگونه که امروزه بین giovanni ivanov، jansen ، Johnson و دیگر پسر جان ها در میان اروپاییان می توانیم فرق بگذاریم.
بردگان نامگذاریشان با دیگران متفاوت بود. همگی دارای یک کنیه بودند ولی در اغلب اوقات اگر نامی داشتند بیشتر فانتزی و از لغات ترکی یا زرتشتی اقتباس شده و برده بودنشان را مشخص می کرد. اگر نسب یا نسبتی نیز داشتند، صفتی از نام صاحبشان می بود. اگر آزاد می شدند این نسب یا نسبت را با اجازه صاحب قبلیشان می توانستند نگاه دارند. بعنوان مثال از یاقوت الرومي الحموی نام ببریم که برده بیزانسی آزاد شده ای بوده و سفرنامه ی معروفی را به نام معجم البلدان در اواسط قرن ۷ هق /۱۳ م نوشته است. یاقوت نام اوست، الرومی نسبت و الحموی نسب می باشد.
از اواسط قرن ۲ دق /8م خلفای عباسی به رسم پادشاهان قدیم ایران و خاقان های چین بر خود یک نام حکومتی نیز اضافه کردند. مثلا رشید بر نام هارون اضافه شده و هارون الرشید نامیده شد. به همینگونه برای پسر این خلیفه، مأمون به عبدالله اضافه شده و او به نام عبدالله مأمون یا به خلاصه مأمون شناخته می شود. خلفای فاطمی مصر نیز به تقلید از دشمنان عباسی خود این رسم را ادامه دادند.
دیگر رسم ایرانی - چینی که از قرن ۴ دق/۱۰م در میان دولتمردان اسلامی رایج شد, دادن لقب های اغراق آمیز می باشد. مثلا رکن الدوله با پایه دولت، و عماد الدوله با پشتیبان دولت، القابی بودند که خلفا به امیران می دادند. القاب دیگری که به «... ملک» ختم می شدند عموما به وزرای مورد اطمینان خلفا داده می شد همچون نظام الملک.
از قرن ۵ دق/۱۱ م القایی با پسوند «... دین، چون ركن الدين و مظفرالدین در بین مسلمانان رواج یافت. اینان که ابتدا تنها به سلاطین منحصر بود به مرور به امرا و سپس حتی به دبیران، تجار و دیگر ثروتمندان نیز داده می شد. جالب است که ابن جبیر سیاح اسپانیایی که در قرن ۶ ه ق /۱۲م از خاورمیانه دیدن کرده بود، از دیدن چندین نصر الدین و نظام الدین و غیره در کوچه و بازار کاملا وحشت می کند چرا که برای او چنین القابی تنها برازنده بزرگان دین و دولت بوده است .
از قرن ۷ هق /۱۳م، بمرور استفاده از القاب و حتی نسب و نسبت کم و کمتر شده و افراد معمولی تنها به نام ساده خود شناخته می شدند. فقط بعضی اشراف و خانواده های بزرگ بودند که نسب و نسبت خود را تا دوره های بعد حفظ کردند.

پا به پای ناصرخسرو – رضا فرنود

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی