جایگاه جغرافیائی شهر اردبیل و کوههای اطراف آن

شهر اردبیل ، که قرنهای متمادی مرکز آذربایجان و مدتی پایتخت ایران بوده است، در حال حاضر مرکز شهرستانی است در شمال شرقی آذربایجان ، که بقول جغرافیا نویسان در ۳۸ درجه عرض شمالی و ۴۸ درجه و ۲ دقيقه طول شرقی گرینویچ» قرار دارد و فاصله آن تا مرز شوروی در حدود بیست کیلومتر میباشد. این شهر در فلات دایره شکلی ، در جنوب غربی دریای خزر و بین دو رشته کوه سبلان و باغرو واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا ۱۲۶۳ متر است.

کوه باغرو ، که کوههای طالش نیز خوانده میشود ، امتداد سلسلة جبال البرز است که از خراسان تا قفقاز کشیده شده است و در این قسمت گیلان و آذربایجان را از هم جدا میسازد و دامنه های آن تاشهر در حدود چهل کیلومتر فاصله دارد .

کوه آتشفشان سبلان در مغرب اردبیل است و فاصله آن نیز تاشهر بالغ بر چهل کیلومتر میباشد . بلندترین قله سبلان ۴۸۲۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و از بالای آن دریای خزر بخوبی دیده میشود . این کوه از شهر اردبیل مثل عقابی بنظر میرسد که بالهای خود را باز کرده است زیرا در قله «حرم داغی» و «بزکش» مثل دو بال در طرفین قله اصلی قرار گرفته و قله اصلی ، که دهانه آتشفشان خاموش است و همواره پوشیده از برف و یخ میباشد، مانند سرعقاب در وسط آنها واقع است.

و مردم اردبیل جنيه قدس و احترامی بر آن قائلند و عقیده دارند که یکی از انبياء در قله آن مدفون میباشد . این عقیده ریشه بسیار قدیمی دارد چنانکه یاقوت حموی که در سال ۶۱۷ هجری اردبیل را دیده است ، در معجم البلدان نوشته است «در کوه سبلان مشاهد بسیاری از صالحین است و عقیده مردم بر آن است که از بزرگان صالحين در آنجا مدفونند و اماکن مبارك ومزارات در آنجا میباشد.

اکنون ولایت اردبیل از شمال به «گرمی» و «دشت مغان» ، از مشرق به جنگلهای طوالش و« آستارا» و قسمتی از «خلخال» ، از جنوب به خلخال و قسمتی از شهرستان میانه» و از مغرب بحدود «مشگین» و «سراب» محدود است .

رودهای اردبیل

اردبیل بوسيله «فراسو» ، که از کوههای طوالش و خلخال سرچشمه میگیرد ، مشروب میشود و رودخانه های دیگری نیز در آن وجود دارد مثل «با لخلو چای» یا «ماهی رود» که از کوه سبلان سرچشمه میگیرد و پس از عبور از وسط شهر در دو فرسخی شمال اردبیل به «فراسو» می پیوندد. خود فراسو درنواحی «اصلاندوز» برود «ارس» وصل میشود و سرانجام بدریای خزر میریزد .

بالخلو چای در زمستان پر آب و یخبندان و در اوایل بهار سیلابی است ولی از خرداد تا اواخر پائیز تقریبا خشك میشود زیرا آب آن در طول مسیر خود بمصرف زراعت میرسد و با پیشرفتی که اخیرا در کشت بعضی از اقلام کشاورزی پیدا شده است احتیاج بآب ، ده چندان بیشتر گردیده است .

در داخل شهر امروزه شش پل بزرگ شرق و غرب رودخانه را بهم وصل میکند که سه پل ججين (یاداشکسن)، يعقوبيه و سید آباد قدیمی و دارای طاقهای ضربی وسیع است وسه پل دیگر که یکی در امتداد راه خلخال و دیگری در امتداد خیابان شاه و سومی معروف به پل ابراهیم آباد است با تیرآهن و مسالح جدید ساخته شده است.

این رودخانه سابقا دیوار وحفاظی نداشت و در موقع طغیان آب ، شهر در معرض تهدید قرار میگرفت . در سال ۱۳۳۱ خورشیدی شروع باحداث دیوارسنگی در طرفین آن گردید و امروزه این دیوارها بپایان رسیده و بمقدار قابل ملاحظه ای از نفوذ سیلاب بشهر جلوگیری کرده است . رودخانه بالخلو در طول قرون و سنوات گذشته سیلابهای موحشی بخود دیده و در شهر و قراء مجاور ویرانیهائی ببار آورده است و چندین مرتبه هم مسیر خود را در داخل شهر عوض کرده است. «آدام او له آریوس» مسافر آلمانی قرن هفدهم میلادی و نیز مؤلف صفوة الصفا در قرن هشتم هجری مطالبی در این مورد نوشته اند .

تا قبل از رواج آسیاهای موتوری تهیه آرد بوسیله آسیاهای آبی ، که در شهر و اطراف آن زیاد بود ، صورت میگرفت و بدین جهت نهرهای متعددی از این رودخانه منشعب شده در نقاط مختلف شهر و حومه جریان داشت ولی تقریبا از سال ۱۳۳۰ خورشیدی که آسیاهای موتوری جانشین آنها گشته این نهرها متروك شده و از بین رفته است . «پی تیرو دولاو اله» یکی از جهانگردان اروپائی که در سال ۱۰۳۷ هجری این شهر را دیده از زیادی و زیبائی این نهرهای اردبیل را بشهر «و نیز» در ایتالیا تشبیه نموده است ، ما نوشنه های او را نیز در جای خود نقل کرده ایم .

اردبیل، قدیمیترین شهر ایران از لحاظ لوله کشی آب

آب مشروب مردم سابقا بوسيله چاه تأمین میشد ولی از سال ۱۳۴۴ خورشیدی که شهر لوله کشی گشته بیشتر از آن راه  فراهم میگردد . آب چاههای اردبیل در سمت غربی شهر بیشتر گچی و غیر قابل شرب است ولی در قسمت مشرق غالبأ صاف و گوارا میباشد. عمق چاهها در غرب و مرکز شهر از شش متر بالاتر است در حالیکه در قسمت شرق غالبا در ۳ یا ۴ متری به آب میرسد .

شاید بتوان گفت که اردبیل اولین شهر ایران است که از قدیم لوله کشی داشت و تا چندی پیش، یعنی تا نیم قرن قبل از این تاریخ ، آب در آن لوله ها جاری بود . تاریخ این لوله کشی معلوم نیست و گویا از زمان صفویان می باشد ولی آثار و مسیر و قسمت اعظم لوله های آن هم اکنون باقی است.

اساس این لوله کشی بر قانون ظروف مرتبطه متکی بود و سر چشمه آن دریکی از ارتفاعات جنوب غربی شهر قرار داشت. این محل «قره بایر» نام دارد و در فاصله ده کیلومتری اردبیل میباشد. در آنجا آب تمیز و گوارائی وارد لوله های سفالی تنبوشه بقطر ۳۰ سانتی متر میشد و بوسیله آنها که در عمق زیادی از سطح زمین قرار داشت بشهر میرسید . در خود شهر، در محلات مختلف ، برجهای استوانه شکل بلندی بارتفاع دو متر ، بنام منبع، با آجر ساخته شده بود که محیط آنها در حدود چهار متر میشد و در داخل آنها دولوله قرار داشت ؛ از یکی از آنها آب بالا میآمد و مثل فواره در حوض کوچکی، که در بالای برج بود ، میریخت و آنگاه وارد لوله دوم شده پائین میرفت و در منبع بعدی بهمین ترتیب ظاهر میگشت. این منبعها که بجای تلمبه خانه های کنونی و برای تقویت جریان آب بود در عین حال زیبائی خاصی بشهر میداد و آب صاف و گوارانی که در آنها جریان داشت از مجاری مخصوص و بهداشتی آنروز مورد استفاده و در دسترس مردم قرار میگرفت . مسیر این لوله ها هم اکنون در کنار پل ابراهیم آباد و کف رودخانه بالخلو بچشم میخورد و هنگامیکه خیابان باغمیشه نیز احداث میگشت دقت لوله گذاری و سه راهها و چهار راههای آن اعجاب مردم را بر می انگیخت .

نگارنده خود برخی از این منبع ها را دیده و آب این لوله کشی را در جنوب پل داشکسن و کنار رودخانه ، در جائیکه معروف به «چشمه اوستی» بود، مشاهده کرده بود . در اینجا یکی از تنبوشه ها شکسته و آب مثل چشمه از آن بیرون می آمد و این بود که آنجا را چشمه اوستی یعنی سرچشمه میگفتند.

در شهر یك رشته قنات نیز ظاهر میشد که یادگار عهد صفویه بود و بنام قنات اهل ایمان شهرت داشت . آب آن در آن تاریخ برای تأمین مصرف کسانی بود که در بقعه شیخ صفی الدین اطعام میشدند ولی بعدها در کنار دیوار مسجد عالی قاپو مورد استفاده مردم قرار میگرفت و تا سال ۱۳۱۶ خورشیدی نیز آب آن جریان داشت لیکن از آن سال بعد کم کم خراب شده بکلی از بین رفت .

هوای اردبیل

هوای اردبیل سرد معتدل ولی سالم است . این امر معلول موقعیت جغرافیائی و بخصوص ارتفاع آن از سطح دریا و کوهها مرتفع اطراف است . کوه سبلان با برف و یخی که همواره در قله و يخچالهای خود دارد در برودت این شهر بسیار مؤثر است و از طرفی نیز نزدیکی بدریا و رطوبت آن هوای این شهر را مطبوع و ملایم میسازد . گرمای هوای اردبیل در تابستان بندرت از سی درجه سانتیگراد تجاوز مینماید و بسیار اتفاق میافتد که در مرداد ماه انسان بلباس گرم و زمستانی نیاز مند میشود . زمستان اردبیل سرد است ولی سرمای آن مثل برودت نقاط خشك ، سوزان و آزار دهنده نیست .

میزان بارندگی در اردبیل با وضع جوي فرق مینماید و بطور متوسط در سال در حدود ۳۵۰ میلیمتر میباشد .

بعضی از دانشمندان هوا شناسی برای نقاط مختلف کره زمین ، از حيث بارندگی دوره هائی قائلند و معتقدند که در يکدورة مثلا پنجاه ساله بارندگی زیاد میشود و در دوره پنجاه ساله دیگر خشکی جانشین آن میگردد . این نظریه کم و بیش در این منطقه بچشم میخورد زیرا معمرین اردبیل از بارندگیهای زیادی که در این شهر دیده اند داستانهای شنیدنی نقل می کنند و از دالانهائی که در زمستانها برای عبور در زیر برف میساخته اند ، یا از روی برف در حیاط و کوچه ها به پشت بامها ميرسيده اند سر گذشتهائی بیان مینمایند و آنها را با کم آبی دوسه ده سال اخیر مقایسه کرده شعری را مترنم میشوند که گویا در کنار قبر یکی از اولیاءاله اردبیل ، و نزدیکی تیر بلندی نوشته شده بوده است و آن بیت چنین است :

ز بعد هفتاد برفی بر افتاد

بقدر این تیر بحق این پیر

باری معدل حداکثر درجه حرارت سالانه ۱۶/۳ درجه سانتیگراد و معدل حداقل درجه حرارت در سال ۳/۱ درجه است . کتاب راهنمای شهرستانهای ایران که آماری از حیث اوضاع جوی ، بین سالهای ۱۳۳۰ و ۱۳۳۹ خورشیدی در باره این شهر درج کرده است ضمن اطلاعات فوق اضافه میکند که معدل متوسط رطوبت در ساعت ۶/۳۰ صبح ۷۶ درصد و در ساعت ۱۲/۳۰ (ظهر) ۶۵ درصد است . ایام یخبندان ۱۳۴ روز در سال و عمق آبهای زیر زمینی حداکثر ۶ متر و حداقل ۳ متر میباشد .

و هوای اردبیل در فصول مختلف، بخصوص تابستان ، حرکات مشخصی دارد و معمولا قبل از ظهر نسیمی بنام «مه» از شرق بغرب و بعد از ظهر بار ملایمی باسم « گرمجه» یا «گرمیج» از غرب بشرق میوزد. گاهی وزش این بادها شدت پیدا میکند و دو سه روزی ، کمتر یا بیشتر ، یکی از این دو جبهه بر اردبیل غلبه مینماید وغالبا مه سبب بارندگی میشود در حالیکه گرمجه بیشتر با گردو خاك همراه میباشد.

مه در اردبیل از چند نقطه شرقی و شمال شرقی و شمال میآید و از اینجهت از قدیم نامهای بخصوصی بر آنها گذاشته اند مثل «گدوك مهی» ، «علی داشی مهی» « مغان مهی» و... بعضی از این مه ها با ابرهای ضخیمی همراه است که مدتها شهر و اطراف را فرا میگیرد و معمولا با بارندگی توأم میشود یا لااقل هوای محیط را چندین درجه سردتر مینماید .

بعضی از مه ها اگر صبح بیاید مدتی دوام مییابد ولی اگر غروب ظاهر شود چندان بقائی ندارد . اردبیلی ها ضرب المثلی در اینباره دارند و میگویند مه صبح و مهمان غروب نمیروند و باید برای پذیرائی از آنها تدارك نمود. در سال ۱۳۱۲ خورشیدی مهی بر اردبیل مسلط شد و مدت ۱۷ شبانه روز تمام على الدوام باران ریزی بارید و همه خانه ها و حتی مساجد و سقفهای ضربی قدیمی و محکم نیز چکه کرد و خرابی بار آورد .

خواند میر در کتاب حبیب السير نقل میکند ... در عجائب البلدان مذکور است که در بیرون اردبیل سنگی است بوزن دویست من ، و در متانت بمثابه ای که آهن در او تأثیر نمیکند . هر گاه که اهل اردبیل بباران محتاج شوند آن سنگ را بر گاوها بار کرده بشهر می آورند و مادام که آن حجر در آن بلده باشد قطرات مطر در فيضان باشد و چون سنگ را باز به بیرون نقل کنند باران تسکین یابد...».

ما در باب وضع جغرافیائی اردبیل ، بویژه راجع بقسمت اقتصادی آن ، مطالبی تهیه کرده ایم ولی بمناسبت ارتباطی که مطالب مزبور با گفتارهای جلد دوم این کتاب دارد آنها را در آن جلد میآوریم. در این کتاب که مخصوص تاریخ آن شهر است برای آنکه خواننده محترم را بطور اجمال از وضع طبیعی اردبیل آگاه نمائیم بدین مختصر اکتفا میکنیم .

تاریخ پیدایش اردبیل

تاریخ بنا و پیدایش اردبیل بدرستی معلوم نیست و بطور قطع نمیتوان گفت این شهر در چه تاریخ و بدست چه کسی بوجود آمده است. در خود شهر داستانی است که از نسلهای گذشته زبان بزبان نقل گردیده است و آن اینکه میگویند : سرزمین اردبیل ، بسبب آنکه دور آنرا کوه گرفته است در زمان بسیار قدیم بر اثر ریزش برف و باران بشكل دریاچه وسیعی بوده است. روزی فرمانروای آن حدود که از کنار آن میگذشت از مناظر دلربای اطراف آن انبساط خاطری یافت و آرزوی خود را در امکان خالی کردن آب آن ، و بنای عمارتی در آن محل ، با اطرافیان خویش در میان گذاشت . دو مرد پهلوان بنام «ارده» و «بیل» کمر همت بر بستند و کندن مجرائی را برای خالی کردن آب آن بمسابقه قبول نمودند، تا هر يك بدين کار توفیق یابد پاداشی از فرمانروا دریافت دارد. آندو در دو نقطه دور از هم ، بكندن قسمتی از گدار کوه پرداختند . چون ارده کار خود را نزديك با تمام دید با خود اندیشید که مبادا تا وی مجرا را بپایان برساند بیل کار را انجام دهد و در مسابقه پیروز گردد ، این بود حیلتی کرد و کسی نزد او فرستاد که بدروغ توفیق ارده را در اتمام کار باطلاع او برساند و بیل را از ادامه آن باز دارد. بیل چون این خبر بشنيد غصه مرگ شد و هنگامی که ارده از سرگذشت او آگاهی یافت از رفتار ناجوانمردانه خود پشیمان گردید و با آنکه مجری را کنده و خروج آب را دیده بود خود را از کوه بزیر انداخت و با کشتن خویش ، خویشتن را از عذاب وجدان راحت ساخت .

بهرحال مجری کنده شد و آب از آن طریق، که امروز بنام «دو جاق» بر سر راه شوسه اردبیل بمشگین قرار دارد، خالی گردید و شهری که در جای آن بوجود آمد بحکم فرمانروا ، بياد آندو پهلوان ناکام «ارده بيل» خوانده شد.

این یك داستان محلی است و با اینکه نمیتوان آنرا بکلی خیالی دانست بطور قطع نیز نمیتوان بر آن تکیه نمود. اما مورخان در باب چگونگی پیدایش این شهر بتناسب استنباطات و تحقیقات خود، یا بر مبنای دلایل و مدارکی که داشته اند و به آنها اشاره نکرده اند ، و امروز هم آن دلایل و مدارک در دست نیست ، مطالبي نوشته اند.

اردبیل و پادشاهی کیخسرو کیانی

مؤلف «روضة الصفا» نوشته است: گویند که در مبدأ حال که کاوس ( از سلسله پادشاهان کیان) زمام حل و عقد مصالح عباد را در قبضه درایت و کفایت «کیخسرو بن سیاوش» نهاد طوس نوذر بر هواخواهی «فریبرز» ، که پسر صلبی کاوس بود ، در اینباب منازعت آغاز کرد و نزديك بود که میان او و گودرزیان مهم بجدال و قتال انجامد و کارها بزيان رسد . عاقبت الامر مقرر بر آن شد که از این دو شاهزاده هر کدام که "بهمن دز" اردبیل را، که سالهای دراز کمند تسخیر هیچ ذوشو کتی بر شرفات آن نیفتاده بود ، فتح نماید بر سریر سروری متمکن گردد .

نخست فریبرز و طوس متوجه محاصره آن شدند و هر چند کوشیدند و مقدمات ترتیب دادند نتیجه ای بر آن مترتب نشد. ناچار محروم و مأيوس باز گشتند. و چون پرتو مهابت شاهزاده جوانبخت کامکار بر آن قلعه و حصار افتاد اركان آن، که بسان بنيان هرمان راسخ وراسی بود ، از هم فرو ریخت و کیخسرو ، دولتکام بنزد کاوس باز آمد و اورنگ شاهی را بوجود همایون خویش مزین گردانيد».

« حمدالله مستوفی» صاحب «نزهة القلوب» هم اردبیل را از کیخسرو  پسر سیاوش و نوه کیکاوس میداند و قلعه «بهمن دز» را که گاهی «روئین دز» نیز میخوانند بر سر کوه سبلان تصور میکند و مینویسد این قلعه اکنون (یعنی در زمان خود وی) خراب است .

این روایت به قاموس الاعلام ترکی هم رسیده و نوشته است که «... طبق روایت تاریخ در ابتدا قلعه متینی در این شهر (اردبیل) بوده است . بین کیخسرو و عمویش فریبرز درباره سلطنت اختلاف پیدا شد . قرار گذاشتند هر کس این قلعه را فتح کند سلطنت از آن او باشد. ابتدا فريبرز بهمراهی طوس بسمت آن قلعه روی آوردند  ولی نتوانستند آنرا بگشایند. بعد کیخسرو و گودرز بدانجا رفتند و قلعه را فتح کردند و شهر اردبیل از همان زمان ایجاد گردید. و فردوسی هم در شاهنامه باین داستان اشاره کرده و در باب پادشاهی کیکاوس ، و آمدن کیخسرو از توران بایران ، وسخن گفتن گودرز و طوس در باره کیخسرو و فریبرز پیش کاوس شاه ، چنین آغاز سخن مینماید :

دو فرزند ما را کنون با دو خیل

بباید شدن تا در اردبیل

بمرزیکه آنجا دژ بهمن است

همه ساله پرخاش اهریمن است

«یاقوت حموی» در معجم البلدان بنای این شهر را به پیروز ساسانی، که در سالهای بین ۱۳۹ و ۱۶۳ قبل از هجرت سلطنت میکرد ، نسبت داده و آنرا « فیروز گرد» نامیده است . وی در کتاب خود اردبیل را مشهورترین شهرهای آذربایجان خوانده و گفته است که  پیش از اسلام کرسی ناحیه بوده و در جای دیگر اضافه کرده است که «گویند اردبیل از بناهای فیروز موسوم به «باذان فيروز» بوده است (ولی) ابوسعید گويد يحتمل این شهر منسوب به اردبیل بن آرمینی بن لنطى بن يونان باشد .

دایرة المعارف اسلامی در اینباره مینویسد تاریخ بسیار قدیم اردبیل برای ما شناخته نیست و فردوسی و یاقوت و بعضی دیگر معتقدند که پیروز ساسانی که در

483-459 میلادی سلطنت میکرد آنرا بنا نهاد و باذان فیروز، یا اباذان فیروز، یا فیروزگرد نام گذاشت.

در دایره المعارف عربی هم چنین آمده است که « در تاریخ این شهر بعضی مورخان میگویند که انوشیروان ساسانی هنگامیکه در آذربایجان اقدام بساختن شهرهای دیگر مینمود اردبیل را تعمیر کرد و ظاهر امر هم اینست که اردبیل در آن تاریخ خراب بوده و این پادشاه بتعمیر آن اقدام کرده است ».

برخی از محققین اردبیل را یک شهر کهن و تاریخی می­دانند و وجود آنرا پیش از زمان زردشت تصور     مینمایند. بعقیده این عده لفظ اردبیل در اصل « آرتاویل » بود که از دو جزء « آرتا » یعنی مقدس و «ویل» یعنی شهر ترکیب مییافت و بدین عبارت اردبیل شهر مقدسی بود که احیانا رشد و تکوین اولیه آئین زردشت در آن صورت گرفت. کاظم رجوی از شعرای عصر ما چکامه بلندی در این باره سروده و این معنی را ضمن ابیات آن آورده است:

آرت ویل باستانی کنزق دیرین بود

اردبیل و گنزه حالای آذربایجان

معنی آرتا مقدس معنی ویل است شهر

در زبان کهنه شیوای آذربایجان

چون مقدس بود این شهر از زمان زردهشت

آن گرامی بخرد دانای آذربایجان

آرت ویل و گنزق پیشین زمانی بوده­اند

پایتخت بالای قسمت آذربایجان

مرحوم سید جمال الدین صفوی در مقاله­ای که بعنوان « گوشه­ای از تاریخ اردبیل » در شماره اول مورخ دیماه 1328 نشریه فرهنگ اردبیل نوشته از قول صاحب « حدود العالم » که آن کتاب در قرن چهارم هجری تالیف شده، گفته است « ارد ویل از دو کلمه ارد و ویل تشکیل شده که ارد نام روز بیست و پنجم از هر ماه و نیز نام یکی از فرشتگان زردشتی است و بمعنی قانونی مقدس و متشرع است چنانچه در کلمات اردیبهشت، اردشیر و اردویراف آمده و ویل که ریشه بسیار کهنه آریایی دارد و هنوز هم در زبان­های اروپائی استعمال میشود بمعنی شهر است، لذا اردبیل باتحریف از اردویل بمعنی شهر مقدس خواهد بود ». این گفتار را مجله تهران اکونومیست نیز در شماره 581 مورخ 4 اردیبهشت 1344 بهمین ترتیب از حدود العالم اقتباس نموده و در ضمن مقاله­ای که درباره اردبیل نوشته آورده است.

اردبیل و زردشت

از جمله مطالبی که در باب اردبیل قابل تامل و رسیدگی است مسئله ظهور زردشت و ارتباط آن با این شهر میباشد. خواننده دانشمند می­داند که اصولا موضوع نشات زردشت و حیطه فعالیت­ها و دعوات اولیه او، با همه تحقیقاتی که شده و اظهار نظرهائی که گردیده است، هنوز مبهمات زیادی دارد و تصور میشود  که اگر  بررسی­های عمیق­تری در این منطقه و دامنه­های سبلان بعمل آید و در آتشکده­های این نواحی، که غالبا جای خود را بامکنه مقدسه اسلامی داده­اند. تحقیق شود بدون تردید بر قلمرو اطلاعات ما در اینمورد افزوده خواهد شد و هرآینه این فکر را، که بظن قوی زردشت در این ناحیت مبعوث گشته است، تایید خواهد نمود.

مورخین اتفاق نظر دارند که از زمان مادها، دشت مغان و اطراف آن، یعنی حوالی اردبیل، متعلق به پیشوایان درجه اول مذهبی و محل استقرار آنها بود و تعلمیات عالیه دینی و تربیت مبلغین در آنجا صورت م­گرفت. چون بزعم بعضی از تاریخ نویسان زردشت نیز از روحانیان عهد خود بشمار میآمد بخاطر چنین میگذرد که اگر در جای دیگری نیز متولد بوده طبعا در این منطقه تعلیم یافته و افکار دینی یا الهامات غیبی خود را در آنجا بدست آورده است و با این ترتیب دعوات اولیه او نیز در این حوالی صورت گرفته و حدود اردبیل و دامنه­های سبلان نخستین محل انتشار آن کیش باستانی بوده است.

شادروان مشیرالدوله، در تاریخ ایران باستان، در مبحث مربوط بزندگانی زردشت چنین میگوید: «... در سن سی سالگی در کنار رود «دائی­تی­یا» به او یعنی زردشت امر شد که مردم را بخدا شناسی دعوت کند و آنگاه اضافه مینماید که « بعضی از علما تصور میکنند که روز مزبور ارس امروز » است.

وجه تسمیه «مغان» بعقیده جمعی از محققین، بدانجهه است که سالی یکبار پیشوایان آئین زردشت در آنجا گرد میآمدند و بتعبیر جامعه امروزی، در باب مسائل دینی «سمینار»هائی ترتیب میدادند. چون معمولا سمینارهای دینی در جوار مقدس­ترین امکنه هر مذهب تشکیل میشود ترتیب اجتماعات مذهبی موبدان زردشتی در این سامان میتواند دلیل آن باشد که اردبیل و سبلان از نقاط بسیار مقدس دین باستانی ایران بشمار می­آمده و احیانا محل بعثت و دعوت اولیه پیشوای آن بوده است و درنتیجه در نظر پیشوایان بزرگ آن کیش دارای چنین قدس و حرمتی گشته است؟!

کسانی که آتشکده­های بزرگ زردشتی را در شیز و فارس و خراسان دلیلی بر تعلق زردشت بدان نواحی میدانند شاید کمتر بدین مطلب توجه نموده­اند که این معابد بیشتر در زمانی بوجود آمده است که پادشاهان ساسانی، بعد از قرنها حکومت اشکانیان، برواج مجدد آن دین همت گماشته و برای جلب حمایت مغها و تحبیب مردم، آنرا کیش رسمی ایران قرار دادند. چنانکه کلیساهای بزرگ عیسوی نیز بعد از خود حضرت مسیح (ع) بوجود آمد و در روم و استانبول و نقاط دیگری که خیلی دورتر از مولد و محل بعثت او بودند احداث شد، همچنانکه مساجد بزرگ اسلامی نیز بعد از رحلت حضرت محمد (ص) و در نقاط دورتر از شهر مکه، که محل تولد و بعثت آنحضرت بود، بنا گردید.

ابوریحان بیرونی، که در قرن چهارم هجری یعن هزارسال نزدیکتر از ما بزمان زردشت زندگی میکرد، در «آثار الباقیه عن القرون الخالیه » زادگاه زردشت را در دشت مغان ذکر نموده و مولف کتاب « تاریخ اردبیل و دانشمندان » که این قول را آورده این بیان را نیز از بندهش نقل کرده است که « زردشت در سواحل رود درج متولد شده است » و در توضیح آن نوشته است که « رودخانه درج یا درجا را میتوان رودخانه دریای کنونی دانست. (این) رود امروز از کوه ساوالان آذربایجان سرچشمه گرفته و بارس داخل میشود ».

این توضیح خیلی نزدیک بقول شادروان مشیرالدوله در کتاب ایران باستان است که در آن، محل بعثت زردشت را ساحل رود « دائی تی­یا » میداند.

مطالب دیگری نیز میتواند قرائن و اماراتی بر این نظر باشد از جمله اعتقاد به مقدس بودن قله سبلان در بین مردم است. توضیح آنکه سکنه اردبیل، بخصوص ساکنان دهستانهای اطراف سبلان، اعتقاد دارند که یکی از انبیا در آنجا مدفون است و گاهی بعضی از آنان بقصد زیارت زحمت صعود بر آن قله را نیز تحمل مینمایند. این عقیده مربوط بعصر ما نیست بلکه از ازمنه بسیار قدیم شایع است و مورخان نیز در آثار خود بدان اشاره کرده­اند، چنانکه « زبیدی » در « تاج العروس فی الشرح القاموس » گفته است « آن کوه از معالم صالحین و اماکن متبرکه و مزارات است ». و نویسندگان دیگر نیز بدان اشاره کرده نوشته­اند که مردم بزیارت آن میروند.

آنچه از این نوشته­ها دربادی امر بذهن انسان خطور مینماید آنست که انبیاء بیشتر از فلسطین و بین النهرین برخاسته­ و بنشر احکام ادیان در بین مردم پرداخته­اند و لذا قبول اینکه نبی­ای بقله غیر مسکون 4800 متری سبلان، که همواره نیز پوشیده از برف و یخ است، رفته در آنجا مدفون گشته است محتاج تامل میباشد. ولی، این نظر که دعوات اولیه زردشت و مرکز تربیت قدیسین آئین او در این حوزه بوده و خود زردشت نیز در آنجا بعبادت و ریاضت پرداخته باشد ذهن را متوجه این موضوع مینماید که توقف این پیام آور باستان در آن کوه، کم کم بصورت اقامت یک نبی و سرانجام زیارتگاه قبر او درآمده و بعد از قرنهای متمادی مورد اعتقاد مردم قرار گرفته است.

مرحوم احمد تبریزی ( رئیس پیشین فرقه ذهبیه )، که نسخه­ای از کتاب مقالات صفوه­الصفا تالیف ابن بزاز اردبیلی را بخط خودش نوشته و در سال 1329 قمری بچاپ رسانیده است، در حاشیه آن کتاب درباره سبلان توضیح داده است که « سبلان کوهی است مرتفع در نزدیکی اردبیل و آتش پرستان او را بنامی نامیده­اند که معنی آن مکان شریف است. بعضی از مورخین گفته­اند که فریدون وقتی که تاج سلطنت ایران را باو عرضه داشتند در دامنه این کوه بعبادت مشغول بود. گبرها در دامنه کوه سبلان عبادت میکرده­اند. ».

طبیعی است که منظور نگارنده از آوردن این مطالب اردبیلی نمودن زردشت – اگر اردبیلی نباشد – نیست بلکه توجه بمطالب تاریخ است تا ارباب دانش و آیندگان این شهر را ببرسی و تحقیق بیشتر در آن باره دعوت نماید و این دلایل را در ماخذ تحقیقات و مطالعات آنان جای دهد.

وجود قبر یک نبی در بالای سبلان گویا مورد اشاره پیامبر بزرگ اسلام (ص) نیز قرار گرفته و حمدالله مستوفی در نزهه القلوب آورده است که « در عجایب المخلوقات از رسول علیه السلام مروی است کسی که بخواند « فَسُبحان اللهِ حینِ تُمسُونَ وَ حینَ تُصبِحونَ وَ لَهُ الحَمدُ فِی السَّماواتِ وَ عَشِیّأ وَ حینَ تُظهِرونَ. یُخرِجَ الحَیّ مِنَ المَیِّتَ وَ یُخرِجَ المَیِّتَ مِنَ الحَیِّ وَ یُحیِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِها و کَذلِکَ تُخرَجُونَ » بعد آنچه بخواند بنویسد خدای برای او حسنات، بمقدار برفی که بر کوه سبلان بریزد.

گفتند یا رسول الله سبلان چیست؟ فرمود کوهی است بین ارمینیه و آذربایجان، بر آن چشمه­ای است از چشمه­های بهشت و در آن قبری است از قبور انبیاء ».

اردبیل یک شهر کهن است

آرتاویل یا شهر مقدس، با این قرائن سابقه تاریخی ممتدی دارد و از آنجا که دانشمندان زردشت شناس، زمان ظهور او را حداقل در سی قرن قبل از این تاریخ میدانند میتوان گفت که این شهر بیش از سه هزار سال سابقه دارد.

قراین دیگری نیز قدمت این شهر را مسجل میدارد از جمله جنگهائی است که چندین قرن، در عهد حکومت اشکانیان و ساسانیان، ایران و روم بر سر تسخیر ارّان و ارمنستان، با هم داشته و پادشاهان هر دو سلسله همواره بجمع آوری و استقرار نیرو در شمال آذربایجان همت میگماشتند. از آنجا که جز اردبیل محل مناسبی برای این تدارک در شمال آذربایجان نبوده، بزعم جمعی، در آن عهد نیز این نقطه وجود داشته و مرکز استقرار ستاد عملیات سپاه ایران علیه رومیان بوده است، بویژه آنکه راه ایران و آذربایجان قدیم به اران و ارمنستان نیز منحصرا از این محل میگذشته است.

انحصار راه ارتباطی ایران با نقاط فوق مورد اشاره مورخان قدیم هم بوده و چنانکه گفته­ایم ابودلف در سفرنامه خود، که در سال 341 هجری نوشته، راه تفلیس بایران را از طریق اردبیل ذکر کرده است و ابن حوقل هم در آنقسمت از نقشه­ایکه برای ارّان و ارمینیه و آذربایجان، در حوالی سال 367 هجری، در کتاب « صورۀ الارض » خود رسم کرده تنها راه اران و ارمینیه را بایران و آذربایجان از طریق اردبیل نشان داده است. این مولف در متن کتاب نیز راههای ارتباطی آنسامان را بنحوی بیان کرده که مرکزیت اردبیل را نسبت بشهرهای دیگر آنروز مسجل میدارد مثلا نوشته است که:

« راه اردبیل به بردعه ( مرکز ارّان ) چنین است... راه اردبیل به زنجان اینطور است... راه اردبیل بمراغه از این قرار است... از اردبیل تا مرانج 20 فرسخ است... راه اردبیل به آمد و اعمال مرزهای جزیره بدین شرح است... »

اگر قول فردوسی و صاحب معجم البلدان و دیگران را بپذیریم و بنای اردبیل را در عهد فیروز ساسانی بدانیم اردبیل در تاریخ تنظیم این مجموعه شهر 1470 ساله­ای خواهد بود.

نگاهی گذرا به پیشینه ی شهر اردبیل

از شهرهای کهن آذربایجان شرقی است که پیش از اسلام باذان فیروز نام داشت و حُذیفةِ بن یَمانْ در زمان خلافت عمر آن را فتح کرد. در قرون اولیه اسلامی کرسی آذربایجان و شهری با اهمیت بود. استخری اَرْدَویل را بزرگترین شهر آذربایجان وصف کرده ولی این ابن هوقل می‌گوید:

«حصار استوار این شهر را مرزبان محمد بن مسافر سَلاّر ویران کرد و امروز این شهر فرسوده است و آبادی سابق و رونق تجارت پیشین را ندارد.»

تا اوایل قرن هفتم هجری که مغول‌ها ویرانش کردند معمور و پرجمعیت‌ترین شهر آذربایجان بود. اما پس از آن به تدریج اهمیت خود را از دست داد. مستوفی بنای آن را به کیخسرو کیانی نسبت داده، حقوق دیوانی‌اش را ۸۵ هزار دینار، بر روی دفاتر، ثبت کرده است. از زمان شیخ صفی الدین اردبیلی این شهر دوباره رونق گرفت و مزار و مطاف پیروان شیخ شد پس از آنکه فرزندانش به سلطنت رسیدند سیل هدایا و نذورات گران بها به آن بقع سرازیر گشت و به صورت گنجینه بسیار مهمی درآمد که متاسفانه هنگام جنگ‌های ایران و روسیه، ژنرال پاسکیویچ به سال ۱۸۲۸م  آن را غارت کرد و همه آن اندوخته‌های تاریخی و گرانبها از جمله کتاب‌های نفیس و کمیاب خطی آن را به موزه لنین گراد انتقال داد.

سکه‌هایی که تا قرون پنجم و ششم هجری نام دارالظرب آذربایجان بر آنها آمده به احتمال زیاد در این شهر ضرب شده‌اند و پس از آن در مَراغه.

لقب اَردَبیلْ بر بعضی از سکه‌هایی صفوی دارالارشاد ذکر شده است.


اردبیل در گذرگاه تاریخ - بابا-صفری

دارالضربهای ایران در دورهٔ اسلامی

دیدگاه‌ها  

0 # کورد 1400-09-25 14:01
من نمی‌دانستم که شهری به این قدمت داشته باشیم
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی