از دست دادن جگرگوشه و عزیز برای هر جانداری چه آدمی و چه دیگر جانداران دردناک است . طبیعی است که در پی از دست دادن اعضای خانواده و عزیزان، غم و اندوه آدمی را فرا می گیرد .

 اما آیا عزاداری کردن بیش از اندازه و سوگواری طولانی مدت برای غم از دست دادن عزیزان دردی را دوا می کند و سودی در پی دارد؟

در جامعه ی ایران پس از درگذشت یکی از اعضای خانواده یا طایفه دیگر وابستگان آیین های گوناگونی را یکی پس از دیگری بر پای می دارند که بدبختانه شمار این آیین ها از آیین هایی که برای شادی ها بر پای می دارند بسیار بیشتر است . وارونه ی همین چند دهه پیش که مراسم شادی مانند عروسی در چند شب و چند روز و در چند آیین برگزار میشد و امروزه در حال نابودی و خلاصه شدن به 2 ساعت پذیرایی شبانه در سالن های پذیرایی شده است !

بر بنیاد گزارشی که خبرگزاری ایسنا در تاریخ 4/10/1400 پخش کرد ،جامعه ی ایران از میان ۱۱۵ کشوری که سنجه های شادی در آنها بررسی شده بود، در رده ی ۱۰۵ جای گرفته و در شمارِ افسرده ترین و اندوهگین ترین مردمان جهان ثبت شده است . آن هم ایران ! که دارای این همه آیین جشن و شادی ماهانه و سالانه بوده است .

بازگردیم به گفتارِ خودمان

پس از درگذشت کسی ، آیین خاکسپاری انجام می گیرد که به جا است و برپایی و باشندگی در این گرد هم آیی هم کاری پسندیده و انسانی است و هم با خرد و فرهنگ سازگار است . اما آیا برگزاری مراسم هایی پی در پی مانند: پُرسه، خاکبندان ، چهلم ، آیین آش سال ، عید اول درگذشته، سالگرد درگذشته و اینها نیاز است؟  آیا نمی توان هزینه ی سنگین برگزاری این آیین ها را برای نیکوکاری و یاری به نیازمندان بکار گرفت و برای درگذشته آرامش و شادی درخواست کرد ؟ گمان می رود که آیین های سوگواری هم با تجملات درآمیخته است .

اکنون که پیشگفتارمان به سر رسید نگاهی به دیدگاه سعدی شیرازی هم بیندازیم و ببینیم بزرگان ادب پارسی در این باره چه نگرشی داشته اند . سعدی شیرین سخنِ ما در بوستان خود چنین سروده است :

قضا زنده‌ای را رگ جان برید

دگر کس به مرگش گریبان درید!

چنین گفت بیننده‌ای تیز هوش

چو فریاد و زاری رسیدش به گوش،

گویا کسی از جهان رفته و دیگرکسی از خانواده اش در مرگ او گریبان دریده و سخت به عزاداری می پرداخته است . کسِ دیگری با دیدن رفتار او می گوید :

ز دست شما مرده بر خویشتن

گَرَش دست بودی دریدی کفن !

که چندین ز تیمار و دَردَم مَپیچ

که روزی دو پیش از تو کردم بَسیچ !

فراموش کردی مگر مرگِ خویش

که مرگِ منت ناتوان کرد و ریش

از دست این کارهای شما مرده را اگر توانایی بود کفن پاره می کرد و زبان می گشود که این همه ناله و زاری برای من مکنید ! من چند روزی پیشتر از شما از جهان رفته ام و شما نیز در پی من خواهید آمد و مرگ خود را فراموش مکنید .

سپس پند می دهد که آدمی باید پاک زندگی کند و پاک از جهان برود .

ز هجران طفلی که در خاک رفت

چه نالی؟ که پاک آمد و پاک رفت

تو پاک آمدی بر حذر باش و پاک

که ننگ است ناپاک رفتن به خاک

نشستی به جای دگر کس بسی

نشیند به جای تو دیگر کسی

پیش از سعدی و در زمان ساسانیان نیز پندی همانند این، از سوی بزرگمهر بختگان دانشمند بزرگ ایران در تاریخ و در شاهنامه به ثبت رسیده است . بزرگمهر نیز همانند سعدی سوگواری و عزاداری بیش از اندازه و طولانی مدت برای غم از دست دادن عزیزان را نکوهش کرده است . بزرگمهر یکی از ویژگی های انسان خردمند را چنین بر می شمارد :

... وُگر ارجمندی سپارد به خاک

نبندد دل اندر غم و درد، پاک !

نگارش : مهدی زیدآبادی نژاد

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی