رسیدن آوازه ی سعدی شیرازی به چین

سعدی، سخن سرای پارسی گوی شیراز، آوازه ای جهانی دارد که نه در اعصار و قرون پس از زندگی اش، که در همان عصر خود نیز از مرزهای ایران گذشت. وی در اشعار زیر جهانی شدن آوازه اش را پیش بینی کرده و گفته است:

سعدیا خوشتر از حدیث تو نیست

تحفه روزگار اهل شناخت

آفرین بر زبان شیرینت

که چنین شور در جهان انداخت

هر کس به زمان خویشتن بود

من سعدی آخرالزمانم

ابن بطوطه، جهانگرد مراکشی، در سفرنامه اش می نویسد:

در شهر «کینک سه، چین، با آنکه در آن هنگام پنجاه و پنج سال بیش از درگذشت سعدی نمی گذشت، ملاحان چینی اشعار سعدی را می خواندند. او می نویسد: امیر شهر قرطی (قورتای) نام دارد و این امیر که بزرگ ترین امرای چین است از جانب خان (قاآن) مغول بر این ناحیه حکومت می کند.

امیر ما را به خانه خود مهمان کرد و جشنی ترتیب داد که آن را به مغولی طوی می گویند. در این جشن که بزرگان شهر نیز حضور داشتند، میزبان دستور داد تا آشپزان مسلمان برای ما گوسفند سر ببرند و طعام تهیه کنند... سه روز مهمان او بودیم. سپس فرزند خود را با ما به گردش خلیج فرستاد. بر سفینه ای شبیه به حراقه سوار شدیم. پسر امیر در سفینه دیگری بود و از اهل طرب و موسیقی جمعی را همراه داشت. این سازندگان به چینی و عربی و فارسی می خواندند، اما پسر امیر به آواز فارسی عشقی فراوان داشت. آهنگی به این زبان (پارسی) می خواندند. امر کرد که آن را مکرر در مکرر بخوانند و من چون آن را به لحنی شگفت خوانده می شد و چندبار خواندند از دهان ایشان فرا گرفتم و آن که از بحر رجز است این است:

تا دل به محنت دادیم

در بحر فکر افتادیم

چون در نماز استادیم

قوی به محراب اندرى

ابن بطوطه چون با زبان پارسی بخوبی آشنا نبوده است ، سروده را کمی ناهموار نوشته است و نادرستی هایی در آن پدیدار است . درست این سروده در دیوان سعدی چنین است :

تا دل به مهرت داده ام

در بحر فکر افتاده ام

چون در نماز استاده ام

گویی به محرابم دری ( برخی نسخه ها > به محراب اندری )

بخش های دیگر شعر چنین است:

نشنیده ام اندر ختن بر صورتی چندین فتن

هرگز نباشد در چمن سروی بدین خوش منظری

صورتگر زیبای چین گو صورت و رویش ببين

یا صورتی بر کش چنین، یا توبه از صورتگری؟

شاید بتوان گفت سعدی تنها شاعر بزرگ ایرانی است که تقریبا درباره همه چیز حرف داشته و حرف زده است: عشق و عرفان، دین و دنیا، عفت و اخلاق، دولت و جامعه، داد و بیداد، شاه و وزیر. سعدی در هیچ چارچوبی نمی گنجد و از هیچ زاویه خاصی به جهان نمی نگرد. جز آنکه شاعری مسلمان است، به هیچ طریقت و مکتبی وابسته نیست و به جهان و آنچه در آن است از زوایای گوناگون می نگرد و در قلمرو اندیشه و سخن برای هر راه و روشی، کم و بیش، ارزش و اعتباری قائل است.

نوشتن دیدگاه