... که به هنگام بازی وجست وگریز** به خواست ایزدان شاه شد مهتراز وزیر** نادانان گویند شاهی بود ترسوومیهن فروش** ولی به راستی سترگ جنگاوری بودپرجوش وخروش** خودرا نفروخت به زروسیم عیش ونوش** مردم رازسرعشق به ...
... به تنگدستی میرسد . بیت هایی هم که شما از شاهنامه آوردید همگی درست است اما نتیجه ای که شما از آن گرفته اید هرگز درست نیست چرا که در جایی که مهتر گردنفراز به فردوسی می گوید که نیازت را به کسی نمی آورم منظور ...
... شاهان و گشت جهان و باز هم میگوید: بدين نامه چون دست كردم دراز يكي مهتري بود گردنفراز مرا گفت كز من چه بايد همي كه جانت سخن بر گرايد همي به چيزي كه باشد مرا دسترس بكوشم، نيازت نيارم به كس به كيوان رسيدم ...
با سلام در مورد آقا محمدخان قاچار که مایه ننکن ایران است نوشتید از جمله مهترین قومی که با این خائن در افتادند قوم چگنی در لرستان بودند که هرگز نتوانست بر آنها غلبه کند و ناگزیر شد که قبایل زیادی از آنها ...
مردمان را به چشم وقت نگر وز خیال پریر و دی بگذر
چند گویی: فلان ، چنانش مام چند گویی: فلان ، چنینش پدر
ناف آهو نخست خون بوده است دوده خورده است ز ابتدا خنجر
سنگ بوده است در نسب ، الماس ...
امیر خراسان را پرسیدند که تو فردی فقیر و بی چیز بودی و شغلی پست داشتی، به امیر خراسان چون افتادی؟ گفت:روزی دیوان«حنظله ی بادغیسی» همی خواندم ، بدین دو بیت رسیدم: مهتری گر به کام شیر در است شو خطر کن ...
... دری در صدۀ چهارم هجری از مرتبه یک لهجه محلی معمول درقلمرو محدودی در این بوم و بر به مقام زبانی فصیح و بلیغ درآمد که بر همه زبان ها و لهجه های متداول در عرصه ایران مهتری و برتری خود را ثابت کرده بود و ...
... چون اردشیر پس از آن که کام بزرگی را براند، بمرد، آن تخت از او باز ماند. اینچنین بود تا آن تخت سزاوار گرامی به پرویز شاه رسید. پس او مهتران هر کشوری را به نزد خود بخواند و چندی درباره آن تخت با ایشان سخن ...
... با ديلم وترك مقایسه میکرده اند .
از صفات بارز دیلمیها که درضمن ذکر صفات آل بویه هم، از آن سخن خواهد رفت ، اطاعت محض کوچکترها از بزرگترها و تواضع بیش از اندازه کهتران در برابر مهتران بود که کوچکتر اگرچه ...
... عهده دار سپهسالاری وسمتهای دیگر می گردند و از پدر نیابت می کنند:
قراخان که او بود مهتر پسر
بفرمود تا رفت پیش پدر
پدر بود گفتی همانا به جای
ببالا و دیدار و فرهنگ و رای
ز چندان سپه نيمه اورا سپرد ...
... بپردازند. می و جام بردند و رامشگران به پالیز رفتند با مهتران آمده است که انوشیروان علاقه ی بسیاری به ساختن کاخ و باغ داشته است: اگر بهرمن زین جهان فراخ نبودی جز از باغ و ایوان و کاخ یکی شهر فرمود ...
... داشت (در اسکندرنامه اسکندر را ذوالقرنین لقب داده و پیامبر معرفی کرده اند) و خاصه درباره ی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب در آنها بسیار غلو شده بود نقل میگفتند و شیرین کاری های مهتر نسیم عیار و مهتر ...
... بود اند كامروایی. و با دستگاهی تمام از پادشاهی و ساز مهتران و اندیشهای بلند داشت به گوهر. و از تخمه اسپهبدان ایران بود و كار كلیله و دمنه و نشان شاه خراسان بشنید. خوش آمدش. از روزگار آرزو كرد تا او را ...
... آه غریبان پیدا
نامه ای در شکنش خون شهیدان مضمر
نقش تحریرش از سینه مظلومان خشك
سطر عنوانش از دیده محرومان تر
بر بزرگان زمانه شده دو نان سالار
بر کریمان جهان گشته نعیمان مهتر
بر در دو نان احرار ...
... که منظورشان همان فرمانروای یهودی اگروپیاست (برای این روایت - فریزر ۱۳۸۳، ص ۶۹۴). چنان که ملاحظه می شود در اینجا نیز «تاج کاغذی» نمادی از مهتری برساخته، تحقیرآمیز و سخره انگیز است. بنا بر گزارشی، در دورهٔ ...
... و درجههای مختلفی از رنگ دارند که هر کدام به شیوهای متفاوت استفاده میشوند.
برخی از شناختهشدهترین خرماهای ایرانی عبارتند از شاهانی، زاهدی، کبکاب، ربی، پیارم، برحی، علمهتری، خصویی، مضافتی و غیره.
ایرانیان ...
... که برادران و خواهران کهتر برادرِ مهتر را کنند و گاه تفخیم را «خان داداش » گویند. || خطابی مرد را آنگاه که نام وی ندانند. || خطابی مخاطب مرد را قصد تحقیری علی الظاهر.
بنابراین کاربرد یکسره ی این واژه ...
... که مردمان بزرگ (اشراف) را خرد داشتی و حق ایشان نشناختی و درویشان و حقیران را برگزیدی و هر کس که بر ضعیفی ستمی کردی، او را بکشتی تا به شمار آمدی ، سیزده هزار تن از بزرگان ومهتران بدین سبب کشته بود و بدین ...
... شان نویسید نام
ز یزدان بخواهید تا هم چنین
دل ما بدارد به آیین و دین
بدین مهر ما شادمانی کنید
بران مهتران مهربانی کنید
همان بندگان را مدارید خوار
که هستند هم بندهٔ کردگار!
کسی کش بود پایهٔ ...
... و شوم که ویران کند مهتر آباد بوم !
آنچنان مهربان رفتار نمود که بزرگان ایران در گفتاری به کیخسرو یادآور می شوند که آیا برای میهمانی بدینجا آمدی ؟ رفتار پادشاه ایران با شکست خوردگان چنین بود که ...
کیوس ، برادر انوشیروان ، که در جنگ با خاقان ترک به انوشیروان کمک های بسیار کرده بود ، نتوانست با برادر خود کنار بیاید و گویا خیال داشت در مازندران طغیان کند – با بدو بستند که با مزدکی ها همراه است – نوشیروان ...
... سير
نرسته ازو پيل و شير دلير
چنان دان كه در بوم پيروز باد
كه بر دوستان جمله فيروز باد
چه كهتر چه مهتر هر آنكس كه هست
همه شادخوارند و از باده مست
جهان را به شادي همي بسپرند
همه با مي و رود ...
... خالقی: ندارد 44- سه تن کشته شد مهتر و ارجمند نیامد سر رخش جنگی به بند خالقی: ندارد 45- سواران ز هر سو برون تاختند کمند کیانی در انداختند خالقی: ندارد 46- گرفتند و بردند ...
... طاهریان را نیز همة ما به یاد داریم:
مهتری گر به کام شیر دَرَست
شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مگر رویاروی
دو بیت ساده زیبا، پر شجاعت و زمینهساز برای میهنی بزرگ ...
... اکوان دیو که بردند ره سوی مازندران ویا همچو خونخوارگان مغول و یا تیره دل تیرۀبربران زبی رسمی و ناکسی بس نکرد نه برمهتران و نه برکهتران بسا مال کزبندرش غارتید چو خونخواره دزدان وکین گستران بسی کشت وکوبید ...
هنگام سحر و اذان، در تاریک و روشن بامداد، مردی تنومند و بلند قامت از خانه ای بیرون آمد و قدم در کوچه ای تنگ نهاد. از میان دیوارهای کوتاه و بلند شهر گذشت و به مسجد آن شهر نزدیک شد . صدای اذان صبح از گلدسته ...
... هم نشان تا سر کیقباد
که تاج فریدون به سر بر نهاد
ببینید تا زان بزرگان که ماند
بریشان بجز آفرین را که خواند
چو کوتاه شد گردش روزگار
سخن ماند زان مهتران یادگار
که این را منش بود و آن را نبود ...
... كار باشند. ملتزمين ركاب اين رقاصهها عبارت بود از دو كلفت و يك نوكر و يك آشپز و يك مهتر بادوسه رأس اسب. هنگامي كه گروه مزبور به دربار ميرفت چهار مركوب ديگر براي حمل اسباب و اثاث دسته مورد استفاده قرار ...
... را گفت:اسجدوا لآدم.گفت:آدم را سجده کنید.»3 «سخنان منوچهر در آغاز پادشاهی خود» «همه سپاه را که به حضرت او بودند،گرد کرد،خرد و بزرگ را همه بخواند و هرکسی را از مهتران سپاه و رعیت به جای خویش بنشاند و ...
... ز آموختن يك زمان
ز دانش ميفكن دل اندر گمان
چنين داد پاسخ كه دانش به است
كه داننده بر مهتران برمه است
در دانش از گنج ناميتر است
همان نزد دانا گراميتر است
«فرهنگ» نتيجه و حاصل دانش و آموختن ...
... و مصر به فروش مي رفت (نيزß مقدسي، همانجا). در 372، به نوشتة مؤلف حدود العالم (ص 128)، «بم شهري است با هوايي تن درست و اندر شهرستان وي حصاري است محكم و از جيرفت مهتر است، و اندر وي سه مزگت [=مسجد] جامع ...
... به کوشش پدر و فرزند اشاره می کند و به ویژه از منصور با عنوان مهتری گردن فراز یاد می کند که از بذل مال و حمایت معنوی در راه کارشاهنامه و حمایت فردوسی هیچگونه فروگزاری نکرد اما همچون دیگر ایران دوستان در ...
... خردان سالار
بر کریمان جهان گشته لیمان مهتر بر در دونان احرار حزین و حیران
در کف رندان ابرار اسیر و مضطر شاد الا بدر مرگ نبینی مردم
بکر جز در شکم مام نیابی دختر نگارش : مردی از دیار پارس ...
سرکش رامشگر، سرپرست نوازندگان و خوانندگان دربار خسروپرویز بود. باربد موسیقیدان، برای راهیابی به دربار، به پایتخت ساسانیان آمد ولی سرکش به سربازان رشوه داد تا او را راه ندهند. باربد که ناامید شده بود، ...
... و مهتر داشتن[8] چو اصل اهلِبيت افتاد حيدر/ بلي بايست شهر علم را در[9] چو شهر علم دين پيغمبر آمد/ اگر بابيست آن را حيدر آمد[10] هم كوه حِلمش را كمر، هم چرخ خلقش را قمر/ هم شاخ شرعش را ثمر، هم شهر علمش ...
... او را با مهتران بخارا چندان حرمتي زياد نيست و به چشم ايشان هيبتي نيست». بهخصوص ابو محمد ـ بخارخدات سابق ـ و ابوحاتم يساري، مرد ثروتمند شهر، به هيچ وجه از او اطاعت نميکردند؛ بنابراين تدبيري انديشيد و ...
... ای نیک دل مهتر نامدار که دستان بد گوهر دیو زاد به گیتی فزونی ندارد نژاد فراوان ز سامش نهان داشتند همی رستخیز جهان داشتند تنش تیره بد موی و رویش سپید چو دیدش دل سام شد نا امید ( ص ۷۲۹ ، ش ۶۴۹ – ۶۴۴ ) در ...
... و با مهتران سخن به كنايت نگويد و آواز نه بلند دارد و نه آهسته، بلكه اعتدال نگاه ميدارد. و اگر در سخن او معني غامض افتد در بيان آن به مثال هاي واضح جهد كند، والا شرط ايجاز نگاه دارد. و الفاظ غريب و كنايات ...
... ۹۴۰ نگفته است مادر سخن جز به داد ترا دل چرا شد ز بیداد شاد ۳۰۰۸/ ۱۸۷۴ چنین گفت ای مهتر سودمند سخن گفتن داد به یا پسند ؟ ۸۴۳/ ۲۰۶۰ سخن گفت پس راد فرخ بداد که ای نامداران فرخ نژاد ۸۶۰/۲۰۶۰ • سخن دانندگان ...
... مراتب فتيان فتوت سلسله مراتبي مانند آنچه در تشکيلات اهل اصناف نيز موجود است داشت. در اين سلسله، "شيخ"، پيشرو، مهتر، پيشوا، رهبر، پدر(اب) يا رأس الحزب(سرگروه) ناميده مي شد که نظرش مطاع بود و با بيان فضايل ...
... از کهتران و مهان بديدم چو يک دل دو انديشه کرد زهر دو برآورد ناگاه گرد همان چون به يک شهر دو کدخداي بود بوم ايشان نماند بجاي چو مهتر يکي گشت شد راي راست بيفزود خوبي و کژي بکاست وجود پادشاه، ضروري است و ...
... نظاره گران در آن دشت پیچیده و ابـرهای ماتـم و حـرمان بر آن پهنـه سایـه می افکند. لحظات بسیار کشنده و جانکاهی فرا رسیده که در آن پهن دشت مخوف آزمون ، همگان از مهتران گرفته تا کهتران در اعماق حزن و غم افتاده ...
... ضحاك دعوت مىنمايد و همراه آنان به نزد فريدون مىشتابند. فريدون با دعاى مادر، گرزه گاو سر و با يارى سروش، به سوى مردمان مىرود و آنان را اميد مىدهد كه بزرگى و مهترى از براى شماست و اگر من شاه تازى اژدها ...
... و انيران و صفآرايى ايران در برابر توران و... از جهان اساطير سر مىكشد. ايرج به برادرش تور مىگويد: بدو گفت كاى مهتر نامجوى اگر كام دل خواهى آرام جوى نه تاج كئى خواهم اكنون نه گاه نه نام بزرگى ...
... و هم مهربانی و هم بدگمانی و رنجش میان او و مسعود وجود داشت. رستم با کیخسرو و کیکاووس رفتاری متفاوت داشت و در هر حال هم مطیع و فرمانبردار بود و هم مستقل و نجات بخش و ریش سفید و مهتر و جای پدر و بالاخره ...
... براهام شتابان رفت و دستار را برگرفت, بهرام در شگفت ماند و: براهام را گفت ایا پارسا گر آزادیت بشنود پادشا ترا در جهان بی نیازی دهد بر این مهتران سرفرازی دهد پس با شتاب به ایوان خویش بازگشت و همــﮥ ...
... الفنون، ج 2، ص 532) تميمي چوايد به پيشت دوان كند نازش و فخر چون مهتران؛ بگويش رها كن تو اين ادّعـا وزغ را چگونه خوري مهتــرا؟ 2. هجو (satire) عبارت از اين است كه: معايب كسي يا گروهي يا ...
... زين جهان بى نيازى دهد برمهتران، سرفرازى دهد اينك، اندكى تأمل فرماييد و به آنچه از براهام ديديد، بينديشيد. تصويرى كه از او در ذهن خود داريد همان است كه فردوسى خواسته است، بيافريند. داستان پرداز طوس ...
گشایش مصر، حبشه و آمون
کورش محسنی - تارنگار آریا پارس
گشایش مصر
کورش بزرگ پیش از جان سپردن، بخش آسیای میانه (توران) را به فرزند کهتر خود بردیا سپرد. بردیا از پرداخت مالیات به برادر مهتر خود یعنی ...
... دنیا را از نزدیک ببیند و به راز و رمز های ناشناخته ی آن آگاهی یابد. اسکندر وارد هر سرزمینی که می شد از مهتران و آگاهان آن دیار می پرسید : بپرسید از ایشان که ایدر شگفت چه چیز است که اندازه باید ...
... موی به کردار هور بهشتیش روی سروشی بد او آمده از بهشت که تا باز گوید همه خوب و زشت سوی مهتر آمد بسان پری نهانی بیامختش افسانگری کجا بندها را بداند کلید گشاده ...