اگر کسی نمونه ای از مندرجات چند صفحه ای که از کاغذ اخبار میرزا صالح به دست آمده و در مجله بررسی های تاریخ اخیراً به چاپ رسیده بردارد و با نمونه های مشابه آن در روزنامه های عصر ناصری پیش از سپهسالار و دوره بعد از او و همچنین روزنامه های عصر مظفری بخصوص تربیت و ادب و جراید بعد از مشروطه تا کودتای ۹۹ و بعد از کودتا مقایسه کند، در اسلوب انشای موضوع و مطلب و جمله بندی و کاربرد کلمه ها و تعبیر مفهوم ها تفاوت فراوان می نگرد و این اختلاف گاهی تا آن درجه می رسد که می توان گفت تحول زبان فارسی جمعاً در این صد و سی سال،  بیش از آن مایه تطوری بوده که از صده چهارم تا صده سیزدهم صورت پذیرفته بود.

نکته ای که یادآوری آن در این موقع به عنوان مقدمه ضرورت دارد،  کیفیت استعمال زبان فارسی دری در بوم و بر اصلی ظهور آن یعنی در شمال شرقی خراسان و همچنین در نواحی غربی و شهرستان های دیگری بوده که زبان بومی سکنه آنها یکی از لهجه های معروف زبان پهلوی بوده است. به تقریبی که می توان گفت از گرگان تا سیستان خط فاصلی در میان این جولانگاه این دو دسته زبان کشیده می شد؛  خطی که فارسی دری در شمالشرقی ان و لهجه های منشعب از پهلوی در جنوب  غربی آن سابقه طولانی استعمال در تکلم و کتابت داشت.

پس از آنکه قرآن و حدیث و زبان عربی با رسم الخط تازه ای که از هندسه قلم آرامی و پهلوی جدا شده بود با گسترش دولت اسلام در ایران رایج شد،  زبان فارسی دری که گویا سابقه استعمالی گسترده در طخارستان و کمتر در دربار مداین داشت و در صده دوم هجری لااقل در شهرهای نوساز بصره و کوفه و بغداد به سبب ازدحام مهاجران خراسانی و ماوراء النهری زبانی معروف و معمول شده بود،  بدین خط تازه از مرحله تکلّم و تقریر گذشت و به مرحله تحریر و نگارش درامد  و مسلمانان برای تفسیر و ترجمه کتاب خدا چنانکه قابل درک مردم ایران باشد و نقل آثار علمی و فلسفی و ادبی که از زبانهای یونانی و هندی و سریانی و پهلوی به زبان عربی ترجمه می شد،  از زبان فارسی دری استفاده کردند. همین توجه دینی و علمی بدین زبان در میان چند زبان یا لهجه های معتبر دیگر شرقی و غربی که در ایران معمول بود فارسی دری را بعد از عربی، زبان بیان دین اسلام قرار داد و تداول آن را در زمینه های دنیوی و ادبی و علمی زمینه مساعد فراهم آورد. قابلیت زبان در بیان مطلب به صورت فوق العاده و سریع رشد و پیشرفت پیدا کرد؛  چنانکه فارسی دری در صدۀ چهارم هجری از مرتبه یک لهجه محلی معمول درقلمرو  محدودی در این بوم و بر به مقام زبانی فصیح و بلیغ درآمد که بر همه زبان ها و لهجه های متداول در عرصه ایران مهتری و برتری خود را ثابت کرده بود و با زبان عربی رقابت می ورزید. متأسفانه هنوز نوشته ای از زبان فارسی دری که بر سنگی، سفالی ،چوبی، طوماری یا کاغذی در صده های اول و دوم و سوم هجری به خط جدید یا در دوره ماقبل اسلام به خط متداول زمان از آرامی یا پهلوی نوشته شده باشد به دست نیاورده ایم تا از وضع لفظی و دستوری آن صورت مضبوطی را بتوانیم بر شما عرضه داریم. جمله های منشور و منظومی را که از این زبان در آثار عربی صدۀ سوم و چهارم هجری  به صورت اصلی خود ضبط شده،    می نماید که کیفیت لغوی فارسی دری در همان دو قرن ابتدای استعمال آن در مقام زبان برگزیده، به وضعی چنان متقن و مضبوط درآمده بود که عین صورت صدۀ چهارم را پیدا کرده بود. به هر صورت این زبان در درجه اول متأثر به زبان عربی از حیث معنى و تكميل نقایص لفظی بود و جمله بندی آن در نوشته های صدۀ چهارم و پنجم غالباً صورت تفسیر تحت اللفظی منقول از تفسیر قرآن و حدیث را داشت.  از صدۀ پنجم به بعد که در مغرب و مرکز و جنوب ایران جای زبان پهلوی را  گرفت و از راه قلم و شعر و درس، عرصه را بر استعمال آن زبان روزبه روز محدودتر می ساخت،  طرز جمله بندی و ساختمان دستوری زبان از آن کیفیت ترجمه نمای زبان عربی در آغاز کار، بیرون آمد و در قالب بیانی زبان پهلوی در لهجه های رایج خود ریخته شد. از صدۀ ششم به بعد است که قیافه جمله بندی زبان فارسی دری کیفیت مشخص و ممتاز خود را یافت و الفاظ دخیل در آن خواه دری و خواه عربی یا ترکی،  محل خاص خود را در جمله بندی اختیار می کردند. این است سر آنچه اسلوب عراقی را در شعر و نثر فارسی دری از اسلوب خراسانی و ماوراء النهرى تشخيص می دهد. عدم توجه ادبای قدیم و جدید بدین نکته لغوی و ادبی همواره پژوهندگان را به جستجو در علل و اسباب دیگری برای تفکیک دو سبک مذکور رهبری می کرد.

نثر  فارسی در مراسله نگاری و تاریخ نویسی و وصف اشخاص و اشیاء و اوضاع و احوال پیش از شعر فارسی،  بدین تحوّل یا تکامل اسلوب بیان متأثر شده بود.

آشنائی غالب نویسندگان و سخنوران دری گو به دو زبان عربی و فارسی علاوه بر زبان محلی پهلوی خود سبب شده بود که اینان گوئی خود را در به کار بردن هر لفظی که دلخواه ایشان باشد از آن میان آزاد می دیدند.  شاعری یا نویسنده ای مانند رشید و طواط و عبدالواسع جبلی یا خاقانی و سعدی و شمس مغربی در سخن منظوم و منثور خویش تا آنجا که می خواستند و می توانستند از استعمال لفظ عربی و یا شیرازی و آذری تبریزی در سیاق گفتار دری پروا    نمی کردند. بنابراین زبانی که در تعقیب تحولات و تصرفات متعدد دوران گذشته نیمه اول از صده سیزدهم هجری در نوشته و کتاب و شعر و دفتر ایران به کار می رفت همان زبان فارسی بود که نمونه های برگزیده اش را در گنجینه نشاط و منشأت قائم مقام و ديوان مجمر و زينة التواريخ میرزا رضی تبریزی و تاریخ ذوالقرنین خاوری و تذکره دلگشا و مأثر سلطانی مفتون دنبلی می توان یافت. اینان که در آغاز کار خود گویا نظر عنایت و اقتباسی به سعدی و میرزا مهدی خان داشتند؛  متدرجاً توجهشان به سوی سعدی بیش از دیگری معطوف شد و در نتیجه نظم و نثری پخته و استوار و شیرین و زمان پسند بر بساط نگارش و گزارش و سخنوری نهاده بودند.

انتشار روزنامه از نظر زبان فارسی در چنین وضعی آغاز شد که زبان رایج برای مصرف کار تحریر والشای خود به منابع تازه ای که از زبان های غربی گرفته می شد نیازمند شده بود. ترجمه اخبار تازه و وقایع از روی جرائد خارجه همان مشکلی را که هزار و صد سال پیش از آن،  هنگام نقل مطالب از متون عربی در برابر زبان فارسی نهاده بود برای زبان فارسی روز که بایستی در گزارش و نگارش آن خبرها به کار رود به وجود می آورد. مقارن،  بلکه اندکی مقدم بر انتشار روزنامه، برقراری روابط سیاسی ایران با دولت های فرانسه و انگلیس و روس و مذاکرات دنباله دار درباره حوادث مربوط به ایالات ماوراء رود ارس،  استفاده و استعمال زبان های خارجی را ضروری ساخته بود.  در نتیجه اختیار زبان تحریری در نگارش منشأت که از عهده حفظ این ارتباط برآید و وسیله تفاهم را در میانه نیکو فراهم آورد،  رخنه ای در دیوار کاخ برافراشته و آراسته ی  زبان نشاط و قائم مقام خواهی نخواهی پدید می آورد و به تدریج اسلوب تحریر و تعبیر در نوشته های دولتی به روش قابل قبول و درک اروپائیان گرایش پیدا می کرد.

نامه های قائم مقام این تحول را بهتر از هر نویسنده مقدم بر او یا هم عصرش در این جزء از زبان می تواند منعکس سازد. متأسفانه کشته شدن او در نخستین مرحله از توسعه حوزه ی مسئولیت او و پیش از آنکه در اصلاح و تعدیل روش نگارش زبان مؤثر افتد، ضایعه ای برای تکامل زبان فارسی محسوب می شد. تربیت شدگان مکتب انشای قائم مقام کار این تحول را در مقیاس نازل تر ادامه دادند و از آن میان میرزا تقی خان فراهانی در نوشته های رسمی دیوانی این وظیفه را به نحو پسندیده ای تطبیق کرد.

اعزام محصل به اروپا،  تأسیس دارالفنون و جلب معلم از اروپا که درس های او نیاز به وجود مترجم زبان فرانسه و انگلیسی به فارسی داشت و ترجمه کتاب های تاریخ و جغرافیا و فنون نظامی و علوم طبیعی تازه و چاپ آن ها در تهران  و تبریز و رواج این گونه کتاب ها در میان مردم با سواد موجبات تحول اسلوب بیان را از فارسی متداول از سابق،  به زبانی که به تدریج تغییرات و اصطلاحات و نکات غیر مأنوس را در خود می پذیرفت،  زبان رایج را به کیفیتی درآورد که بعد از دوران انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه،  سیاق نگارش اخبار و مطالب را برای درج در روزنامه دولت علیه ایران یا روزنامه های علمیه و ملت سنیه هموارتر از زبان و قایع اتفاقیه می کرد. کشمکش سیاسی و نظامی درباره قفقاز پای تعلیم و تربیت و صنایع نظامی جدید را به ایران گشود ولی کشمکش سیاسی و نظامی دربارۀ افغانستان و هرات که حل و فصل آن از مراحل مختلفی بایست بگذرد، پای بحث سیاسی و طرح مشکلات اداری و راه حل آنهـا را بـدیـن عـرصـه باز کرد و رساله نویسی در این موارد باب شد.  میرزا ملکم خان در این قسمت همان کاری را که میرزا تقی خان و قائم مقام از نظر فکری در مرحله مراسله نگاری قبلی انجام داده بودند با تحریر چندین رساله یا کتابچه توانست به مرحله ظهور درآورد. کتابچه نویسی در حقیقت نوع تازه ای از انشاء با خود همراه می آورد و آن نقد سیاسی و تجزیه و تحلیل مسائل و عرض مطالب و موضوعات بی سابقه در زبان فارسی قابل درک طبقۀ متوسط مردم بود. این روش نگارش رساله ها در همان مایه و زمینه روزنامه نگاری صورت می پذیرفت و بر همین اساس روزنامه وقایع اتفاقیه را تا ۱۲۷۸ ملحق به تشکیلات وزارت امور خارجه ساخته بودند و گوئی این کار را که با اوضاع سیاسی جهان پیوستگی داشت؛  بیشتر مربوط به آن دایره می پنداشتند تا آنکه در این زمان ۱۲۷۸ روزنامه به وزارت نوبنیاد علوم با سرپرستی اعتضاد السلطنه انتقال یافت.

مقارن این اتفاق محمد حسن خان (مقدم) صنیع الملک که در زبان فارسی چندان معلومات ادبی و قدرت انشاء بلیغ نداشت و تا هنگام مرگش همواره از برکت فضل و کمال شیخ مهدی عبدالرب آبادی ملقب به شمس العلماء در تحریر فصیح و بلیغ مطالب و اسناد استفاده می کرد؛  در ضمن پیشخدمتی شاه،  مترجم حضور زبان فرانسه شد و به ترجمه روزنامه فرانسه می پرداخت.  کار متوالی ترجمه در طی سی سال از زبان فرانسه به فارسی آن هم از روزنامه های معتبر،  متدرجاً بدو استعداد درک بیان مطلب در حدودی نازل تر از میرزا علیخان منشی حضور (امین الدوله) و میرزا ملکم خان برای نوشتن اخبار و گزارش ها داده بود.

روزنامه های متعددی که در سی سال آخر سلطنت ناصرالدین شاه در پایتخت و شهرستان ها و اسلامبول و بمبئی و کراچی و کلکته به زبان فارسی انتشار یافتند چون در تنظیم و تحریر ناظر به مراجع و اصول مختلفی از زبان های مربوط بودند می توانستند بر ثروت لفظی و عبارتی زبان فارسی بیفزایند.

به موازات روزنامه ها،  کتابچه های سیاسی و اجتماعی و انتقادی که نوشته و تکثیر شده بود و به صورت خطی دست به دست می گشت،  از نظر انشا و اسلوب بیان علاوه بر موضوع خاصی که مبنای تحریر هرکدام قرار گرفته بود تأثیر فوق العاده ای در ذوق اشخاص مستعد    می گذاشت. تبعید عده ای از همکاران ملکم بعد از تعطیل فراموشخانه ١٢٧٦ از تهران به بغداد و جلب آنها به وسیلهٔ میرزا حسین خان سپهسالار ،سفیر تازه ایران در اسلامبول،  یک حوزۀ مختلط ادبی و سیاسی و انتقادی از فارسی نویسان در اسلامبول به وجود آورده و زبان فارسی که وسیلهٔ بیان مقصود ایشان بود در آثار ایشان، زبانی شسته تر و پخته تر از زبانی به نظر  می رسید که چهل سال بعد در روزگار اجتماع مهاجران ایرانی در جنگ جهانی اول به شهر اسلامبول،  زبان خان والده خوانده می شد. یعنی زبانی که تجار و کسبه ایرانی مقیم اسلامبول در کاروانسرای مخصوص سکونت و داد وستد ایشان (خان والده) در تقریر و تحریر به کار  می بردند. زیرا در این موقع که برخی از ادبا و فضلا و شعرای ایران در جزء  مهاجرین به اسلامبول پناه برده بودند،  دیگر افرادی همچون میرزا مهدی اختر و میرزا آقاخان کرمانی و میرزا حبیب دستان اصفهانی و میرزا نجفقلی خان دانش خوئی در اسلامبول وجود نداشتند که به روزگار خود در تحریر روزنامه اختر شرکت جسته و قابلیت خود را در نگارش زبان فارسی به اثبات رسانیده بودند.

اما روزنامه اختر اسلامبول باید دانست که در مدت بیست و سه سال انتشارش همواره بر یک پایه پایدار و مقام ادبی معین قرار نداشت و احیاناً از وجود همکار قلمی شایسته ای بی نصیب می ماند ولی در آن دوره ای که از آثار قلمی نویسندگان مبرزی مانند اشخاص نامبرده برخوردار شده بود، نمونه های بس شایسته ای از روزنامه روز را در زیر نظر خوانندگان متعددی می گذاشت که در اطراف مملکت همواره انتظار وصول پست خارجه را برای دریافت نمره های اختر می کشیدند.

پس از طبع و انتشار قانون اساسی عثمانی در سال ۱۲۹۱،  اختر از راه ترجمه فارسی آن، خوانندگان خود را در ایران با الفاظ و مفاهیمی بی سابقه آشنا کرد یا به عبارت دیگر کلماتی و جمله هائی به زبان فارسی مردم ایران در آورد که درک حقیقت آنها بعد از سی و اندی سال به هنگام اعلام مشروطه و تصویب متمم قانون اساسی برای عامه میسر شد.

روزنامه ها هر چند در تعداد فوق العاده هم امکان و وسایل انتشار و توزیع نداشتند و چاپ سنگی به ندرت می توانست بیش از هفتصد نسخه خوانا و تمیز از زیر چرخ چاپ بیرون بدهد؛ معذلک شماره های چاپ شده روزها بلکه هفته ها بعد از انتشار آن در پایتخت می توانست در مشهد یا بوشهر به دست خوانندگان برسد،  ولی قطع نسبتاً کوچک ورق روزنامه باعث شده بود که بیشتر به جمع آوری آنها می توانستند بپردازند و به صورت کتاب درآورند تا هنگام فراغت بتوانند آنها را مانند نوشته خواندنی و ادبی دوباره بخوانند،  در این صورت تأثیر آنها در فکر و ذوق و استعداد نگارش مردم بیش از حد تصوّر بود.

باید اعتراف کرد که تحول کار روزنامه نویسی از سرعتی که سزاوار آن بود برخوردار نمی شد و این کار مانند همه قضایای تازه وارد از خارج کشور بیشتر جنبه تشریفاتی پیدا می کرد و همت کوتاه دستگاه دیوان ایران از حد وصف سواری و شکار و سیر و سیاحت شاه و پسرانش نمی گذشت و کمتر مطلب مفیدی از زیر قلم ترجمه و تحریر و سانسور می توانست بگذرد تا به چشم مردم مشتاق برسد؛  معذالک همین مایه ضعیف منقول در طول مدت نیم قرن اثر عمیقی در کیفیت فکر و بیان و اطلاعات مردم ایران بجا گذارده بود.

مردم در اثر خواندن و شنیدن مطالب گوناگون روزنامه از آن قالب بندی فکری و ذکری محدود سلف و سنتی توانستند به سوی افقی بازتر و آزادتر چشم باز کنند و به آرزوی پرواز در فضای آزادی، بال و پر بگشایند.

زبان فارسی که در عهد فتحعلی شاه و محمد شاه به زحمت از عهده حفظ و نقل موضوعات مربوط به زمان می توانست برآید،  در دوره ناصرالدین شاه از راه مطبوعات به خصوص روزنامه طوری،  جذب عناصر جدید اندیشه و معنی کرده و ثروت کلمه و جمله را برای سخن گرد آورده بود که در سال ١٣٢٤ قمری وقتی ضرورت پیدا کرد که متمم قانون اساسی زمینۀ نظام نامه اساسی را تکمیل کند، موضوع چنان با عبارات سنجیده و ارزنده عرضه شده که گوئی زبان آنها بیش از یک قرن با آنگونه مفاهیم انس و الفت نزدیک داشته بود. همخطی و همبندی و شرکت در الفاظ میان فارسی و ترکی و عثمانی و سبقت عثمانی ها در تنظیم «خط گلخانه» و تصویب  «قانون اساسی» برای کشور خویش و اقتباس سازمان های جدید از اروپا زودتر از ایران سهولتی در کار اختیار الفاظ برای اینگونه مفاهیم ایجاد کرده بود و چون ترک ها در موقع اخذ و ترجمه و نقل، بنا به سنت دیرینه معانی،  منظور و مطلوب خود را به الفاظ عربی و فارسی در درجه اول ترجمه می کردند؛  راه را برای اقتباس همان الفاظ در فارسی می گشودند. همین قضیه باعث شد که در کار روزنامه نویسی استعمال کلمه های عربی مأخوذ از زبان ترکی و یا به طور مستقیم از عربی مصر و شام دوره جدیدی را برای تجدید آمیزش کلمه های دری و تازی در ترکیب زبان فارسی روزنامه ها بگشاید،  ولی قدرت اسلوب تعبیر خاص زبان فارسی که در اوایل صدۀ سیزدهم هجری به کمال قوت و انسجام خود رسیده بود، به درجه ای حاکم و مسلط بر زبان فارسی رایج بود که در انشاء امیری فراهانی یا میرزا محمد حسین فروغی و یا مشیرالدوله پیرنیا چیزی که مخل به صحت و فصاحت زبان بیان باشد  دیده نمی شود.

روزنامه نویسی به زبان فارسی در هند که چند سال پیش از انتشار کاغذ اخبار میرزا صالح آغاز شده بود با اقتباسی از زبان انگلیسی و فارسی معمول هند در وضعی که گوئی زبان اردو را بر فارسی گویان عرضه می داشت کار خود را ادامه می داد تا آنکه عناصر شیرازی و بهبهانی و کاشانی و اصفهانی از ایران بدان سرزمین رفتند و در انتشار روزنامه فارسی با فارسی نویسان هندی همکاری کردند و در روزنامه ناصری بمبئی و مفرح القلوب کراچی یا حبل المتین کلکته اسلوب پسندیده تری از تحریر و انشاء مطالب و اخبار به کار می بردند.

روزنامه حبل المتین که دورۀ انتشار آن با غروب اختر اسلامبول مقارن شد و جای خالی آن را با انتشار منظم خود تا موقع اعلان مشروطه پر می کرد و در سراسر ایران و میان فارسی زبانان خارج از ایران نیز خوانندگان دلباخته ای داشت،  چون بیش از جراید دیگر فارسی زبان که در قفس استبداد سلاطین قاجار و عثمانی  اجازه انتشار یافته بودند در سایه حکومت قانون و استعمار فرنگی از آزادی بیان نصیب می برد،  توانست در اندیشه و گفتار مردم ایران اثر پایدارتری بگذارد. در شهرهای تبریز و تهران  و اصفهان کسانی بودند که زیر تأثیر فکری و تبلیغات این روزنامه قرار گرفته و  به نوشتن و یا ترجمه کردن مقالاتی دایر بر انتقاد از اوضاع حاضر و ارائه راه اصلاح و عرض مشکلات امور جاری می پرداختند.  تقی زاده یا سید جمال واعظ از کسانی بودند که به این کار مبادرت ورزیدند. علاوه بر این،  وسیله برای انتشار رساله ها و کتابچه های فارسی که چاپ آنها در ایران کار آسانی نبود در هند به آسانی فراهم می آمد.  مسلم است که نباید از این نکته غفلت ورزید،  همانطور که ورود چاپخانه و چاپ کتاب های فارسی در هند قریب پنجاه سال بر آغاز انتشار آنها در ایران سبقت داشت، کمیت کتاب های فارسی که در هند به چاپ رسیده بود یا می رسید،  قابل مقایسه با تعداد چاپ هایی نبود که از آنها در ایران از چاپ در آمده بود. کمتر کتابی را حتی از اصول مهم ادبی و دینی می توان سراغ کرده که زودتر از ایران در هند به چاپ نرسیده و چاپ های آن تکرار پیدا نکرده باشد. این وضع تا اوایل قرن حاضر با همۀ کارشکنی ها و موانع قانونی که از طرف حکومت استعماری برای جلوگیری از گسترش و  بلکه بقای زبان فارسی به عمل می آمد و پای آن در نیمه اول قرن نوزدهم از مدرسه و محکمه و دفتر و اداره قطع شده بود،  باز به همه قدرت و جلوه معهود خود در آن سرزمین جلوه گر بود؛ وضعی که نظیر آن بعد از تجزیه و استقلال هند و پاکستان،  دیگر در آن شبه قاره به نظر کار بسیار دشواری می آید.

زبان فارسی از روزنامه هائی که در ایران و عثمانی و هند به فارسی انتشار می یافت،  کیفیت به کار رفتن در بیان موضوعات مختلف را در شیوه ای که نزدیک به اسلوب بیان مطلب در زبان های دیگر باشد می آموخت و از اقتباس مفهوم و تعبیر تازه یا به کار بردن لفظی که نظیر آن را در گنجینه الفاظ خود به یاد نداشت پروا نمی کرد و بدین ترتیب نه تنها  تلفن  و تلگراف و پست و تمبر و بودجه و راپورت و پلتیک ودیپلماسی  و الکتریک و پارلمان و سنا و شیمی و فیزیک و کاتولیک و پروتستان و ارتدکس و صدها نظایر آنها به حظیره لغات فارسی راه یافته و بر زبان و قلم فارسی زبانان جاری می شد؛  بلکه کلمه های شارلاتان و آردال و بربر و فناتیک و ژیمناستیک و مینوت و وافور و افسر را طوری به کار می بردند که گاهی در شناختن ریشۀ آنها تردید حاصل می شد،  چنانکه بهندرت کسی توجه پیدا  می کند  که آردال از کلمهاُردرلی انگلیسی گرفته شده است یا آنکه کلمۀ افسر در آثار فارسی صده سیزدهم هجری همان افیسر است. در ضمن باید بدین امر هم واقف بود که این آمیزش و اقتباس الفاظ تازه در زبان ها یک پیش آمد دشواری جهانی بود که با موضوع کثرت ارتباط مادی و معنوی و سرعت ارتباط جهانیان مربوط می شد و اختصاصی به زبان فارسی یا کشور و ملت ایران نداشت،  بلکه در زبان های ترکی و عربی که علی الظاهر از استقلال بیشتری نسبت به هند و برمه برخوردار بودند همین وضع به وجود آمده بود،  نیازمندی به نقل و بیان مطالب تازه که در قاموس الفاظ فارسی و عربی سابقه استعمالی برای آنها وجود نداشت پای الفاظ تازه را به سوی زبان های ادبی عربی و فارسی باز می کرد.  عامل این نقل و اقتباس غالباً طبقات درس خوانده بودند که از استعمال اینگونه الفاظ نو رسیده پیش خود احساس تفوق و تقدم بر دیگران می کردند وگرنه مردم عوام تا جائی که مجال اظهار نظر پیدا می کردند در نهادن لفظی تازه از ریشه زبان خود در برابر این اشیاء و الفاظ نو رسیده ابتکاری به خرج می دادند؛  مثلاً دوربین و ذره بین از این مقوله الفاظ محسوب می شوند که قبل از دخالت اهل سواد در کلمه گیری برای آنها از طرف مردم عادی بدین سادگی در این دو مورد به کار رفته است.

بنابراین انتشار سریع روزنامه ها به سرعت راه را برای اقتباس و استعمال الفاظ خارجی مانند نفوذ افکار و مفاهیم و عقاید سیاسی باز می کرد.

تاریخ تحلیل مطبوعات ایران – محطی طباطبایی

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی