... تصحیح شده است. شاپور دوم به شمعون Simon برصبعی Barsabbae قول داد، که بر جان او ببخشاید، به شرط آن که آفتاب را ستایش کند. در زمانی که به امر یزدگرد دوم عیسویان تعقیب می شدند، لئونس Leonce کشیش عیسوی به ...
سوز و گداز، خاصیت عشق ، گدازنگی عشق، و عاشق ومعشوق واقعی بهم نمیرسن مثل شمع و پروانه ، که نهایتا پروانه اگر به شمع برسه ذوب میشه، اگه عاشق و معشوق بهم برسن که دیگه عشق نیست، مرگ یه رابطه عاشقانس
... به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دیر باز همواره عقیده داشته اند که گلخن آن گرمابه را بهائی چنان ساخته که با شمعی گرم می شد و در زیر پاتیل گلخن فضای تهی تعبیه کرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته ...
... برادر و دو پسرش را کور کرد و بعداً پسر سوم خود را که او را تهدیدی سیاسی میدانست کشت و تاج و تخت را به نوهاش واگذار کرد.
عباس تقریباً بیسواد بود، اما ابداً آدم سادهای نبود. گفته میشود او شخصاً شمعی ...
... عشق مجاز، جز با قرآن مأنوس نمی شود و مانند پیر و مراد و مرشدش - حافظ - خاطر پریشان را از زلال قرآن سیراب میکند.
شهریارا به بیاض سحر و زرخط شمع
که همه عشق خود از سرخط قرآن کردم
شهریار و سیاست
شهریار ...
... سیه را به گیتی
نکرده است کس خوری و بهرمانی
و یا :
شده زهره مانند یاقوت سرخی
شده مشتری همچو بیجاده لعلی
فردوسی گوید :
همه روی گیتی شب لاژورد
از آن شمع گشتی چو یاقوت زرد
و یا :
چو زد ...
... و آیینه ها و شمعهای سقف و دیوار و مشعلهایی که در اطراف حوض نهاده بودند چون آسمانی پرستاره می نمود. در اطراف قهوه خانه طاقنماهایی ساخته بودند که با فرشهای گوناگون مفروش و نشیمن مشتریان و تماشاگران بود. ...
... دیوان شعری هم از والی خوقند امیر عمرخان متخلص به امیری» در دست است. بسیاری از حاکمان خوارزم نیز به فارسی شعر می گفته اند. در این سرزمین شعر فارسی همیشه شمع انجمن بوده است. چنانچه در پایان سده نوزدهم و ...
... گیج شدم، تا دریافتم که او ساندویچی خورده است که با «ساندویچ میکِر» درست شده است! لابد که او از مامانش پرسیده است که شام چه دارند و او نیز پاسخ داده است: «ساندویچ میکِر»! مشما (مشمع) «مشمع» پارچهای ...
... ۱۳۷۹) ۱۳۷۳
آفتابه زرین فرشتگان (چاپ دوم ۱۳۷۷) ۱۳۷۳
نوح هزار طوفان (چاپ دوم ۱۳۸۰) ۱۳۷۵
در شهر نی سواران (چاپ دوم ۱۳۷۸) ۱۳۷۷
شمعی در طوفان (چاپ دوم ۱۳۸۳) ۱۳۷۸
خود مشت مالی ۱۳۷۸
محبوب سیاه و طوطی ...
... می کند، مانند مجلس در توحید، نصیحت، شجاعت، وداع، ضیافت، مناجات، امید، شمع و پروانه. موسیقی علمی امروز جهان پس از دویست سال از بیان و راه بردن به این گونه مقولات عاجز است و این عجز به علت قلب اصوات و ...
... ای که در آئینه هستی بی ریا ای رخت شمع شبستان حضور ای نگاهت منتظر در کوه طور من در این آئینه منظر دیده ام آب و گل نی بلکه من زر دیده ام چهره ام یک نقطه ای از مهر توست هر چه در آئینه دیدم سحر ...
... یهودیه از وقوع دو قیام رهایی بخش گسترده از سوی یهودیان استقلال طلب آگاهی می یابیم. نخستین این قیام ها در سال 132 میلادی به رهبری شخصی به نام «شمعون برکوخبه» (به معنی سلاله ستارگان) صورت گرفت. رهبر مذکور ...
... چه خزانی داری
تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
تا پس از مرگ ترا شمع مزاری باشد
شاه و گدا به دیدهٔ دریادلان یکی است
پوشیده است پست و بلند زمین در آب
...
... معنی همین فعل در بیت فردوسی: منم آن شمع که در آتش خود/ هرچه پروانه بُوَد بسپارم .................. منابع انوری، حسن، 1381، فرهنگ بزرگ سخن، زیر نظر حسن انوری، تهران، سخن. جويني ، عزيزالله 1375: تصحیح ...
... و جان شیرین خوش است سیاه اندرون باشد و سنگدل که خواهد که موری شود تنگدل مزن بر سر ناتوان دست زور که روزی به پایش در افتی چو مور نبخشود بر حال پروانه شمع نگه کن که چون سوخت در پیش جمع گرفتم ز تو ناتوان ...
... یکی از شگفتی های تاریخ پادشاهی ایران باستان روی می دهد ! فردوسی دلیل کناره گیری کیخسرو از پادشاهی را از زبان کیخسرو چنین بر شمرده است :
ز بهر پرستش سر و تن بشست بشمع خرد راه یزدان بجست
بیامد ...
...
در شاهنامه قبل از آن که داستان بیژن ومنیژه نقل شود فردوسی خاطره ای دل انگیز تعریف میکند. نقل میکند که درشبی تاریک وتار ناگهان ازبستر بجست واز بت مهربانش تقاضای شمع کرد. بسیاری معتقدند که این بت مهربان ...
... دویم تو خواهد بود.
لب و دندان و زبان از آن روی به تو داده شده است که سخنان درخور و شایسته بر زبان برانی نه آنکه با زبان و گفتارت مردمان را برنجانی.
همچون شمع باش و نفس خود را بسوز تا اسیر ...
... پديد آمد. ديدگانش چون ابر ميگريست و دلش چون شمع ميگداخت. پس از يک سال، رنج و اندوه چنان ناتوانش کرد که او را يکباره از پا درآورد و بر بستر بيماريش افکند. برادر بر بالينش طبيب آورد تا دردش را درمان کند، ...
... بدیدم جلوهٔ پروردگار
دیده، زین ظلمت به نور انداختم
شمع گشتم، هیمه دور انداختم
تو مرا دیوانه خوانی، ای فلان
لیک من عاقلترم از عاقلان
گر که هر عاقل، چو من دیوانه بود
در ...
... یا: گشته امشب یا دلم از محنت هجران خلاص یا که امشب یوسف مصر گشته از زندان خلاص یا: ای به سویت نگران گلشن فیض پر ز گلچین رخت دامن فیض یا: ای گرفتار به رخسار تو شمع آرزومند ...
... و نسرین آمد *** بدان سان سوخت چون شمعم که بر من صـــراحی گریــــه و بربط فغان کرد *** بر خود چو شمع خنده زنان گریه میکنم تا با تو سنگ دل چه کند سوز و ساز من اما سعدی بسیار کمتر از واژه ...
... به معنی شمع جانم بر فروزان
کنون گر دست گیری جای آن هست که گر دستم نگیری رفتم از دست
مکن دورم ز نزدیکان درگاه به راه آور مرا کافتادم از راه
تو را خوانم به هر رازی که خوانم تو را دانم به ...
... دست يابد. معرفت، شمعي فرا راه انسان برميافروزد و او را از ظلمت جهل و ناداني ميرهاند. در مثنوي مولوي به حكايتي برميخوريم كه اين نكته را به روشني بيان كرده است: تعدادي از هندوها براي تماشاي مردم فيلي ...
... داماد است.
عسل مالی به در خانه
شیرازی ها خانه داماد و عروس را برای مراسم عروسی آذین می بندند و گلدان های سفالین که معمولا دارای گل شمعدانی است دور حوض می گذارند. کف حیاط فرش پهن می کنند و بعد از حضور ...
... است و مقصد بس بعيد هيچ راهي نيست كانرا نيست پايان غم مخور (غزل250،ص516) به اين سپاس41 كه مجلس منور است(58) به تو گرت چو شمع جفايي رسد بسوز و بساز (غزل253،ص522) اندر اين دايره ميباش چو ...
... هندسي، 99 مهره طلايي گردنبند، آويزهاي طلايي ريز و درشت گردنبند، سه ظرف مرمري و ظرفهاي سفالي و مفرغي، چند دستبند از جنس مفرغ، سه پايه فلزي احتمالاً مربوط به شمعدان، مجسمه الهه شكسته و الهه ماهي مربوط به ...
... خویش را به شمع و چراغ می زند تا بسوزد و در پای معشوق خود که همان فروغ و نور و چراغ است بمیرد و خاکستر شود. و در این سوختن به هیچ کس داوری (شکایت) نبرد . و از هیچ کس پناه نخواهد و از هیچ کس یاری نپذیرد ...
... آر کزین بهتر نباشد در جهان کار چو احسان از تو خواهد مرد هشیار چو مردان راه خود چالاک بسپار اگر شکرانهای گوید مگو: کی؟ بباید گشتنت تسلیم دروی فتوت دار چون شمعست در جمع از آن سوزد میان جمع چون شمع ترا با ...
... وطن، تا به ابد هيچ نباشد جز زمزمة عشق تو زين پس سخن من پروانهصفت مهر تو سوزد پر و بالم اي شمع رخت، روشني انجمن من با واژة پاينده وطن در جريان است گر قطرة خونيست روان در بدن من خواهم كه پس از مرگ ...
چنین دان که جان برترین گوهر است نه زین گیتی از گیتی دیگرست درفشنده شمعیست این جان پاک فتاده درین ژرف جای مغاک یکی نور بنیاد تابندگی پدید آر بیداری و زندگی نه آرام جوی و نه جنبش پذیر نه از جای بیرون ...
... پیش از نامگذاری فرهنگستان مقابل چشم همه بود و نام آن چنان با خود وسیله عجین شده بود که دیگر نمیشد آن را از هم جدا کرد. اکنون یک تعمیرکار اتومبیل میگوید: «شمع پلاتینها رو براتون عوض کردم و صفحه کلاچ ...
... از فروغ روی عروس، شب شده مانند روز شب شد و دوماد نيومد شمع و لاله کم بسوز خير ببينی ننه عروس ، اين گل از خونت درار شب يک و منزل هزار و چشم داماد انتظار بالاخره بند اندازون عروس در ميا ن کل زدن زنان ...
... آتش زدند و بزور دارو ازجاي برآمده برهوا رفت بمثابهاي كه نزديك بود كه قلعه سيمابگون گردون با اختر برنگ خاكستر گردد و باوجود چندين مشعل و چراغ و شمعها و قنديلها كه براطراف افروخته بود، هوا بمرتبهاي تيره ...
... چه کار؟ به مهر علی گرچه محکم پیم ز عشق عمر نیز خالی نیم همیدون در این چشم روشن دماغ ابوبکر شمع است و عثمان چراغ بدان چار سلطان درویش نام شده چار تکبیر دولت تمام»)نظامی گنجه ای،شرف نامه،چاپ باکو،1947(19/67 ...
... عيد ماست پنداری خاقانی: تو جان لطيفی و جهان جسم کثيف تو شمع فروزنده و گيتی شب يلدا عنصری: چون حلقه ربايند به نيزه، تو به نيزه خال از رخ زنگی بربايی شب يلدا منوچهری: نور رايش تيرهشب را روز نورانی کند ...
... و جسمانی در مورد عشق الهی ذکر شده و در این معنی از ساقی بزم و شمع شعله ور سخن رفته و سالک راه خدا را عاشق حیران و جویان، می گسار، مست و پروانه دور شمع نامیده که خود را به آتش عشق میافکند.»
ابوسعید عاقبت ...
... در گوشه ديگر آن بر جاي مانده است.
وجود حوضچههاي زيبا و كوچك كه با آب زلالش زيبايي غار را دوچندان كرده، البته اين آب غيرقابل شرب است.
همچنين ستونهاي غار دربند مانند شمعهاي بزرگ در حال سوختن است كه ...
... آن شمع روشن مي كنند. به نظر گوبه، از رودي كه از شمال ارگ مي گذشته، نهري حفر شده بوده كه وارد شهر مي شده است (ص 306)، و امروزه بستر خشك آن ديده مي شود. مقدسي (ص 465) نيز از نهري نام برده كه از محلة بزازان ...
... کوهستانی، بنایی گنبدی مینایی به نام بقعه بیبی شهربانو واقع است.
پایین پلههای بقعه بیبی شهربانو و در سمت راست غاری به چشم میخورد که مدخل تنگ و باریکی دارد.
داخل غار نیز برای نذر شمع روشن میکنند. ...
... بيامد گشاده ميان ز بهر پرستش سر و تن بشست به شمع خرد راه يزدان بجست بپوشيد پس جامة نو سپيد نيايشكنان رفت، دل پر اميد بيامد خرامان به جاي نماز همي گفت با داور پاك راز (همان، ج4، ص329، بيت 2469 ـ 2472) ...
چامه ای که پیش و رو دارید , سروده ایست بسیار شورانگیز و پهلوانی (حماسی) از روانشاد مهدی حمیدی شیرازی که رشادتها و فداکاری های سلطان جلال الدین خوارزمشاه در برابر تازش وحشیانه ی مغولان به سرزمین بزرگ ایران ...
... نیز هست و این نماد به ما یادآوری میکند همیشه نیک اندیش باشیم. نماد بعدی شمع یا آن آتشدانی است که میگذاریم بر سر سفره به نشان از اردیبهشت امشاسپند تا صفت راست گویی و راست کرداری را در خود تقویت کنیم. ...
... بنویسی
(عصیان، دیر، 257)
[مقصود شاعر باید بوییدن گل یا غنچه باشد، نه شکوفه.]
شمعدانی – شمعدانی گلی ست از جنس Pelargonium، در انگلیسی با همین نام یا geranium، متعلّق به خانوادۀ Geraniaceae که گلهای ...
حکیم فردوسی در نامور نامه یا شاهنامه خود دمیدن سپیده یا طلوع روشنایی را با دیدگاه متنوع شاعرانه توصیف گرده است و از خورشید با ده عنوان ؛ آفتاب ، خورشید ، خور ، چراغ ، شید ، شمع گیتی فروز ، فروزنده ، گیتی ...