مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

جایگاه زبان پارسی در فرارود

زبان پارسی در فرارود(1)

........

اگر پهلوانی ندانی زبان

ورز رود را ماورانهر دان

(فردوسی)(۲)


موضوع وابستگی ماورانهر (به املای معمول «ماوراء النهر») با زبان و ادب فارسی دامنه ای فراخ و ارزشی بلند دارد که هم اکنون برای بررسی مفصل آن نه توان هست و نه مجال. بنابرهمين، تنها به یک پهلوی این موضوع، یعنی وضع عمومی زبان فارسی در سرزمین نام برده نگاهی گذرا خواهیم افکند.

چندی از دانشمندان چه ایرانی و چه غیر ایرانی ماورانهر را گهواره زبان فارسی دانسته اند. اگر از «زبان فارسی» مراد «پارسی دری» یعنی همین زبانی باشد که طی سیزده قرن اخیر در گوشه های گوناگون دنیا زنده است و آثار غنی و گرانبهای ادبی و علمی و فلسفی و دینی بدان نوشته شده و می شود، این بها چندان مبالغه نخواهد داشت. خود اندیشه کنید:

سمرقند کند مند(۳)

بدینت که افکند؟

از شاش (۴) تو بهی

همیشه تو خهی (۵)

این پاره را(۶) هزار و دویست و اند سال پیش از روزگار ما در فرارود سروده اند و آن را به ابوالينبغی نسبت داده اند؛ و در کتاب «السمالک و الممالک» نوشته ابن خرداد به (در ۸۴۶- ۸۴۷م و تکمیل یافته در ۸۸۵ – ۸۸۶ م) ثبت شده. و این پاره که کمتر از پاره الماس نیست، توجه فرمایید:

آهوی کوهی در دشت چگونه دودا ؟

او ندارد یار، بی یار چگونه بودا ؟!

این بیت که خیلی شاعرانه جلوه می کند و هر شاعری نظیرش را داشتن می خواهد، سروده ابوحفص سغدی سمرقندی می باشد و در همان سرزمین و تقریبا در همان زمان به دنیا آمده است. و اما اگر آن را آواره ی ناآگاه تاجیک در سالهای دهه ی ۱۹۹۰ در کندز یا کراچی، عشق آباد یا مسکو، یا پاریس، کانادا یا آمریکا... بشنود گمان، خواهد برد که یک نفر شاعر غم زده تاجیک همین دیروز گفته است و درد جانسوز جدایی از یار و دیار کوهستان خود را نالیده است.

سخن شناس بزرگ ایرانی شمس قیس رازی گفته است: «بعضی میگویند که اول شعر پارسی ابوحفص حکیم ابن احوص سغدی گفته است، از سغد سمرقند. و او در صناعت موسیقی دستی تمام داشته است. ابونصر فارابی در کتاب خویش ذکر او آورده است و صورت آلت موسیقاری، نام آن "شهرود" که بعد از ابوحفص هیچکس آن را در عمل نتوانست آورد، برکشیده. و می گوید: او در سنه ثلثمایه هجری بوده است. و شعری که به وی نسبت می کنند این است: آهوی کوهی...»(۷)

مراد از آوردن این پاره ها تأکید این معنی است که نخستین آثار بدیع فارسی که تا روزگار ما رسیده اند در فرارود ایجاد شده اند.

از زبان زنده گفتگویی در خراسان بزرگ، یادگارهای خطی ادبیات قدیم، تجربه های شاعران گمنام سده های یکم و دوم بویژه بنیاد یافتن دولت ملی سامانیان، تأثیر پرفیض ادبیات خلقهای دیگر، و پیش از همه و بیش از همه ادبیات عرب، زمینه سازگاری فراهم آوردند تا این که در بخارا در سده های سوم و چهارم ادبیاتی به میان آید که به اتفاق دانشمندان کشورهای گوناگون دنیا، قدیم ترین، گواراترین و بشردوستانه ترین ادبیات زنده جهان می باشد.

هر چند هم اینک اشاره رفت، و اما لازم به تأكید می باشد که در سرزمین گسترده خراسان بزرگ، یعنی از هرات و نیشاپور تا خوارزم و هفت رود، و از مرو و چهارجوی تا کاشغر و بدخشان... مردم به زبان پارسی دری سخن می گفتند. و بعدها که ادبیات خطی به زبان فارسی نو تشکل یافت و به زندگی شرافتمندانه شروع کرد، زبان را توانا و فرهنگ را غنی و مردم را متحد ساخت. ادبیات و زبان مردمی دو گوهر زندگی ساز و ملت سازی اند که بر یکدیگر نیاز دارند و یکی مقوی و تکیه گاه دیگریست.

امرای سامانی که به گفته علامه شبلی نعمانی «بزیور فضل و کمال آراسته بودند، (۸) به فراست دریافتند که عامل توانای پایداری دولت و استقلال کشور زبان و فرهنگ ملی هستند و از همین رو در رواج این گوهرها سعی بلیغ می نمودند. در زمان سامانیان نه تنها ادبیات بدیع رونق یافت، بلکه آثار فراوان علمی و فلسفی، تاریخی و دینی نیز به این زبان نوشته و یا ترجمه شدند.

دانشنامه » شیخ الرئیس بوعلی سینا، «التفهيم» ابوریحان بیرونی، «شاهنامه» حکیم فردوسی و مانند اینها که شاهکارهای بر حق علم و فرهنگ جهانی بشمار می آیند، نتیجه دوراندیشی و میهن پرستی سامانیان می باشند. ترجمه فارسی تفسیر کلام شريف، فتوای گزاردن نماز به زبان فارسی، جایگزین اصطلاحات عربی کردن برخی از واژه های فارسی (چون خدا، پیامبر، نماز...) گواهی دیگر بر دوراندیشی و میهن پرستی نمایندگان این خاندان شریف می باشند. دوران دولت آل سامان متأسفانه پس از صد و سی سال پایان پذیرفت؛ فرهنگ ستیزان و دشمنان داد و راستی کار خود را کردند و در جای جای سرزمین «خراسان بزرگ» چندین دولت مختلف بنیاد نهادند که آثار آن جدایی تا به امروز پیش روی ماست.

از دردهای جانگدازی که چون زرد پیچک (۹) بر پیکر تاریخ افتاد و اندک اندک توان آن را خشکاند، این است که بعد از زوال دولت آل سامان مرغ دولت در فرارود بر سر هیچ خاندان ایرانی ننشست و همه سلاله ها(۱۰)، از غزنویان و سلجوقیان گرفته تا شیبانیان و منغيتيان از نژاد مغول و تاتار بودند. در گردباد این حوادث، بقول استاد بازار همه چیز را از دست دادیم؛ هم تخت سامان را، هم مرو و بخارا را، هم دیوان مولانا را و... همه را باختیم جز یکی، که تنها در بساط ماند و هموست که باعث زنده ماندن ما شد؛ و این نجات دهنده همان زبان فارسی است. حدود چهار یک عصر (ربع قرن پیش از این زبان فارسی تاجیکی بنابر اقتضای سلطه کمونیستی در حال قدغن بود، استاد بازار صابر اظهار کرد:

همچو نام مادرش

در زبان و در دهانش ماند ماند

در سخن با شیر مادر

سخت شد، در استخوانش ماند ماند

زبان مادری»


این واقعیت بس دل انگیز است که زبان فارسی در درازنای تاریخ هزارساله پس از سامانیان نیز زنده ماند. نه تنها در کلام مردم، بلکه در عرصه علم و ادبیات نیز. نه تنها در ساحت علم و ادبیات، بلکه در سیاست و امور دولتی نیز. خط و مهر درباری و دولتی همه به زبان فارسی بودند. و این در حالی بود که بیشتر صاحبان دربار از قوم و نژاد ایرانی نبودند، بلکه از کوچیان(۱۱) بودند.

از این واقعیت، سزاوار اندیشه و تحقیق است که بسیاری از حاکمان زمان به فارسی شعر میگفتند، حتی برخی از آنها دیوان اشعار هم تدوین کرده اند. و این در حالی است که فارسی، زبان مادری ایشان نبوده است. دانشمندان روشن خواهند نمود که عامل این وضعیت، «گستردگی دامن» زبان فارسی بوده است، یا تأثیر شیرینی آن، یا سحر ادب و فرهنگ ملکوتی این زبان و لازم به تأكید است که این پدیده یعنی به فارسی شعر سرودن امیران غیر ایرانی در بسیاری از خاندان های مغولی و ترکی معمول بوده است. چنانچه خواجه حسن نثاری بخارایی در مذكر الحباب» (۹۷۳) درباره ۹ تن شاعر امیر چنگیزی و ۸ تن شاعر امیر چغتایی خبر داده است. امیر عبدالاحدخان منغیتی (۱۸۸۵ - ۱۹۱۰) با تخلص «عاجز» شعر می سروده است، وی حتی دیوان هم تدوین کرده است. همچنین دیوان شعری هم از والی خوقند امیر عمرخان متخلص به امیری» در دست است. بسیاری از حاکمان خوارزم نیز به فارسی شعر می گفته اند. در این سرزمین شعر فارسی همیشه شمع انجمن بوده است. چنانچه در پایان سده نوزدهم و ابتدای سده بیستم میلادی، گروه بزرگی از شاعران به فارسی و ترکی شعر سروده اند که مطرب، يوسف، صادق، بیانی، عاقل، طبیبی، عاجز و... از جمله آنهایند. به گفته میرزا عبدالکریم خوقندی در کتاب «تاریخ ممالک آسیای مرکزی، متن مهر امیر حیدر متغینی (۱۸۸۵ - ۱۸۶۰ م) به صورت بیت زیر بوده است:

نسل چنگیز آل پیغمبر عزیز مصر جاه

وارث معصوم غازی میرحیدر پادشاه (۱۳)

زبان فارسی در فرارود این هزار سال زیر فشار بوده است و این فشار هر زمان شدیدتر نیز شده است. سلجوقیان، غزنویان، قراخانیان، تیموریان، اشترخانیان، شیبانیان، منغيتيان و روسیه تزاری هیچ سودی نمی دیدند که این زبان رشد داشته باشد. از نیمه پسین سده نوزده که روسیه تزاری خاک امیرنشین بخارا را تحت استیلای خود قرار داد، کار زبان باز رنگی دیگر گرفت. سیدرضا علیزاده (۱۸۸۷ - ۱۹۴۵) که از فرزانگان زمان خود بود و در زندان بلشویکها جان خود را از دست داد، (۱۳) در حق سلطه روسیه می فرماید: «دولت روسیه زبانی را به جز زبان روسی به رسمیت نمی شناخت و احترام نمیکرد(...) و برای محو زبانهای دیگر می پرداخت، چنانکه مردم لهستان و اکراین را جبرا به ترک زبان مادریشان واداشته و آنها را مجبور به روسی گفتن و نوشتن کرده بود (۱۴)

در دهه بیست از سده بیست میلادی نیروی پان ترکیستها (۱۵) ضم شد. در دهه سی، نیروی کمونیستها که از روسی پشتیبانی می کرد، به میان آمد و جای اساسی را اشغال کرد. برای محو زبان فارسی در بین مردم فرارود، اگر حریفان پیشین موفق نشدند، سلطه کمونیستی به اندازه ای موفق شد.

با این حال که زبان فارسی در فرارود با وجود پشتیبانی دولتی و سیاسی ندیدن، زبان دولت و سیاست بوده است، خیلی آموختنی است. و می توان باور داشت که سببهای این حال درست سنجیده می شوند. و اما این زمان دو سبب که خیلی مهم می نماید، اشاره می شود:

یکی به این که اهالی بومی شهرهای فرارود تاجیکان بودند که بقوم ایرانی اند.

دیگری به زبان فارسی که در این درازنای هزارساله ها كمالات علوی کسب نموده است، در جوهر خویش روان است، یعنی این زبان به گفتن آسان و به شنیدن گوارا و در ماهیت مدنی می باشد. طوریکه حکیم سنائی فرموده است:

چو با آدمی جفت گردد پری

نگوید پری جز به لفظ دری

مسلم است که پایه مدنی این زبان خیلی بلند می باشد، معنی های درشت و دور از ادب هم زیر پرده های نازک و نفیس، بیشتر توسط مجاز، استعاره، تشبیه، کنایه، توصیف... بیان می شوند. چنانچه به جای واژه «مردن» (اگر سخن درباره آدم بد نباشد) کلمه و عباره های گذشتن و درگذشتن، وفات یافتن، فوت کردن، پریدن، چشم پوشیدن، پای دراز کردن، جهان فانی را بدرودگفتن، رحلت کردن، دم از گفتار بستن، جان دادن، جان از دست دادن، صاف شدن، ادا شدن، سر به بالين لحد نهادن، با حق پیوستن، با رحمت حق پیوستن، با بسیاری پیوستن، قرض به قرضدار دادن، به جمال خداوند مشرف شدن، شربت مرگ چشیدن، طوطی جان از قفس تن پرواز کردن، پیک اجل را لبیک گفتن، امانت را دادن، و مانند اینها به کار می روند. چنین پنداشتن که زبان فارسی در فرارود در این سیزده سده گذشته راه هموار پیموده و اصالت خویش را کاملا نگاه داشته باشد، واقعیت را دلخواه خود انگاشتن خواهد بود، زیرا سر تا پای این زمان دراز بویژه دو سه سده پسین این زبان چون بلبلی در قفس بود و پیوسته فشار می خورد.

و اما هر چند تشبیه «بلبل» پیش زبان آمد، ولی اقرار باید کرد که آن مناسبت کامل ندارد. زیرا اگر همه کس بدون استثنا شیفته و خریدار این پرنده دلکش باشد، نه همه کس دوستدار زبان شیرین فارسی و صاحبان فرهنگ آن بودند و هستند. بدبختانه، بدخواهان این زبان همیشه بودند و هستند. و در این زمان بسیار هم افزوده شده اند. اگر تشبیه زبان و بلبل را رها نماییم، باید گفت که پس از برهم خوردن خاندان سامانیان آتش میهن خواهی به خاکستر نشست و مشعل تابان زبان فارسی اندک اندک در حال خاموش شدن بود. از جمله عوامل این وضع بس ناخوش این سه سبب قابل ذکر میباشد:

١- حاکمان زمان خیرخواه این زبان نبوده اند. مناسبت حاکمان دولت کمونیستی را به زبان فارسی تاجیکی از این سه مثال روشن می توان خواند:

مثال نخست - در مارس ۱۹۹۰ م در شهر دوشنبه جلسه عالی دولتی جریان داشت. گفتگو طبق معمول سراسر به زبان روسی بود. معاون نخست وزیر، رئیس کمیته دولتی برنامه ریزی، دکتر پوری کریمف خواهش کرد که در سخن به زبان مادری ابراز داشته باشد. به وی رخصت ندادند

مثال دوم - اعضای پارلمان تاجیکستان در سال ۱۹۹۱ با سوت و پایکوبی به استاد بازار صابر امکان ندادند تا چهار مصراع شعر به فارسی تاجیکی قرائت کند.

ایران شناس آلمانی پروفسور مانفريد لورنس که بارها و از جمله در سال ۱۹۷۰ م (مدت سه ماه) در تاجیکستان میهمان بود، در صحبت خود با شاعر تاجیک نظام قاسم اظهار کرده است:

به خود می اندیشیدم که چرا چنین زبان توانا در این حال است؟ (..) من شخصا دایم تاجیکی حرف میزدم، ولی دایم نیز می شنیدم که افرادی پنهان و آشکار می گفتند:

(19)«Čto govorit? Čto govorit?»

مثال سوم - چون کمونیستها در نوامبر ۱۹۹۲ حکومت مصالحه ملی را واژگون ساخته و خود سرکار آمدند، پیش از همه و بیش از همه سکنه در منطقه - نواحی رشت و بدخشان را قتل عام کردند. گناه اصلی این مردم از جمله این بود که اصالت زبان خود را بیشتر و بهتر نگاه داشته اند. به دنبال تلاشهای روشنفکران تاجیک، در ۲۲ جولای ۱۹۸۹ مجلس عالی تاجیکستان راجع به زبان تاجیکی قانونی به تصویب رساند و عنوان تاریخی آن را چون «زبان فارسی تاجیکی» برقرار کرده بود. سالهای ۱۹۹۰ - ۱۹۹۲ روز ۲۲ جولای چون روز زبان در سراسر جمهوری تجلیل می شد. چون کمونیستها دوباره سر کار آمدند، عنوان «فارسی» را حذف نمودند.

٢- هنوز در مرحله پسین از قرون وسطی شاعران و نویسندگان خوش آمدگو به جای تندرست و پاکیزه نگاه داشتن زبان، با خودنمایی مشغول می شدند، کلمه و ترکیبهای بیگانه را بی مورد و فراوان به کار می بردند که در نتیجه زبان بیش از پیش آلوده و بی درمان می شد. ادیبان ناتوان و نظر پست کار را با زبان به حدی رساندند که میان زبان مردم و زبان ادبیات فاصله چشمگیری ایجاد شد.

۳- در جامعه تاجیکان اهل علم و فرهنگ و دین همیشه نقش مهم داشته اند. روحانیان و ادیبان پیش عامه تاجیک سخت محترمند و مردم به راهنمایی های ایشان احترام و اعتقاد صمیمانه دارند. و اما ادیبان کم توان و ملاهایی که از هویت ملی و فرهنگی چندان بهره مند نبودند، در گفتار و نوشتار خود زبان را خراب و برای عامه مردم دست نارس میکردند.

زبان ما در فرارود هنوز زنده است. مشعل افروخته استاد رودکی و بوعلی سینا در زادگاه ایشان هنوز روشن است. در فراورد این گزارش کوتاه در خور آن دارد که دو سخن از پدید آورنده زبان یعنی ادبیات بدیع به میان آورده شود. در تاجیکستان، صرف نظر از چگونگی محتوا وکیفیت هنری، نوشتن آثاری به زبان فارسی هنوز ادامه دارد، یعنی شعر و داستان و قصه و رومان انشاء می شوند. این در حالی است که زبان دفتر و اسناد و اداره و جلسات، حتى جلسات اتحادیه نویسندگان و پژوهشگاه زبان و ادبیات به زبان روسی بود. و اما در شهر و نواحی دیگر از فرارود صاحبان زبان فارسی تاجیکی با ممنوعیت شدیدتری روبه رو شدند. چنانچه آنها به زبان مادری خود حتی در مکتب نمی خوانند. از همین سبب اگر در نیمه نخست سدۀ بیست در بخارا و سمرقند و فرغانه و تاشکند خیلی شاعران و نویسندگان فارسی گو زندگی و ایجاد می کردند، (۱۷) در سالهای هفتادم و هشتادم این چراغ تقریبا خاموش گشت. خوشبختانه از پایان دهه سالهای هشتاد یعنی از تنزل شدید سلطه کمونیستی، احساس خودشناسی رشد کرد و اهل قلم در تردد آن شدند تا گوهر به آب رفته زبان مادری خود را دوباره پیدا نمایند. چنانچه امروز در سمرقند بالته آرتیق، رحیم مقیم، اصل الدین قمر، محبوبه، نار آستان زاده، معینه، سليم كينجه، اکبر پیروزی، ظفر، حیات نعمت...، در بخارا احمد گل زاده، احمد نهالی، عبدالله مؤمن، امین جان شکورزاده، ابراهیم قاسمی، لطف الله جيحون، عیسی رجب، مطلب... با سرودن شعر و نوشتن حکایات و قصه مشغول می باشند و آثار خود را به زبان مادری هم در شهر خود و هم در تاجیکستان چاپ و نشر می کنند. جز شاعر و نویسنده در شهرهای نامبرده استادان و پژوهشگران نیز کار و زندگی می کنند، از جمله در زمینه زبان و ادبیات فارسی تاجیکی کتاب و مقاله می نویسند که باتورخان وليخواجه، صدرالدین سعدی زاده، شوکت شکوروف، صالح حليم، سعیدجان علیزاده، رحيم واحدون... از زمره آنانند.

زیرنوشتها:

۱، متن گزارش که در سمینار «زبان فارسی میراث مشترک ما» (برپا کرده «بنیاد نیشاپور» در ۷۳ / ۲ / ۱۸ ) ارائه شده است.

٢. به استاد رودکی نیز نسبت داده اند.

۰۳ ویران، فروریخته. و اما در تفسیر دکتر صفا: «آبادان» (تاریخ ادبیات در ایران، جلد اول، تهران، ۱۳۳۲، ص ۱۳۲).

۴. چاچ - چاچكند - تاشکند.

۵. خوبی، بهین

۶. با وجود آنکه سخن فارسی در قرون اول تا سوم در حال قدغن بود، چند پاره تا به زمان ما رسیده. چنانکه نظام الملک در سیاستنامه می گوید: امیر عبدالله بن طاهر (والی خلافت در خراسان) «حکم کرد که در قلمرو من هر جا که از تصانیف و مقال عجم و مغان کتابی باشد، جمله را بسوزانند. از این جهت تا روز آل سامان اشعار عجم را ندیده اند. اگر احیانا نیز شعری گفته باشند، مدون نکرده اند.

7. المعجم في معائیر اشعار العجم، ص ۲۰۱.

۸- علامه شبلی نعمانی. شعر العجم، جلد یکم، چاپ سوم، تهران، ۱۳۶۸، ص ۲۴.

9. گیاه زرد خودروی که به نهال و درخت پیچیده و خشک میکند. نام دیگرش «ارغچ»

۱۰. خاندانها.

۱۱. صحرائیان.

۱۲. رجوع شود به مقاله کیای محمود عرفان. زبان فارسی در ترکستان.. «آینده»، سال نخستین، ۱۳۰۴ ش (۱۹۲۵ م)، شماره 1، ص ۲۹.

۱۳. درباره روزگار و آثار وی رجوع شود: دکتر ناصر تکمیل همایون. دانشمندی مبارز و شیعی از آسیای مرکزی - «تاریخ و فرهنگ معاصر»، ۱۳۷۳، شماره ۸، صص ۴۵ - ۱۰.

۱۴. به نقل از کتاب پروفسور خداینظر عصازاده: ادبیات فارسی و سه شاخه آن، دوشنبه، انتشارات معارف، ۱۹۹۱، ض ۱۴.

۱۵. روزنامه اورتادوغو (چاپ ترکیه) در تاریخ ۷ فوریه سال ۱۹۹۵ در مقاله ای زیر عنوان «تركيه نباید در قبال تاجیکستان بی تفاوت باقی بماند، بی شرمانه نوشته است که جمعیت جمهوری تاجیکستان اساسا ازبکها، ترکمنها، تاتارها و دیگر قومهای ترکی اند، تاجیکان همگی یک و ۳۵ درصد را تشکیل می دهند و بنابر همین نام این کشور نباید «تاجیکستان» باشد.

۱۶. یعنی: «چه می گوید؟ چه می گوید؟» - نظام قاسم. فارسی گویی، دری گویی ورا... - «ادبیات و صنعت»، شماره ۶۳۲، ۱۹۹۰، ۱۸ ژانویه، ص ۱۴.

۱۷. چنانچه در تذکر دکتر امیربیک حبیب زاده «گنج زرافشان» (دوشنبه، ۱۹۹۱) که مخصوص است به شاعران ناشناخته فارسی گوی سمرقند و بخارا و ... راجع به ۱۱۹ تن شاعر بخارائی اخبار آمده که در سده ۱۹ بسر برده اند.


بن مایه :

زبان و ادب فارسی در فرارود – رحیم مسلمانیان قبادیانی

در همین زمینه

دیدگاه‌ها  

0 # شهریار آریابد 1398-11-06 08:18
درود و هزاران درود بر پاکان و نیکان پارسیگوی و پایندگان این کهن گنج آریایی در سراسر ایران بزرگ و بویژه فرهیختگان خوارزم و بخارا که در زمان بدترین دولت های پارسی ستیز زبان پارسی را پویا وفروزان نگهداشتند و شایسته است ما هم در درون مرزهای خود و هم در گستره جهانی برای بالندگی و مانایی این زبان خنیایی بکوشیم.
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML