... بر وصله بود به تن داشت. ارکان دولت و بزرگان وصیت شاه را به جای آوردند و کلیه خزائن و گنجینه ها به او تقدیم داشتند و او را از خاک مذلت بر داشتند و به تخت عزت و قدرت نشاندند.پس از مدتی که درویش به مملکتداری ...
سلام ممنون از شما من منطق و طیر و اسرار نامه عطار نیشابوری رو صد بار خوندم اما هنوز نتونستم به گفته فریدون مشیری گرگ درونم رو بکشم و به وادی عشق پا بذارم ولی کسی رو دارم که تو این راه کمکم میکنه و خوشحالم ...
سلطان محمود با سپاهی گران از صحرایی می گذشت. درویشی را دید و سلام کرد. درویش علیک السلام گفت و بی اعتنا گذشت. سلطان به سرهنگان خود گفت: عجب گدای متکبری است. درویش در حال گفت: تو خود گدا هستی آن را بر دیگران ...
درويشي به دهي رسيد. جمعي كدخدايان را ديد آنجا نشسته، گفت: مرا چيزي بدهيد و گرنه با اين ده همان كنم كه با آن ده ديگر كردم. ايشان بترسيدند، گفتند مبادا كه ساحري يا ولياي باشد كه از او خرابي به ده ما رسد. ...
... چه کار درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همیمالید و میگفت یا غفور یا رحیم تو دانی که از ظلوم[۱] و جهول[۲] چه آید عذر تقصير خدمت آوردم كه ندارم به طاعت استظهار[۳] عاصيان از گناه توبه كنند ...
... گرفتند و برخاستی
سخن سودمند است اگر بشنوی
به مردان رسی گر طریقت روی
مقامی بیابی گرت ره دهند
که بر خوان عزت سماطت نهند
ولیکن نباید که تنها خوری
ز درویش درمنده یاد آوری !
نثر : مهدی زیدآبادی ...
... سال ۱۳۰۸ را میتوان سال آغاز شهرت ایران گیر شهریار دانست از این تاریخ تا سال ۱۳۱۹ که در کوره عشق آتشینی می سوزد و داخل جرگۀ فقر و درویشی میشود. اگر چه گاه گاهی اشاراتی به مسائل سیاسی روز میکند ولی پیداست ...
... درویش، غنی بود یا مستمند؟!، چرا که قصد تظاهری در کار نیست، اگر او را میشناختی که عارفش نمیپنداشتی با این احوال، روایات را نیز ورق میزنیم:
میگویند مردی با اعیان مقدس و دلی پاك و پرصفا به غسل مردگان مشغول ...
... پر شد از نالة نای و رود
از آن سو براه نشابور شاه بیاورد پیلان و گنج و سپاه
بشهر اندرون هرکه درویش بود وگر سازش از کوشش خویش بود
درم داد مر هریکی را زگنج پراکنده ...
... باسمه ای با حاشیه های رنگارنگ می پوشیده و طوماری به سر میزده و بدین شکل به قهوه خانه می رفته و شاهنامه می خوانده و قسمتی از آنچه در این کار نصیبش می شده به درویشان و مستمندان می داده . یکی دیگر میرزا محمد ...
درویشی مقداری گندم برای آرد کردن به آسیاب برد. آسیابان گفت: وقت ندارم. درویش گفت: اگر گندم مرا آرد نکنی، تو را نفرین می کنم. آسیابان گفت: اگر دعای تو مستجاب است، از خدا بخواه گندم تو را آرد کند.
در باب افکار و عقاید شیخ فراوان سخن گفته اند، بعضی وی را پیرو اهل سنت شمرده اند، و بسیاری یک شیعی با ایمانش گفته اند و عده ای نیز عقیده دارند که شیخ دانشمندی صوفی منش بوده و میل به سیاحت و زندگانی درویشی ...
... کف بین و نه جن گیر و نه رمال
نه خوف ز درویش و نه از جذبه، نه از حال
درباره مشروطه نیز او تلاش کرد تا قشرها و افراد گوناگون متفاوت جامعه را از قلم نیندازد.
مشتی اسمال نمی دونی چه کشیدیم به حق
چقذه ...
... می¬توان پایه¬گذار اصلی تصنیف و ترانه به معنای امروزی آن دانست. وی در سال 1222 خورشیدی و در عصر ناصرالدین¬شاه در شیراز به¬ دنیا آمد. پس از آمدن به تهران به جمع حلقه درویشان صفاعلیشاه در ظهیرالدوله پیوست. ...
... جای خود به شرح آن خواهیم پرداخت) و مقداری از «وصله های درویش» مانند رشته و کشکول و تبرزین و مطراق و شاخ نفیر واره ی پشت نهنگ و سنگ قناعت و جز آن.
همان روز مراسم «پوست کوبیدن» پایان می یافت و از نخستین ...
...
یا مسلمان باش یا کافر، دورنگی تا به کی
یا مقیم کعبه شو یا ساکن بت خانه باش
یا که در ظاهر فروغی ذکر درویشی مکن
یا که در باطن مرید خسرو فرزانه باش .......... فروغی بسطامی ...
... است که دبستانهایی چون دبستان حروفیان و نقطویان در نهانگرایی و درویشی پدید آمده است.
باری، چون در جهان باستان نام، از هر روی و سوی، نشانگر نامور شمرده می شده است و نامور را در نام نهفته می دانسته اند، ...
... و از ملازمان امیر علیشیر نوایی و سلطان حسین بایقرا بود. وی مردی خوشطبع و درویشصفت بود. دولتشاه کتاب تذکرةالشعرای خود را در شرح حال شعرا از آغاز شعر فارسی تا روزگار مؤلف به نام سلطان حسینمیرزا بایقرا ...
... که مردمان بزرگ (اشراف) را خرد داشتی و حق ایشان نشناختی و درویشان و حقیران را برگزیدی و هر کس که بر ضعیفی ستمی کردی، او را بکشتی تا به شمار آمدی ، سیزده هزار تن از بزرگان ومهتران بدین سبب کشته بود و بدین ...
سعدی گوید: زن خوب فرمانبر پارسا کند مرد درویش را پادشا همه روز اگر غم خوری غم مدار چو شب غمگسارت بود بر کنار کرا خانه آباد و همخوابه دوست خدا را برحمت نظر سوی اوست چو مستور باشد زن خوبروی بدیدار ...
درویشی بی سر و پا ، خواجه ای را گفت : اگر من بر در سرای تو بمیرم با من چه می کنی ؟ گفت : تو را کفن کنم و بگور سپارم . گفت : امروز به زندگی مرا پیراهنی پوشان و چون بمیرم بی کفن بخاک سپار . خواجه بخندید ...
درویشی به دهی رسید.جمعی کدخدایان را دید که آن جا نشسته، گفت: مرا چیزی بدهید و گرنه بخدا با این ده همان کنم که با آن ده دیگر کردم.آن ها ترسیدند و گفتند: مبادا که ساحری باشد که از او خرابی با ده ما رسد. ...
... باشند ، هر آینه دزدی چیزی از کسی می برد ، تاوان آن نیز از گنج پرداخت می شد:
بیمه ی دزدی (سرقت) :
اگر در ، گذشته ز شب ، چند پاس
بدزدد ز درویش ، چندی پلاس(3)
بتاوانش ، دیبا فرستم ز گنج
بشویم دل ...
...
نوشتند بر پهلوی نامهای
که از زیردستان جز از رسم و داد
نرانید و از بد نگیرید یاد
هرانکس که درویش باشد به شهر
که از روز شادی نیابند بهر
فرستید نزدیک ما نامشان
برآریم زان آرزو کامشان
دگر ...
شخصی پیش شاه عباس صفوی آمده گفت: سیصد و شصت و شش هزار پیغمبر به دنیا آمده، به عشق هر پیغمبری یک عباسی به من بده. شیخ بهاءالدین محمد مجتهد حاضر بود گفت: ای درویش! هر پیغمبری را که نام ببری به عشق او یک ...
درویشی نزد خواجه ای بخیل رفت و گفت: پدر من و تو آدم و مادر ما حوا است. پس ما برادریم و تو را این همه مال است می خواهم که مرا سهم برادرانه ای دهی. خواجه به خادم گفت: یک فلوس سیاه به وی بده. گفت: ای خواجه ...
در چند سال گذشته از سوی دولت طرحی به اجرا در آمد که " هدف مند سازی یارانه ها " خوانده شد و هر ماه مبلغی برای یاری مالی مردمان کشور به حساب آنان واریز شد ( و می شود) . در روز های نخستین اجرای این طرح شاید ...
... چاپ اساس چاپی ست که کتابخانه ی بروخیم به ترتیب با کمک مجتبی مینوی ( جلد 1 ) ، عباس اقبال ( جلد 2 تا 5 ) ، سلیمان حثیم ( جلد 6 ) و سعید نفیسی ( جلد 7 تا 10 ) در سالهای 1313 تا 1315 با تصاویری از « درویش ...
جدا از رویت ای ماه دل افروز نه روز از شو شناسم نه شو از روز وصــالت گر مـرا گردد میســر هـــمه روزم شـــود چون عید نوروز
یــکی درد و یــکی درمان پســـندد یک وصل و یکی هجران پسندد ...
... سنه ۶۷۱ لشکر کفار به ماوراء النهر آمدند و ولایت را خراب کردند و این بیچاره در آن تاریخ در شهر بخارا بود با جماعت درویشان. بامداد روز جمعه اول ماه رجب سنه مذکور پیش از رسیدن لشکر کفار به شهر بخارا و به ...
... بن علیّ، بقعه سّید علی کیا در روستای رودپشت، بقعه سیده زیبا خانم، امامزاده درویش ماهرو تنکابن، امامزاده سید ابوالحسن الموید بالله(ع)، بقعه سید ابوجعفر ثائری ابیض تنکابن، بقعة سیدحبیب اللّه، بقعة سیدحسین ...
... از برایت هست عار مینویسم من برات جان برات بر وفاتم کن گذاری از وفا بر وفات امید دارم در وفات بر در استاده فدایی جان به کف کن نگاهی بر فدای خود فدات یا: بنده ی درویش را ...
آه ازین منزلی که در پیشست که گذرگاه شاه و درویشست نه ازین دام میتوان جستن نه ازین بند میتوان رستن گر خوری همچو خضر آب حیات تشنهلب جان دهی درین ظلمات گر چو عیسی روی به چرخ برین عاقبت جا کنی ...
... عشق از وصل بکاهد باری کم شود از غمی و آزاری لیکن آن مهر که مادر دارد سایه کی از سر ما بردارد؟ مهر مادر چو بود بنیادی نشود کم ز عزا یا شادی کور وکرکردی و بیمار و پریش پیر و فرتوت و فقیر و درویش ...
... همدان که مسکن بود به شب بیرون آمد با جمعی از درویشانوعزیزان در معرض خطری هرچ تمامتر، در شهور سنه ثمان عشر و ستمائه به راهاربیل و بر عقب این فقیر خبر چنان رسید که کفار ملاعین ... ...
... و جست و جوی
کسی را کجا پادشاهی سزاست
زمین را بدیشان ببخشیم راست
جهان را بدارم به رای و به داد
چو ایمنی کنم باشم از داد شاد
کسی را که درویش باشد به نیز
ز گنج نهاده ببخشیم چیز
گنه کرده را پند ...
... را به درستی قرائت نماید. وقتی که هفده ساله بود جمعی از قلندران (درویش آزاد و دوره گرد) به همدان فرود آمدند و عراقی نیز بهمراه آنان به هندوستان رفت و به شاگردی شیخ بهاء الدین زکریا درآمد و بعد از مدتی با ...
... چه کار؟ به مهر علی گرچه محکم پیم ز عشق عمر نیز خالی نیم همیدون در این چشم روشن دماغ ابوبکر شمع است و عثمان چراغ بدان چار سلطان درویش نام شده چار تکبیر دولت تمام»)نظامی گنجه ای،شرف نامه،چاپ باکو،1947(19/67 ...
... مختلف دیده می شود گاهی درویشان طریقت شیخ حسن جوری و گاهی لشکریان آزادانه وارد مجلس رئیس سربداران می شدند و می توانستند آشکارا به اعمال و رفتار وی خرده گرفته، حتی برکناری او را طلب کنند. برخی از خصوصیات ...
... زیست. اما هرگز دچار بی ایمانی و ناامیدی نشد. بهاربا الهام از این سخت کوشی فردوسی در باره اش می گوید : خود به کام خویش وگنج خویش کرد این شاهکار نه کسش فرمود هان و نه کسش فرمود هین گرچه درویشی و پیری ...
... بود و نابودی، که بود بر کفن طلب و وطن طلبندگان بخشید و داد. دشمن درویش خود را شاه و دارا کرد و خود درویش شد. لیک لفظ مادریاش، همچو نام مادرش، در دهان و در زبانش ماند، ماند. هر سخن با ...
... خوش بهره مند شوند , از وی چنین خواهش کردند , و او پنج هزار لوری از هندوستان بخواست تا در همه ی روستاها :
کند نزد درویش رامشگری
ورا رایگان کند کهتری
و برخی از لوریان و کولیان که در همه ی جهان پراکنده ...
... دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب زن زیبایی آمده لب رود آب را گل نکنیم روی زیبا دوبرابر شده است چه گوارا این آب چه زلال این رود مردم بالا دست چه صفایی دارند چشمه هاشان جوشان گاوهاشان ...
... : حسادت . دوم: دروغ و غیبت . سوم : ریا . چهارم : مال حرام * یک فرمانروای خوب باید چند ویژگی داشته باشد از جمله : جلوی دیگران خنده بسیار نکند , چرا که هیبت خود را از دست می دهد . با هر درویش و فقیری ...
... خدایست شما را مادر و خواهر بود نیز بزیر پرده در دختر بود نیز کسی این بدگر اندیشد بر ایشان شود حال شما بیشک پریشان چو نپسندید ایشان را درین کار مرا از چه پسندید این چنین بار غریب و عورة و درویش و خوارم ...
... صورت خود را به سیلی سرخ نگاه میدارند با عنوان «درویش کوشنده و پوشیده» نام رفته است: «نگهبان کوشنده درویش باش» (همان، ج 8، ص101، بیت 1319)؛ «چو درویش پوشیده (متن: پیوسته) بُد، بیش داد» (همان، ج 8، ص 241، ...
... و کتان با هم قرابتی ندارند.
12. عطّار در تذکرة الاولیاء آورده که کسی "هر روز یک دینار کسب کردی و به درویشان دادی و ... وقت بودی که در حوضی که تره شستندی، بقایای آن برچیدی و نان خورش کردی" و در همان ...
یکی روبهی دید بی دست و پای فرو ماند در لطف و صنع خدای که چون زندگانی به سر میبرد؟ بدین دست و پای از کجا میخورد؟ در این بود درویش شوریده رنگ که شیری برآمد شغالی به چنگ شغال نگون بخت را شیر خورد ...
... و مولوی در تاریخ خوشنویسی ایرانی نیز استادان یگانهای بهمانند: میرعماد، کلهر، درویش عبدالمجید، گلستانه و میرزا کاظم، پدیدار گشتند که آثارشان زینتبخش موزههای بزرگ گیتی است اما خود مهجور مانده و فراخور ...
... آن کسی است که درویشان (نیازمندان) را دستگیری کند . یسنا - هات بیست و هفت ، بند سیزده ______
نماز ینگِه هاتام ( یسنو کِر ِ تی ) : درمیان موجودات ، مردان و زنانی را که اهورامزدا در پرتو راستی ...