اقای شریفی شریف دوران گذر اب در جوی گذشته وما در قرن 21 زندگی میکنیم فکری برای فرزندانت برداشته ای که در سال 2020طبق نظر سازمان جهانی اب ایرانیها با بی ابی روبرو هستند؟
زیبایی فیروزاباد از بدو تشکیل تاکنون به آب وهوایش بوده واین با آب روان در جوی هایش میسر شده پس بگذارید خود مردم با فرهنگ فیروزابادتصمیم بگیرند نه هر کسی که زندگی در شهر یزد را به محل تولدش ترجیح داده و ...
گلیم اندر آب روان افکندن
کارهای سخت و دشوار انجام دادن
( پیداست که نشستن روی گلیمی که بر روی آب روان پهن شده باشد شدنی نیست و این داستانزد نشان از کاری بسیار سخت و دشوار می دهد )
... کتاب حدود العالم من المشرق الى المغرب، در بالای بام بازار سمرقند جوی آب روان بود. متن مزبور چنین است:
سمرقند شهری بزرگست و آبادان است و با نعمت بسیار و جای بازرگانان همه جهانست و او را شهرتانست و قهندزست ...
... همه سفید پوست وسرخ رو و خوش آب و رنگند مسجد و مدرسه و حمام و دكاكين متفرقی هم دارد از میان مسجد اسدالله نامی که مسجد خوبی است دایم آب روان میگذرد و گز آنجا تعریفی و مشهور است و تحفه بهربلدی میرود و صنعت ...
...
شاهبازی به شکار مگسی می آید؟
و
دلدار که گفتا: به توام دل نگران است!
گو: می رسم اینک به سلامت نگران باش
در گلشن جمال معشوق، آب روان دیده ی عاشق ضرورت دارد:
چشم من کرد به هرگوشه روان سيل سرشک ...
... روز سیزدهم «تیشتر» (tistar) بوده است. تیشتر نام ایزد «باران» است. در روز سیزدهم، این سبزه ها را می بردند و با آیین ویژه و باشکوهی نثار آب روان می کردند و «تیشتر» را ستایش می کردند که تو به ما باران دادی ...
... به پنهان کردن سن و سال و چهره ی جوان نیست .
سه چیز دیده ی انسان را بینایی می افزاید : سبزه و آب روان و روی خوش.
خواب مرگِ سبک است و مرگ خوابِ گران (عمیق) .
انسان تهی دستِ دانا دل, امیر است . قبا ...
... روم و کشورهای دیگر بیاورند. دیواری بلند به بالای دو کمند و پهنای زیاد میان مرز توران زمین و ایران کشیدند. چنین کوه و این دشتهای فراخ همه از در باغ و میدان و کاخ پر از گاو و نخجیر و آب روان ز دیدن همی ...
... عظمت دادی … سپس به سوی آب رفت و سروتن شست.
خان چهارم : رستم و زن جادو
رستم به سفرش ادامه داد به جایی رسید پر از درخت و گیاه و آب روان. چشمهای دید و در کنارش جامی پر از شراب و غذا و نان یافت و ...
... را بگویی. دانای پیشینه، که منظور فردوسی توسی است، دُر این کار را سُفته است. تو همان حرفهای او را مزن که در یک دُر شایسته نیست دو سوراخ باشد.
شنیدم که در نامهی خسروان
سخن راند خواهی چو آب روان
مگوی ...
... افتاد.دختر چوپان به جست و جوی آب روان شد و به چشمه ای دور از راه برخورد .کوزه ای ازآب پر کرد و همین که خواست به خانه بازگردد،از دور ناله ای شنید.براثر ناله رفت.ناگهان جوانی را دید نابینا که بر خاک افتاده ...
... زنده ماند و هم فضايي بسيار چشم نواز و آبرومند در اين شهر پرآوازه ايراني به وجود آمد . اكنون ، زمزمه آب روان و رنگ و آب باغهاي ايراني ، جلوه هايي از معماري پرشكوه ايران اسلامي ، آثار هنري نشسته بر پيشاني ...
... جانور درنده ديده شده است. بالاي كوه آب روان و درخت نيست، تمام سنگخاره است و راه رفتن به بالاي كوه خيلي ناهموار است. كوه خضر قبلة قم است. در فوق آن مسجد مختصر خوبي ساختهاند كه همان اطاق جنب امامزاده است». ...
... نظم کشیدن نامه خسروان باید طبعی چو آب روان داشت. او هزار بیتی هم بیشتر نگفت و در میانه ی کار جان خود را بر سر خوی خود گذاشت. با این حال چون نخست او بود که به نظم این کتاب دست زد، در این کار راهبرمن بود ...
آب را گل نکنیم در فرودست انگار کفتری می خورد آب یا که در بیشه ای دور سیره ای پر می شوید یا در آبادی کوزه ای پر می گردد آب را گل نکنیم شاید این آب روان می رود پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی ...
... آب روان ز ديدن همي خيره گردد روان نمانيم كين بوم ويران كنند همي غارت از شهر ايران كنند ز شاهي و از راي و فرزانگي نشايد چنين، هم زمردانگي نخوانند بر ما كسي آفرين چو ويران بود بوم ايران زمين (همان، ج7، ص112، ...
... را همراه با آب روان ترسمی کرده اند که مطلوبترین منظره در یک سرزمین خشک است. پس از آب درختان مهمترین نقش را در شکل گیری باغ ایرانی دارند. ایرانیان قدیم معتقد به فرشته مقدسی بودند به نام ( اوروزا ) که صدمه ...
... به معنی پریشان و سرگردان بودن . توان تشخیص و تمیز نداشتن : کسی باز نشناخت از پای دستتو گویی زمین دست ایشان ببست گلیم در آب روان افکندن = جسارت داشتن ، پرتوان بودن ، هراس به دل راه ندادن ، از آن جا که گلیم ...
... آن نامه را شنید آن سخن های خودکامه را ۳۰۸۲/ ۲۱۳۵ • سخن خیره ز گرگین سخن سربسر خیره دید همه چشمش از روی او تیره دید ۵۵۱/ ۸۰۸ سخن هر چه گفتم همه خیره بود که آب روان از بنه تیره بود ۱۲۸۸/ ۲۰۷۸ • سخن چرب ...
... درختــان بسیـــــار و آب روان همی شد دل سالخــــورده جوان بیاراست شهــــری بسان بهشت بههامون گل و سنبل و لاله کشت «فردوسی» درخت تبینکنندۀ حالات روحی عرفا و زینتبخش مجالس عقلاست: ای عروس ...
... که «نشیدی» بسُرای
^ 2. بنا به گفته ی طبری، عربان پس از گشودن تیسفون، چون یارای زندگی در کنار رودبار و آب روان را نداشتند، یکایک بیمار شدند و پس عمر فرمان داد در محلی دور از آب، شهری مناسب عربان بسازند ...
... : «... ایرانیان در میان آب ادرار نمیکنند، آب دهان و بینی در آن نمیاندازند و در آن دست و روی نمیشویند ...» «استرابون» جغرافیدان یونانی نیز میآورد : «... ایرانیان در آب روان، خود را شستشو نمیدهند ...
... نگه كردم اين نظم و سست آمدم بسى بيت ناتندرست آمدم چو طبعى ندارى چو آب روان مبر دست زى نامه خسروان يكى نامه ديدم پر از داستان سخنهاى آن پرمنش راستان فسانه كهن بود و منثور بود ...
... که خورشید فروغ بیفشاند و تابان شود،هنگامی که خورشید بدرخشد،سَد و هزار ایزد مینوی برخیزند و این فرّ را فراهم آورند و فرو فرستند
هنگامی که خورشید برآید، زمین اهورا آفریده پاک شود، آب روان پاک شود؛ آب چشمه ...
... تناسب را در بيت بيافرينند. مانند واژههاي: دل، غمايام،فروشوي و آب روان در بيت: با شعر من از دل غم ايام فروشوي اين طبع اديب است كه چون آب روان است و در بيت: شب است و باغ و مي و شعر و ساز و ...
... خانهها نيز راه يافته و چون معماري ايراني درونگر است تبديل حياطهاي گرد بسته به پادياو و گودال باغچه لطف بسياري به خانههاي ايراني داده است . در شهرها و آباديهاي پيرامون كوير كه كمتر به آب روان همكف ...
... از درختان خرما و مرکبات، سايه خنک نخلها، نغمه زيباي آب روان جويها، چمنهاي ميان دو جوي، زمزمه باد در ميان درختان و فوارههاي متعدد که آب را مانند تحفهاي به آسمان ميفرستند، در آن باغ سخن راندهاند. ...
... روز بايد از خانه خارج شوند و سيزده بدر كنند تا نحسي روز در طبيعت به در شود. در اين روز سبزههاي سبز شده را كه چند روز اول سال نو مهمان سفره هفت سين بوده به آب روان ميسپارند. خوراكيهاي باقيمانده نوروز، ...
...
آنها از آب دهان افکندن در آب ودر رهگذرها ونزد دیگران اباء داشتند .
در آب روان دست نمی شستند وآن را به ناپاکی نمی آلودند.
آنها فرزندان خود را از کودکی به ورزش هائی چون دویدن , تحمل سرما و گرما,بکار ...
... شد؛ آنجا كه زير نور آفتاب و در گرماي طاقتفرسا، كوير پهناور و بيآب و علف پيموده شد، درختان بلند و سرسبز و محصور خودنمايي ميكنند. سايهسار درختان، آب روان و صداي آرامشبخش آن، باغچههاي منظم و عمارت كلاهفرنگي، ...
... از سایر معاصی منکری که نکرد و مسکری که نخورد. باری به نصیحتش گفتم ای فرزند دخل آب روانست و عیش آسیای گردان یعنی خرج فراوان کردن مسلم کسی را باشد که دخل معین دارد. چو دخلت نیست، خرج آهسته تر کن ...
... روي خوش نديد، به بهترين وجه و عباراتي همچون آب روان بزرگترين و مهمترين مسائل حکمت را به لسان عرب بيان کرده است. کتب و رسايل او حاکي از سعي و کوشش در امتزاج فلسفه و عرفان و شرع است. ملاصدرا در ميان فلاسفه ...
زندگی نامه و آثار
اهل کاشانم. روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی. مادری دارم، بهتر از برگ درخت. دوستانی، بهتر از آب روان. سهراب سپهری پس از طی تحصیلات شش ساله ابتدایی ...