... فرنگيس را به پيران سپرد. پيران هم: بي آزار بردش به شهر ختن خروشان همه درگه و انجمن داستان به پایان میرسه؟ دیگه ادامه ای نداره؟ و این که میشه منبع و نویسنده را ذکر کنید برای مقاله خودم میخواستم. ممنون میشم ...
... که به هنگام بازی وجست وگریز** به خواست ایزدان شاه شد مهتراز وزیر** نادانان گویند شاهی بود ترسوومیهن فروش** ولی به راستی سترگ جنگاوری بودپرجوش وخروش** خودرا نفروخت به زروسیم عیش ونوش** مردم رازسرعشق به ...
شاهپور واجد شرایط جوانمردانه بوده است در هنگام فتح دو شهر مستحکم روم ، عده ای از زنان را اسیر نموده به نزد وی آوردند ، در بین آنها زنی زیبا دیده شد ، که زوجه کرو گاسیوس مستشار رومی بود . و از ترس این ...
جناب فرمانده میشود بگویید در عربستان که یک سره بیابان و شن و خاک و آفتاب سوزان است کدام گنج یا چیز قیمتی هست که چشم شاهنشاه ایران را گرفته بوده؟!!!!حتی مورخ متعصب رومی از شاپور دوم به عنوان فرمانده و ...
... آن ملک را چنان غارت میکند که «خروش آمد از کودک و مرد و زن». شاپور پس از آنکه عده زیادی را میکشد و «گنجهای کهن» را تاراج میکند، «طایر» شاه غسانیان را در بند میکند و کتف او را به شکلی فجیعی از دستانش ...
هم میهن گرامی درود بر شما بنده آهنگ آن ندارم که از شاپور ذوالکتاف دفاع کنم . اما داستان با آنچه که شما آورده اید تفاوت دارد . شما گفتار خود را بر بنیاد شاهنامه آورده اید اما شوربختانه همه ی آن را بازگو ...
... و «همه بوم و بر» آن ملک را چنان غارت میکند که «خروش آمد از کودک و مرد و زن». شاپور پس از آنکه عده زیادی را میکشد و «گنجهای کهن» را تاراج میکند، «طایر» شاه غسانیان را در بند میکند و کتف او را به شکلی ...
اقای شریفی شریف دوران گذر اب در جوی گذشته وما در قرن 21 زندگی میکنیم فکری برای فرزندانت برداشته ای که در سال 2020طبق نظر سازمان جهانی اب ایرانیها با بی ابی روبرو هستند؟
زیبایی فیروزاباد از بدو تشکیل تاکنون به آب وهوایش بوده واین با آب روان در جوی هایش میسر شده پس بگذارید خود مردم با فرهنگ فیروزابادتصمیم بگیرند نه هر کسی که زندگی در شهر یزد را به محل تولدش ترجیح داده و ...
درود بر شما خواهشمندیم پرسش های خود را در انجمن گفتمان مهرمیهن بر شمارید. معنی این بیت چنین است : دست چپ خود را ستون و راست کرد و دست راست خود را خم کرد ( آنگونه که آیین کمانداری و تیراندازی است ) از ...
درود بر شما بر بنیاد چاپ مسکو و همچنین دست نوشته ی لندن 675 بیت همینگونه که شما آورده اید ، آمده است اما در برخی دستنویس ها و چاپ های شاهنامه بگونه ای که در جستار بالا آورده شده است ، آمده است . بهر روی ...
خیلی عالی بود ممنون. فقط یه نکته.بیت که فردوسی کمان کشیدن رستم رو تصویر میکنه اینه: بر او راست خم کرد و چپ کرد راست خروش از خم چرخ چاچي بخاست موقع کشیدن کمان دقیقا دست راست خم میشه و چپ صاف
بنام خدا گذر زندگی بشر چون رودخانه ای خروشان بی امان مسیر را ادامه وعبور می کند،،،در این میان انسانهای وطن پرست نقش ومسئولیت خود را در لحظات خطیر و حساس ایفا کرده در راه دفاع از مردم و وطن جان وهستی خود ...
احمد ظاهر اینم کاملش: سرمه کدی، بمرم سرمه کدی چشم را سرمه زدی، زلف را حلقه زدی خم به ابرو زدی، زخم دلم باز کدی وان گهی رفتی و آهنگ دگر ساز کدی ز لعلت نشه ای صد جام خیزد ز چشمت گردش ایام خیزد ز خجلت ماه ...
آبشار سحر انگیز میلاش ” شاخص ترین، بزرگ ترین و زیباترین آبشار منطقه رحیم آباد است که در یک کیلومتری غرب روستای میلاش و در مسیر رودخانه میلاش قرارداشته و از کوه بندبن سرچشمه می گیرد و درارتفاع 800 متری ...
... در شهر و از زن نماند
در آن بتکده جای درزن نماند
من از غصه رنجور و از خواب مست
که ناگاه تمثال برداشت دست !
به یک بار از ایشان برآمد خروش
تو گفتی که دریا بر آمد به جوش
کاهن معبد که به پندار ...
... میخواهد آوازی برایش بخواند؛ دختر نخست بانگ مغانه (خروش مغان )را مینوازد و سپس در مدح میسراید نخست در ستایش پدرش و بعد در ستایش مهمان .صبح روز بعد بهرام آوازهای بیشتری را در زمینه ی شکار و جنگ طلب میکند. ...
... و نگار از روی مسکوکات زمان ساسانیان اقتباس گردیده است. نوشتن کتیبه ها بحکم و نام پادشاه آشوك که در شهباز گرهی ( چهل کیلومتری شمال شرقی پیشاور ) و مانسهره، (ضلع هزاره) در بلندی کوه بخط براهمی و خروشتی نوشته ...
... لطف امواج خروشان و سوزان خویش را به ساحل وجود خویش می پرا کنند و مشتاقان به قدر ظرفهای خویش از آن بر می گیرند. این نی پر نوای سوزان، وارستگان رهیده از جهان را که درد گسستن داشته و شوق پیوستن دارند به نوا ...
... فصول را در جهانی سرشار از وهم و خیال سرگردان ساخته است. خیام گفته بود: در کارگه کوزه گری رفتم دوش ناگاه یکی کوزه برآورد خروش دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش ؟ گذری بر زمان ...
... خروشان، آرامگاه شالیار و مراسم مذهبی خاصش می باشد. اورامانات تخت در ناحیه جنوب شرقی شهرستان مریوان از توابع استان کردستان قرار گرفته و تنها 170 کیلومتر از مرکز استان سنندج فاصله دارد. این نقطه بهشت گونه ...
... و خوابآلوده و ذوقزده میدیدیم كه آهسته و شورانگیز، سیاهی از آسمان میرود، ستارهها چشمكی میزنند و قایم میشوند. قلهها سر میكشند و خودنمایی میكنند. پرده تاریكی كه روی آب كشیده و خروش رود را سهمناك ...
... سرورم! شما مگر می دانید که این بانوی نوازنده ی شما در این مدت در پی چه بود که به جای پاداش، می خواهید مرا تنبیه نمایید؟" سلم بافریادی بلند بر او خروش برآورد که:" ای گستاخ، لب بگشای که شکیبایی ما رو به ...
... تازی شده . ريشه اش برابرهای آن در پارسی: لَغلَغو (لقلقو نادرست است)، لرزان، درهم، شل، ول، نگران، در هم شكننده، سُست، شكننده، آوا و خروش تند و تيز، ناپايدار.
مَلكوك: پارسی تازی شده و ريشه اش. از این ...
... شنیدم که تاثیرش بی شباهت به تاثیر جمله اون روزِ پدرم به برادرم نبود: “فردی مصمم، گروهی را به حرکت درمیاره و گروهی خروشان، جهانی را تکان خواهد داد!”(سانچیانگ خطاب به لینچان) حالا دیگه فزون بر انگیزه و ...
... گذشتن اسپندیار از رود و کشتن گرگسار
پاسي از شب گذشته بود كه ناگهان خروش از پيشروان برخاست. اسفنديار بي درنگ به آنجا شتافت و درياي ژرفي ديد كه شتر پيشرو و كاروان در آن غوطه مي خورد. پهلوان به تنهايي ...
... را کشت و دوباره به کوه اسپروز برگشت و بند اولاد را باز کرد و دمی استراحت نمود و سپس از اولاد خواست تا جای کاووس شاه را نشانش دهد. وقتی به شهر رسیدند رخش خروش برآورد و کاووس صدایش را شنید و به ایرانیان ...
... دیگر کند نوعی دگر
در میان نوحه از اندوه مرگ
هر زمان برخود بلرزد هم چو برگ
از نفیر او همه پرندگان
وز خروش او همه درندگان
سوی او آیند چون نظارگی
دل ببرند از جهان یک بارگی
از غمش آن روز در خون ...
... اشعار عاشقانه جوش و خروش و شيفتگي و بي قراري رنگين و رنگارنگ عاشقان را در نظر آورم و به تماشاي اين دنياي خيال انگيز بنشينم.
نکته شگفت انگيزي که در کار زبان فارسي وجود دارد و مرا به حيرت فرو مي برد گسترش ...
ای آینهٔ روشن زندگی نیاکان خردمند، در گسترهٔ جهان
ای چشمه سار پاکیزه و جوشندهٔ اندیشهٔ نیاکان، در پهنهٔ ایران
ای رود خروشنده و پر آبخیز روان نیاکان در گسترهٔ زمان
ای دریای ژرف و دور کرانهٔ ...
... و فرهی زان اوست
که گیتی سراسر به فرمان اوست
از او چشمه ساران نیرو به جوش
وز او نای نام آوران در خروش
ز یاد مهین کردگار جهان
بیابد دل آرام و بازو توان
به درگاهش آنانکه ...
... انداختند. ولی فریدون از خروش سنگ برخواسته، سنگ را درجایش ایستانید و او همچنین از این خیانت(دُشمنیاری) نیز چشم پوشید. آن گاه سپاهیان فریدون به همراه کاوه و درفشَش تا نزدیکی ی اَروَند رود(دجله) تاختند ولی ...
... خروش***پدید آمد از هر سوی جنگ و جوش )) در همان زمان، روزگار جمشید تباه و کشور دچار جنگ های داخلی شد. سپاهیان ایران، پادشاهی را به ضحاک دادند و جمشید نیز پنهان شد تا اینکه پس از صدسال، ضحاک او را در دریای ...
روستای آب ملخ در شهرستان سمیرم در ۱۶۰کیلومتری جنوب غربی اصفهان جای دارد. روستای آب ملخ در دامنه ی کوه دنا سرشار از چشمهسارهای گوارا و سرد و آبشارهای خروشانی است که آب خود را از ذوب شدن برف کوه دنا میگیرند. ...
... بار ليک نگرفت نامه را بر کار» گفت سلطان که: «بر من آن باشد که دهم نامه تا روان باشد گر بر آن نامه هيچ کار نکرد آن عميدي که هست در باورد، زار بخروش و خاک بر سر کن پيش ما وز حديث بيسر و بُن» زن ...
در 120 کیلومتری شمال غرب کرمانشاه در مسیر دالاهو به سرپل ذهاب و در میان قله های برفگیر، دره های ژرف، دامنه های پوشیده از درخت و در کنار رودخانه ای خروشان، منطقه ای شگفت و زیبا به نام ریژاو (ریجاب) جای ...
... و نه هرای دد
زمانه زبان بسته از نیک و بد
نبد هیچ پیدا نشیب از فراز
دلم تنگ شد زان شب دیریاز
بدان تنگی اندر بجستم ز جای
یکی مهربان بودم اندر سرای
خروشیدم و خواستم زو چراغ
برفت آن بت مهربانم ...
...
چه سازي بدين خوارمايه سپاه
وزان پس بفرمود كيد بزرگ
پذيره شدندش به كردار گرگ
به فرمان او نامور صد هزار
خروشان برفتند مردان كار(30)
چنان پيل جنگي و آشفته مرد
بيامد خروشان به دشت نبرد
ز پيلان ...
... شعر حافظ شیراز می رقصند و می خوانند
سیه چــشمان کشـــمیری و ترکان سمرقنــدی
و این شهریار آذربایجان است که می سراید :
چو از شهنامه ، فردوسی چو رعدی در خروش آمد
بـه تــن ایرانیـان را خون ملیـت ، ...
... رستم و اسفندیار 1 – کنون خورد باید می خوشگوار که می بوی مشک آید از جویبار 2 – هوا پر خروش و زمین پر ز جوش خنک آنک دل شاد دارد به نوش 3 – درم دارد و نقل و نان ...
... گرفت پسرانش را بیازماید پس خود را بسان اژدهایی درآورد و جلووی آنها را گرفت. پسر بزرگ خود را هماورد اژدها ندید و گریخت. پسر دوم کمانی پراند و فرار کرد اما پسر کوچکتر خروشید و تیر از نیام کشید و نامش را ...
... پری پیکرست، سلام مرا به مادرم رسانید و بگویید جگرگوشهات به دنبال جانان به سرزمین ختا رفت.» ملکزاده با همزاد خویش «بهزاد» روانه گشت در حالی که بیقرار بود و چون مرغ سحر میخروشید. پس از طی راه دراز به ...
... بر او تاخت. حارث هم پگاهي با سپاهي چون بختش جوان از شهر بيرون رفت. خروش کوس گوش فلک را کر کرد و زمين از خون دشمنان چون لاله رنگين شد. اجل چنگال خود را به قصد جان مردم تيز کرد و قيامت برپا گشت. حارث سپاه ...
... تو بر بشمرد هم او برفرازد هم او بشکرد برآید یکی باد با زلزله ز گیتی برآید خروش و خله همه رنج ما ماند زی خارستان گذر کرد باید سوی شارستان کسی دیگر از رنج ما برخورد نپاید برو نیز و هم بگذرد چنین ...
... دره ریجاب حدود ۵۰۰ متر و دو طرف آن سراشیبی ژرفی تشکیل شده و از ابتدا تا انتها از درخت و باغها میوه پوشانده شده و در اعماق آن رود ریجاب (ریگ آب ) جوشان و خروشان از میان سنگها و صخرهها در جریان است. این ...
... ارژنگ است در چشم خداوندان ذوق دامن سرسبز من، يعني نگارستان من جانفزاي عشقبازان است گلگشتم همه دلنواز روزگاران لاله و ريحان من چشمه جوشان من، رود خروشانم نگر مزرع سرسبز من، جاليز من، بستان من پهنه سرسبز ...
... با کوهه زین تنش را بدوخت
روانش ز پیکان او برفروخت.
خروش از سپاه ایران برخاست، توس با دلی پرخون و چشمانی گریان زره پوشید و روانه کارزار شد.دوباره فرود اسب توس را نشانه رفت و سپهبد را از اسب سرنگون ...
...
هر جا خروش عشق،
لای لای مادران،
لبخند کودکان،
در خوابهای ناز.
خواهم هزار بار
گلگون کنم رخت،
در خون قلب خویش
اندام خاکیت.
ای سرزمین من!
ای سرزمین ...
... از چند روز ، آبی در رهگذار خویش بیابد می نوشد و بر کسی از این همه تشنگی و گرسنگی نمی خروشد و همه ی سختی ها و دردها را بر خود هموار می کند .
سگ نشانه ی گذشت و پیمانداری و وفا "سگ" است که پاره استخوان ...
... كوهرنگ، گياهان در حاشيههايي از انبوهي برف رشد ميكنند و تابلوهاي زيبايي از خلقت خداوند را به نمايش ميگذارند. وجود چند چشمهساز خنك و خروشان، رودخانههاي جاري بازفت و زايندهرود و كارون، رنگ طبيعي ...
... :
فرود آمد و خاک را داد بوس خروش سپاه آمد و بوق و کوس رستم و سرداران به ایوان شاه آمدند و یک هفته پیروزی بر پلیدی اکوان دیو را جشن گرفتند ، رستم گفت : در تمام جهان گوری بخوبی او ندیده بودم و با افسوس ...
... آستين بس سر به افتخار که سودت به آستان وقتا که آفتاب جهانتاب معرفت از طرف بام قصر تو مي شد جهانستان جوشنده آبها و خروشنده بادها تازندة تو گشت و تو پاينده همچنان آتش زدت سکندر و هر خشتي از تو شد ...
... دریا را به پیش و پس به جوشش و خروش و سرکشی در آورد. همه کرانه های دریای وروکشه به جوشش در آیند، به پیش همه ی میانه دریا به جوشش درآید. ای زرتشت سپیتمان، آنگاه دگرباره تیشتر رایومند فرهمند از دریای وروکشه ...
... به برقراري اعياد و مراسم و سازمان دادن تفريحات عمومي و جشنها توجه خاصي داشتند. شهراصفهان پايتخت صفويه درآن روزگار مرگز اين جوشوخروشهاي تفريحي بود و بطوريكه سياحان اروپايي مينويسند انواع و اقسام تفريحات ...
... بانو،غلغل،پتیاره،سرپیچی،شایستگی،باریک،فروزان،رستگار،جویا، دادخواه،نیشتر،دلاور،کیش،پرورش،شاهنامه،برهنه،درندگان،آرامش، خروش،سوگوار،فرخنده،جانور،پلید،انجمن،فرهنگ،خورشید،کوژ، پیراهن،هشیوار و یا هشیار،بازارگاه،گروگان ...
... كردند و در بازار آوردند. صدهزار زن و مرد بازاري و لشكري خروش برآوردند و زاري كردند كه ايشان، دو برادر، معروف و جوانمرد و سخت پاكيزه بودند و مردم ولايت ايشان را دوست داشتندي. در بازار چون ايشان را مي آوردند، ...
... را لب این یک را گلو وز گلوی کس نرفت این می فرو فرقه ای دیگر به بو قانع شدند فرقه ای از خوردنش مانع شدند بود آن می در تغیر در خروش در دل ساغر چو می در خم به جوش چون موافق با لب همدم نشد اینهمه خوردند ...
... از شگرد طعنه براي نشان دادن خشم و خروش و برنده كردن سخن، گذشته از سلطان، به وزير و ديگر مقامات بلند پاية دولت غزنوي نيز راه يافته است. وقتي ميمندي وزير به خشم در اشاره به حصيري و يارانش ميگويد: «اين ...
... پیش از میلاد، با شتابی بی مانند از دیاله گذشت و به دجله رسید. در آنجا نیز چندان درنگ نكرد و رود خروشان و پر آب را با شاخه شاخه كردن ناتوان ساخت و از آن گذشت و خود را به شهر استوار اُپیس یا اُپا كه نبونائید ...