مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

بایسنقری ، ویرایش دویم شاهنامه

ایران شناسی، شماره 2 تابستان 1384
جلال متینی

چنان که در مقاله ی « نخستین تصحیح شاهنامه ی فردوسی »* نوشته ام ، پیش از معرفی شاهنامه ی فردوسی به تصحیح حمدالله مستوفی ( تولد، حدود 680 – فوت بعد از سال 744 ه.ق. ) ، همگان بر این عقیده بودند که اولین تصحیح شاهنامه ، مرهون کوشش چهار تن از اروپاییان در قرن نوزدهم میلادی ست : مثیو لامسدن (Mathew Lumsden)، در سال 1811 م/1190 خورشیدی ، ترنر مکن (Turner Macan) در 1829/1208، ژول مُل (Jules Mohle در 1878/1257 ، و یوهانس فولرس (Joannes A. Voulers) در سالهای 1877 تا 1884/ 1256-1263 . اینان با مقابله ی نسخه های خطی شاهنامه که در اختیار داشتند در هندوستان و فرانسه و آلمان به تصحیح این کتاب و سپس چاپ آن پرداختند . قدیمترین نسخه های شاهنامه ای که مثیو لامسدن مورد استفاده قرار داد مورخ به سالهای 821 و 882 بود . وی فقط به چاپ جلد اول شاهنامه توفیق یافت . ترنر مکن شاهنامه را در چهار جلد منتشر ساخت که از آغاز شاهنامه تا آخر داستان رستم و سهراب – با اصلاحات جزیی – بر اساس چاپ لامسدن است ، ولی بقیه ی شاهنامه را بر اساس هفده نسخه ی کامل و چهار نسخه ی ناقص شاهنامه به چاپ رسانید . ژول مُل شاهنامه را بر اساس سی و پنج نسخه در 7 جلد با ترجمه ی آن به زبان فرانسه به چاپ رسانید . یوهان فولرس با مقایسه ی متن ترنر مکن و ژول مُل چاپ جدیدی از شاهنامه منتشر ساخت و اختلاف آن دو چاپ را نیز در حواشی ضبط نمود** به این سبب اساس تصحیح در همه ی این چاپها فقط « تشخیص مصحح » بوده است ، و به اصطلاح کار آنان را باید در شمار « تصحیح ذوقی » متون ادبی قرار داد .
کار حمد الله مستوفی در تصحیح شاهنامه چیزی ست در حد کار همین محققان اروپایی ، با این تفاوت مهم که مستوفی کار خود را در فاصله سالهای 714 تا 720 ه.ق. / 1335 – 1341 م. ) یعنی حدود پنج قرن پیش از اروپاییان انجام داده است . او نیز در تصحیح خود ، از نسخه های خطی شاهنامه که از تعداد آنها بیخبریم ، سود برده ، نسخه ی اساس کار تصحیح خود را معرفی نکرده ، و از اختلاف نسخه های خطی با یکدیگر سخنی به میان نیاورده است جز این که به طور کلی در مقدمه ی ظفرنامه *** گفته است که «بسی دفتر شاهنامه» در اختیار داشته است . یکی از محققان معاصر با استناد به بیت « در آن نسخه ها اندر این روزگار / کمابیش پنجاه دیدم شمار » اظهار نظر کرده است که مستوفی پنجاه نسخه ی شاهنامه در اختیار داشته است ، که البته وجود این همه نسخه ی خطی در محدوده ی جغرافیایی قزوین – تبریز آن روزگار بعید می نماید . مستوفی به این سبب به تصحیح شاهنامه دست زد که به ذوق سلیم دریافته بود شاهنامه ی فردوسی به علت دستبرد کاتبان و سهو نویسندگان و تخلیط بیشماری که در آن راه یافته دگرگون شده است :
ولیکن تبه گشته از روزگار                     چو تخلیط رفته در او بیشمار
ز سهو نویسندگان سر به سر                    شده کار آن نامه زیر و زبر
ز دست بدان نیک شوریده حال                 گذشته بر آن نامه بسیار سال ...
در آن بیت بد بود هم ریخته                     شبه وار با دُرّ برآمیخته
چو دیدم بسی نسخه های چنین                  از آن نامه گشتم دل اندوهگین *
بدین ترتیب حمدالله و فرزندش به خدمات دیوانی اشتغال داشته با مقابله ی نسخه های شاهنامه که در اختیار داشته ، آن را به ذوق خود – که البته مردی دانشمند و شاعر بوده – تصحیح کرده است .
در حدود یک صد و ده سال پس از تصحیح مستوفی ، شاهنامه ی فردوسی در هرات – و بیخبر از تصحیح وی – بار دیگر تصحیح شده که خوشبختانه از آن یک نسخه موجود است . این نسخه ، همان شاهنامه ی بایسنقری ست که بر خلاف شاهنامه ی مستوفی شهرت بسیار دارد . ناگفته نماند که آگاهی ما درباره ی کیفیت تصحیح شاهنامه ی بایسنقری به مراتب کمتر از شاهنامه ی مستوفی ست . زیرا اطلاعات ما در این باب محدود است به آنچه به اختصار در مقدمه ی این کتاب آمده است :
اما بعد ، در این ایام که تاریخ هجری به هشتصد و بیست و نه رسیده است ، حضرت شاه و شاهزاده ی اعظم .... امیرزاده بایسنغر [کذا] خان لازالت رایات نصرته و جلاله .... گاه گاهی به مطالعه ی شهنامه که فردوسی گفته است و در نظم آن دُرّ دری سفته است اشتغال می نمود . هر چند شهنامه های متعدد در کتبخانه ی همایون معد بوده ، اما چنانک مزاج نازک و طبع لطیف شه و شهزاده آن را پسندیدی نبود ... اشارت همایون نافذ گشت که از چند کتاب یکی را مصحح ساخته مکمل گردانند .... در دیباچه حکایت جمع آوردن باستان نامه که اصل شهنامه است و جمعی شعرا که به نظم آن مشغول شدند تا آن زمان که بر فردوسی اتفاثق کردند و تمام کردن فردوسی شهنامه را و حکایت حرمان و نومیدی او از سلطان محمود ... ( ص 9 ) .
اگر می دانیم که شاهنامه ی فردوسی به توسط مردی مورخ و جغرافیدان و شاعر ، که ظفرنامه را در هفتاد و پنج هزار بیت به نظم آورده تصحیح شده است ، نمی دانیم شاهنامه ی بایسنقری به دست چه کسی یا کسانی تصحیح و تکمیل گردیده و اهلیت آنان در این امر تا چه حد بوده است . در مورد شاهنامه ی بایسنقری به مانند شاهنامه ی مستوفی معلوم می شود که شهنامه های متعددی اساس تصحیح و تکمیل کتاب بوده است . تنها چیزی که در این تصحیح جلب توجه می کند « اشارت همایون » به نگارش دیباچه ای بر شاهنامه است ، در حالی که شاهنامه ی مستوفی فاقد دیباچه و مقدمه است .
کتابت شاهنامه ی بایسنقری در سال 833 ه.ق.، به پایان رسیده است . این چهار پنج سال صرف تصحیح و تکمیل و کتابت آن و نیز فراهم کردن تصاویری شده است که بر آن افزوده اند . این نسخه در کتابخانه ی سلطنتی ایران تا پیش از انقلاب اسلامی در تهران موجود بود ، و در سال 1350 به مناسبت جشنهای دو هزار و پانصد ساله ی شاهنشاهی ، آن را در کمال نفاست در دو سه هزار نسخه تکثیر کردند . متن انجامه ی ( colophon ) آن بدین شرح است :
قد وقع الفراغ من تحریر هذا الکتاب الشریف ..... باشاره الخان بن الخان سلطان سلاطین العهد و الزمان .... غیاث السلطنه والدنیا و الدین بایسنغر بهادر سلطان خلّد الله تعالی ملکه و سلطانه علی ید العبد الضعیف المفتقر الی رحمة الله الباری جعفر بایستغری اصلح الله احواله فی الخامس من جمادی الاولی لسنه ثلاث و ثلثین و ثما نما به هلالیه و الحمدلله اولا ٌ و آخرا ٌ ( ص 690 ).
درباره ی شاهنامه ی مستوفی گفتیم که از نسخه های کهن شاهنامه ی فردوسی که اینک در گوشه و کنار جهان موجود است و اسناد خالقی مطلق در تصحیح شاهنامه از آنها استفاده کرده است ، فقط دو نسخه ی
ف: کتابخانه ی فلورانس ( نیمه ی اول شاهنامه ) مورخ 614 هجری / 1217 میلادی .
ل: کتابخانه ی بریتانیا ، مورخ 675 / 1276 .
تاریخ کتابتشان مقدم است بر تاریخ تصحیح مستوفی ( 714 تا 720 ه.ق. ) ، و به احتمالی ممکن است مستوفی در تصحیح شاهنامه ، از این دو نسخه ، یا مادر نسخه ی این دو ، نیز استفاده کرده باشد . ولی در مورد شاهنامه ی بایسنقری که در فاصله ی سالهای 829-833 ه.ق. تصحیح و تکمیل گردیده است ، به جز آن دو نسخه ، تاریخ کتابت پنج نسخه ی دیگر – از نسخ مورد استفاده ی خالقی مطلق – مقدم است بر سال تصحیح شاهنامه ی بایسنقری بدین شرح :
س: کتابخانه ی طوپقاپوسرای ، مورخ 731/1330.
لن: کتابخانه ی عمومی لنین گراد ، مورخ 733/1333.
ق: دارالکتب قاهره ، مورخ 741/1341.
ک: موزه ی ملی کراچی ، مورخ 752/1351.
ق2: دارالکتب قاهره ، مورخ 796/1394.
پس مصحح یا مصححان شاهنامه ی بایسنقری اگر این هفت نسخه را که امروز موجود است در اختیار نداشته اند ، محتملا ٌُ از نسخه ی مادر این هفت نسخه در کار خود سود برده اند .
اینک برای نشان دادن این که مصححان شاهنامه ی بایسنقری از چه نسخه هایی در کار خود استفاده کرده اند – به مانند « نخستین تصحیح شاهنامه فردوسی » - نخست سه بخش کوتاه از شاهنامه ی بایسنقری : 67 بیت از دیباچه ی شاهنامه ، 146 بیت از آغاز داستان رستم و سهراب ، و 16 بیت از آغاز داستان رستم و اسفندیار را استنساخ ، و آنها را کلمه به کلمه بو بیت به بیت با شاهنامه ی تصحیح خالقی مطلق مقابله کردم . در هر مورد که نسخه ی بایسنقری با تصحیح خالقی تفاوت دارد ، ضبط بایسنقری را در بیت با حروف سیاه مشخص کرده ، و آن گاه به زیرنویس همان بیت در شاهنامه ی خالقی مراجعه کرده ، و نشان داده ام که ضبط بایسنقری در کدام یک از نسخه بدلهای خالقی در زیرنویس همان بیت آمده است . این گونه نسخه بدلها را در زیر همان بیت در سمت راست نوشته ام ، و ضبط خالقی را در سمت چپ . به طور مثال ضبط مصراع اول بیت 6 در مقدمه ی بایسنقری با ضبط خالقی متفاوت است ، ولی ضبط بایسنقری با ضبط نُه نسخه بدل خالقی یکسان است :
6       نیابد بدو نیز اندیشه راه                     که او برتر از نام و از جایگاه
ل س لن ق2 لی پ و آ ب                 خالقی: نه اندیشه یابد بدو نیز
بیت 50 در مقدمه ی نسخه ی بایسنقری با ضبط نسخه بدلهای ل ، س ، ب نزدیک است :
50     در و بخشش و داد آمد پدید                ببخشید داننده چونان سزید
ل: در و داد و هم بخشش                  خالقی : ده و دو برج
س ب : درو بخشش و دادن
اینک پیش از نقل سه بخش مذکور از شاهنامه ی بایسنقری و مقابله ی آن با شاهنامه ی تصحیح استاد خالقی مطلق چند توضیح زیر را لازم می دانم :
1 – هر جا بیتی در شاهنامه ی بایسنقری آمده که در متن شاهنامه ی خالقی نیست ، ولی در زیرنویس همان بیت به عنوان نسخه بدل در شاهنامه ی خالقی مذکور است ، در این مقاله ، در زیر آن بیت ، تنها به ذکر نشانه ی رمز نسخه بدل یا نسخه بدلهایی پرداخته ام که بیت شاهنامه ی بایسنقری در آنها آمده است ، ولی به تفاوت ضبط این نسخه بدلها با ضبط شاهنامه ی بایسنقری اشاره ای نکرده ام، مانند :
بیت 17 در مقدمه ی شاهنامه :
چو دانسته شد هستی کردگار                   دگر خاطر خویش رنجه مدار
ل                                                 خالقی : ندارد
بیت 28 در آغاز داستان رستم و سهراب :
بیامد به رخش اندر آورد پای                  برانگیخت آن کوه پیکر ز جای
س ق2 لی آ ب                                  خالقی : ندارد
2 – رسم الخط شاهنامه ی بایسنقری را در اتصال و انفصال کلمات و جز آن مراعات نکرده ام . چهار حرف : پ ، ج ، ژ ، گ را همه جا به همین شکل نوشته ام ، گرچه در نسخه ی بایسنقری سه حرف اول در مواردی با سه نقطه و اکثرا ٌ با یک نقطه نوشته شده است .
3 – به پس و پیشی بیتها و مصراعها در مقابله با شاهنامه ی خالقی اشاره نکرده ام .
4 – مشخصات شاهنامه هایی را که خالقی مطلق در این سه بخش مورد استفاده قرار داده بدین قرار است :
نشانه ی رمز            محل نگهداری نسخه ی خطی                 نشانه ی نسخه ی خطی           تاریخ کتابت
ف                         فلورانس                                        MB.C1.III.24                   614قمری /1217 میلادی
ل                         کتابخانه ی بریتانیا                              Add. 21103                     675/1276
س                        کتابخانه ی طوپقاپوسرای                       H. 1479                          731/1330
لن                        کتابخانه ی عمومی لنین گراد                   کاتالوک دُرن،316-317          733/1333
ق                         دارالکتب قاهره                                  6006 س                            741/1341
ک                        موزه ی ملی کراچی                            N.M.1957-913/3               752/1351
ق2                       دارالکتب قاهره                                 73 تاریخ فارسی                     796/1394
لی                        دانشگاه لیدن                                     Or. 494                             840/1437
ل3                       کتابخانه ی بریتانیا                              Or. 1403                           841/1438
پ                        کتابخانه ی ملی پاریس                         Suppl. Pers. 493               844/1441
و                         کتابخانه ی پاپ، واتیکان                       MS. Pers. 118                  848/1444
لن2                     کتابخانه ی خاورشناسی لنین گراد              S. 1654                            849/1445
آ                        کتابخانه ی آکسفورد                               MS. Pers. C.4                  852/1448
ل2                     کتابخانه ی بریتانیا                                Add. 18188                       891/1486
ب                      کتابخانه ی دولتی برلین                           Or. 2 4255                        894/1489
س2                    کتابخانه ی طوپقاپوسرای                         H. 1510                            903/1498*
اینک می پردازم به نقل سه بخش از شاهنامه ی بایسنقری ، به شرحی که پیش از این به آن اشاره کرده ام ، و مقابله ی آن با شاهنامه ی تصحیح خالقی مطلق .

[دیباچه]
1 – به نام خداوند جان و خرد                          کزین برتر اندیشه برنگدرد
2 – خداوند نام و خداوند جای                          خداوند روزی ده رهنمای
لن ق ق2 لی و آ ل2 ب                                 خالقی : روزی ده و
3 – خداوند کیهان و گردان سپهر                      فروزنده ی ماه و ناهید و مهر
لن ق2 لی ب                                           خالقی : کیوان
4 – ز نام و نشان و گمان برتر است                  نگارنده ی بر شده گوهر است
5 – به بینندگان آفریننده را                              نبینی مرنجان دو بیننده را
6 – نیابد بدو نیز اندیشه راه                            که او برتر از نام و ازجانگاه
ل س لن ق2 لی پ و آ ب                              خالقی : نه اندیشه باید بدو نیز
7 – یقین دان که هرگز نیابد بدید                      به وهم اندر آن کس که وهم آفرید
ل                                                    خالقی : ندارد
8 – سخن هرچه زین گوهران بگدرد                  نیابد بدو راه جان و خرد
9 – خرد کاو سخن برگزیند همی                      همان را ستاید که بیند همی
خالقی : گر
10- ستودن نداند کس او را چو هست                 میان بندگی را ببایدت بست
11- خرد را و جان را همی سنجد او                 در اندیشه ی سخت کی گنجد لو
ل2                                                   خالقی : سخته
12- بدین آلت و رای و جان و زبان                  ستود آفریننده را چون توان
ف س لی ب: آلت و     ق: جایگاه                      خالقی:آلت رای    خالقی: جان    خالقی: کی
ق2: رای و هوش    س ق2 لی ب پ: چون
13-  به هستیش باید که خشنو شوی                  ز گفتار و بیکار یک سو شوی
ل2: خشنو    لن لی آ ل2 ب: زگفتار و بیکار            خالقی: خستو        خالقی: ز گفتار بیکار
14-  پرستنده باشی و جوینده راه                     به ژرفی به فرمانش کرده نگاه
خالقی : کردن
15- توانا بود هر که دانا بود                          ز دانش دل پیر برنا بود
16- از این پرده برتر سخن گاه نیست               ز هستی مر اندیشه را راه نیست
[ خالقی: گفتار اندر ستایش خرد ]
17- چو دانسته شد هستی کردگار                    دگر خاطر خویش رنجه مدار
خالقی: ندارد
18- کنون ای خردمند وصف خرد                   بدین جایگه گفتن اندر خورد
ل س لن ق2 لی پ و ب                              خالقی : ارج

اندر ستایش خرد
19- کنون تا چه داری بیار از خرد                   که گوش ستاینده زو برخورد
س پ آ ل2 ب                                      خالقی : ندارد
20- خرد بهتر از هر چه یزدانت داد                  ستایش خرد را به از راه داد
خالقی : ایزدت
21- خرد رهنمای و خرد دلگشای                      خرد دست گیرد به هر دو سرای
22- خرد بر هوا کامکاری دهد                         ز هر بد خرد رستگاری دهد
خالقی : ندارد
23- نه بی جان خرد آشنایی دهد                        نه جان بی خرد روشنایی دهد
خالقی: ندارد
24- خرد دان ز هر بد نکوتر پناه                       خرد دور دارد روان از گناه
خالقی : ندارد
25- از او شادمانی و زور پر غمیست                 وزو هم فزونی و هم زو کمیست
پ و ل2: زویت غم است     ب: وزوهم                    خالقی: زویت غمیست       خالقی: وزویت
26- چه گفت آن خردمند مرد خرد                     که دانا ز گفتار او برخورد
ل س پ ب                                                      خالقی: سخنگوی مرد از
27- خرد تیره و مرد روشن روان                      نباشد همی شادمان یک زمان
28- هشیوار دیوانه خواند ورا                          همان خویش بیگانه خواند ورا
ل                                                    خالقی : داند
29- کسی کاو خرد را ندارد به پیش                   دلش گردد از کرده ی خویش ریش
30- ازویی به هر دو سرای ارجمند                   گسسته خرد پای دارد به بند
31- خرد چشم جان است چون بنگری                 تو بی چشم شادان جهان نسپری
32- نخست آفرینش خرد را شناس                     نگهبان جان است وان سپاس
33- سه پاس تو گوش است و چشم و زبان           کز این سه رسد نیک و بد بی گمان
س ق و ل2: گوش                                             خالقی: چشم ست و گوش    خالقی: بود
ل س ق ق2 پ و ل2: چشم   ل و ل2: رسد
34- خرد را و جان را که یارد شنود                  و گر من ستایم که داند شنود
ل س لن ق2 و آ ب: یارد(مصراع اول)                     خالقی: داند ( مصراع اول )
خالقی: یارد ( مصراع دوم )
35- همیشه خرد را تو دستور دان                      تن و جانت از ناسزا دور دان
ق پ و                                                خالقی : ندارد
36- حکیما چو کس نیست گفتن چه سود                از این پس بگو کافرینش چه بود*
خالقی: ندارد
37- به گفتار دانندگان راه جوی                          به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ل ق پ و ب                                                       خالقی: به رانش ز
38- ز هر دانشی چون سخن بشنوی                    از آموختن یک زمان نشنوی
ق2 لی: از                                             خالقی: از         خالقی: نفنوی
39- چو دیدار یابی به شاخ سخن                        بدانی که بارش نیاید به بن
خالقی: دانش

اندر آفرینش عالم
خالقی: گفتار اندر وصف آفرینش عالم
40- از آغاز باید که دانی درست                        سرمایه ی گوهران از نخست
41- که یزدان ز ناچیز چیز آفرید                        بدان تا توانایی آمد پرپدید
42- وزو مایه ور گوهر آمد چهار                       برآورده بی رنج و بی روزگار
خالقی: مایه ی
43- یکی آتشی بر شده تابناک                            میان باد و آب از بر تیره خاک
ل س لن ق لی پ آ ل2 ب                                  خالقی: آتش
44- نخستین که آتش ز جنبش دمید                       ز گرمیش پس خشکی [آمد] پدید
45- وزان پس از آرام سردی نمود                      ز سردی همان باز تری فزود
46- چو این چار گوهر بجای آمدند                      ز بهر سپنجی سرای آمدند
47- گهرها یک اندر دگر ساختند                        ز هر گونه گردن برافراختند
ل ب                                                   خالقی: دگر
48- پدید آمد این گنبد تیز رو                             شگفتی نماینده ی نو به نو

در بیان آفرینش افلاک و انجم
خالقی: این عنوان را ندارد
49- ابر ده و دو هفت شد کدخدای                      گرفتند هر یک سزاوار جای
50- درو بخشش و داد آمد پدید                          ببخشید داننده چونان سزید
ل: درو داد و هم بخشش                                          خالقی: ده و دو برج
س ب: درو بخشش و دادن
51- فلکها یک اندر دگر بسته شد                       بجنبید چون کار پیوسته شد
52- زمین را بلندی نبد جایگاه                          یکی مرکزی تیره بود و سیاه
53- ستاره به سر بر شگفتی نمود                      به خاک اندرون روشنایی فزود
54- زمین شد به کردار روشن چراغ                  چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
س ق لی ب                                                       خالقی: دشت و چون کوه
55- ببالید کوه آبها بر دمید                              سر رستنی سوی بالا کشید
56- همی بر شد ابر و فرود آمد آب                    همی گشت گرد زمین آفتاب
57- گیا رست با چند گونه درخت                      به ابر اندر آمد سرانشان ز سخت
لی ب: به ابر                                                    خالقی: به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت
ل: به زیر اندر آید سراتر از سخت
58- به بالا ندارد جز این نیروی                       نپوید چو پویندگان هر سویی
خالقی: ببالد
59- از آن پس چو جنبنده آمد پدید                      سر رستنی سوی خویش آورید
خالقی: همه
60- سرش زیر مانده به سان درخت                   نگه کرد باید بدین کار سخت
خالقی: ندارد
61- خور و خواب و آرام جوید همی                   وزان زندگی نام جوید همی
خالقی: کام
62- نه گویا زبان و نه جویا خرد                       ز خار و ز خاشاک تن پرورد   
ل ی لن ق2 آ ب: ز خاک (وآ:زخار)وز خاشاک تن            خالقی: ز خاشاکها خویشتن
63- نداند بد و نیک فرجام کار                          نخواهد ازو بندگی کردگار
64- چو دانا توانا بد و دادگر                            ازیرا نکرد ایچ پنهان هنر
65- ز مرغ و ز ماهی ز دام و زدد                    نه دانش پدید آمد و نی خرد
خالقی: ندارد
66- خردبخششان چون خرد داده نیست                 به جز زندگی مرگ را زاده نیست
خالقی: ندارد
67- چنین است فرجام کار جهان                         نداند کسی آشکار و نهان *

داستان رستم دستان با سهراب
خالقی: داستان رستم و سهراب
1 – کنون رزم سهراب و رستم شنو                      دگرها شنیدستی این هم شنو
س پ آ ل2 ب ل3 لن2 س2                                خالقی: ندارد
2 – کزین پس چو عنبر سخن بویمت                      ز سهراب و رستم سخن گویمت
خالقی: ندارد
3 – اگر تند بادی برآید ز کنج                              به خاک افکند نارسیده ترنج
4 – ستمکاره خوانیمش از دادگر                          خردمند خوانیمش از بیخبر
و ل2: از   لن ل2 لن3: خوانیمش                         خالقی: ار   خالقی: هنرمند گوییمش ار بی هنر
5 – اگر مرگ دادست بیداد چیست                        ز داد این همه باگ و فریاد چیست
6 – چه مردم چه شیر و چه کرک و چه گرگ          گرفتار دان زیر چنگال مرگ
خالقی: ندارد
7 – نه روبه بماند نه درّنده شیر                           نه بد دل بماند نه مرد دلیر
خالقی: ندارد
8 – همه تا در آز رفته فراز                               به کس بر نشد این در آز باز
خالقی: راز
9 – از این راز جان تو آگاه نیست                       درین پرده اندر تو را راه نیست
خالقی: بدین
10- به رفتن مگر بهتر آیدت جای                       چو آرام گیری به دیگر سرای
11- اگر مرگ کس را نیوباردی                         ز پیر و جوان خاک نسپاردی
ل پ آ ل2 ب ل3 لن2 س2 ف و لی ق2 لن ق س*              خالقی: ندارد
12- اگر آتشی گاه افروختن                               بسوزد عجب نیست از سوختن
خالقی: ندارد
13- بسوزد چو در سوزش آید درست                   چو شاخ نو از بیخ کهنه برست
خالقی: ندارد
14- دم مرگ چون آتش هولناک                          ندارد ز برنا و فرتوت باک
خالقی: ندارد
15- جوان را چه باید به گیتی طرب                     که نی مرگ را گشت پیری سبب
خالقی: ندارد
16- در این جای رفتن نه جای درنگ                    بر اسب فضا گر کشد مرگ تنگ
خالقی: ندارد
17- چنان دان که داد است و بیداد نیست                چو داد آمدش جای فریاد نیست
خالقی: ندارد
18- جوانی و پیری به نزد اجل                          یکی دان چو در دین نخواهی خلل
خالقی: ندارد
19- دل از نور ایمان گر آکنده ای                      تو را بندگی به که تو بنده ای
خالقی: ندارد
20- پرستش برو پیشه کن با نیاز                       همان کار روز پسین را بساز
خالقی: ندارد
21- در این کار یزدان تو را راز نیست                اگر دیو با جانب انباز نیست
خالقی: ندارد
22- به گیتی در آن کوش چون بگذری                 سرانجام ایمان ابا خود بری
خالقی: ندارد
23- بجز داد فرمای جان آفرین                         که داند به پرده درون راز این
ف(این بیت پس از بیت 10 آمده است،                       خالقی: ندارد
و مصراع دوم به جای اول و...)

آغاز داستان
24- کنون رزم سهراب باید شنید                       از آن کین که او با پدر گسترید
خالقی: ندارد
25- ز گفتار دهقان یکی داستان                        بپیوندم از گفته ی باستان
26- سخنگوی موبد چنین کرد یاد                      که رستم برآراست از بامداد
مصراع اول در هیچ نسخه ای نیست
س و ل2 ب ل3 لن س2                                        خالقی: که یک روز رستم هم
27- غمی بد دلش ساز نخچیر کرد                     کمر بست و ترکش پر از تیر کرد
28- بیامد به رخش اندر آورد پای                      برانگیخت آن کوه پیکر ز جای
س ق2 لی آ ب                                                خالقی: ندارد
29- سوی مرز تورانش بنهاد روی                     چو شیر دژآگاه نخچیر جوی
خالقی: ندارد
30- همی راند تا مرز توران رسید                     بیابان سراسر پر از گور دید
ف                                                                خالقی: چو نزدیکی
31- برافروخت چون گل رخ تاج بخش                بخندید و از جای برکرد رخش
س لن ق2 ب ل:از    س ب ل3 لن2 س2:برکرد              خالقی: وز جای برکند
32- به تیر و کمان و به گرزو کمند                    بیفکند بر دشت نخچیر چند
33- ز خار و ز خاشاک و برگ درخت               یکی آتشی برفروزید سخت
س ق ق2 و آ ب                                                خالقی: ز خاشاک و از خار و شاخ
34- چو آتش پراکنده شد پیلتن                          درختی بجست از پی با بزن
خالقی: ندارد
35- یکی نره گوری بزد بر درخت                    که در چنگ او پر مرغی نسخت
36- چو بریان شد از هم بکند و بخورد                ز مغز استخوانش برآورد گرد
37- سوی چشمه روشن آمد به آب                     چو سیراب شد کرد اهنگ خواب
خالقی: ندارد
38- نخفت و برآسود از روزگار                      چمان و چران رخش در مرغزار
خالقی: بخفت
39- ز توران سری با تنی هفت هشت                بدان دشت نخچیرگه برگدشت
بایسنقری:«با» نقطه ندارد                                    خالقی: سواران ترکان   خالقی: بر آن
ق ق2 لی آ:بدان  ل ب لن: نخچیرگه                     خالقی: نخچیرگان
40- پی رخش دیدند در مرغزار                      بگشتند گرد لب جویبار
س ب ل3 لن2 س2                                           خالقی: اسپ
41- جو بر دشت مر رخش را یافتند                  سوی بند کردنش بشتافتند
42- چو رخش آن کمند سواران بدید                   به کردار شیر ژیان بر دمید
لن لن2 لی آ س ق2 ب پ و ل3 ل2                      خالقی: ندارد
43- دو تا را به زخم لگد کرد پست                    یکی را به دندان سر از تن گسست*
بایسنقری«تا» نقطه ندارد                                 خالقی: ندارد
44- سه تن کشته شد مهتر و ارجمند                   نیامد سر رخش جنگی به بند
خالقی: ندارد
45- سواران ز هر سو برون تاختند                    کمند کیانی در انداختند
خالقی: ندارد
46- گرفتند و بردند پویان به شهر                      همی هر کس از رخش جستند بهر
س لن ق2 پ آ ل2 ب ل3 لن2                                 خالقی: هر یک
47- چو بیدار شد رستم از خواب خوش                به کار آمدش باره ی دست کش
48- بدان مرغزار اندرون بنگرید                       ز هر سو همی بارگی را ندید
س لن ق2 لی پ آ ب لن2                                      خالقی: ندارد
49- غمی گشت چون بارگی را نیافت                  سراسیمه سوی سمنگان شتافت
50- همی گفت کاکنون پیاده نوان                       کجا پویم از ننگ تیره وران
خالقی: تیره روان
51- ابا ترکش و گرز و بسته میان                     چنین ترگ و شمشیر و ببر بیان
خالقی: گرز بسته
52- بیابان چگونه گذاره کنم                            ابا جنگجویان چه چاره کنم
س لن ق2 لی پ آ ل2 ب ل3 لن2                            خالقی: ندارد
53- چه گویند گردان که اسبش که برد                تهمتن بدین سان بخفت و بمرد
ل لن ق لی ل3 س2: بدین سان                                خالقی: بدانجا      خالقی: از
ل س لن ق2 لی آ ب ل3 لن2: و
54- کنون رفت باید به بیچارگی                        به غم دل سپردن بیکبارگی
55- همی بست باید سلاح و کمر                       به جایی نشانش بیابم مگر
س لی آ                                                         خالقی: سلیح
56- چو نزدیک شهر سمنگان رسید                   خبر زو به شاه پلنگان رسید
57- که آمد پیاده گو تاج بخش                          به نخجیر گه زو رمیده ست رخش
58- پذیره شدندش بزرگان شاه                       کسی کاو به سر بر نهادی کلاه
خالقی: و شاه
59- چو رستم پیاده برآمد ز راه                      فرود آمد از زین گرانمایه شاه
خالقی: ندارد
60- پیاده برفتند شاه و مهمان                        به نزدیک آن سرفراز جهان
خالقی: ندارد
61- همی گفت هر کس که این رستم است         و یا آفتاب سپیده دم است
س ق2 لی پ و ب                                          خالقی: وگر
62- بدو گفت شاه سمنگان چه بود                   که یارست با تو نبرد آزمود
63- بدین شهر ما نیکخواه توایم                      ستاده به فرمان و راه توایم
س ق2 لی پ و آ ب ل3 لن2                               خالقی: ستوده
64- تن و خواسته زیر فرمان توست                سر ارجمندان و جان آن توست
65- تهمتن به گفتار او بنگرید                       ز بدها گمانیش کوتاه دید
س ق2 آ ب                                                 خالقی: چو رستم
66- بدو گفت رخشم در این مرغزار               ز من دور شد بی لگام و فسار
خالقی: بدین
67- کنون تا سمنگان نشان پی است                 وزان سو کجا جویبار و نی است
ق ق2 لی پ                                                 خالقی: سر
68- تو را باشد ار بازجویی سپاس                  ز یزدان و پاراش نیکی شناس
خالقی: بیابد به
69- ور ایدونک رخشم نیامد پدید                   سران را بسی سر بیاید برید
س ق2 ب لن2:رخشم نیابد پدید                          خلقی: ماند ز من ناپدید
70- بدو گفت شاه ای سرافراز مرد                 نیارد کسی با تو این کار کرد
71- تو مهمان ما باش و تندی مکن                به کام تو گردد سراسر سخن
72- که تندی و تیزی نیاید به کار                 به نرمی برآید ز سوراخ مار
س ق ق2 لی پ آ ب ل3 لن2:که تیزی و تندی            خالقی: ندارد
73- یک امشب به می شاد داریم دل              وز اندیشه آزاد داریم دل
ل س ق ب ل3 س2                                      خالقی: از
74- پی رخش رستم نماند جهان                   چنان یاره ی نامدار جهان
س ق2 پ آ ب لن2: رستم                                خالقی: رخش هرگز
ل ی ق2 لی و آ ل2 ب ل3 س2: نامدار                خالقی: باره ی نامور در   
75- تهمتن ز گفتار او شاد شد                     روانش ز اندیشه آزاد شد
ل ق ق2 لی پ و ل2                                     خالقی: از
76- سزا دید رفتن سوی خان او                   شد آن مژده را شاد مهمان او
و ل2 لن2                                               خالقی: به خوبی بیاراست
77- مگر باز یابد ازو باره را                     بباید ستودنش بیغاره را
ل2:....نباید ستودنش                                     خالقی: ندارد
78- سپهبد بدو داد در کاخ جای                   همی بود پیشش به خدمت به پای
خالقی: بر پیش او بر
79- ز شهر و ز لشکر مهان را بخواند          سزاوار با او به رامش نشاند
ل و ل2: مهمان                                          خالقی: سران       خالقی: شادی
80- بفرمود خوالیگران را که خوان              بیارند و بنهند پیش گوان
لی: بفرمود و خنیاگران را بخواند/                     خالقی: ندارد
همه بدسگالان ز پیشش براند
81- گسارنده ی باده و رود وساز                 سیه چشم و گلرخ بتان طراز
82- نشستند با رودسازان به هم                   بدان تا سپهبد نباشد دژم
83- چو شد مست و هنگام خواب آمدش         همی از نشستن شتاب آمدش
84- سزاوار او جای آرام و خواب                بیاراست و بنهاد مشک و گلاب

آمدن تهمینه به بالین رستم    
خالقی: گفتار اندر آمدن تهمینه دختر شاه سمنگان به بالین رستم
85- چو یک نیمه از تیره شب درگذشت                     شباهنگ بر چرخ گردان بگشت
س ق2 لی آ ب                                                     خالقی: بهره
86- سخن گفته آمد نهفته به راز                            در خوابگه نرم کردند باز
س ق2 لی پ                                                        خالقی: گفتن
87- یکی بنده شمعی معنبر به دست                        خرامان بیامد به بالین مست
ل س ق ب ل3 لن2 س2                                           خالقی: برده
88- پس پرده اندر یکی ماهروی                           چو خورشید تابان پر از رنگ و بوی
89- دو ابرو کمان و دو گیسو کمند                        به بالا به کردار سرو بلند
90- لبان از طبرزد زبان از شکر                         دهانش مکلل به در و گهر
س ق ق2 لی پ و آ ب لن2                                      خالقی: ندارد
91- ستاره نهان کرده زیر عقیق                           تو گفتی ورا زهره آمد رفیق
س ق ق2 لی پ و آ ب لن2                                      خالقی: ندارد
92- روانش خرد بود و تن جان پاک                      تو گفتی که بهره ندارد ز خاک
93- بدو رستم شیر دل خیره ماند                          بر او بر جهان آفرین را بخواند
خالقی: ازو
94- بپرسید از او گفت نام تو چیست                     چه جوی شب تیره کام تو چیست
95- چنین داد پاسخ که تهمینه ام                           ز اندوه تیمار بر سینه ام
خالقی: تو گویی که از غم به دو نیمه ام
96- یکی دخت شاه سمنگان منم                           بزشک هزبر و پلنکان منم
97- به گیتی ز شاهان مرا یار نیست                      چو من زیر این چرخ دوار نیست
ف س ق ق2 پ آ ب ل3 لن2: شاهان                            خالقی: به گیتی ز خوبان مرا جفت نیست/
ب: یار                                                               چومن زیر چرخ بلند اندر کیست
98- کس از پرده بیرون ندیده مرا                          نه هرگز کس آوا شنیده مرا
ف لی پ آ ل2 ل3: ندید                                           خالقی: ندیدی
ف لی پ آ ل2 ل3: شنیده                                           خالقی: شنیدی
99- به کردار افسانه از هر کسی                           شنیدم همی داستانت بسی
100- که از دیو وشیر و نهنگ و پلنگ                   نترسی ز مردان به هنگام جنگ
خالقی: و هستی چنین تیز چنگ
101- شب تیره تنها به توران شوی                    بگردی بدان مرز و هم بغنوی
بایسنقری: بغنوی(حرف یکم نقطه ندارد)                        خالقی: برآن          خالقی: بغنوی
س ق ق2 لی آ ب: بدان
ل س ل2: نغنوی(حرف یکم نقطه ندارد)
102- به تنها یکی گور بریان کنی                      هوا را به شمشیر گریان کنی
103- هر آنگه که گرز تو بیند بچنگ                   بدرد دل شیر و چرم پلنگپ
و آ ل2 ل3 س2: چرم                                         خالقی: چنگ پلنگ
104- برهنه چو تیغ تو بیند عقاب                        نیارد به نخچیر کردن شتاب
105- نشان کمند تو دارد هزبر                           ز بیم سنان تو خون بارد ابر
106- ز دیوان همه شهر مازندران                      تهی کردی از زخم گرز گران
خالقی: ندارد
107- نه ارژنگ ماندی و دیو سپید                      نه اولاد و سنجه نه عندی نه بید
خالقی: ندارد
108- سراسر همه بوم ها ماوران                       به هم برزدی از کران تا کران
خالقی: ندارد
109- سواری ز مصر و ز بربر نماند                 همان بر تن شاهشان سر نماند
خالقی: ندارد
110- نیارست کاوس شه چیز گفت                    نه اندر جهان هیچ کس نیز گفت
خالقی: ندارد
111- نترسی جز از دادگستر ز کس                  نه بر تو کسی را بود دسترس
و                                                             خالقی: ندارد
112- چو این داستانها شنیدم ز تو                     بسی لب به دندان گزیدم ز تو
ل س ق آ ب ل3                                            خالقی: چن این
113- بجستم همی کفت و یال و برت                 بدین شهر کرد ایزد آبشخورت
ف آ س2                                                       خالقی: کتف
114- ترا ام اکنون گر بخواهی مرا                   نبیند همی مرغ و ماهی مرا
سی لی آ ب                                                    خالقی: جزین
115- یکی آنک بر تو چنین گشته ام                  خرد را ز بهر تو اغشته ام
ق ق2: تو من کشته ام                                        خالقی: هوا کُشته ام
116- و دیگر که از تو مگر کردگار                  نشاند یکی پورم اندر کنار
117- مگر چون تو باشد به مردی و زور            سپهرش دهد بخش و کیوان و هور
پ                                                            خالقی: بهر
118- سه دیگر که رخشت به جای آورم             سمنگان سراسر به پای آورم
ق2 لی و آ ب: رخشت                                     خالقی: اسپت
ق2 پ و آ ل2 ب: سراسر به                                خالقی: همه زیر
119- سخنهای گلرخ چو آمد به بن                   سپهبد سراسر شنید آن سخن
ق2 لی پ آ ب لن2                                       خالقی: ندارد
120- چو رستم برآن سان پری چهره دید            ز هر دانشی نزد او بهره دید
ل ق2 پ ل2 ب                                             خالقی: بدان سان
121- و دیگر که از رخش داد آگهی                  نداد ایج فرجام جز فرهی
خالقی: نداد
122- بر خویش خواندش چو سرو روان             خرامان بیامد بر پهلوان
ق2 لی و آ ب                                              خالقی: ندارد
123- بفرمود تا موبد پر هنر                          بیاید بخواهد ورا از پدر
ل پ ل2 ل3 لن2 س2                                      خالقی: ندارد
124- چو بشنید شاه این سخن شاد شد                 به سان یکی سرو آزاد شد*
خالقی: ندارد
125- بدان پهلوان داد آن دخت خویش                بر آن سان که بودست آیین و کیش
خالقی: ندارد
126- چو بسپرد دختر بدان پهلوان                    بدان شاد گشتند پیر و جوان
خالقی: ندارد
127- به شادی همه جان برافشاندند                 بر آن پهلوان آفرین خواندند
خالقی: ندارد
128- که این ماه نو بر تو فرخنده باد                سر بدسگالان تو کنده باد
خالقی: ندارد
129- به خشنودی و رای و فرمان او                 به خوبی بیاراست پیمان او
ل ق ق2 لی آ ل2 ب                                      خالقی: اوی
130- چو انباز او گشت با او به راز                 ببود آن شب تیره دیر و دراز
ل لی ل3                                             خالقی: و دیرباز
131- چو خورشید تابان ز چرخ بلند                 همی خواست افشاند رخشان کمند
خالقی: افکند
132- به بازوی رستم یکی مهره بود                که آن مهره اندر جهان شهره بود
133- بدو داد و گفتش که این را بدار                اگر دختر آید بدان روزگار
ف ق2 لی آ ب س2                                        خالقی: آرد ترا
134- بگیر و به گیسوی او بر بدوز                 به نیک اختر و فال گیتی فروز
135- ور ایدونک آید ز اختر پسر                   ببندش به بازو نشان پدر
ل ق ب ل3 لن2 س2                                    خالقی: از
136- به بالای سام نریمان بود                       به مردی و خوی کریمان بود
137- فرود آرد از ابر پران عقاب                   نتابد به بتندی بر او آفتاب
138- همی بود آن شب بر ماهروی                 همی رفت هرگونه گفت گوی
و: رفت     لی و: گفت و گوی                          خالقی: گفت هرگونه یی پیش اوی
139- به پدرود کردن گرفتش به بر                  بسی بوسه دادش به رخسار و سر
ق2 آ ب پ لن2: این بیت و بیت بعد                      خالقی: ندارد
را با تفاوتهایی دارد
140- پریچهره گریان از او بازگشت                  ابا انده و درد انباز گشت
خالقی: ندارد
141- چو خورشید تابنده شد بر سپهر                  بیاراست روی زمین را به مهر
ق ق2 لی و آ ب ل3 س2                                    خالقی: رخشنده
142- بر رستم آمد گرانمایه شاه                         بپرسیدش از خواب و آرامگاه
143- که شب چون بدی روزچون خاستی              شبستان ما را بیاراستی
خالقی: ندارد
144- چو گفته شد این مژده دادش به رخش            از او شادمان شد دل تاج بخش
ق ق2 آ ب                                                      خالقی: این گفته شد
145- دبیامد بمالید و زین بر نهاد                         شد از رخش رخشان و از شاه شاد
146- بیامد سوی مرز ایران چو باد                      وز این داستان کرد بسیار یاد
خالقی: شهر*

داستان رستم و اسفندیار
1 – کنون خورد باید می خوشگوار                         که می بوی مشک آید از جویبار
2 – هوا پر خروش و زمین پر ز جوش                    خنک آنک دل شاد دارد به نوش
3 – درم دارد و نقل و نان و نبید                            سر گوسپندی تواند برید
ق ک ل2 لن و ب                                                    خالقی: جام
4 – مرا نیست خرم مر آن را که هست                     ببخشای بر مردم تنگدست
خالقی: فرّخ
5 – همه بوستان پر ز برگ گل است                        همه کوه پر لاله و سنبل است
س ب                                                                  خالقی: زیر
6 – به پالیز بلبل بنالد همی                                   گل از ناله ی او ببالد همی
7 – شب تیره بلبل نخسبد همی                               گل از باد و باران بجنبد همی
8 – من از ابر بینم همی باد و نم                            ندانم که نرگس چرا شد دژم
س ک ل2 س2 لی و آ ب                                            خالقی: چو
9 – بخندد همی بلبل از هر دوان                            که بر گل نشیند گشاده زبان
ل2 پ                                                                خالقی: چو
10- ندانم که عاشق گل آمد گر ابر                          گر از ابر یابم خروش هزبر
ق ک س2 ق2 ب: از ابر یابم                                       خالقی: چو از ابر بینم
11- بدرد همی پیش پیراهنش                                درفشان شود آتش اندر تنش
ل2 س2 ق2 پ و: بیش                                              خالقی: باد
12- به عشق هوا بر زمین شد گوا                          به نزدیک خورشید فرمانروا
13- که داند که بلبل چه گوید همی                          به زیر گل اندر چه بوید همی
لی پ ب                                                    خالقی: موید
14- نگه کن سحرگاه تا بشنوی                              ز بلبل سخن گفتن پهلوی
15- همی نالد از مرگ اسفندیار                             ندارد جز از ناله زو یادگار
16- چو آواز رستم شب تیره ابر                            بدرد دل و گوش غران هزبر*
در پایان ، در جدول زیر نشان داده ام ، که در هر یک از بخشهای سه گانه ، ضبط شاهنامه ی بایسنقری در هر مورد ، چند بار با ضبط نسخه بدلهای شاهنامه ی تصحیح خالقی مطلق یکسان است ، مثلا ٌ در مقدمه ی شاهنامه ، ضبط باسنقری 13 بار با ضبط ل (نسخه ی کتابخانه ی بریتانیا مورخ 675) مطابقت دارد و 13 بار با ضبط س ( نسخه ی کتابخانه ی طوپقاپوسرای مورخ 731) .

نشانه ی رمز، و محل نگهداری نسخه خطی                   دیباچه               رستم و سهراب               رستم و اسفندیار
ف: کتابخانه ی ملی فلورانس، مورخ 614/1217               1                          6
ل: کتابخانه ی بریتانیا، مورخ 675/1276                       13                        16
س: کتابخانه ی طوپقاپوسرای، مورخ 731/1330              13                        26                             2
لن: کتابخانه ی عمومی لنین گراد، مورخ 733/1333          8                          9                              1
ق: دارالکتب قاهره، مورخ 741/1341                          8                         16                             2
ک: موزه ی ملی کراچی، مورخ 752/1351                                                                               3
(در دفتر یکم و دوم شاهنامه ی تصحیح خالقی مطلق ، از این نسخه استفاده نشده است)
ق2: دارالکتب قاهره، مورخ 796/1394                       10                        24                             2
لی: دانشگاه لیدن، مورخ 840/1437                           11                        22                             2
ل3: کتابخانه ی بریتانیا، مورخ 841/1438                                               18
پ: ملی پاریس، مورخ 844/1441                             10                        15                            3
و: واتیکان، مورخ 848/1444                                  9                          16                            3
لن2: انستیتو خاورشناسی لینین گراد، مورخ 849/1445                                 13
آ: دانشگاه آکسفورد، مورخ 852/1448                        7                           24                            1
ل2: کتابخانه ی بریتانیا، مورخ 891/1486                   10                         17                            4
ب: کتابخانه ی دولتی برلین، مورخ 894/1489              18                         33                            6
س2: طوپقاپوسرای، مورخ 903/1498                                                    13                            3
در ضمن این موضوع را نیز ناگفته نگذارم که تعداد ابیات در این سه بخش ، در شاهنامه ی مستوفی، شاهنامه ی خالقی مطلق        به شرح زیر است:
مقدمه                  داستان رستم و سهراب                داستان رستم و اسفندیار
شاهنامه ی مستوفی                   58                               118                                     16
شاهنامه ی بایسنقری                  67                              146                                     16
شاهنامه ی خالقی مطلق              59                              95                                       16

*جلال متینی ، « نخستین تصحیح شاهنامه ی فردوسی »، ایران شناسی، سال 16، شماره ی 4، ص 607-629.
*شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، دفتر یکم، 1366، مقدمه، ص دوازده- سیزده .
*ظفرنامه ی حمدالله مستوفی به انضمام شاهنامه ی ابوالقاسم فردوسی ، 2 جلد ، زیر نظر دکتر نصرالله پورجوادی ؛ دکتر نصرت الله رستگار، ناشران : مرکز دانشگاهی ایران ؛ انتشارات آکادمی علوم اتریش ، تهران 1377/ وین 1999، ص 7.
*شاهنامه ، به کوشش جلال خالقی مطلق ، دفتر یکم ، ص: سی و سه ؛ دفتر دوم ، ص یازده ؛ و دفتر پنجم ص سیزده .
*خالقی افزوده است : تویی کرده ی کردگار جهان / ندانی همی آشکار و نهان
*شاهنامه ی بایسنقری ، ص 25- 27 ؛ شاهنامه ی خالقی مطلق ، دفتر یکم ، ص 3- 7 ، بیتهای 1- 59.
*توضیح آن که بیتهای 11 تا 22 در نسخه بدلهایی آمده است که در ذیل بیت 11 از آنها نام برده شده است . البته ضبط نسخه بدلها یکسان نیست و تمام ابیات نیز در همه ی نسخه بدلها نیامده است .
*بیتهای 43 تا 45 در نسخه بدلهایی آمده است که در ذیل بیت 42 از آنها نام برده شده است .
*توضیح آن که بیتهای 124 تا 128 در نسخه بدلهایی آمده است که در بیت 123 از آنها نام برده شده است .
*شاهنامه ی بایسنقری ، ص 115- 117 ؛ شاهنامه ی خالقی مطلق ، دفتر دوم ، ص 117- 125 ، بیتهای 1- 95.
*شاهنامه ی بایسنقری ، ص 404- 405 ؛ شاهنامه ی خالقی مطلق ، دفتر پنجم ، ص 291- 292، بیتهای 1- 16.

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML