در ربع اول قرن بیستم میلادی عضو جدیدی به اتحادیه سه گانه دره های معروف تمدن باستانی بشر دره نیل،درة دجله و فرات و دره کارون بنام "دره سند" افزوده شد و در ربع دوم همین قرن کشور نوینی در آن دره بعنوان پاکستان در نقشه گیتی ترسیم یافت.

دره سند که اکنون جناح غربی پاکستان را تشکیل میدهد و سرزمینی را از کشمیر گرفته تا کرانه دریای عرب در بر میدارد، نسبت بسایر دره های نامبرده حاصلخیز تر و پهناورتر و دارای شهر های بیشتر و پر جمعیت تر بوده است. سرود هائی که از خرابه های هاراپاه، موهنجو دارو، کوت دیجی ، « بهنبور» و امثال اینها بگوش میخورد مبین آنست که بر خلاف اطلاعاتی که در سابق در باره اهالی آن سرزمین توسط منابع قدیم هند بدست آمده بود در دره مزبور تمدن بسیار پیشرفته و درخشانی وجود داشته است. شهرهائی مطابق اصول صحیح شهر سازی ساخته شده باخیابانهای عريض و مستقیم با مجاری سر پوشیده برای فاضل آب، سیلو ها جهت ذخیره گندم و حبوبات، تنوره ها و حمامهای عمومی و خصوصی، خانه ها و معابد بسبك ساده و مطابق احتياجات اهالی شهر، همه اینها نشانه بلندی و بزرگی تمدن دراویدین هاست که قبل از ورود آریائی ها بهندوستان در دره سند زندگی میکردند و با فصاحت خاصی از زندگی ساده و بدون تجملی که در دره های نیل و فرات از دریچه های اهرام شگفت انگیز و معابد و عمارات عظيم لكسر و مناره های بلند بابل دیده میشود حکایت میکنند و هر قدر که در نتیجه مساعی خستگی ناپذیر باستان شناسان پرده ابهام و تاریکی عدم معلومات از چهره جزئیات آن بر طرف گردد، وضع زندگی کهن اهالی آن دیار جالبترودلپذیرتر جلوه خواهد کرد.

تاریخ تمام دره های دارای تمدن قدیم، جز دره سند بقلم مورخان یونانی کم و بیش نوشته شده است ولی تاریخ دره سند که تا اواخر مرز نهائی اطلاعات ما پیرامون حمله داریوش و کورش بگوشه اش بشمار میرفت بتازگی مورد توجه جهانیان قرار گرفته و اکنون توسط بیل و کلنگ ماهر ان آثار باستانی در دست تدوین میباشد وطبعا جهت تکمیل این کار زمانی لازم است. آنچه که از مکشوفات کنونی مانند تسبیح های سنگی و گلی و مجسمه های گلی از گاوهای فر به با شاخهای نوکداری که نظیر آن در شوش هم بدست آمده و نقش آتشدانها روی مهرها وظروف زیاد با جزئیات گوناگون و امثال اینها بر می آید حاکی از برقراری روابط نزدیک دینی و فرهنگی میباشد که پیش از فجر تاریخ نویسی در بین ایران و پاکستان وجود داشته است.

پس از ورود کاروانهای مهاجرین آریائی بسرزمین هندوستان در اواخر هزاره دوم قبل از میلاد که موجب از بین رفتن رونق آبادی شهرهای باستانی دره سند گردید، در نواحی کنونی پنجاب زمزمه های در گوید، طنین انداز شد و از همان موقع داستان پیوندهای معنوی بین ایران و پاکستان بسلك تحرير در آمد. اشتراك دراسامی و مشخصات بعضی از خدایان دو ملت ایرانی و هندی از قبیل مهر ومیترا، اهورا و اسورا و غيره و یگانگی نزدیک در مراسم عبادات و راه و روش زندگی آنها نیز میتواند دلیل محکمی بر وجود بهم پیوستگیهای فکری دو قوم همجواری که زمانی باهم زندگی میکردند محسوب گردد . اشیاء گوناگون از جمله مجسمه هائی از خدایان و نقوش و ظروفی که اخیرا در تعداد زیادی از خرابه ها و قبور قدیم در نواحی «سواطه - «دیر» - چارسده -شاہ جی کی دیری - « تخت بهائیه - جمال گرهی - تیمر گره- منگوره وغيره (نزديك پیشاور - پاکستان غربی کشف شده است شباهت زیادی به برخی از اشیاء مکشوفه از تپه مارليك وشوش دارد و این شباهت را هم میتوان شاهد بارز اتحاد فکری و فرهنگی ایران و پاکستان در روز گار قدیم دانست.

ممکن است در نزد عده زیادی از مردم جهان تجزیه شبه قاره هندوستان به دو قسمت هند و پاکستان که بسال ۱۹۶۷ میلادی صورت گرفته بعنوان اقدام تازه و بی سابقه ای در مورد تقسیم سیاسی آن سرزمین جلوه کند و بنظر آنها از هم سوا شدن دو ناحيه أمر غير عادي و شاید هم غیر طبیعی باشد اما بگواهی سرگذشت روزگارانی که سرچشمه آغاز تاریخ بشمار است و بتصديق افسانه های کهنی که باستان شناسان به كلك كلنگ مرقوم داشته اند، اینگونه تقسیم ریشه بس عميق وسوابق بسیار عمیق در بر دارد و بالعکس پیوند آنها در گذشته های دور و نزديك کمتر اتفاق افتاده و هیچوقت زیاد دوام نداشته است .

تحقیق و تفحص در تاریخ دره سند (پاکستان باختری) بخوبی آشکار میسازد که آن ناحیه از دیر زمان بعلت کوهسار و ریگزار دشوار گذر و جنگلهائی که در مشرق آن در آن زمان وجود داشت از بهم پیوستگی بوادی رود گنگ و قسمت های دیگر هند کنونی سر باز زده و در اغلب ادوار تاریخی با کشورهای همجوار غربی مانند ایران و عراق انباز و همداستان بوده است و مخصوصا از بدو تشکیل سلطنت هخامنشیان پیشاور و تاکسیلا و لاهور و ملتان و حوزه های آنها بایران ملحق و در خلال قرنهای متمادی بقدری تحت تسلط ایران بوده که تمام آن نواحی بنام هند و جزء مستعمرات کشور مزبور بشمار میرفته است .

دره سند (مهران) که دارای هفت رودخانه مهم ستلج، بیاس ، راوی ، چناب ، جهلم ، سند وکابل میباشد در کتاب مقدس هندوان رگ ويدا بنام سینا سیندو، معرفی گردیده و در کتاب مقدس ایرانیان قدیم «اوستا، باسم "هیتا هندو" خوانده شده است .

با گذشت زمان کلمه هپتا (هفت کنونی) از اول آن اسم حذف گردیده و پنجاب و سند هندو یا هندوستان نامیده شده است و بتدریج نواحی پیوسته بأن نیز بهمان اسم معروفیت یافته است. بدینتر تیب سرزمینیکه امروز آن را در نقشه سیاسی جهان بنام پاکستان غربی میشناسیم همان سپتا سندوی ودائی و هپتا هندوی اوستانی است که در تمام نوشته ها و کتیبه های باستانی ایران باسم هند و در اغلب آثار مورخان و جغرافیا نویسان عربی زبان باسم  سند ، معرفی گردیده است جاهائیکه در اوستا کلمه هندو بمعنای دره سند (پاکستان غربی) بچشم میخورد بقرار زیر است :

سروش یشت - مهر پشت - تیریشت - وندیداد.

در سروش پشت موقعیکه گفته شده است سروش ایزد تواضع و فروتنی با گردونه خود از خاور به باختر میرود هند را مرز شرقی و نینوا پایتخت آشور را مرز غربی ایران میشمارد و ترجمه آن چنین است :

او از هندوستان در مشرق میرود تا به نینوا در مغرب ...

در مهریشت گفته شده است :

و بازوهای نیرومند مهر کسانی را که پیمان نگاه دارند یاری مینماید ، خواه چنین کسان در هندوستان در مشرق باشند، خواه در نینوا در مغرب .

در تیریشت راجع به تستريا ، تیشتر (تیر) ایزد باران میگوید :  پس آنجره از کوه هند برخاست .»

در فصل اول وندیداد جاهائیکه از شانزده کشور خوبی نام برده شده هندوستان بعنوان پانزدهمین کشور از آن بشمار رفته است. ترجمه عبارت آن چنین است :

و من که اهورامزدا و آفریننده هستم پانزدهمین جا و کشور را که آفریدم هپتاهندو نام دارد ، که از مشرق هندو (اندوس) تا مغرب هيندو توسعه دارد . پس روان زشت (انگره مینو) برخلاف من فتنه برانگیخت آن مملکت را دارای هوای گرم کرد و سن بلوغ دختران را زودتر گردانید.

در کتاب پهلوی «بندهش، مؤلفه قرن ششم میلادی که در زمینه پیدایش جهان میباشد در مورد رودخانه سند چنین عبارتی دیده میشود :

وهروت په خراسان بویترت (بگذرد) او (و) په سند بوم شهت (شود) او په هندوستانه ذریا ریزت (ریزد) وس آنو (آنجا) میتران رودخواننت او هندوکان روت ايچا (نیز) خواننت ...

در همان کتاب بندهش (در باب ۱۶ جمله ۲۸) موقعیکه اقوام جهان شمرده شده است سند و هندو کشورهای علیحده بیان گردیده است بعبارت زیر :

.... وارومیان و ترکان و چینیان وداهیان و تازیان وسنديان وهندوان و ایرانیان ...

شامل بودن اسم سرزمین سند در کتب مقدس ایرانیان همبستگی آنرا با ایران در زمان اوستائی و پهلوی بخوبی مسجل میسازد . در مورد مسافرتهای شاهان قدیم ایران بان سرزمین که با این کشور روابط نزديك داشته و در اغلب ادوار تاریخی اش جزو خاك ایرانزمین محسوب بوده، ابوالفضل علامی وزیر دانشمند و فاضل اکبرشاه در کتاب معروفش بنام آئین اکبری مطالب جامعي مرقوم داشته است . طبق روایت نامبرده اولین پادشاهی که از ایران به هند رفت هوشنگ پیشدادی بود .

شاه دوم ایرانی که در آن راه گام برداشت جمشید پسر تهمورث بود . جمشید بواسطه غرور و تکبریکه گرفتار آن شد دعوی خدائی کرد و باخشم ایرانیان مواجه گردید . ضحاك شاهزاده آشوری که از بازماندگان شداد بود به سلطنت رسید . جمشید از ایران به سیستان و از آنجا بهندوستان گریخت و چون خواست از راه بنگال (پاکستان شرقی) بسوی چین برود بوسیله دستیاران ضحاك در بین راه کشته شد. سومین پادشاه ایران که رهسپار هند شد ضحاك پسر قارداس بود که چندین مرتبه بآن سرزمین مسافرت کرد و آخرین سفر او بهند پس از شکست خوردن از فریدون بود . آخرین پادشاه پیشدادیان گرشاسب هم بآن دیار سفر کرد و نیز اسفندیار بفرمان پدرش شاه گشتاسب جهت تبلیغ و اشاعه دین زرتشت بهند روی آورد . همچنین نریمان پسر گرشاسب، سام پسر نریمان ، زال پسر سام ، فرامرز پسر رستم و بهرام پسر اسفندیار بأن دیار مسافرت نمودند .

فتح دره سند (پنجاب و سند) بدست داریوش کبیر پس از نوشته شدن کتیبه بیستون در سال ۱۷ه قبل از میلاد مسیح بعمل آمد و آن کشور تا حمله یونانیان (۳۲۹ پیش از میلاد) بیش از دویست سال زیر نگین سلاطين هخامنشی وجزء سلطنت ایران بود . در این مدت طولانی تاکسیلا، که شهر پرجمعیت و جای مهم دانش و هنر و تجارت و شهر مرکزی ساتراپ بزرگ ایران بود و علاوه بر حکام و زمامداران ایرانی که از طرف شاهان ایران فرستاده میشدند تعداد زیادی از تجار و کسبه ایرانی را نیز بخود جلب نموده بود و اقامت آنان در آن شهر و مضافات آن در رسوم و عادات بومیها تأثير فراوانی گذاشت ، وجود آنان در آن نواحی که تا حمله تیمور لنگ بهند ادامه داشت موجب گسترش نفوذ تمدن ایرانی در برخی از شهرهای هندوستان از جمله «پاتلی پترو پایتخت سلاطین خاندان موریا، گردید که مؤسس آن چندر گپت بنا به تحقیقات دکتر سپونر Sponer که در سال ۱۹۱۳ میلادی در نواحی پاتلی پتر حفاریهای بسیار سودمند انجام داده از همین شهر برخاسته بود و در اغلب امور مملکتی و فرهنگی از روشهای ایرانی پیروی میکرد .

در حفاریهائی که در شهر بهنبور( نزدیك کراچی) بعمل آمده سکه هائی مربوط بزمان سلاطین اشکانی و ظروفي بسبك ایرانی از همان دوره پیدا شده و قرائن دیگری نیز دال بر نفوذ اشکانیان در آن سرزمین در دست محققان میباشد . در زمان شاهان ساسانی روابط سیاسی ایران با پاکستان برقرار بود طبق کتیبه «پیکلی paikuli» نواحی شمال هند مجدد در تحت استیلای ایرانیان واقع شد و ایاب و ذهاب مردم دو طرف کماکان ادامه داشت . بهرام گور ساسانی در اوائل قرن پنجم میلادی بپا کستان رفت و در آنجا بسفارت ایران در شهر قنوج، پایتخت هند یا «شانكال. (Shankal) پادشاه آن مملکت وارد مذاکره کردید و در مدت توقف در قنوج با دخترشانكال که «ساپینود (sapinud) نام داشت عروسی کرد .

در شاهنامه فردوسی در باره عزیمت بهرام گور به سند و هند و آوردن مولیان از آن دیار به ایران چنین اشاره شده است :

به نزديك شنكل فرستاد کس

چنین گفت ای شاه فریادرس

از آن مولیان بر گزین ده هزار

نر و ماده بر زخم بربط سوار

که استاده بر زخم دستان بود

در آواز او رامش جان بود

همچنین در اوائل قرن چهارم میلادی هرمز ثانی دختر یکی از پادشاهان خانواده کوشان را که در نواحی غربی هندوستان و وادی قندهار حکومت داشتند، بزنی گرفت و در سال ۲۹۰ میلادی موقعیکه شاپور ثانی شهر آمدا Amida را محاصره نمود فتح ساسانیان بر ساخلو رومیان بكمك فيلان جنگی و قشون کوشانی که به سرداری پادشاه پاکستانی انجام گرومبيت Grumbatesدر سپاه ایران شرکت جسته و میجنگیدند ، صورت گرفت. وجود اسامی ایرانی در شهرهای قدیم سند مانند بهمن « بهمن آباد، بمبهور بمبرو و امثال اینها نیز مظهر نفوذ ایران قدیم در آن ديارها میباشد.

موضوع همبستگی ایران و پاکستان ( دره سند ) در زمینه فرهنگ و هنر و دیانت و ادبیات بسیار جالب و دارای اهمیت فراوانیست و در این سطور بأن نیز باختصار کلام میپردازیم . در هزاره سوم پیش از میلاد مسیح در بین بومیهای شهرهای دره سند افكار مذهبی نیز شباهت زیادی بنظرات دینی اهالی دره کارون (ایرانیان) داشته و وجود نقوش آتشدانها در مهرهائیکه از شهر موهنجودارو، بدست آمده میتواند مؤیدچنین ادعایی باشد . کشف مجسمه هائی در قبور قدیم هم که در تیمر گره، و نواحی مختلف نواب نشین دیر وسواط صورت گرفته و شباهت آن با مجسمه های خدایان قدیم که از حفاریهای شوش بدست رسیده ، هم کیشی اهالی دودره و یا در کشور را نشان میدهد .

ظروف و جواهرات اشکانی

ظروف و جواهرات اشکانی

تشکیلات اجتماعی دو تیره از آریائیها که پس از مهاجرت از ناحیه ای در وسط آسيا در ایران و هندوستان مستقر گردیدند شبیه هم میباشند . در گاتها اسم سه دسته از مردم اجتماع «خوائتو»- «اریامان - ورزانه، بچشم میخورد ودر مآخذ تازه تر از چهار طبقه از مردم اسم برده شده است : اثروان ( موبد) راتائشتار الشكری) فشوینت (دهقان) وهوئیتی یا صنعتگر .

در هندوستان هم اجتماع بچهار دسته تقسیم شده است : برهمانا(روحانیون) خشاتریا (جنگی) ویشیا (دهقانان) وسودرا (خادمان و غلامان).

طبقه بندی فوق در ایران با ورود اسلام از بین رفت ولی در دره سند و بقیه قسمت شبه قاره در بین هندوان هنوز هم باقیست. میترا پرستی و کیش زرتشتیان که از ادیان ایرانی بشمار میرود در سابق در پاکستان نیز شیوع يافت ، مورخانی که با لشکریان اسکندر بسرزمین پاکستان رفتند و از شهر تاکسیلا هم دیدن نمودند بیان داشته اند که اهالی آن شهر مردگان را به لاشخوران میدادند و این کاملا رسم ایرانی بوده است .

در زمان سلطنت شاهان ساسانی در اواسط قرن سوم میلادی ، مانی جهت اشاعه کیش خود به پاکستان رفت و از آنجا به تبت و چین رهسپار گردید . مدتها پیروان او در شهر های دره سند بسر بردند و دینش در آنجا رونقی بسزا يافت. دین اسلام نیز از راه ایران به پاکستان رفت . اسماعيليان در ملتان و «اچه» و شهرهای مختلف سند قبل از حمله محمودغزنوی به لاهور حکومت داشتند و شهر «اچه، (نزديك بهاولپور) تازمان حمله تیمور و  بعد از آنهم یکی از مراکز زرتشتیان بوده است .

تشیع از ایران به پاکستان و هند رفت و عده زیادی در بین مسلمانان پاکستان و هند امروز هم بهمین مکتب مربوط اند.

چنانچه قبلا اشاره شد تا کسیلا تا انقراض سلطنت هخامنشیان بسال ۳۲۹ پیش از مسیح جزر قلمرو ایرانیان بود. سلاطین خاندان گپتا (موریا) جانشین سلوکیها شدند ولی از نظر طرز اداره امور مملکتی و سلطنتی چندر گپت ، موريا، بندوساز ، أشوك و سایر حکمرانان خاندان موریا پیرو هخامنشیان محسوب گردیدند .

حفاریهائی در شهر پاتلی پترا (پتنا) که پایتخت سلاطين موریا بود تقلید شاهان مزبور را از شاهان هخامنشی کاملا آشکار می سازد. تالار صدستون در پاتلی پتر بسبك تالار صد ستونی تخت جمشید ساخته شده بود و همچنین ستونهای سنگی یکپارچه اشوك تقلید کامل از سر ستونهای كاخ داریوش و خشایارشا میباشد .

امپراتوران خاندان موریا ( گپتا) مانند پادشاهان هخامنشی موی سر خود را در روزهای تولد بطور رسم شاهی میشستند و جشنی در تالار صد ستون برگزار میکردند و بامراء و اعیان مملکت یکدست خلعت میبخشیدند .

سر تراشیدن خطاکاران و خر سواری عوام که معمول زمان هخامنشیان در ایران بود در هندوستان نیز در زمان چندر گپت (مؤسس خاندان موریا) رواج کامل داشت . سکه هائی که در پنجاب در قرن سوم میلادی ضرب شده شباهت زیادی به سکه های ایرانی در زمان اردشیر بابکان (متوفی ۲۶۱ میلادی) دارد و همچنین در بعضی مسکوکات هندوستان که باسم «واسو دیوا، ضرب شده لباس شاه هندی با لباس شاهان ساسانی که در مجسمه شاپور اول دیده میشود شباهتی تمام دارد. سکه هائی که در قرون هفتم تا دوازدهم میلادی در هندوستان رواج داشت از حیث وزن و عیار و نقش و نگار از روی مسکوکات زمان ساسانیان اقتباس گردیده است. نوشتن کتیبه ها بحکم و نام پادشاه آشوك که در شهباز گرهی ( چهل کیلومتری شمال شرقی پیشاور ) و مانسهره، (ضلع هزاره) در بلندی کوه بخط براهمی و خروشتی نوشته شده و جاهای زیاد در نواحی مختلف هند نیز بیادگار مانده است در تاریخ شبه قاره سابقه نداشت و این بدون شك در پیروی از داریوش صورت گرفته است. این کتیبه ها متضمن فرمان شاه و شامل مطالب اخلاقی و دین بودائی است  و در زمان انوشیروان دادگر فرهنگ شبه قاره هند میان ایرانیان رواج پیدا کرد و در قلوب مردم رخنه نمود. یکی از آلات موسیقی ساسانیان عود هندی بنام وین بود که امروز هم در هند و پاکستان وينا نامیده میشود . چنانکه در کتاب پهلوی مانیکان چترنگ (رساله شطرنج) مرقوم افتاده بازی شطرنج از هند بایران آمده است. کتاب کلیله و دمنه که اسم اصلیش بسانسکریت پنچتنترء است نیز از کشمیر بایران رسیده است و شرحی در این باب در مقدمه ترجمه آن که بوسیله ابن مقفع انجام شده، داده شده است .

از جمله کتب هندی که بزبان پهلوی ترجمه شده کتاب بودائی میباشد که امروز در دست نیست ولی متنش از پهلوی بعربی برگردانده شده و فعلا به بلوهر و بوذاسف معروف است.

کتاب السموم نیز یکی از کتب سانسکریت است و مؤلف آن چاناکایا وزیر معروف چندر گپت موریا بوده و مترجم آن فیلسوف وطبيب هندی بنام ماناکا است که شرحی پیرامون این کتاب در صفحه ۹۵ در جلد هفتم کتاب الحيوان تأليف جاحظ داده شده است. کتب دیگری هم از سانسکریت به پهلوی و عربی و پارسی ترجمه شده است که از شرح آن در اینجا صرفنظر میکنیم .

بنابر گفته طبری فرمیشا شاه هند سفیری بدربار ایران فرستاد و هدایای زیادی برای پرویز و پسرانش باو داد. برای شیرویه پسر پرویز علاوه بريك زنجير فيل و باز سفید و پارچه دیبا، نامه محرمانه ای فرستاد و در آن نامه پیشگوئی بعمل آمده بود دائر بر این که در سال سی و هشتم جلوس پدرش تخت وتاج ایران از آن وی (پسر پرویز) خواهد بود خسرو پرویز هم سفیری بدربار پولاکسن گسیل داشت. گمان میرود آن همان سفیر خسرو پرویز است که همراه سه چهار نفر باریش و لباس ایرانی در بر و کلاه مخروطی بر سر حامل هدایا از قبیل رشته مروارید و شیشه شراب در یکی از غارهای اجنتا (اورنگ آباد) روی گچ نقاشی شده است . در آن نقاشی بيرون قصر راجه چند نفر ایرانی با اسب های تقدیمی دیده میشوند .

تعداد قابل توجهی از کتیبه ها در جنوب هندوستان بزبان پهلوی نوشته شده است و این موضوع نفوذ زبان پهلوی را قبل از ظهور اسلام در آن دیارها میرساند. بنابر جالب بودن این موضوع ا-سی- برنل کتابی بنام کتیبه های پهلوی در جنوب هند بسال ۱۸۷۳ میلادی در بنگلور چاپ کرده است.

در زمان حکومت اسلامی در دره سند (پاکستان) و سرتاسر هندوستان که در حدود یکهزار سال ادامه داشته زبان و ادبیات پارسی گسترش عجیبی پیدا کرده و در در بارهای دهلی و گولکنده (حیدرآباد)۔ جونپور- احمد آباد-احمد نگر۔ بیجاپور - بھوپال - لکھنو۔ سونا گر ( در حوالی داکا پاکستان خاوری و غیره پارسی زبان رسمی بوده است و شرح آن از حوصله این مقاله خارج است.

.............

دکتر شهریار نقوی - همبستگی های دیرین ایران و پاکستان

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی