جلال خالقی مطلق :
کسانی که شاهنامه فردوسی و آثار سعدی را با دقت مطالعه کردهاند،دریافتهاند که شاهنامه فردوسی از نظر لفظ و محتوی و موضوع حکایات و برداشتها و بینشها و مضامین اخلاقی بر آثار سعدی و به ویژه بر بوستان او تأثیر بسیار بزرگی گذاشته است.ولی آنچه تاکنون کسی به آن نرسیده است،عکس آن،یعنی نفوذ بوستان بر شاهنامه است.چرا که میان درگذشت فردوسی و تولد سعدی دو قرن فاصله است.بنابراین چگونه ممکن است بوستان در شاهنامه نفوذ کرده باشد؟
در شاهنامه در سرگذشت ایرج آمده است که پس از آنکه برادران او سلم و تور از این که فریدون در تقسیم گیتی،بهترین بخش آن،یعنی ایران را به ایرج داده است،کینه برادر را به دل میگیرند،ایرج با وجود مخالفت پدر نزد برادران میرود تا از آنها دلجویی کند و بگوید که حاضرست از سهم خود به سود آنها چشمپوشی کند.ولی غافل از این که آنها نقشه کشتن او را کشیدهاند،و سلم که بزدل ولی زیرک است،تور را که دلیر ولی ابله است چندان بر ضد برادر میشوراند که سرانجام تور با دشنه به برادر حمله ور میگردد و خون برادر را میریزد
هنگامی که تور به ایرج حمله میکند،از زبان ایرج در چاپ کلکته آمده است:
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیاهاندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل
بیت دوم از فردوسی نیست،بلکه از بوستان سعدی است.سعدی در بوستان در باب دوم میگوید(تصحیح غلامحسین یوسفی،تهران 1359،بیت 1330-1333)
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیاه اندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی به پایش درافتی چو مور
از این بیتها سعدی تنها بیت دوم را از شاهنامه گرفته و بعد خود در دنباله سخن فردوسی دو بیت دیگر در همان موضوع افزوده است.ولی در دستویسهای متأخر شاهنامه بیت سوم را از بوستان گرفته و در درون شاهنامه کردهاند.
و اما آن بیتی هم که سعدی واقعا از شاهنامه گرفته،خود دارای ضبطهای گوناگون است.در بوستان سعدی به همین صورتی است که در بالا نقل شد و برطبق تصحیح مصحح در دستنویسهای بوستان نسخه بدل ندارد.در شاهنامه این بیت در دستنویس لندن مورخ 675 هجری اصلا نیامده است و در دستنویسهای دیگر هم متفاوت آمده است:
1- در دستنویس فلورانس مورخ 614 و لندن مورخ 891 و استانبول مورخ 903 در هر دو مصرع با صورت آن در بوستان اختلاف دارد:
مکش مورکی را که روزی کش است
که او نیز جان دارد و جان خوش است
2- در دستنویسهای استانبول مورخ 731 و قاهره مورخ 741 مصرع نخستین بگونهای است که در بوستان آمده و مصرع دوم بگونهای که در آن سه دستنویس دیگر آمده و در زیر شماره 1 از آنها یاد شد:
میازار موری که دانه کش است
که او نیز جان دارد و جان خوش است
3- در دستنویس لنینگراد مورخ 733 و پاریس مورخ 844 و دستنویس بیتاریخ بنیاد خاورشناسی کاما در بمبئی(از ثلث نخستین سده هشتم)مصرع نخستین با اختلاف کوچکی(دانه بجای روزی)بگونهای است که در دستنویسهایی که در زیر شماره 1 از آنها یاد شده آمده است،و در مصرع دوم بگونهای که در بوستان آمده است:
مکش مورکی را که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
4- در دستنویسهای قاهره مورخ 796 و لیدن مورخ 840 و لندن مورخ 841 و واتیکان مورخ 848 و لنینگراد مورخ 849 و آکسفورد مورخ 852 و برلین مورخ 894 در هر دو مصرع عینا بگونهای است که در بوستان آمده است:
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
چنانکه میبینیم در دستنویس فلوانس که مورخ 614،یعنی زمان کتابت آن پیش از بوستان سعدی(تالیف 655)است،این بیت در هر دو مصرع بگونهای دیگرست.ولی پس از آن در دستنویسهایی که تاریخ کتابت آنها پس از بوستان سعدی است صورت این بیت به آنچه در بوستان آمده است نزدیکتر میشود.نخست در برخی از دستنویسها (شماره 2)تنها در مصرع نخستین و در برخی از دستنویسها(شماره 3)تنها در مصرع دوم برابر صورت آن در بوستان است.ولی سپس در دستنویسهایی که به نسبت جوانترند(شماره 4)در هر دو مصرع با صورت آن در بوستان یکی است.آیا از این وضعیت چه باید نتیجه گرفت؟
اگر ضبط دستنویس فلورانس را دستنویسهای لندن مورخ 891 و استانبول مورخ 903 -که اگرچه با دستنویس فلورانس از یک گروهاند،ولی با آن خویشاوند نزدیک نیستند،و اگرچه هر دو جوانند،ولی جزو دستنویسهای بسیار معتبر شاهنامه بشمار میروند-،دقیقا تایید نمیکردند و همچنین پنج دستنویس دیگر در یکی از دو مصرع با ضبط دستنویس فلورانس همخوانی نداشتند،و ضبط دستنویس فلورانس بکلی منفرد میبود،نمیتوانستیم به اصالت ضبط در دستنویس فلورانس رای بدهیم،بویژه این که شواهد فراوانی هست که ثابت میکنند بیشتر ضبطهای منفرد این دستنویس اصلی نیستند.ولی در وضعیت فعلی باید چنین نتیجه گرفت که ضبط اصلی،ضبط دستنویس فلورانس است و به احتمال بسیار،سعدی در بوستان در بیت فردوسی تصرف کرده است و سپس هرچه از زمان سعدی دورتر میشویم و به موازات آن به شهرت آثار او افزوده میگردد،صورتی که او گفته بوده شهرت عام مییابد و کمکم به دست کاتبان،جانشین بیت فردوسی میشود،نخست یکی از دو مصرع و سپس همه بیت.و باز سپستر در دستنویسهای جوانتر،چنانکه شرح آن در آغاز این گفتار رفت،یک بیت پس از آن را هم از بوستان گرفته و در شاهنامه کردهاند.فردوسی گفته است:
مکش مورکی را که روزی کش است
که او نیز جان دارد و جان خوش است
و سعدی در آن تصرف کرده است:
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
........
آبشخور:
خالقی،جلال:1372،گل رنج های کهن،به کوشش علی دهباشی