خب اینکه آگهی هر کسی در حد خودشه که ی چیز مسلم و بدیهی. ذهن انسان هم در حد خودشه. بجای همچین تعبیر غیر مودبانه بنظرم فقط میشه نوع بیان مولانا از زبان یک مگس رو تمجدید کرد و بس.
مردی، کنار پادشاهی نشسته بود. پادشاه خوابش می آمد اما هر وقت که چشم های خود را می بست تا بخوابد، مگسی می آمد و روی صورت او می نشست. پادشاه با دست محکم به صورت خود می زد که مگس را دور کند. مدتی گذشت و ...
ملا در اتاقش نشسته بود كه مگسي مزاحم استراحتش مي شود، مگس را مي گيرد و يك بالش را مي كند. مگس كمي مي پرد دوباره مگس را مي گيرد و بال ديگرش را هم مي كند. او مي گويد: بپر ولي مگس نمي پرد. به خود مي گويد: ...
مگسي بر پرِكاهي نشست كه آن پركاه بر ادرار خري روان بود. مگس مغرورانه بر ادرار خر كشتي ميراند و ميگفت: من علم دريانوردي و كشتيراني خواندهام. در اين كار بسيار تفكر كردهام. ببينيد اين دريا و اين كشتي ...
... سر از رای مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که ای سست مهر فراموش عهد
نه گریان و درمانده بودی و خرد
که شبها ز دست تو خوابم نبرد؟
نه در مهد نیروی حالت نبود
مگس راندن ...
... غمگسار سازم و او غمگسار من
اشک است جویبار من و ناله سه تار
شب تا سحر ترانه این جویبار من...
و هنگامی که کلمات نمیتوانستند اندوه دل سوخته اش را باز ،نمایند، به ساز پناه میبرد و آرامش روح پریشان خود ...
... داشت به نام پارثاماسپات وا گذاشت که همچون شاه دستنشانده روم باشد (ش 8 ب). به هنگام بازگشت به سوریه راه را کج کرد تا الحضر را در بیابان شهربندان کند. گرمی خورشید و تشنگی و بسیاری مگس رومیان را با آنکه ...
...
شاهبازی به شکار مگسی می آید؟
و
دلدار که گفتا: به توام دل نگران است!
گو: می رسم اینک به سلامت نگران باش
در گلشن جمال معشوق، آب روان دیده ی عاشق ضرورت دارد:
چشم من کرد به هرگوشه روان سيل سرشک ...
... غمست و غمگسارست
عشق تو از ملک جهان خوشترست
رنج تو از راحت جان خوشترست
مرا دانی که بیتو حال چونست
به هر مژگان هزاران قطره خونست
ای دوست به کام دشمنم کردی
بردی دل و زان پسم جگر خوردی ...
... حكم» اوست. مقاله های «چرند و پرند» وی كه با امضاهای گوناگون «دخو»، «نخود هر آش»، «خرمگس» و… نوشته شده، بسیار شهرت دارد و نخستین و به ترین نمونه ی طنز جدید و نثر انتقادی معاصر به شمار میآید. بخشی از این ...
... بودت پياپي ساتراپي، مرزباني گويم تو را بودهست در هر فصل و هر ماه رسمي براي غمگساري، شادماني گويم تويي، تو مهد آيينهاي ملي چون جشن نوروزي و عيد مهرگاني اي كشور ظالمستيزي، دادجويي ...
... مزاحم و مضر همچون مورچگان، مگس ها، عقرب ها و... به عنوان عناصر اهریمنی به جای جوامع بیگانه و دشمن، که از این دوران شکل گرفتند و ترویج باورهای جبرگرایانه ي زروانی و اصل منحط تسلیم شدن به قضا و تقدیر الهی ...
سعدی گوید: زن خوب فرمانبر پارسا کند مرد درویش را پادشا همه روز اگر غم خوری غم مدار چو شب غمگسارت بود بر کنار کرا خانه آباد و همخوابه دوست خدا را برحمت نظر سوی اوست چو مستور باشد زن خوبروی بدیدار ...
... گفتند فلان کس بر روی آب میرود. گفت سهل است، وزغی و صعوهای نیز بر روی آب میرود. گفتند که فلان کس در هوا میپرد، گفت زغنی و مگسی نیز در هوا بپرد!
گفتند که فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری میرود، ...
... عین، همایون فغفور چین میرسد، همای با شنیدن نام یار، اختیار از کف بداد و گفت: «ای مرهم دردهای من، تو از چین مرا در شام شکار کردی، از آن پس هرجا، نشان تو را میجویم و غمگساری جز تو ندارم، به فریادم رس» ...
... هم آن را
مغلوب تو سازیم زمین را و زمان را
تا قدرت تو خیره کند چشم جهان را
گر سر برود، ما نرویم از سر پیمان
راهی به حریمت نبرد دشمن بدخواه
در عرصه سیمرغ، مگس را نبود راه
...
ورزش چوگان یکی از قدیمی ترین ورزشهای جهان است و امروزه حتی صحبت از بازگشت آن به بازیهای المپیک در محافل ورزشی مطرح است. چوگان از بازیهای خاص ایرانی است و دارای این خاصیت بوده که به عنوان نخستین ورزش ...
... سایه خویشتن پرورش
من آنگه سر تاجور داشتم
که سر بر کنار پدر داشتم
اگر بر وجودم نشستی مگس
پریشان شدی خاطر چند کس
کنون دشمنان گر برندم اسیر
نباشد کس از دوستانم نصیر
مرا باشد ...
... در جنگ يازدهرخ وقتى بيژنِ گيو با هومان ويسه در نبرد است: به يزدان چنين گفت كاي كردگار... اگر داد بيني همي جنگ ما... ز من مگسل امروز توش مرا/ نگهدار بيدار هوش مرا. از سراسر شاهنامه برميآيد كه جنگهاى ...
... بد از مجلس گريخت رشته الغتاز همراهان گسيخت دور گشت از شكرستانش مگس از گلستان مرادش خار و خس خلوت از اغيار شد پرداخته وز رقيبان خانه خالي ساخته جملهشان كرد ازشراب ...
... من بد سخن نشنود گوش تو نجویم جدایی ز آغوش تو
...
ز مهر تو دیریست تا خسته ام به بند هوای تو دل بسته ام
نگار تو اینک بهار منست مر این پرنیان غمگسار منست
همین بود کام دل افروزیم که روزی بود دیدنت ...
... گشت مر محمود را زیر نگین صدمت آشوب و جنگ و خشکسالی و تگرگ ویژه بر کرد از دیار طوس افغان و حنین کار بر فرزانه تنگ آمد ازیرا گم شدند همرهان غمگسار و دوستان نازنین ... سخن بهار در این سروده جاندار است ...
... آن بوزینه می باشـد باید به همین صورت نوشـت. عـنتر به زبان عربی نوعی مگس و مجازن به معنای شـجاع است. باتلاق/ باطلاق: واژه ی باتلاق ترکی اسـت، نه عربی. پس نوشـتن آن با حرف " ت" درسـت اسـت. باغ ها ...
... سه بیت مربوط به این موضوع را می آورم و دربارۀ آنها به بحث می پردازم: بود بیت شش بار بیور هزار/ سَخُن های شایسته و غمگسار نبیند کسی نامۀ پارسی/ نبشته به ابیات صد بار سی اگر بازجویی در او بیت بد/ همانا که ...
... و دائم است. کتابفروش در این نمایشگاه مگس نمیپراند و مشتری خودش را دارد و البته در کنار آن در محله دهلی کهنه، یکشنبه بازارهای پررونق کتاب نیز دایر است. مردم هند بر خلاف مردم ما به صورت احساساتی با کتاب ...
... از افراط و تفريط است ، مي فرمايد : هر آن كس كه با داد و روشن دليد از آميزش يكدگر مگسليد دگر داد دادن تن خويش را نگه داشتن دامن خويش را بداند بد و نيك مرد خرد بكوشد به داد و بپيچد ز بد فردوسي اصرار ...
... برچیده شد. صاحب تذكره آتشكده ی آذر، سه رباعی زیر را به نام او نقل كرده است:
- با دشمن، من، چو دوست بسیار نشست با دوست نشایدم دگر بار نشست
پرهیز از آن عسل كه با زهر آمیخت بگریز از آن مگس ...
به گیتی بسی شهریار آمدند که با یک جهان اقتدار آمدند
از آغازِ تاریخ تا این زمان بسی گونه گون شهریار آمدند
گروهی ستایشگرِ خویشتن ز خودکامگی نابکار آمدند!
گروهی ستمگستر و سنگدل به خونخوارگی در ...
... قند پارسي كه به بنگاله ميرود سعدي پيش از او گفته است: من دگر شعر نخواهم بنويسم كه مگس زحمتم ميدهد از بس كه سخن شيرين است من بايد اعتراف كنم كه اين بيت نوچ سعدي را كه صداي وزوز مگس هم در آن شنيده ...
... گرچه به نطق طوطی خوش نفسیم بر شک ّر گفته های سعدی مگسیم در شیوه شاعری به اجماع امم هرگز من و سعدی به امامی نرسیم صاحب تذکرة ”خیر البیان“ می نویسد : شیخ استماع این معنی نموده، این رباعی ...
... كشورها، تخت وي را بر دوش گرفتهاند. پشت سر شاه به هنگام ورود يا خروج به/ از تالار، خدمتكاراني ايستادهاند كه يكي چتري باز را بر سر شاه نگهداشته و ديگري حوله و مگسپراني در دست دارد. بر روي اين نگارهها ...
... بكشاند. او مثالي مي زند و مي گويد كه هنگامي كه تن جانوري زخم باشد ، مگس ها روي آن زخم مي نشينند. اين رويداد ساده را مولوي به بحث ژرف روانشناسي تبديل مي كند و مي گويد: « بر سر هر ريش بنشيند مگس / تا نبيند ...
... می داند وبرعکس دروغ را سبب از هم پاشیدگی زندگی زناشویی انسان یادآوری می کند. در پیام زرتشت انسان برای شاد بودن آفریده شده است بنابراین پیروان زرتشت غمگساری وسوگواربودن را نمی پسندند، زن ومرد باید پیوسته ...
... و اسلاوی خویشاوند است. [4] و بخطریکه این مسآله روشن شده باشد از روش و ارتباط ریشه ای این زبان با سایر زبانها مثال می زنیم:
مویه گریه و زاری را گویند «سوگس» غمگساری را گویند و «موسوگی» زاری با نوا و ساز ...
پیش از مـــن و تـــو لیل و نهاری بـــــوده ست گـــردنده فلـــک نیز بکــــاری بـــــــــوده سـت هــــرجا که قــــدم نهـــی تو بـــر روی زمیـــن آن مـــــردمک چشـــم نگـــآری بــــــــوده ست
ابـــر ...
... آشکار است. و طرفه آن که- به خلاف سنت فرهنگ و ادب فارسی- چه بسا در کار و بار عاشقی زنان شاهنامه پیشگام و از مردان بی پرواترند. رودابه، بی تاب عشق زال، راز دلش را نزد پرستاران غمگسار می گشاید و می گوید: ...
... سرای سپنج مهمان را
دل نهادن همیشگی نه رواست
زیر خاک اندرونت باید خفت
گر چه اکنون ات خواب بر دنیاست
با کسان بودن ات چه سود کند ؟
که به گور اندرون شدن تنهاست
یار تو زیر خاک مور و مگس
چشم بگشا ...
...
چو فرزند باشد بفرهنگ دار زمانه ز بازى برو تنگ دار
هر انكس كه باداد و روشن دليد از آميزش يكدگر مگسليد
دل آرام داريد بر چار چيز كزو خوبى و سودمنديست نيز
يكى بيم و آزرم و ...
... به زندان فرستاد، سودابهى ستمديده دردژپرستنده و غمگسارپادشاه ايران بود، تا سرانجام رستم به جنگ آمد وسپاه هاماوران را بشكست و كاووس و سودابه ازبند رهايى يافتند. اين تنها موردى است، كه مقام سودابه بصورت ...
... ناودان Seu la پوشش روي غوزهي پنبه Ma qosa مگس Maqo sa مگس پراني Maqosa-akara (بيتكيه) مگس پراني ميكند Meus موش Meusa ميش Nas da ناشتا Nasda نگاهشدار معناي بلند در گفتار كوتاه در زبان ايراني ...
... جامه داشت وز ان جنس در دست شهنامه داشت چه شهنامه؛ان نامه ی شاهوار چه شهنامه؛ ان دفتر شاهکار چه شهنامه که اندر ره نیک و بد نمایانگر شاه راه خرد ز ابیات قرا دو ره سی هزار سخنهای شایسته ی غمگسار ...
... ی «بیور» پس از تردید در معنای «ده هزار» برای این واژه نوشتهاند: «اگر بیور به معنی ده هزار باشد، پس معنی بیت زیر چه گونه خواهد بود: بود بیست شش بار بیور هزار / سخنهای شایسته غمگسار. استاد مینوی هم در ...
... قيمتي شده به کندو خواهم رفت.» بالدار رفت و مورچه دوباره داد کشيد:«يک جوانمرد مي خواهم که مرا به کندو برساند و يک جو پاداش بگيرد.» مگسي سر رسيد و گفت:«بيچاره مورچه، عسل مي خواهي و حق داري، من تو را به آرزويت ...
... با وي آن کند که از بزرگواران در خور است. مرا حاجت گفتار نيست. شهريار نخواهد که بندگان درگاهش پيمان بشکنند و پيمانداران را بيازارند، که مرا در جهان همين يک فرزند است و جز وي يار و غمگساري ندارم. شاه ايران ...
... پهلوان مرد را دور كرد و سخن او را گوش نكرد و مرد رفت. پهلوان خوابيد مگسي بر صورت او مينشست و خرس مگس را ميزد. باز مگس مينشست چند بار خرس مگس را زد اما مگس نميرفت. خرس خشمناك شد و سنگ بزرگي از كوه برداشت ...
... و تو دامی فی الجمله دولت وقت مجموع به روز زوال آمد و چنان که شاعر گوید هر که هست از فقیه و پیر و مرید وز زبان آوران پاک نفس چون به دنیای دون فرود اید به عسل در بماند پای مگس بار ...
زندگی نامه ابو اسماعيل عبدالله پسر ابومنصور محمد انصاري هروي
ابو اسماعيل عبدالله پسر ابومنصور محمد انصاري هروي غروب روز جمعه دوم شعبان 396 هـ.ق در كهندز هرات از مادري كه اهل بلخ بود تولد يافت. خانوادهاش ...
... سخن را به اينجا كشاند كه از سويي شاه جز بر تو بركسي نظري ندارد: چنان دان كه خرم بهارش تويي نگارش تويي غمگسارش تويي از سوي ديگر پسر كاوس هستي و بر همـﮥ هنرها چيره, پدر پير است و تو برنايي, نبايد ...