جهان اسلام: از دوران دست نویس ها تا عصر چاپ از انقلابی که صنعت چاپ در ترویج دانش به پا کرد جهان غرب مسیحی در قرون میانه برای تنظیم نوین زندگانی معنوی و روحانی خود آن را به خدمت گرفت و سودهایی برد، اما جهان اسلام تا آغاز ق ۱۹م / (۱۳ه)هنوز از آن بی بهره بود. یعنی حتی پس از گذشت چهار قرن از استفاده جهان مسیحی از صنعت چاپ، این صنعت در کشورهای اسلامی قدم نگذاشته بود. در سرزمین های مسلمان نشین همچون عثمانی و مصر و ایران که خطر توسعه استعمار غرب در آنجا می رفت . اگر چه چاپخانه هایی در آغاز ق۱۹م/ ۱۳۱ه تأسیس شده بود، اما تا نیمه دوم ق ۱۹م / (۱۴ - ۱۳ه) صنعت چاپ در آن کشورها گسترش نیافت.

این تصور که مسلمانان با صنعت چاپ آشنایی پیدا نکرده بودند واقعیت ندارد، در واقع یهودی هایی که تا ۱۴۰۱م / [۵۸۰۴] از اسپانیا به عثمانی مهاجرت کردند، چاپخانه هایی در آنجا تأسیس کردند و چند کتاب مذهبی و علمی خود را به چاپ رسانیدند. در سایر کشورهای اسلامی نیز یهودیان و مسیحیان استفاده از چاپخانه را آغاز کردند. این دلیل اصالتی ندارد که در چاپ متحرک تایپی، در رسم الخطهای اصیل زبان های جهان اسلام، هر حرف به چهار پاره تقسیم می شد و این عمل بر مسلمان ها دشوار آمد!

در ق ۱۵م /قرآن مجید به رسم الخط عربی چاپ شده بود و مسیحیان سوریه در ق ۱۶م / [۱۰ه استفاده از چاپخانه را برای چاپ کتب عربی آغاز کرده بودند.

علت اصلی تمایل نداشتن مسلمانان به چاپ این بوده که آنان هرچه بیشتر به سنت های افتخار آفرین و منحصر به فرد خود همچون حفظ / از برداشتن، انتقال علوم از سینه به سینه، خوشنویسی و کتابت اتکا میکردند و لغزشهای قلمی ای را که در آثار مکتوب، در عمل آماده ساختن آنها برای چاپ راه می یافت، روا نمی دانستند. آنان فقط به نوشته های به خط مؤلف اعتماد داشتند و به آن استناد می کردند. وانگهی بدنمایی ای که در عمل چاپ آثار مکتوب بروز می کرد، اصلا  با ذوق زیباشناسی مسلمانان سازگار نبود. مسلمانان نخواستند احتیاط و وسواسی را که در راه ترویج قرآن مجید با حفظ صحت خط و تزیینات به خرج می دادند، و اینک به یک سنت تبدیل شده بود، از دست بدهند و به جای آن صنعت چاپ را اختیار کنند. زیرا در نسخه ای از قرآن مجید که در۱۵۳۷م / [۹۴۴] در ونیز ایتالیا به طبع رسیده بود، بین حروف دال و ذال تمییز رعایت نشده بود. اما هنوز آغاز تجربیات بود و اوضاع به تدریج رو به بهبود می رفت. با این همه، ذهن مسلمانان تا مدتی پدیده چاپ را نپذیرفت و نپسندید. در آن مراحل ابتدایی فقط مسلمانان نبودند که این چنین برخورد محافظه کارانه ای با صنعت چاپ داشتند، بلکه مسیحیان ستت گرا و کاتولیکها نیز تا مدتی پس از ابداع چاپ، در راه ترویج آن مزاحم بودند .

چاپ کتاب های دینی در بسیاری از کشورهای اسلامی عملی ناروا تلقی می شد، اما در عثمانی و روسیه تزاری و هندوستان نظرهای متفاوتی وجود داشت، زیرا در کشورهای مذکور در اوائل ق ۱۹م / [۱۳ه چاپ کتابهای دینی شروع شده بود. وهابی ها از نخستین مسلمانانی بودند که برای سفر حج از کشتی های بخار و برای جهاد از سلاح آتشین شروع به استفاده کردند و اکنون برای نشر عقاید خود تمایلی به اختیار نمودن پدیده نوین چاپ از خود نشان دادند. مدتی نگذشت که روشنفکران اسلام و حکومت های اسلامی تحت تأثیر تفکر آنان، نگرشی مثبت به صنعت چاپ پیدا کردند. آنان متوجه شدند که صنعت چاپ در اروپا نتایج سودمندی به بار آورده و استفاده جهان اسلام از این پدیده نه تنها برای پیشرفت علوم و بازسازی جامعه بلکه برای گسترش علوم اسلامی نیز اجتناب ناپذیر است. از سوی دیگر حکمرانان اسلامی هم به این اندیشه رسیدند که اجرا و پیروزی سیاست های خود را می توانند از راه اختیار نمودن وسیله چاپ تضمین کنند. اولین بار در ترکیه سلطان مراد سوم  اجازه تأسیس چاپخانه را در قلمرو عثمانی داد. البته این اجازه منحصر به چاپ کتب غیر دینی بود. ابراهیم متفرقه (۱۷۴۵-۱۶۷۰م / ۱۱۵۸ -۱۰۸۱ه) از این اجازه استفاده کرد. او کسی بود که از مجارستان به استانبول نقل مکان کرد و به دین اسلام مشرف شد و در ۱۷۲۷م / [۴۰-۱۳۹ ۱ه) نخستین چاپخانه جهان اسلام را تأسیس کرد. با وجود این که فعالیت چاپخانه او منحصر به طبع کتابهای تاریخی و علوم بود، روحانیون و عامه مسلمانان به مخالفت با او پرداختند به گونه ای که پس از ۱۷۴۲م / [۱۱۵۵ه) چاپخانه او تعطیل شد.

آغاز چاپ در قلمرو عثمانی  گرچه برای مدتی محدود و کوتاه بود. برای سایر کشورهای اسلامی موجب تشویق و دلگرمی شد. لبنان علاوه بر وارد کردن کتب چاپی عربی از اروپا، در ۱۷۳۴م / [۴۷-۱۱۴۶ه چاپ کتب عربی را نیز آغاز کرد. اما کتاب های چاپ لبنان منحصر به مسیحیت و تبلیغ مسیحیت بود و شمارگان آنها محدود بود. اکنون جهان عرب کم کم تأثیر افکار غربی را پذیرفته بود. ترکیه و مصر هرچه بیشتر تحت نفوذ افکار غربی قرار گرفته بودند. سنت تأسيس دار الترجمه به دست خلفای عباسی در بغداد یک بار دیگر در مصر تجدید شد. در روزگار محمد علی پاشا (۱۸۴۸-۱۸۰۵م/ [ ۱۲۲۰-۱۲۶۴ ھ ) گام های مؤثر برای اختیار نمودن صنعت چاپ برداشته شد.

دار الترجمة مصر که زیر نظر حکومت وقت اداره می شد، به ترجمه آثار اروپایی پرداخت و ۲۴۳ عنوان کتاب در میان سالهای ۴۲ - ۱۸۲۲م / [۱۲۳۷۵۸] در قاهره به طبع رسید . قاهره أم القرای کشورهای عربی بود، اما نیمی از کتاب های چاپ شده به زبان ترکی بود! در ۱۸۱۹م/ [۱۱۲۳۴] اولین چاپخانه دولتی مصر آغاز به کار کرد.

علاقه مندی شاهان ایرانی باعث شد که در آن کشور نیز چاپ معمول شود. کمی پیش تر از آغاز چاپ در مصر، در ۱۸۱۶م / [۱۲۳۱) عباس میرزا نایب السلطنه (۱۸۳۳-۱۷۸۸م / [۱۲۴۹-۱۲۰۲ه]) چاپخانه ای در تبریز تاسیس کرد. همزمان، عبد الوهاب معتمدالدوله (د: ۱۸۲۷م/ [۴۳ - ۱۲۴۲ه] مطبعهای در تهران بنیاد گذارد. این دو چاپخانه علاقه فرمانروایان ایرانی به صنعت چاپ را نشان می داد. اظهار این علاقه مندی زمانی بیشتر مشاهده شد که عباس میرزا، میرزا جعفر شیرازی را به مسکو اعزام کرد [تا آموزش های فن چاپ را ببیند و به گفته اسد آقا تبریزی - (که بنا بر روایتی برادرش و پدرش پیش از آن در تبریز مطبعه ای داشتند) - میرزا صالح شیرازی (د: ۱۸۳۹م / [۱۲۵۵ه]) وزیر تهران میرزا اسد الله از اهالی پارس را به سن پطرزبورگ اعزام کرد تا وی در آنجا آموزش چاپ سنگی را ببیند . پس از مراجعت میرزا اسد الله، اولین چاپخانه سنگی در تبریز دایر گردید که پنج سال بعد به تهران انتقال یافت. در ۱۸۲۷م / [۴۳ - ۱۲۴۲ه) زین العابدین تبریزی هم چاپخانه ای در تبریز اداره میکرده. مدتی نگذشت که در دیگر نقاط ایران نیز چاپخانه هایی دایر شدند. فقط در تبریز - که در آن زمان بزرگ ترین شهر ایران بود. در ۱۸۴۶م/ [۱۲۶۲ه) حداقل شانزده دستگاه چاپخانه کار می کرد.

رواج چاپ در شبه قاره و آغاز چاپ آثار پارسی

وضع در شبه قاره، در مقایسه با عثمانی و مصر و ایران، متفاوت بود. اگر چه برخورد مسلمانان شبه قاره با پدیده های جدید غرب چندان تفاوتی با برخورد سایر ملت های جهان اسلام نداشت، باز هم آنان مفید بودن اختراعات غرب را انکار نمی کردند. چنان که وقتی مبلغان ژزوئیت (Jesuits) به جهانگیر پادشاه (حك: ۲۷-۱۶۰۵م / [۲۷-۱۰۱۴ه] نسخه ای از انجیل چاپ ایتالیا عرضه داشتند، او با آنان در باره امکانات ریختگی حروف نستعلیق صحبت کرد. بر عکس آن، وقتی در ۱۶۵۱م/[۱۰۶۰ه] کتابی چاپی به زبان عربی به سعدالله خان (د: ۱۶۵۶م / [۱۰۶۶ه]) وزیر اعظم شاهجهان (۵۷-۱۶۲۸م/ [ ۱۰۳۷-۶۸ ه]) اهدا گردید، او از پذیرفتن آن خودداری کرد که ناشی از برخورد منفی نسبت به صنعت چاپ بود. با وجود آغاز صنعت چاپ در شبه قاره، تا دو سه دهه، در میان علاقه مندان خطوط نستعلیق و نسخ، تمایل به اختیار نمودن چاپ ریشه نگرفت و تا اوایل ق ۱۹م / [۱۳] - صرف نظر از یکی دو مورد استثنا - محور هرگونه فعالیت چاپ در شبه قاره افراد غیر بومی و میسیونری ها و کارپردازان شرکت هند شرقی [East India Company] بودند. بعدها در نتیجه تلاش های افراد بومی چاپ کتاب به سه زبان عمده فرهنگ اسلامی - عربی، پارسی، اردو - در دهه سوم ق ۱۸م / [۵۲-۱۱۴۲ه عمومیت پیدا کرد. اگرچه در این منطقه کار چاپ از ۱۵۵۶م / [۹۶۳ه] آغاز شده بود،اما تا آن موقع نمونه های گسترده چاپ از کتاب ها به زبان های سه گانه مذکور منحصر به کتاب های چاپ اروپا بود.

در چاپخانه های محلی شبه قاره نمونه های چاپ به زبانهای بومی فقط به چند عبارت یا کلمه محدود می شد که گاهی در کتابهای به زبانهای غیر بومی وارد می شد. در مناطق تحت حکومت بریتانیا، آغاز و رواج چاپ گند بود.

انگلیسی ها در ۱۷۶۱ م / [۷۵-۱۱۷۴ه] فرانسوی ها را در پاندی چری شکست دادند و نخستین دستگاه چاپ را به غنیمت گرفتند. بعدها همان دستگاه در مدراس هند نصب شد و برای طبع احکام رسمی شرکت هند شرقی و تقویم ها مورد استفاده قرار گرفت. اما ادامه چاپ پارسی با طبع کتاب های مستقل و کامل پارسی زمانی ممکن شد که چاپخانه هایی در کلکته دایر گردید و هر چاپخانه بنا بر مقتضیات و مصالح خود امکانات فنی چاپ کتاب های پارسی (و اردو) را فراهم آورد.

هنوز صنعت چاپ در آسیای جنوبی / شبه قاره از حمایت دولتی برخوردار نبود. در تاریخ ۲۰۰ ساله چاپخانه تمام فعالیتهای چاپ از آن چاپخانه هایی بوده که برای تکمیل اهداف مبلغان مسیحی دایر بودند. شمار محدودی چاپخانه در اوقات مختلف جنبه تجاری نیز داشتند. چاپخانه هایی که میسیونری ها دایر کرده بودند در نقاط مسیحی نشین فعالیت داشتند و موضوعات مطبوعات آنها مربوط به اهدافشان بود. فقط گاهی کتابهای غیر دینی و غیر تبلیغاتی در موضوع های پزشکی و جغرافيا و تاریخ به طبع می رسید که اکثرا به زبان کشور متبوع صاحب چاپخانه بود. اگر چه چاپخانه های مذکور چاپ کتاب هایی به زبان های بومی و تقویم ها را نیز شروع کردند، اما چاپ تایپی نسخ یا نستعلیق موقعی تسلسل پیدا کرد که در کلکته چاپخانه هایی دایر گردید. اینک این شهر تحت حکومت قدرت متجدد غرب یعنی بریتانیا درآمده بود و در نیمه دوم ق ۱۸م/ [۱۲ه) در آسیای جنوبی / شبه قاره تبدیل به مرکزی شد که عده ای چشمگیر از نوگرایان و آشنا با افکار و ابداعات جدید اروپا در آن جا گردهم آمده بودند. با تلاش برخی از آنان امکانات فنی چاپ متحرک حروفي به رسم الخط زبان های بومی فراهم شد. دولت بریتانیا در تأسیس چاپخانه ها در کلکته و فعالیت آنها حمایتی از خود نشان نداده بود و مبلغان مسیحی نیز که تجربیات طولانی در چاپ در این سرزمین را داشتند، در مراحل ابتدایی چاپ در کلکته عملا از آن شهر دور بودند و پس از دو دهه آغاز فعالیت چاپ در کلکته، میسیونری ها بدان جا رفتند یا اجازه فعالیت را در آن حوزه یافتند. تا آن موقع تأسیس چاپخانه ها و اهتمام چاپ کتب عمومی) و طبع کتب زبانهای بومی تماما منحصر به تلاش افراد بود )نه دولت (در همان ایام بریتانیا، نواب سراج الدوله (۵۷-۱۷۳۳م/[۷۰-۱۱۴۶ه]) فرمانروای مستقل و خودگردان بنگال را در نبرد پلاسی (۱۷۵۷م / [۱۱۷۰ھ) شکست داد و بنگال را تحت تصرف خود در آورد. این پیروزی مقدمه قدرت و حکومت تمام عیار بریتانیا در سراسر آسیای جنوبی شد. اکنون بریتانیا سرزمینی وسیع پیش رو داشت و برای برقراری و پایداری اقتدار خود میدانست که از چه نوع وسایل و اختراعات جدید اروپایی استفاده کند. در آن موقع بعد از سلاح و ابزارهای جنگی، در واقع فقط وسیله چاپ بود که اهداف او را پیش برد. این در حالی بود که در ابتدا شرکت هند شرقی و طراحان سیاست آن قصد آن را نداشتند تا شهروندان غلام خود را از فواید و مزایای چاپخانه بهره ور سازند و یا به دست افراد هم نژاد خود ابزاری را بدهند که وسیله ابلاغ نقد و ایراد بر آنان بشود. حقیقت این است که دولت بریتانیا در خود بریتانیا هم به چاپخانه ها نظر خوشی نداشت و سعی می کرد فعالیت مطبعی را محدود سازد. چنانچه در آسیای جنوبی تا مدتی پس از تأسیس چاپخانه های خصوصی، دولت بریتانیا هیچ چاپخانه دولتی را برای تکمیل نیازهای خود دایر نکرد و به عمال خود نیز اجازه نداد که در حین اشتغال در شرکت، چاپخانه ای را تأسیس کنند یا با چاپخانه و نشریه ای ارتباط برقرار کنند. به همین خاطر دولت بریتانیا تمام نیازهای اداری خود مربوط به چاپ را از طریق چاپخانه های خصوصی تأمین می کرد. پس از افتادن بنگال به دست انگلیسیها، مدیریت شرکت هند شرقی به وارن هستنگس ( Warren Hastings) محول گردید که شخصی کاردان و لایق بود. او در دوران مدیریت خود در بنگال (۸۵-۱۷۷۲م/۹۹۱-۱۱۸۶ه) نه تنها از فعالیتهای فرهنگی و ادبی خاورشناسان کوشای بنگال حمایت کرد، بلکه در ۱۷۸۱م / )۱۱۹۵ه( برای تأسیس مدرسه عالیه کلکته نیز همکاری کرد و بدین گونه در ۱۷۸۴ م / )۱۱۹۸ه( زمینه تأسیس انجمن آسیایی بنگال را فراهم آورد. سیاست های تشویق آمیز او باعث شد که نه تنها پژوهش هایی در علوم شرقی انجام شود، بلکه این پژوهش ها به حلية طبع نیز آراسته گردد. در دوران مدیریت او نامدار ترین خاورشناس وقت ویلیام جونز William Jones) ( ۱۷۴۶-۹۴

م) در ۱۷۸۳ م / [۱۱۹۷ه] به کلکته رفت و در نتیجه تلاش های او انجمن آسیایی بنگال تأسیس گردید که بعدها به یک مجمع بزرگ مستشرقان و مرکز فعالیت های ادبی و تحقیقی تبدیل شد. ویلیام جونز و همکاران او به مطالعات پارسی، ترجمه متون، دستور زبان و فرهنگ نویسی عنایت ویژه ای داشتند.

برای تمام ملت های اروپایی - که به هر منظوری به شبه قاره رفتند آموزش زبان پارسی اجتناب ناپذیر بود. آنان پی برده بودند که پارسی در آن سرزمین وسیع چه نقش مهمی دارد. زبان پارسی وسیله ای مؤثر و موفقیت آمیز برای برقراری ارتباط و ابلاغ به عمال و مقامات دولتی به شمار می رفت. کافی نبود که نوواردان زبان پارسی را فقط برای اظهار ما في الضمير ياد بگیرند، بلکه لازم بود تا حدی مهارت به دست آورند که بتوانند مکاتبات دولتی و سفارتی را به این زبان انجام دهند و مسایل و مقررات حقوقی سطح بالاتری را درک کنند. تأمین چنین نیازی برای برخی عمال انگلیسی که به کار تألیف و نگارش علاقه داشتند، موجب شد که آنان علاوه بر تهیه کتابهای دستور و فرهنگ ها، ترجمه های متون ادبی و تاریخی پارسی را نیز انجام دهند. پس از پیروزی جنگ پلاسی، انگلیسی ها به اقتضای مصالح سیاسی، نیاز هرچه بیشتر به فراگیری زبان پارسی پیدا کردند، زیرا آنان نمی خواستند در همه امور دولتی از افراد بومی کمک بگیرند و به آنان اعتماد کنند. لذا خاورشناسان به تدوین کتب متعدد دستور زبان و فرهنگ پرداختند و نیازهای همه جانبه، زمینه ای برای تأسیس دانشکده فورت ويليام ( Fort William College) فراهم ساخت که بالاخره در ۱۸۰۰م/ [۱۵-۱۲۱۴ه] تأسیس شد. انگلیسی ها پیش از آن با تأسیس مدرسه عالیه (کلکته قدمی در راه شناخت مقررات شرعی و قوانین رایج وقت مسلمانان برداشته بودند و اینک کالج فورت ویلیام را بنا نهادند تا خود را به سلاح زبان های بومی مجهز کنند. هر دو آموزشگاه مدرسه و کالج ] برای آنان فواید گوناگون به بار آورد. آشنایی با مقررات رایج از نیازهای مبرم وقت بود. چارلز همیلتون ( Charles Hamilton) کتاب فقهی حنفی هدایه (عربی) تأليف برهان الدين على مرغینانی را از روی ترجمه پارسی غلام يحيى به انگلیسی ترجمه کرد. حمایت و تشویق انگلیسی ها از این گونه ترجمه ها اقتضای آن زمان بود . وارن هستنگس قبل از عزیمت به هندوستان، در دانشگاه اکسفورد زمامدار جنبشی در طرفداری از زبان پارسی بود. اگر چه او قبل از تاسیس دانشکده فورت ویلیام، هند را ترک گفته بود، اما او سخت حامی ترجيح و اهمیت دادن به زبان های پارسی و عربی در برنامه درسی دانشکده بود. اهمیت و حیثیت زبان پارسی نه تنها کسانی را که به زبان شناسی علاقه مند بودند وادار به تألیف کتابهای دستور و فرهنگ نامه ها کرد، بلکه، با توجه به نیازهای روزافزون، به کار گرفتن وسایل چاپ را نیز ترغیب داد. صرف نظر از نمونه های ابتدایی چاپ پارسی در شبه قاره که پیش تر مذکور شد. اولین تلاش روشمندانه را خاورشناس کاردان چارلز ویلکینس (Charles Wilkins) (۱۸۳۶- ۱۷۵۰م) کرد. او موفق شد که حروف نستعلیق را به کلیشه تبدیل کند. او از بنیانگذاران چاپ بنگالی نیز هست. وی نه تنها در امور چاپ تخصص داشت بلکه مدیر چاپخانه، خطاط، نقاش، کنده کار و حروف تراش نیز بود. او در اواخر ۱۷۷۸م / [۱۱۹۲ه ریختگی حروف نستعلیق را با موفقیت انجام داد و در همان سال کتاب A Grammar of the Bengali Language تاليف دوست مستشرق خود Nathanial Brassy Halhed (۱۸۳۰ - ۱۷۵۱م) را در چاپخانه خود به طبع رسانید که نمونه ابتدایی حروف نستعلیق ریخته او نیز هست . نمونه پیشرفته تر حروف نستعلیق او در چاپ فرهنگ انگلیسی - پارسی تأليف فرانسیس گلادوین ( Francis Gladwin) (۱۸۱۳ - ۱۷۴۰م؟) دیده می شود که در ۱۷۸۰م / [۱۱۹۴ه] به اهتمام او در مالدا به چاپ رسید. اولین کتاب کامل چاپی پارسی [در شبه قاره انشای هرکرن تالیف هرکرن ملتانی است که به اهتمام چارلز ویلکینس در ۱۷۸۱ م / [۱۱۹۵ه) در کلکته به طبع رسید. پیش از آن کتابچه های پارسی یا عباراتی به حروف نستعلیق که در کلکته و اطراف آن چاپ می شد، از نوعی دیگر بودند. اینها معمولا حکم نامه هایی بوده که شرکت هند شرقی برای مناطق تحت تسلط خود به زبان انگلیسی چاپ می کرد و ترجمه پارسی نیز همراه یا مستقلا طبع می شد. این سنت به تدریج ریشه دار شد. علاوه بر حکم نامه ها، در کتب دستور و فرهنگ نامه ها نیز قرار دادن الفاظ یا عبارات پارسی به حروف نستعلیق عمومیت پیدا کرد. تا آن زمان معمولا کتاب هایی از نوع تقويمها، فهرستها، فرمان های دولتی، حکم نامه ها، نقشه ها، فرهنگ نامه ها، واژه نامه های . دستورنامه های زبان، ترجمه های ادبی، سفرنامه ها، سرگذشتنامه ها در موضوعات تاریخی، ریاضی، علم الأدوية و جغرافيا و غیره چاپ می شد. چاپ انشای هرکرن نمونه خوبی از حروف نستعلیق ریخته ویلکینس بود. فرانسیس بالفور (Francis Balfour) مصحح و مترجم انگلیسی انشای هرکرن در دیباچه خود تلاش های ویلکینس را ستوده و گفته است حالا در هندوستان امکانات چاپ کتب پارسی مهیاست. موفقیت های ویلکینس به شرکت هند شرقی وانمود که او نیز برای تأمین نیازهای اداری خود چاپخانه ای دولتی دایر کند. این خود ویلکینس بود که به شرکت پیشنهاد تأسیس چاپخانه کرد و وارن هستینگس که خودش از تأسیس چاپخانه ای حمایت می کرد، اختیارات خود را به کار گرفت و نزد مقامات شرکت پیشنهاد ویلکینس را تأیید نمود. شرکت پیشنهاد وی را پذیرفت و در کلکته با حمایت دولت چاپخانه ای کاملا دولتی شروع به کار کرد. ويلکينس قبل از این که به علت وضع نامساعد سلامت خود در ۱۷۸۶م/۱۲۰۰ه) هندوستان را به مقصد انگلستان ترک کند به کارگران محلی هنر ریختن حروف نستعلیق را یاد داده بود. یکی از معاصران او فرانسیس گلادوین نیز در ترویج چاپ پارسی تلاش های ثمربخش کرد. علاوه بر تأليف های متعدد او که در زمینه دستور زبان و فرهنگ است ، او در جنگ ادبی The Asiatic Miscellary یا جواهر التأليف في نوادر التصانیف ۴ که در سالهای ۱۷۸۵-۸۸ م / [۱۲۰۲-۱۱۹۹ه] منتشر می شد، گزیده متون پارسی، عربی و اردو را با ترجمه انگلیسی ارائه نمود و افتخار آغاز چاپ کتب و مطالب ادبی را از آن خود کرد.

تحت تأثير تلاش های ویلکینس و گلادوین چاپ پارسی در کلکته ادامه یافت و نیازهای دولتی و آموزشی تأمین می شد. تا آنکه در ۱۸۰۰م/[ ۵۱۲۱۴-۱۵ ] دانشکدۀ فورت ویلیام در کلکته تأسیس شد و برای تأمین نیازهای آموزشی دانشکده در ۱۸۰۲م/ [۱۷-۱۲۱۶ه] چاپخانه مستقل دانشکده به نام «هندوستانی پریس» پایه گذاری شد. این چاپخانه در چاپ زبان های بومی به ویژه چاپ ادبيات اردو و تأمین نیازهای آموزشی دانشکده نقشی به سزا داشت. با وجود این، میتو لانسدن ( Methew Lansden) استاد عربی و پارسی دانشکده فورت ویلیام در ۲۰ سپتامبر ۱۸۰۵م/[۱۲۲۰ه] به شورای دانشکده پیشنهاد کرد که برای ترویج چاپ پارسی چاپخانه ای مستقل و مخصوص دایر شود. او در نظر داشت که یکی از بهترین خوشنویسان کلکته، یعنی شیخ کلب علی را مسئول چاپخانه کند و کتابهایی را چاپ کند که بین عامه مردم محبوبیت داشته باشند. اما ظاهرا پیشنهاد او پذیرفته نشد. همزمان، میسیونرها چاپخانه هایی مستقل دایر کردند و چاپ را ترویج دادند. ولی آنها بیشتر به زبانهای بومی توجه داشتند، زیرا پارسی مرام آنان را پیش نمی برد.

ادامه فعالیت های چاپ پارسی و زبان های بومی - صرف نظر از استثناءها منحصر به توجه و مصالح بخش خصوصی و سازمانها و میسیونری های خارجی بود. در دهه دوم ق ۱۹م / [۳۵-۱۲۲۵ه] افراد بومی در تشکیل چاپخانه های خصوصی و امور چاپ تمایل نشان دادند. تا آن موقع صنعت چاپ از محدوده شهرها خارج شده به شهرستانها رسیده بود. با وجود محدودیت های دولتی و کمبود کاغذ، صنعت چاپ به حدی پیشرفت کرد که در سالهای ۳۲-۱۸۰۱م / [۱۲۴۸-۱۲۱۵ه مجموع شمارگان / تیراژ کتابهای چاپی حدود ۲۱۲٫۰۰۰ نسخه بود.از میان اولین چاپخانه های خصوصی که به دست افراد بومی دایر گردید، «مطبع شكر الله» است. از نام آن پیدا است که صاحب آن مسلمان بوده است .

در ابتدا، از میان چاپخانه های خصوصی افراد بومی «مطبع سلطانی» لکهنو برای ترویج پارسی فعالیت کرد. غازی الدین حیدر، پادشاه أود (حك: ۲۷ -۱۸۱۴م/ [ ۱۲۲۹-۴۳ ه)، آن را در ۱۸۱۸م/ [۱۲۳۳ه] تأسیس کرد. او در تأسیس آن از همکاری (فنی) ارسل نامی اروپایی - شاگرد جان گل کریست - نیز برخوردار بود. بنابر روایت دیگر چاپخانه مذکور پیش تر در کلکته کار می کرد. صاحب آن شیخ احمد عرب ؟ (د: ۱۸۴۰م/ [۱۲۵۶ه) بود که دستگاه چاپ را به فرمایش شاه او از کلکته به لکهنو انتقال داد. این چاپخانه با تایپ کار می کرد. افراد نام آوری همچون شیخ احمد عرب، مولوی اوحدالدین بلگرامی " و قاضی محمد صادق «اختر» در برابر دریافت حقوق گزاف به تألیف و تدوین کتب مأمور بودند. مطبع سلطانی در ۱۲۳۵ھ/ ۱۸۱۹م اولین کتاب عربی را با نام مناقب حیدریه تألیف شیخ احمد عرب به چاپ رسانید. از میان کتاب های پارسی ای که در آن چاپخانه به طبع رسیده می توان از محامد حیدریه ، زاد المعاد "، هفت قلزم" و تاج اللغات  نام برد. چون تمام کتابهای مذکور به حروف تایپی چاپ شده بود، مورد پسند مردم عامه واقع نشد و این چاپخانه - در واقع سلطنتی - نتوانست فعال باشد.

تا آن موقع برای چاپ تایپی از کلیدهای فلزی استفاده می شد. اما ریختگی حروف نستعلیق یا تسخ به گونه ای که در حروف چینی، حرفها با هم متصل باشند، کاری آسان نبود. فاصله ای که بین بندهای حروف باقی می ماند، به زیبایی صوری لفظ لطمه می زد و مردمی که به خوشنویسی و خطاطی مألوف و مانوس بودند، چشمشان به حروف تایپی [فاصله دار] عادت نکرد. در تایپ نستعلیق، اتصال حروف عملی دشوار و هیچ وقت به دور از عیب نبود. در نتیجه، افرادی که به کتابت نستعلیق عادت داشتند، تایپ نستعلیق را نمی پسندیدند. آنان در برابر خط نسخ هم عکس العمل مشابه ای داشتند. تا چاپخانه های سنگی دایر شود، به اجبار و قهرا از چاپ تایپی استفاده می شد. در عین حال تلاش هایی برای برطرف کردن نواقص و عیب های تایپی ادامه یافت. از آن جایی که تلاش های مذکور جنبه انفرادی داشت، هر چاپخانه نمونه های تایپ خودش را داشت که خواه ناخواه، تنوع را نیز به وجود آورد. علاوه بر نستعلیق، تایپ نسخ نیز به کار برده می شد. گاهی تلاش شد که هر دو تایپ را ادغام کنند. در نتیجه خطی جدید ممزوج از نستعلیق و نسخ به وجود آمد. نمونه های این خط در مطبوعات و کتاب های چاپ نیمه اول ق ۱۹م / [۱۳ه دیده می شود. اگر چه در چاپ تایپی انحصارطلبی نستعلیق همیشه مورد قبول نبوده، ولی به طور عموم در چاپ نستعلیق رایج تر بود و فقط در چند سال اخیر است که تجربیات موفقیت آمیز حروف چینی کامپیوتری نقایص تایپ دستی نستعلیق را از بین برداشته است. امروزه در سراسر شبه قاره برای چاپ اردو خط نستعلیق رایج و مرغوب و پسند عامه است.

 تاریخچه چاپ کتاب های پارسی در شبه قاره – معین الدین عقیل

دیدگاه‌ها  

+1 # اکبري 1400-08-17 15:03
جُستار ه بسيار سودمند ي بود. اي کاش، از چاپها ی‌ه فراوان ه پارسي، که در هند رواج داشته است، فهرست بلندبالاتر ي داده مي شد، برا ی‌ه نمونه، چاپ ه روزنامه ی‌ه "جبل‌المتين" در کلکته وة کتاب ه پروين دختر ه ساسان در بُمبِی.
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی