نخستین ایرانی که پایش به خاک امریکا یا به تعبیر مردم ایران در عصر قاجاری، ینگی دنیا رسید میرزا ابوالحسن خان شیرازی بود که در بازگشت از سفر اول به لندن، همراه با سرگور اوزلی، بر اثر طوفان، به امریکا رسید و پادشاه برزیل پوست مار عظیمی را به عنوان هدیه بدو داد.ولی میرزا ابوالحسن خان به ممالک متحده امریکا سفر نکرد بلکه نخستین کسی که به دلخواه و صرفا برای کنجکاوی و سیاحت به ممالک متحده سفر کرده و شرح سفر خود را نوشته میرزا محمدعلی محلاتی معروف به حاجی سیاح است.حاجی سیاح که در ۱۲۵۲ در محلات متولد شده بود، پس از سياحتهای مفصل در کشورهای اروپایی، عازم آمریکا شده و از آمریکا به ژاپن و هند و افغانستان آمده و در ۱۲۹۵ به ایران بازگشته و پس از چندی، براثر دلگیری فراوان و تأثر شدید از اوضاع نابسامان ایران و جهل بیکران و ستمگریهای شاه و عمال دولت و استبداد دستگاه حاکم بر سرنوشت و حیات مردم، به مصر و هند و اروپا رفته و در سال ۱۳۰۲ به وطن بازگشته. وی در ایران به علت داشتن تمایلات آزادیخواهانه و آشنایی و ارتباط با سیدجمال اسدآبادی و میرزا ملکم خان مدیر روزنامه قانون و دریافت و پخش نسخ روزنامه قانون مورد تعقیب قرار گرفت و مدتی در قزوین با میرزا رضا کرمانی هم زنجیر گردید و پس از رهایی از زندان، چون بارها مورد تعدی مجدد واقع شده بود، از ترس دستگیری و حبس مجدد، به سفارت امریکا پناهنده شد و حتی تقاضای تابعیت نموده ولی بلافاصله از این تصمیم پشیمان شد و از تقاضای خود صرف نظر کرد و از تحصن بیرون آمد. وی شرح این قضایا را به تفصیل در کتاب خاطرات خویش آورده است.

ظاهرا دومین کسی که به امریکا رفته و سفرنامه ای نوشته، میرزا محمدعلی اصفهانی ملقب به معین السلطنه است که به قصد دیدن نمایشگاه (اکسپوزیسیون) شیکاگو در سال ۱۳۱۰/۱۸۹۳به امریکا رفته و خاطرات خود را در ۱۳۱۸ قمری منتشر کرده. کتاب او شرح دقیقی است از پارکها، کارخانه ها، هتلها، و راهها و باغ وحش و تأتر و خلاصه کلیه مظاهر مادی و معنوی امریکا در آن روزگار. وی با دقت تمام به شرح مظاهر حيات مادی و معنوی امریکا پرداخته و بهتر بگوییم «عکس برداشته». اما کمتر اظهار نظر کرده با این حال گاهی اشارتی کرده في المثل در شرح سفر با کشتی به امریکا نوشته:

از طرف دولت فرانسه مأمور بازار اکسپوزیسیون شیکاگو بلیتی آن روز آوردند و گرداندند که مسافرین بخرند. پرسیدم بلیت برای چیست. گفتند امشب کن سر (کنسرت) است. مجلس ساز و آواز و اینها بلیت تماشاست. من هم یکی از آنها را خریدم. ساعت ۸ بعدازظهر صدای پیانو و آواز اطاق تحریر بلند شد. تمام جمع شدند. در آن مجلس من هم حاضر شدم. متجاوز از یک صدنفر مسافرین نمره اول در این اطاق روی صندلیها نشسته و همه مشغول تماشا و صحبت هستند. من هم متحيرانه نشسته و نگاه میکنم که یک نفر از این جماعت ابدأ در خیال نیست که دریا آب است و در میان تلاطم امواج بحر هستیم  اقلا دعایی باید خواند و به ذکر خدا پرداخت که از دریا به سلامت بگذریم. همه ی این جماعت مشغول تماشای جمال و ترنم اصوات زنهایی که پیانو می زنند هستند و اعتنایی به توسل و تذکر ندارند. یکی از زنهای محترمه که مشغول زدن پیانو بود با مردی برخاسته سینی ورشویی را از اطراف اطاق نزد مردم می چرخانند. هرکسی از یک شلینگ تا ده شلینگ در این سینی می ریزد. من هم در او انداختم. پس از اتمام این کار، اهل مجلس شروع به خواندن کردند. من هم على الرسم با آنها فریاد میکردم که نگویند شخص غریبه و بیگانه هستم. ولی باز از ترتیب صوت و حرکت ملتفت می شدند که بیگانه ام.

در باب نمایشگاه ایران می نویسد:

در طرف چپ خیابان نمایشگاه متعلق به ایران را ساخته اند که دارای یک گنبد سبز و دو منار در جنبین آن است. اندرون گنبد محلی است که در اطرافش چهار حجره دارد. راه پله از این محل به مرتبه فوقانی وارد می شود و در بالا سالونی ساخته اند به انضمام قهوه خانه. امتیاز بنای این مکان را شخصی یهودی از طرف دولت علیه ایران گرفته و جماعتی از ایرانیها در نزد این مردیهودی اجیرند. در یکی از حجرات اربعه مرد قنادی است که اجیر یهودی است و انواع و اقسام شیرینیهای ایران ساخته و می فروشد. در سه حجره دیگر بعضی اسبابهای ایران را از قبیل قالی و قالیچه ها و پارچه ها و اشیاء عتیقه ایران به فروش می رسانند. درسالون فوقانی این بنا چند نفر از زنهای فرانسوی را ، به اسم زنهای ایران، آن شخص يهود ملبس به لباسهای ایرانی کرده و محض تماشای مردم در سالون می رقصیدند. در قهوه خانه فوقانی هم چند نفر از ایرانیها چای و قهوه می فروختند. ورزش خانه در یک طرف مرتبه تحتانی این بنا ساخته اند و چند نفر از اهالی آذربایجان که اجیران یهودی بودند با میل و سنگ و ضرب و تخته و سایر آلات معمولی ورزش به طریق ایرانیان می کردند. از آن جایی که غیرتمندی لازمه مسلمانی است، ایرانیانی که در این مکان اجیر یهودی بودند از این حرکت وحشیانه آن یهودی که زنهای فرانسه را اشتباها به اسم زنهای ایرانی ملبس به لباس ایرانیان کرده و به رقص واداشته متغیر و دلتنگ بودند و قرار بر این دارند که در حجرات را بسته و از آن خارج شوند. این قال و مقال به گوش یهودی می رسد و ناچار محض رفع گفتگو که اداره اش تعطیل نشود لباسهای ایرانی زنهای فرانسوی را عوض کرده آنها را به لباس پاریسی ملبس میکنند. ولی با این تفصیل باز هم درصدد بودند که بکلی زنها را از آن اداره بیرون کنند که در محلی که متعلق به ایران است به این اوضاع و بدنامی فراهم نشود.»

این نکته نیز شایان ذکر است که نخستین ایرانی که برای تحصیل دانش به امریکا سفر کرد سید حسین مترجم نظامی مدنی است و نخستین ایرانی که کتاب یک امریکایی را به پارسی ترجمه کرد یک ارمنی ایرانی است و اولین کتابی که از یک نویسنده آمریکایی ترجمه شد کتاب ایران و ایرانیان است از تألیفات مستر بنجامین نخستین سفیر ایالات متحده در ایران. نام این ارمنی دانشمند وهموطن ادیب و زباندان آوانس خان ماسئیان بود.

 .............

ایران و جهان ( از قاجاریه تا پایان عهد ناصری ) – دکتر عبدالحسین نوائی

آبشخورِ گفتاوردها :

1 - خاطرات حاجی سیاح (امیرکبیر ، تهران ، 1350 )

2- سفرنامه شیکاگو (خاطرات معین السلطنه،انتشارات علمی ،تهران،1363،ص282-ص369)

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی