اگرچه امپراتوریهای ایران باستان و سده های میانه مردمانی حتی گوناگون تر از ایران امروز را در بر می گرفتند، یک ویژگی ایرانی گری یا ایرانیت همیشه ایران را از سرزمین ها و مردم همسایه جدا می کرد. ایرانی گری به هیچ وجه به معنای ملی گرایی نوین نبود بلکه به معنای احساس اجتماعی و فرهنگی مشترکی بود که کشور و مردمان آن را از یونانیان رومیان اعراب، چینی ها و هندی ها متمایز می ساخت. این احساس تعلق صرف نظر از تنوع شاید در مورد هند، بیشتر صادق بود. سرزمینی بسیار بزرگ تر و پر جمعیت تر از ایران که با وجود زبانهای مختلف و دین های فراوان فرهنگی عمومی که بی شک هندی بود اجرای آن را به هم پیوند می داد.

عواملی که مردم ایران را به هم پیوند داده و هویت مشترک ایرانی آنان را شکل داده اند. در گذار زمان یکسان نبوده اند اگر چه برخی همیشه نقشی مهم داشته اند و سه عامل از سده های میانه به بعد از اهمیتی خاص برخوردار بوده اند. یکی زبان فارسی که زبان مشترک و حامل ادب و فرهنگ ایران بوده و غالباً فرای مرزهای ایران نیز به کار رفته و حتی در کشورهای دیگر مانند هند دوران گورکانیان (حک ۹۰۵ - ۱۲۳۶ ه. ش به زبان رسمی و فرهنگی تبدیل شد. دوم، اسلام شیعی که تنها در ایران حکومت کرده؛ مذهب بیشتر ایرانیان است؛ و جوانب و پیامدهایی دارد که از دوران پیش از اسلام در ژرفای فرهنگ ایرانی جا داشته اند. سوم قلمرویی که اگر چه مرزهای آن در طول تاریخ پیش و پس رفته اند و چند حکومت در آن برپا شده دست کم به عنوان یک منطقه ی فرهنگی موجودیت مشخصی داشته است.

شاهد قاطع این هویت ایرانی گسترده تر را که حتی در خلال قرنها تفرقه عمدتاً در زبان و فرهنگ فارسی زنده مانده نه تنها در کتابهای قطور تاریخ و دیوانهای شاعران و آثار ناقدان بلکه در ادبیات سنتی ایران در معنای باریک تر آن نیز میتوان یافت در اینجا به دو نمونه اشاره می کنیم که می توان درباره ی آن کتابها نوشت شاعر بزرگ ایرانی قرن ششم هجری، خاقانی که قصیده های فاخر و پرطنینش ابهتی چون سمفونی های بتهوون دارند زاده ی شیروان قفقاز در جمهوری آذربایجان امروز بود با مادری مسیحی احتمالاً ارمنی که بسیار به او دل بسته بود. خاقانی با شنیدن خبر قتل و غارت غزان در خراسان بزرگ که در آن زمان بخشی از شرق امپراتوری سلجوقی که از ۲۲۹ تا اوایل قرن هشتم هجری در آسیای غربی فرمانروایی کردند و از زادگاه او همان قدر دور بود که اروپای مرکزی با سرودن دو قصیده ی بلند و تکان دهنده به سوگواری نشست. این دو قصیده در سوگ امام محمد یحیی رهبر دینی بلند پایه ای است که غزان خاک به دهانش ریختند و او را کشتند. خاقانی در یکی از این اشعار می گوید:

دید آسمان که در دهنش خاک میکنند

و آگه از آن که نیست دهانش سزای خاک

نمونه ی دوم سعدی، شاعر عالم و حکیم شیرازی قرن ششم هجری است. سعدی در گلستان می گوید در سفر به کاشغر، شهری در خوارزم که اکنون در غرب قلمرو چین قرار دارد، در مسجد جامع جوانی را دید که کتابی درباره ی دستور زبان عربی میخواند و با او وارد گفت و گو شد. جوان از او خواست چیزی از سعدی بخواند سعدی شعری به عربی خواند. جوان لختی به اندیشه فرو رفت و گفت: «غالب اشعار او درین زمین به زبان پارسی ست، اگر بگویی به فهم نزدیک تر باشد.» سعدی شعری به فارسی خواند که ظاهراً باید فی البداهه سروده باشد، زیرا در آن به طنز از آموزش دستور عربی سخن می گوید. روز بعد که سعدی از کاشغر میرفت جوان دانست او کیست و بوسه بر سر و روی یکدیگر دادند و وداع کردند.

این هویت ایرانی تنها فرهنگی نیست بلکه اجتماعی و روان شناختی نیز هست و در نتیجه می توان در فراسوی گوناگونی قومی و زبانی که از آن یاد شد شخص و شخصیتی ایرانی را مشاهده کرد. هیچ ناظر خارجی هر قدر نقاد نتوانسته است از مهمان نوازی ایرانی یاد نکند. «تعارف» بخشی معروف از آداب معاشرت ایرانیان و نشانه ای از ادب و سخاوت فراوان آنان است. به سختی می توان پیش از یک ایرانی وارد جایی شد یا بر سر سفره او کم غذا خورد. اما دامنه ی «تعارف» گسترده تر از این هاست و همیشه هم نباید آن را به معنای تحت اللفظی گرفت «تعارف» همچنین نوع خاصی از رفتار زبانی در ارتباط کلامی است که غیر ایرانیان معمولاً نمیدانند چگونه باید به آن پاسخ بدهند. یک ویژگی عمومی دیگر ایرانیان غرور آنان است هم در سطح فردی و هم در سطح ملی که گاه ابعادی اغراق آمیز پیدا میکند با وجود این ایرانیان میتوانند تواضع بسیار گاه تا حد اهانت به خویش به ویژه نسبت به کشور خود نیز نشان بدهند بسته به حال و هوای شخصی و زمان و مکان ایرانیان میتوانند هم به کشور خود افتخار کنند و هم از آن شرمسار باشند. جنبه ای از روان شناسی اجتماعی ایرانیان که به ندرت از دید ناظران خارجی پنهان مانده رواج تقیه است، به معنای پنهان داشتن عقاید واقعی شخص دینی یا جز آن در صورت لزوم و ــ در شرایط بسیار دشوار - حتی تظاهر به آرایی که شخص واقعاً به آن معتقد نیست. این ویژگی معمولاً یکی از عناصر مذهب شیعه تلقی میشود اما ریشه ی عمیق تری دارد و محصول ناامنی اجتماعی و تاریخی است که پیش از این از آن یاد شد و در درجه ی اول در اثر ماهیت استبدادی حکومت و جامعه ی ایرانی به وجود آمده و در اثر حمله های فراوان خارجی تقویت شده است.

اما تقیه ی ایرانی روی دیگری نیز دارد. ایرانیان آنگاه که تصمیم بگیرند، احساسات خود را علناً و به قوت ابراز می کنند. یک ایرانی متعارف معمولاً چه در فکر و چه در عمل، موضع محکمی دارد. سازش»، به معنای پذیرفتن موضع میانه و نه به معنای تحمل وضعیتی نامطلوب، معمولاً تخلف از اصول و تسلیم تلقی میشود بنابراین هنگام درگیری رو در رو - چنان که چندین بار در قرن بیستم روی داد - ایرانیان معمولاً ترجیح میدهند به جای سازش خطر شکست کامل را بپذیرند. هنگامی که ایرانیان در را به روی احساساتشان بگشایند بعید است به آسانی بتوان رضایتشان را به دست آورد، حتی اگر احتمال آن باشد که در نهایت بازنده باشند نه برنده میانه روی و اعتدال از خصایص بارز ایرانیان نیست.

ایرانیان – همایون کاتوزیان

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی