معماری ایران، شناسنامه معتبر مردم در این سرزمین از دورترین ازمنه قدیم است. طبیعت اقلیمی ایران در این زمینه تأثیرگذار فرهنگهایی که با فاتحین و مغلوبین به این خطه راه گشودند، در این معماری به بارزترین اشکال خود جلوه کرده است. آداب و رسوم، مراسم مذهبی، روحیه، اخلاقیات، اندیشه و عقیده نسلها در معماری ایران انعکاس واضحی دارد.

نه تنها در بناهای عظیم، در ابنیه آثار کوچک هم این انعکاس را می توانیم دریابیم. آتشکده و دهکده های شاهی که در گذشته در سراسر این خطه جابجا روئیده بود و اینک به جا مانده است، باری از فرهنگ معماری ایران باستان را در خویش نهفته اند.
آتشکده ها و دهکده های شاهی را در ایران باستان بر روی تپه ها بنا می کردند. در دهکده های شاهی معابد ویژه پرستش مهر و ناهید (فرشته آب) وجود داشت.
نقاطی را که هم اکنون به پل دختر یا قلعه دختر نسبت می دهند، همان پرستشگاههای باستانی ناهید یا فرشته آب است. از معابد مهر (میترا) که قبل از زرتشت در ایران رواج داشته است، نمونه های چندی باقی است. معبد «مصیصر» در شمال غربی ایران که در کوه تراشیده و همچنین صخره «بی فخریکار» در جنوب دریاچه رضائیه از جمله این نمونه ها هستند. مهرپرستان باستانی قبل از ورود به معبد در جائی دست خود را به آب می زدند و آن را (مهر آب) می نامیدند . که شاید لغت محراب دوره اسلامی از آن سرچشمه گرفته باشد . معماری ایران حاصل قرنها تطور و ثمره اندیشه و قریحه هنری نیاکان ماو الهاماتشان از سنت ها و دستاوردهای دیگر ملل است. با آنکه در هر دوره سیمای معماری ایرانی تغییر و تبدیل هایی را پذیرفته است، روح یگانه و ذات نیرومند آن همواره زنده و بالنده باقی مانده و همپای زمان ظرفیت های خویش را عوض کرده است. مروری در خطوط اصلی معماری ایران از آغاز تاریخ مدون ما، در واقع گشاینده شاهراهی به قلب تمدن دیرینه سال این سرزمین است. نخستین سلسله حکومت ایران سلسله ماد بود که بخشی از هستی خود را در بنا و آثاری که آفریده، به وام نهاد.
سنگ شیر همدان، دكان داود در سرپل ذهاب، دخمه صحنه در کرمانشاه، دخمه موسوم به طاق فرهاد در لرستان، دخمه ده نو اسحق وند نزدیک کرمانشاه از برگزیده ترین آثار این دوره است. «پولی يبوس» در توصیفی که از کاخ باستانی همدان کرده، یادآور شده است که ستون های این کاخ از چوب سدر و سرو ساخته شده و روی این ستونها از لوحه های سیمین و زرین پوشانده شده بود دمرگان پرود، و شی پیه» معتقدند که این نشانه ها به آثار تخت جمشید کم و بیش شباهت دارند. قرنها پیش از آنکه بابل و یونان و روم وارد صحنه تاریخ شوند، تمدنهای عظیمی در سرزمین پهناور ایران وجود داشته است.
شاهنشاهان هخامنشی در عرصه وسیع سرزمین خود از مهارت و استادی هنر مندان ممالک زیر فرمان خویش به نحو احسن بهره می گرفتند و از این جهت در آثار معماری و صنعت ایران در دوره هخامنشی تأثیر سایر ملل نیز دیده می شود چنانکه داریوش می گوید در بنای قصر او صنعتگران بابلی، مادی، لیدی و مصری خدمت می کرده اند و مصالح ساختمان ها از فواصل دوردست می آمده است. استفاده از تجربیات و سنن ملل تابعه، نه به صورت تقلیدی و پیروی، بلکه به گونه باز آفرینی و الهام پذیری خلاقه، مختص دوره هخامنشی نیست. مادها نیز پیش از آن از تجربه و مهارت اوراتوئی» ها استفاده بسیار بردند. معماری دوره هخامنشیان ادامه یک هنر ملی بود. اصالت این هنر در قصر کیاکسار پادشاه ماد (در همدان) جلوه کرد و کورش در ادامه آن پس از شکست مادها قصری در پازارگاه یا «مادر سلیمان» در هشتاد کیلومتری شمال تخت جمشید بنا کرد که گرچه مانند تخت جمشید دارای ستونهای متعدد و آن عظمت خیره کننده نبود، ولی می توان گفت که در حقیقت بنای تخت جمشید تکامل آن بنای کهن است. تخت جمشید که به جرأت می توان گفت یکی از بزرگترین و وسیع ترین بناهائی است که قبل از معمول شدن آهن ساخته شده است، دارای سقف و ستون های چوبی بسیار بوده است. سقف ساختمان از چوب سدر لبنان و بلوط ساخته شده و بر ستون های حاشیه دار که سر ستون هائی آراسته آنها را تزئین می کرد تکیه داشته است. ستونهای چوبی و تزئینات چوبی سقف که نمونه ای از زیباترین مظاهر و رنگ های تیره چوبهای سدر و گردو و بلوط و سرو و رنگهای روشن تر عاج بوده است. «گوردون جایلد» می گوید: آثار معماری دوره هخامنشی به طوری متناسب و شبیه است که پس از دوره سومریها در این منطقه از آسیا نظیر ندارد. به خلاف نقش های بی جان و نازیبای بابلی و آشوری، حجاریهای ایران همه زنده و جالب اند. تخت جمشید از مهمترین آثار هخامنشیان است. در ساختن این بنای عظیم اکثر پادشاهان هخامنشی هر یک به گونه ای دخالت داشته اند. در این شهره ترین یادگار ایران باستان چوب به عنوان یکی از مصالح اساسی به کار رفته شده است. چوب ساختمان از لبنان، عاج از هندوستان و سنگ ستونها کوه مهر و زینت دیوارها از اتیوپی (حبشه) تحصیل شده است.
از دوره اشکانیان آثار پراکنده ای در ایران و خارج وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از خرابه قصر «هاتره» (الحضر) در ساحل دجله این بنا اساسا اثر ذوق ایرانی است، ولی تأثیر معماری رومی در طرز ساختن سقف و گچ بریهای آن مشهود است. خرابه معبد ناهید در کنگاور» نیز از آثار به جا مانده این دوره است.
از دوره اشکانیان در معماری رسمی ایران ساختن گنبد متداول گشت. از همان روزگار گنبدها روی چهار طاق گوشه بنا میشد و تفاوت آن با گنبدهای رومی این بود که گنبدهای رومی روی گوشواره بنا می گشت.
در دوره ساسانیان معماری سرشت اصیل تری دارد. قصر شیرین که خسرو پرویز بنا کرد، کم و بیش به پیروی از ساختمانهای هخامنشیان ساخته شده است. طاق کسری (ایوان مداین) در نزدیک دجله در شهر تیسفون از آثار شناخته شده این دوره است. این بنا از آجرهای نظامی سفید و بزرگ ساخته شده است. بروی تالار بزرگی که موسوم به ایران است، هشت تالار کوچک گشوده می شد. طاقها به طور کلی شکل نیم دایره داشت و طاق بارگاه به شکل هلالی ساخته شده و وسعت شگرف آن دیده هر بیننده ای را خیره می سازد. در حالیکه عناصر و خطوط اصلی این بنا از قریحه ایرانی مایه می گیرد، دور نیست که الهامی از معماری رومی در پاره ای از قسمت های آن انعکاس یافته باشد.
پس از حمله اعراب، معماری ملت ما خود را با لوازم آئین جدید سازگار ساخت. چنین است که پاره ای از باستان شناسان و مورخان را عقیده بر آنست که برجهای آتش ساسانی، ساختن مناره را که برای دعوت مسلمانان به نماز به کار می رفت، الهام داده است.
عوامل معماری ساسانی با اختلافات کم و بیش - اما به وضوح - در دوره های اسلامی خود را تحمیل کرد. تزئینات رایج در معماری کهن ایرانی با همه ویژگیهای خود از گچ بری و آرایش با کاشی لعابدار و غیره به معماری اسلامی ایران انتقال یافته است. نقش اسلیمی های مساجد ایرانی همان پیچک های ساسانی است که نمونه آن را در طاق بستان می یابیم، ولی در هر حال این نقوش و عوامل در اثر پدیدار شدن یک امپراتوری اسلامی و ورود تمدنهای گوناگون در لوای یک آئین واحد، بهره گیریهای مقابلی را سبب شده و تغییر شکل یافته است که در خور مطالعه است.
از آغاز گرویدن ایران به اسلام بسیاری از سنتهای ایرانی از جمله سنت معماری آن همگام با تأثیرات «بیزانس» میان حکمرانان اسلامی متداول گشت، چنانکه بسیاری از قصور خلفای اموی از جمله قصر الحير و خفاجا و مشاطه خیلی بیش از آنچه از هنر «بیزانس » متأثر باشد از اسلوب ایرانی الهام گرفته است و زینت های آن از ایرانی پیروی کرده است.

هویت ایرانی در معماری ایران
معماری پدیده ایست که به شکلی خاص نمایان گر علم و هنر در جامعه است. ساخت و ساز بنا البته با عنایت به شرایط اقلیمی انجام می گیرد. برای مثال در مناطق مختلف ایران چگونگی ساخت و سازها بر اساس نوع مصالح بومی مناطق مختلف، چگونگی وضعیت بارش در آن مناطق و نوع کاربری ابنیه متفاوت است. فرهنگ نیز یکی از پارامترهایی است که در معماری و ساخت و ساز شهری به خصوص در مناطق بومی ایران نقش ایفا می کند. اگر چه در يکصدسال اخیر جایگاه فرهنگ در معماری بومی به شدت تضعیف شده اما هنوز واقعیات بیرونی از جمله آب و هوا پدیده های فرهنگی را به زیست بوم های متفاوت تحمیل می کند. به عنوان مثال میزان بارش در قسمت های شمالی ایران نوع خاصی از سقف ها را به معماری این مناطق تحمیل میکند. به این معنا که سقف شیب دار با ناودانهایش آب را به پایین هدایت می کند و مانع تخریب زودهنگام بنا می گردد. فرهنگ پدیده ای جدا از ضروریات واقعیات بیرونی در چگونگی تنوع فرهنگی بسیار دخیل است. ضروریات انکارناپذیر در پرسه زمانی نه چندان طولانی فرهنگ ساز هستند. به عنوان مثال تا همین دیروز در بسیاری از مناطق بومی ایران خانواده ها به صورت گسترده زندگی می کردند، خانه هایی که سه یا حتی چهار نسل را در خود جای می دادند. چنین خانه هایی مسلما معماری متناسب با خود را نیز طلب میکند و به تبع آن زندگی در چنین مأوایی نیازمند فرهنگی مدارا جویانه است. سلسله مراتب بزرگ و کوچکی، فرماندهی پدر سالارانه و فرمانبری فرزندان، نوه ها و حتی نتیجهها دور از ذهن نیست. بنابراین واقعیت اقتصاد خرد و نقش آن در ساخت و ساز و معماری ساختمان ها خود را نمایان می سازد. نمونه ای از چنین سازه ای در مناطق بومی ایران دالانی است که اندرونی و بیرونی را از هم جدا می کند. حیاطی که به نسبت وضعیت اقتصادی خانواده با حوض کوچک یا بزرگی در وسط مزین شده است.
ایوانی طویل و مستطیلی که با پله هایی به حیاط راه دارد و اتاق های متعدد که هر کدام در شان به ایران باز می شود. هر کدام از اتاق ها البته خانواده کوچکی را در خود جای داده و احتمالا بزرگترین اتاق متعلق به پدر و مادر خانواده است که اغلب نقش حاکمیتی را نیز برای خود قائلند. چنین مکانی برای زندگی البته که ایده آل نیست زیرا نقش فردیست در آن نادیده گرفته شده اما از بسیاری جهات به انواع دیگر مسکن برتری دارد. زیرا دست کم در کوتاه مدت از بروز بسیاری از ناهنجاریها برای ساکنانش جلوگیری میکند. مهم ترین حسن خانه های بومی و سنتی در ساخت و ساز شهری آن است که روابط آدم ها در آن خوب یا بد، زشت یا زیبا پابرجاست و ضروریات اقتصادی و اجتماعی موجود در شکل گیری چنین سازهای تا حدودی امکان ظهور پیدا کرده است.
در چنین سیستم ساخت و سازی، فرهنگ مدارا و کمک به یکدیگر، حس هم دردی و نوع دوستی دامنه ای نسبتا گسترده تر می یابد. کودکان سلامت روانی و تعادل فکری بهتری را تجربه میکنند. بی جهت نیست که بزرگسالان در هر فرصتی از حوض های پر آب و کاشی های آبی یاد می کنند و با حسرت یاد گذشته را زنده می کنند. مفهوم این احساسات و بروز آنها بیان نیاز طبیعی مسکن مناسب است. نیازی که برآورده شدنش دست کم آرامش روانی ساکنان را تامین می کند. یادآوری این نکته ضروریست که آه و حسرت در وصف معماری بومی صرفا نوستالژی نیست. در حال حاضر معماری شهرهای بزرگ در زمینه های ساخت و ساز مناطق مسکونی شامل برج های چند ده طبقه و پنت هاوس نیز می شود. امکانات رفاهی این مکان ها در قیاس با سازه های دوران گذشته رویایست اما ناهمگون! گویی لباسیست که بر قامت ما راست نمی آیند. این مکان ها خانه نیستند، خوابگاه هایی هستند که در بهترین شرایط هتل های چند ستاره را تداعی می کنند.
نیازهای فرهنگی و بومی ایران نه برآورده و نه بارور میشود. شاخصه های معماری بومی ایران با نیازهای فرهنگی ما سر سازگاری دارد. سبک معماری سنتی ایران در مرحله ای از رشد و بالندگی متوقف شده و با دست پاچگی در مقابل گونه متفاوتی از ساخت و ساز عقب نشینی کرده است. بنابراین نقاط ضعف و قدرتش نه شناسایی شده و نه در طول زمان ترمیم گردیده است تا متناسب با زندگی در عصر حاضر گردد. به هر حال آنچه که ما در حال حاضر از معماری بومی این سرزمین به یاد داریم علی رقم کاستی هایش با طبیعت فرهنگ این مردمان نزدیک تر است. وجود دستگیره هایی برای دق الباب که یکی زنانه و دیگری مردانه در واقع ابتدایی ترین وسیله شناسایی در زمان خود شناخته شده است. دالانهایی که در ورودی را به حیاط می رساند زمانی مناسب را در اختيار اهل خانه می گذارد تا تازه وارد را به حریم خصوصیشان بپذیرند یا خیر. وجود سردابه ها نوید سپری کردن تابستانی داغ برای اهل خانه است و سکوها با آن تزئینات آبی رنگشان به هر رهگذر خسته ای نفس تازه می بخشد. فرهنگ و معماری دو پدیده رهگذر خسته ای نفس تازه می بخشد. فرهنگ و معماری دو پدیده در هم تنیده اند. گسست آنها هر دو را از هویت واقعیشان جدا می کند.

معصومه رحیمی امین - آراد اسکندری

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی