... بساط بزم می آراید و رامشگران ماه پیکر در حضور شاه به سازندگی مشغول می شوند. این حال سخت پسند خاطر خسروانه می افتد. انگشتری به ماه نسا خانم مرحمت میکند و انعام شایانی در حق استادان نوازندگان مبذول داشته ...
... بر روی سکو زنان نوازنده ی چنگ قرار دارند که بعضی کف میزنند و میرقصند.
ساسان سپنتا در توضیح این تصویر میگوید : خوانندگان زن همزمان با آنان رامشگران برای حفظ وزن موسیقی دست میزنند و پشت آنان رده ای از ...
... همه جا جشن بود و میگساری و طرب :
به يك هفته مرغان و ماهی نخفت
نیامد سر يك تن اندر نهفت
وزین باغ گشت ازکران تاکران
ز شادی و آواز رامشگران
7- پیشکش به داماد:
چون کیکاووس می فهمد که سیاوش دختر ...
... مرا حمایت کنی، پهلوانان ایران را به زانو در خواهم آورد. افراسیاب با پوزخند گفت که رامشگر باید رامشگری کند و حق دخالت در موضوعی که به مردان ارتباط دارد، ندارد. بدو گفت بنشین و خاموش باش چو رامشگران جام ...
که ایران چو باغی ست خرم بهار شکفته همیشه گل کامکار همه بوم و بر باغ آباد بود دل مردم از خرمی شاد بود بشد چهارشنبه هم از بامداد بدان باغ كامروز باشیم شاد زمین باغ گشت از کران تا کران ز شادی و آواز آرامشگران ...
... نقره مانند تنگ زراندود با نقش رامشگران، جام های نقره با نقش پادشاهان در حال شکار و نقوش نوازندگان با سازهای رایج آن روزگار مانند سرنا، بربط، قاشقك و ارغنون و جام نقره ای با روکش طلا دارای نقوش برجسته مختلف ...
... / ز هرجاي رامشگران خواستند (ج1، ص257) بیت ششم نیز از روی بیتهای زیر سروده شده است: بروبوم ما بر تو فرخنده باد/ دل و چشم بدخواه تو كَنده باد (ج4، ص243) رَوِشْنِ جهان بر تو فرخنده باد/ دل و جانِ بدخواه ...
... پس از مرگ او دوباره استعمال اين مواد رواج يافت. رامشگران و نغمهپردازان با اينكه هنر رامشگري و نغمهسرايي در ادوار اوليه حكومت صفوي خصوصاً ايام سلطنت شاهطهماسب اول از رونق افتاده بود ازآن ببعد تحولي ...
... است.
نشسته به هر جای رامشگران گلاب و می و مُشک با زعفران
رنگ و روی زرد و غمین به زعفران تشبیه شده، با دو بیت در داستان کاموس کشانی (1753/3) و داستان کین سیاوَخش (322/2) ...
... اتـّفاق آشنایی بین افراد و شخصیت های والا مقام و ... بر پا می گشت و در کنار بزم میگساری نیز رامشگران به رامش پرداخته و و مطربان و نوازندگان با نوای بربط و چنگ بزم شراب را با نشاط می نمودند. به نظر می آید ...
... قانون نیک ندارند در کار خودشان شریک
یکی مرد نامی ز جنگآوران دگر در سخن پیر رامشگران
یکی سرکشان را کشیده به بند دگر داده بر مردم اندرز و پند
از او چون وطن از سخن زنده گشت «زمین ...
... روز نو خواندند سر سال نو هرمز فرودين بر آسوده از رنج تن، دل ز كين بزرگان بشادى بياراستند مى و جام و رامشگران خواستند چنين روز فرخ ازان روزگار بمانده ازان خسروان يادگار ...
... آنکه، آنچه روبروی این مرد است «خوان»[3] است که ایرانیان روی آن غذا و شراب میخورده اند و نوشیدن نیز پس از صرف غذا بوده :
چونان خورده شد، خوان بیاراستند می رود و رامشگران خواستند فردوسی
و این بیتی ...
... آن برشده، فره و بخت اوی به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند سر سال نو هرمز فرودین [1] برآسوده از رنج، تن دل ز کین بزرگان به شادی بیاراستاند می و رود و رامشگران خواستند ...
... هزار و چهل مرد شمشیر به دست، هفتصد نفر بازدار (باز شکاری)، سیصد نفر سوار با پوز پلنگی های دهان به زنجیر و ... دوهزار نفر رامشگر به شکار می رفت. پس اندر ز رامشگران دو هزار همه ساخته رود روز شکار“ ...
... سرانجام شناخته شدن بهرام و برقرارى آشتى و صلح درميان دوكشور، خراج بخشيدن بهرام بردهقانان ايرانى نمودارى از طبع بخشندهى اوست و خواندن رامشگران و لوريان از هند، جلوهاى از روح شادى پرست وى، بهرام براى آرايش ...
... است و فردوسی با چنان استادیی به وصف آنها میپردازد که از میان رویههای شاهنامه، آوای رامشگران را در بزم و جوش و خروش، و طبل و کوس را در رزم میشنویم. پس بر آنم که به اندازهی توان خویش و نه در خور بزرگی ...
... دست برادران، فریدون بی خبر از همه جا در انتظار بازگشت فرزند است، جشنی است با «می و رود و رامشگران». اما به جای شاهزاده سر او را برای پدر هدیه می آورند و شاه چنان بهت زده می شود که از اسب به خاک می افتد ...
... نشمری یكی بهره دانش ز پیغمبری... شبی خفته بد شاه نوشین روان خرد پیر و بیدار و دولت جوان چنان دید در خواب كز پیش تخت برستی یك خسروانی درخت شهنشاه را دل بیاراستی میو رود و رامشگران خواستی ابا آن بر آنگاه ...
... رامشگران ايران و روم به حوزه خلافت مسلمانان باز كردند و سازهايي چون چنگ و تنبور بين مسلمانات عرب رواج يافت. از معروف ترين چنگ نوازان عصر پيش از اسلام در ايران ابتدا به نام آزادوار چنگي كه از او با نام ...
... و فرمان داد تا بزم آراستند و رامشگران خواستند و با مهراب بشادي برخوان نشست. مهراب بر زال نظر کرد. جواني بلند بالا و برومند و دلاور ديد سرخ روي و سياه چشم و سپيدموي که هيبت بيل و زهره شير داشت. در او ...
... و میوه و رامشگران بودند و او با کنیزان می مینوشید . یکی از کنیزان جمشید را دید و گفت : نمیترسی به باغ نگاه میکنی ؟ دختر کورنگ شاه در باغ است . جمشید گفت : من یک گمراه بدبخت هستم که راهم را گم کرده ام و ...
... آنان به سد درهم رسید. بهرام روزی گروهی از مردم را دید که خوش گذرانی نمی کردند. گفت: مگر من شما را از پرهیز ِ خوشدلی و پایکوبی بازنداشتم؟ آن مردم در پیش او به خاک افتاده و گفتند: رامشگران خواستیم به زیاده ...
... برز و بالا و دانش و خرد ديد در شگفتي ماند و جهان آفرين را ستايش كرد و پسر را در كنار خود بر تخت نشاند و فرمود: به هر جاي جشني بياراستند مي و رود و رامشگران خواستند يكي سرو فرمود كاندر جهان كسي ...