با تشکر فراوان ازشما اگه رموز داستانی سه گانه عطار بطور وسیع تر مطالب بود عالی بود ولی در کل از تک تک شما سپاسگزارم چون احتیاج مبرم وبالفور به منبع فوق دارم با شرح وتوضیح الان پنج اثر مثل الهی نامه. اسرار ...
اگر شاهزادگان الاهی نامه را و آرزوهای هرکدام از ایشان را در نظر آوریم و پاسخی را که پدر به هرکدام از ایشان می دهد مورد تأمل قرار دهیم، در می یابیم که در این منظومه عطار همان پیام ژرف و شگرف را به اسلوبی ...
... هستم، در آن بنگرم و بیش از حد فریفته نشوم.
حکیمان رفتند و پس از ساعت ها مشورت و اندیشه، انگشتری ساختند و بر نگین آن نوشتند: «این نیز بگذرد.» .............. الهی نامه عطار نیشابوری - ساده نویسی : بهروز ...
مردی آزمند همه عمر شب و روز کار می کرد و بر مال و خواسته خود می افزود تا جایی رسید که او را سیصد هزار سکه طلا فراهم آمد. یکصد هزار در زیر زمین پنهان کرده یکصد هزار دیگر به نزد مردم شهر خود گذاشت و آسوده ...
... میدارم که نهانی او را انگشتری داده ام.
زنان چون این سخن از وی شنودند
همه پنهان ز هم شادی نمودند
نگه کردند در یکدیگر آنگاه
از آن سر کس نبود البته آگاه ................... الهی نامه عطار نیشابوری ...
شیخی صاحب اسرار شبانگاهی از خانه بیرون آمد تا از جایی تره ای برچیند و بخورد و از گرسنگی برهد.در راه ترسایی را دید بر اسبی راهوار نشسته و زین افزار زرین بسته و غلامان از پیش و پس او روانه بودند. شیخ چون ...
شقيق از این سخن سخت شرمگین شد و لرزید و از منبر به پایین آمد و گفت: حق با این جوان است.جوانی گرم رو آنجا حاضر بود و گفت: ای استاد، آنگاه که سفر می کردی، اگر تو را به یاری حق اعتماد بودی، به این یک درم ...
شیخ کورکانی در خانقاه خود گربه ای داشت که در دست و پای او غلافی از چرم بودند که هرگاه بیرون از خانه برود دست و پایش آلوده نشود. آن گربه در کنار شیخ و خان آزاد بود و حتی بر سر سجاده می خوابید و در مطبخ ...
می گویند دو تن به نام بلقيا و عفان پی انگشتری سلیمان می گشتند تا آنان نیز به ملک و سلطنت سلیمان برسند. شنیده بودند که آن انگشتری در میان هفت دریا در جزیره ای و بر غاری نهاده اند. روزی یک پری به صورت ماری ...
سلطان محمود با سپاهی گران از صحرایی می گذشت. درویشی را دید و سلام کرد. درویش علیک السلام گفت و بی اعتنا گذشت. سلطان به سرهنگان خود گفت: عجب گدای متکبری است. درویش در حال گفت: تو خود گدا هستی آن را بر دیگران ...
دیوانه ای شوریده جان را گلیمی بود و می فروخت. پیش گلیم فروشی برد. آن مرد گلیم را بدید و گفت: این گلیم بسیار درشت و خاردار چون تیغ خارپشت است. گفت و گفت تا آن گلیم به بهایی ارزان و مفت از دست دیوانه گرفت. ...
شیخ ابوبکر واسطی را زمانی راه به دیوانه خانه افتاد. دیوانه ای را دید که نعره میزد و دست بر دست میکوبید و رقص میکرد و شادی مینمود و سر می جنبانید. واسطی گفت: ای عزیز! پای در زنجیر این رقص و شادی از چیست؟ ...
روانشاد عطار نیشابوری در الهی نامه ی خود داستانی شگفت انگیز و پندآموز از زندگانی صالحانه ی یک زن را با گفتار بسیار شیوا و شیرین خود بشعر در آورده است که خوانش این داستان بسیار زیبا به هر انسان آزاده و ...
نيک مردي که في الجمله از درد دين بي بهره نبود، شبي عزم جزم کرد که تا صبح در مسجد محل به عبادت بگذراند. شب، تاريک بود و او مشغول نماز که صدايي برخاست. پيش خود فکر کرد که: «اين وقت شب، در اين تاريکي و خلوت، ...
... نهاده جام جم درپیش خورشید نگه می کرد سر هفت کشور وز آنجا شد به سیر هفت اختر نماندازنیک وبدچیزی نهانش که نه درجام جم میشد عیانش طلب بودش که جام جم ببیند همه عالم دمی درهم ببیند عطار الهی نامه، تصحیح ...
... 4- زاد العارفین 5- کنز السالکین 6- قلندرنامه 7- هفت حصار 8- رساله دل و جان 9- الهی نامه. 10- محبت نامه نمونهای از نثر مسجع خواجه در مناجات نامه: الهی به حرمت آن نام که تو خوانی ...
زندگی نامه و آثار
محمد فریدالدین عطار نیشابوری از بزرگان ادبیات فارسی در اواخر سده 6 و اوایل سده 7 هحری می باشد نام او «محمد»، لقبش «فرید الدین» و کنیهاش «ابوحامد» بود و در شعرهایش بیشتر عطار و گاهی ...
... هر دو در یک گز زمین افتاده ایم هر دو اندر یک کمین افتاده ایم هر دو از یک مرگ خیره می شویم هر دو با یک خاک تیره می شویم در همه نوعی چو با تو همدمم من چرا برخیزم از تو چه کمکم الهی نامه ...