شیخ ابوبکر واسطی را زمانی راه به دیوانه خانه افتاد. دیوانه ای را دید که نعره میزد و دست بر دست میکوبید و رقص میکرد و شادی مینمود و سر می جنبانید.
واسطی گفت: ای عزیز! پای در زنجیر این رقص و شادی از چیست؟
دیوانه پیش شیخ زبان گشاد و گفت: اگر پایم در زنجیر است، دلم آزاد و شاد است و همین که دلی گشاده دارم مرا وصل است و بس است.

طنز و رمز در الهی نامه عطار - بهروز ثروتیان

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی