شرفالدین مصلحبن عبداللهبن مشرف سعدی شیرازی از مشایخ و بزرگان عرفای قرن هفتم هجری است.
وی از جمله كسانی است كه صدای رسای وی به اقصي نقاط عالم رسیده و جهانیان با نام وی آشنایند، زیرا لحن شیوا و كلام رسا و معانی ژرف و نغز نهفته در آن، قلب هر خوانندهای را به خود معطوف میدارد و ناگزیر از تحسین میكند، چنانكه صاحب طرایق وی را اینگونه معرفی میكند:
سعدی به سبب مسافرتهای بسیار و مشاهده آرا، اقوال و زندگی ابناي گوناگون بشر دارای جهانبینی و تفكری خاص است.
شیخ اجل در آثار خویش كه بعد از این اسفار تدوین كرده، سعی نموده گستره تفكرش تمامی انسانها را در برگیرد و نه قشری خاص را.
سعدی را استاد اخلاق میدانند و حكمتی را كه وی بنیان نهاده حكمت خالده میخوانند، چرا كه وی با ترویج اخلاق در آن دوران كه در حمله خانمانسوز مغول و استیلای ایلخانیان نوعی انحطاط و گوشهگیری در جامعه حاكم بوده و عرفا به زهد و كنارهگیری از دنیا روی آورده بودند، اخلاق اجتماعی را مطرح میكند و در خلال آن با حسن سلوك مبانی عرفانی و عشق حضرت جانان را نمودار میكند.
وی كه حافظ، استاد سخنش میخواند با كلام آهنگین خویش میكوشد تراوشات فكری و روحانیاش را كه حاصل طیران مرغ جانش به بوستان ملكوت جانان است برای همنوعان خویش دامنی گل به ارمغان آورد و از اینروست كه بوستان و گلستان وی بر مذاق آزادگان عطر و بویی خوش دارد:
گل همین پنج روز و شش باشد
این گلستان همیشه خوش باشد
تفكر سعدی برخاسته از جهانبینی عمیق و توجه به مبانی دینی و تعالیم عرفانی است و از اینروست كه برگ درختان سبز را آیتی میداند از بیكران آیات حضرت جانان و از آن به معرفت كردگار خویش پی میبرد یا به جهت تفضلات نهفته حضرت دوست بر هر نفس آدمی، شكری لازم میداند.
اخلاقی كه سعدی مطرح میكند اخلاقی عرفانی است كه عموم مردم را دعوت میكند به این طرز نگاه و بینش و توجه به مبانی خاص جوانمردی و اخلاق اجتماعی ـ انسانی و از بدخلقی و كژ مداری باز میدارد و راستی را میستاید، برای مثال در باب دوم گلستان میفرماید:
مودت اهل صفا چه در روی و چه درقفا، نه چنان كز پیت عیب گیرند و پیشت میرند.
در برابر چو گوسپند سلیم
در قفا همچو گرگ مردم خوار
هركه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بیگمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
در اين بيت ها میبینیم که جناب سعدی چه زیبا اخلاق انسانی را با درونمایه عرفانی ممزوج و به زبان قلم جاری میسازد و با كلام وزین خویش بر این جذابیت میافزاید.
شیخ اجل تعلیم و تربیت را از اركان اصلی اخلاق نیك میداند و تربیت نیكو و پسندیده را مایه فلاح و رستگاری میشمارد كه این امر باید از دوران كودكی انسان صورت پذیرد و در جوانی ثمر بخشد، وی در باب هفتم گلستان در حكایتی میفرماید:
هر كه در خُردیش ادب نكنند
در بزرگی فلاح از او برخاست
چوب تر را چنان كه خواهی پیچ
نشود خشك جز به آتش راست
اما از ورای تمامی این تفكرات شیخ اجل عارفی است وارسته و عاشقی است به دوست پیوسته و آیینهای است بیزنگار كه دعوت میكند آدمیان را كه زنگار از دل خویش بشویند و صورت آیینه بگیرند:
سعدی حجاب نیست تو آیینه پاك دار
زنگار خورده چون بنماید جمال دوست
عرفان سعدی كه اخلاقیاتش از آن سرچشمه میگیرد بسیار ژرف و عمیق و صاف و بیپیرایه است و این بیپیرایگی را میتوان در كلام فصیح و بلیغ وی كه به دور از هر گونه تكلف و دشواری است مشاهده كرد و ژرفای معرفت وی چنان است كه اگر دنیا زیر و زبر شود دل وی محكم است به بند كمند بقای دوست.
سعدیا گر ببرد سیل فنا خانه عمر
دل قوی دار كه بنیاد بقا محكم از اوست
پانوشت:
1 ـ طرایق الحقایق محمد معصوم شیرازی با تصحیح محمدجعفر محجوب، جلد سوم، انتشارات سنایی، 1374.
امیر هاشمپور - روزنامه ی جامجم