دكتر منوچهر مرتضوی
سرزمین آذربایجان از روزگاردیرین دستخوش پیشآمدهای كمرشكن و آماج تیر حوادث بوده ولی هیچ یك از این پیش آمدها و حوادث به اندازه تغییر زبان ایرانی این سرزمین و غلبه بیگانگان بر زبان آذری تاثیرانگیز و پراهمیت نبوده است.
از مجموع تحقیقاتی كه تاكنون به عمل آمده این مساله به ثبوت رسیده است كه اگر امروز مردم آذربایجان به زبانی كه ممزوجی از زبان آذری و یك زبان بیگانه است سخن میگویند در روزگار گذشته، كه چندان از روزگار ما دور نیست، یعنی تا عهد صفویه به زبان آذری كه زبان صد درصد ایرانی بوده تكلم میكردهاند و بعد از این كه قالب زبان و جامعه گفتارشان تحت تاثیر عواملی كه بحث درباره آنها از حوصله این مقال بیرون است عوض شد، طرز فكر و تعبیر و روح و زبانشان همچنان ایرانی ماند و از تركیب استخوانبندی زبان بیگانه با مواد و روح زبان آذری زبانی خاص و ممتاز به وجود آمد كه اگر چه استخوانبندی تركی دارد ولی برای تركان به دشواری مفهوم است و از سوی دیگر، زبان آذری نیز محسوب نمیشود و به همین علت بهتر است آن را «زبان كنونی آذربایجان» بنامیم.
زبان آذری متروك شد ولی همچنان كه «آتشی كه نمیرد همیشه در دل» مردم آذربایجان فروزان است. آثار و طرز اندیشه و تعبیر ایرانی نیز از تار و پود زبان كنونی آذربایجان نمایان میباشد و اگر زبان كنونی آذربایجان را به منزله انسانی تصور كنیم، استخوان بندی و تركیب و شكل اعضایش تركی و رگ و پی و خون و گوشت و بالاتر از همه روحش ایرانی و آذری است. و اگر گل رفته و گلستان خراب شده است؛ بوی گل را از گلاب و بقایا و مواد زبان آذری و تعبیرات و اصطلاحات زیبا و طرز تلفظ آن زبان را (كه به غلط لهجه تركی میخوانند) در زبان كنونی میتوانیم بجوییم.
***
تحقیق در زمینه زبان دیرین آذربایجان و معرفی آثار و مواد زبان دیرین آذربایجان در زبان كنونی این سامان، علاوه بر این كه متضمن فواید ادبی و زبانشناسی است، از وظایف ملی محققان و پژوهندگان جوان به شمار میرود. كامل شدن تحقیقات در این زمینه و گردآمدن كلیه اسناد و مداركی كه موید و ثابت كننده سوابق زبان اصلی و دیرین آذربایجان و زمان تحقیقی یا تقریبی تحول قطعی زبان دیرین و به زبان كنونی آذربایجان باشد، و غلبه مواد لفظی و معنوی ایرانی را بر مواد تركی در زبان كنونی بنماید، تحولی را كه در عكس جهتی كه منجر به غلبهی زبان بیگانه بر زبان اصلی و ایرانی آذربایجان (زبان آذری) شد، یعنی در جهت ترویج و توسعهی زبان فارسی شروع شده تسریع خواهد كرد. طلیعهی این تحول به صورت رواج روزافزون زبان فارسی در آذربایجان و علاقهمندی جوانان این سامان به گردآوری مواد زبان دیرین آذربایجان در زبان كنونی آشكار شده است و به خصوص دانشكدهی ادبیات تبریز وظیفهی خود را از این لحاظ به نحو قابل تحسینی انجام داده و بسیاری از اسناد و مدارك مربوط به زبان دیرین آذربایجان در ضمن نشریات دانشگاه تبریز یا جداگانه نشر و معرفی و قسمتی از مواد ایرانی موجود در زبان كنونی آذربایجان جمعآوری شده است و امید میرود در آینده نیز گامهای بزرگی در این راه برداشته شود.
***
از مجموع تحقیقاتی كه تاكنون در مورد زبان آذربایجان (اعم از زبان دیرین یا زبان كنونی) به عمل آمده است نتایج زیر گرفته میشود:
1ـ مردم آذربایجان در گذشته به زبانی كه یكی از زبانهای ایرانی (یا لهجهای از لهجههای زبان ایرانی) بوده سخن میگفتهاند و ما این زبان را «زبان آذری» مینامیم.
2ـ زبان آذری مثل زبان كنونی آذربایجان و بیش از آن، دارای لهجههای مختلف و متعدد بوده است.
3ـ به شهادت جغرافینویسان و دانشمندانی چون یاقوت و مسعودی و ابنحوقل و مقدسی و ابنالندیم زبان دیرین مردم آذربایجان آذری یا پهلوی یا فارسی بوده است و از نوشتههای این دانشمندان برمیآید كه هر معنایی برای آذری قایل بشویم، در هر صورت جز شعبهای از شعب زبانهای ایرانی نبوده و نوشتههای حمدالله مستوفی (در نزهت القلوب) نیز، اگر چه یادی از چند قصبهی «ترك» یا «ممزوج» میكند، موید این است كه زبان عموم مردم آذربایجان پهلوی و ایرانی بوده است.
4ـ گویندگان آذربایجان مثل شاعران دیگر نقاط ایران به فارسی دری شعر میگفتهاند ولی گاهگاهی تفنن كرده، به زبان محلی و لهجه آذری شهر خود نیز شعر سرودهاند و این اشعار، كه نمونههای آن به لهجهی آذری تبریز و اردبیل و مراغه (احتمالا) در دست است، با صرفنظر از تحریفاتی كه به دست نساخ به عمل آمده و به فارسی دری نزدیكتر شدهاند، نمونه زبان آذری یا زبان دیرین آذربایجان به شمار میروند. به عنوان نمونهی اشعار آذری میتوان از غزل همام تبریزی و یازده بیتی از شیخصفیالدین و سه دو بیتی از اطرافیان شیخ و یك دو بیتی از ماما عصمت و یازده دو بیتی و سه غزل از كشفی و یك دو بیتی از یعقوب اردبیلی و یك دوبیتی از عبدالقادر مراغی یاد كرد.
5ـ چنان كه اشاره كردیم زبان دیرین مردم آذربایجان آذری، از شعب زبان ایرانی بوده و همان طور كه زبان كنونی آذربایجان دارای لهجههای متعدد است و زبان مردم تبریز یا زبان مردم اردبیل و مراغه از لحاظ طرز تلفظ و بعضی واژههای اختصاصی یا اصطلاحی تفاوتهایی دارد، زبان آذری نیز شعب متعدد داشته است و مردم شهرها و دههای آذربایجان به لهجههای گوناگون این زبان سخن میگفتهاند و به نظر میرسد. اختلافی كه بین لهجههای فرعی زبان كنونی آذربایجان وجود دارد معلول اختلافی باشد كه بین لهجههای زبان دیرین مردم نقاط مختلف این سامان وجود داشته.
6ـ تسلط قوم مغول و حكومت ایلخانان در آذربایجان، برخلاف تصور گروهی كه آن قوم را تغییر دهنده زبان ایرانی مردم آذربایجان و مروج زبان تركی میدانند موجب تغییر زبان آذربایجان نبوده است و منطقا نیز نمیبایست تسلط قوم مغول كه متكلم به زبان مغولی بودند موجب غلبه زبان دیگر (یعنی تركی) بشود. چنین به نظر میرسد كه تاثیر تسلط مغول از لحاظ زبان محدود به ورود مقداری لغات مغولی و اصطلاحات دیوانی، كه در كتابهای دورهی مغول و بعد از آن دیده میشود، بوده است و اگر تسلط مغول كمكی به غلبه و رواج زبان تركی كرده باشد جز این نخواهد بود كه مسلما تسلط قوم مغول كه از هر حیث به تركان نزدیكتر از ایرانیان بودند بر نفوذ تركان و اهمیت زبان آنان افزود و عوامل ایرانی را كه در برابر توسعه تدریجی زبان اقلیت نیرومند ترك در این سرزمین مقاومت میكردند، تضعیف كرد و به طور غیر مستقیم زمینه مساعد و مناسبی برای نفوذ و توسعه زبان بیگانه ایجاد كرد.
7ـ مقارن تشكیل سلسله صفویان، زبان تركی در آذربایجان جانشین زبان آذری شد و رسمیت زبان تركی در دربار صفویه و نفوذ و تقرب تركان در پیشگاه سلطان صفوی و عوامل دیگر موجب شد كه زبان ایرانی مردم این سامان جای خود را به زبان بیگانه تركی بسپارد.
8ـ اگر «اصطلاحات و عبارات اناث و اعیان و اجلاف تبریز» كه در چهارده فصل پایان رساله مولانا روحی انارجانی آمده مربوط به آغاز سده یازدهم هجری باشد، معلوم میشود كه تا زمان سلطان محمد خدابنده و حمزه میرزای صفوی هنوز كار زبان آذری یكسره نشده بود و اناث و اعیان و اجلاف تبریز به زبان آذری سخن میگفتند، ولی البته این رساله باید با دقت كامل مورد تحقیق قرار گیرد و از لحاظ «زبانشناسی» و «مقایسه با آثار دیگری از زبان آذری كه در دست است» و همچنین « از این لحاظ كه آیا در زمان تالیف رساله، مردم تبریز به همین زبان سخن میگفتهاند یا این كه این زبان مربوط به زمانهای گذشته است» بررسی شود.
9ـ اگر چه زبان آذربایجان عوض شده و در عهد سلاطین صفوی كه بانی وحدت سیاسی و مذهبی ایران بودند، آسیبی بزرگ به وحدت زبان ایران وارد آمد ولی زبان آذری یك باره و سراسر از بین نرفت. بلكه مواد لفظی و معنوی زبان دیرین آذربایجان در زبان كنونی باقی است و زمینه ایرانی زبان آذری در زبان كنونی آذربایجان كاملا جلوهگر می باشد.
10ـ در زبان كنونی آذربایجان واژههای آذری و فارسی (به طور كلی ایرانی) فراوان است وتقریبا همهی نامهای پیشهها و اصطلاحات كشاورزی و دامداری و خانهداری و صدی هشتاد اعلام جغرافیایی و اسامی امكنهی آذربایجان، ایرانی و فارسی میباشد و لغات تركی زبان آذربایجان بیش از سی درصد مجموع لغات این زبان را شامل نیست.
11ـ علاوه بر واژهها و اصطلاحات ایرانی (آذری و فارسی) كه در زبان كنونی آذربایجان وجود دارد بسیاری از تعبیرات و امثال مستعمل در زبان كنونی آذربایجان ترجمهی تعبیرات و امثال و تركیبات فارسی (به طور كلی ایران) میباشد.
12ـ چون اكثر مواد لفظی و معنوی زبان كنونی آذربایجان، ایرانی است و در حقیقت زبان كنونی آذربایجان از قالب تركی و مواد ایرانی (آذری، فارسی، عربی مستعمل در فارسی) و تركی (كه چنان كه گفتیم بیش از سی درصد مجموع مواد زبان را شامل نیست) تشكیل یافته است زبان فعلی آذربایجان با زبان تركی اصیل اختلافات فراوانی دارد تا جایی كه زبان آذربایجان برای تركان و زبان تركی برای مردم آذربایجان كاملا مفهوم نیست و بهتر است این زبان را زبان «آذری جدید» یا «تركی آذری» یا «زبان كنونی آذربایجان» بنامیم نه « زبان تركی» چنان كه به غلط مصطلح است.
13ـ علاوه بر مواد لفظی و معنوی ایرانی كه در زبان كنونی آذربایجان وجود دارد، و یادگار زبان دیرین این سرزمین و نمایندهی این حقیقت میباشد كه قالب و استخوانبندی زبان فعلی (قالب و استخوان بندی تركی) بر زبان اصلی و بومی مردم آذربایجان تحمیل شده است، هنوز گروهی از مردم آذربایجان به زبانهایی كه از شعب زبان ایرانی به شمار میروند سخن میگویند (زبان هرزنی و كرینگانی و خلخالی) ولی ذكر این نكته خالی از فایده نیست كه بعضی از زبان شناسان در این كه این لهجهها را بتوان از بقایای زبان آذری دانست تردید دارند.
***
چنان كه گفته شد در چند سال اخیر تحقیقات مفیدی درباره زبان آذربایجان (اعم از قدیم و جدید) شده است كه نتیجهی كلی از تحقیقات اجمالا ذكر شد.
تحقیقاتی كه تاكنون راجع به زبان آذربایجان شده پنج قسم است:
1ـ تحقیق زبانشناسی دربارهی زبان آذری قدیم.
2ـ تحقیقات كلی دربارهی تاریخچه و سوابق زبان قدیم آذربایجان.
3ـ تحقیقاتی كه دربارهی آثار باقیماندهی آذری قدیم به عمل آمده است.
4ـ تحقیق دربارهی لهجههای ایرانی كه امروز در آذربایجان وجود دارد.
5ـ تحقیق دربارهی مواد و آثار فارسی و آذری (به طور كلی ایرانی) در زبان كنونی آذربایجان.
مآخذی كه برای كسب اطلاعات مفصل از «زبان آذربایجان» میتوان به آنها رجوع كرد، تا جایی كه به نظر نگارنده رسیده و در نوشتن این مختصر از آنها استفاده شده، از این قرار است
1ـ الف: مقاله «زبان قدیم آذربایجان» از استاد هنینگ
The Anicent Language of Azerbaijan (Paper read before the philological Society on Dec. 4. 1953)
در Transactions of the Philological Socitey 1954, p. 158-17
2ـ الف: «زبان كنونی آذربایجان» تالیف دكتر ماهیار نوابی، از ص 28 تا 38 در این كتاب اختلاف تلفظ و تغییرات حروف و آواها در فارسی و آذربایجانی با یكدیگر سنجیده شده.
3ـ الف: رك فهرست مآخذی كه در پایان مقاله محققانهی «زبانها و لهجههای ایرانی» از دكتر احسان یارشاطر ذكر شده، مجلهی دانشكدهی ادبیات تهران، شماره 1 و 2 سال پنجم، ص 43 تا 46.
4ـ ب: «زبان تركی آذربایجان» از مرحوم عباس اقبال. مجلهی یادگار، سال 2 شماره 3 ص 9ـ1
5ـ ب: «زبان كنونی آذربایجان» تالیف دكتر ماهیار نوابی، مقدمه ص 3 تا 28.
6ـ ب: «آذری یا زبان باستان آذربایگان» تالیف مرحوم احمد كسروی. این رساله در سال 1309 و 1352 جداگانه و نیز در ضمن «كاروند كسروی» در سال 1352 به چاپ رسیده است.
7ـ ب: «فهلویات ماما عصمت و كشفی به زبان آذری» از ادیب طوسی، شمارهی سوم سال هشتم نشریهی دانشكده ادبیات تبریز، ص 241.
8ـ ب: G. Le strange, The Land or the Eastern Caliphate,
9ـ ب: «گویش آذری» پژوهشی از رحیم رضازاده ملك، انتشارات انجمن فرهنگ ایران باستان ـ 6، مقدمه.
10ـ ج: «آذری یا زبان باستان آذربایكان» تالیف مرحوم كسروی.
11ـ ج: «فهلویات ماما عصمت و كشفی به زبان آذری ـ اصطلاح راژی یا شهری» از ادیب طوسی، شماره سوم سال هشتم نشریه دانشكدهی ادبیات تبریز.
12ـ ج: «فهلویات مغربی تبریزی»، از ادیب طوسی، شماره دوم سال هشتم نشریهی دانشكده ادبیات تبریز.
13ـ ج: « فهلویات زبان آذری در قرن هشتم و نهم» از ادیب طوسی، شمارهی چهارم سال هفتم نشریهی دانشكده ادبیات تبریز.
14ـ ج: « نمونهای از فهلویات قزوین و زنجان و تبریز (اصل و آوا نوشت و معنی غزلی ملمع از همام تبریزی با توضیحات لغوی) در قرن هفتم) از ادیب طوسی، شمارهی سوم سال هفتم نشریهی دانشكده ادبیات تبریز.
15ـ ج: «زبان مردم تبریز در پایان سدهی دهم و آغاز سدهی یازدهم هجری»، دكتر نوابی، شماره سوم و چهار سال نهم نشریهی دانشكدهی ادبیات تبریز.
16ـ ج: «رسالهی روحی انارجانی»، سعید نفیسی، «فرهنگ ایران زمین» جلد دوم دفتر چهارم، ص 372 ـ 329
17ـ ج: «سندی در باب زبان آذری» از مرحوم عباس اقبال، مجلهی یادگار سال 2 شماره 3 ، ص 50 ـ 43
18ـ ج: «یك سند تاریخی از گویش آذری تبریز» از محمد مقدم، ایران كوده، شمارهی 10.
19ـ ج: «گویش آذری» (متن و ترجمه و واژهنامه رسالهی روحی انارجانی) پژوهشی از رحیم رضازاده ملك، از انتشارات انجمن فرهنگ ایران باستان ـ 6، مقدمه و متن.
20ـ ج: ایضا برای رسالهی مولانا روحی انارجانی رجوع شود به: مقالهی «زبان قدیم آذربایجان» از استاد هنینگ، ص 157، شمارهی 2 و ص 176 شمارهی 50.
21ـ ج: «آثار موجود از زبان آذری» از ادیب طوسی (شامل توضیحات كلی و طبقهبندی آثار موجود از زبان آذری و فهرست واژههای باقیمانده از آن زبان)، شمارهی 4 سال نهم نشریهی دانشكده ادبیات تبریز.
22ـ د: «آذری یا زبان باستان آذربایگان» كسروی.
23ـ د: «نكتهای چند از زبان هرزنی» از منوچهر مرتضوی، شماره سوم دوره ششم نشریه دانشكده ادبیات تبریز.
24ـ د: « تاتی و هرزنی» تالیف عبدالعلی كارنگ، تبریز 1333.
25ـ د: «گویش كرینگان» تالیف یحیی ذكاء، 1332.
26ـ د: «گویش گلین قیه» توسط یحیی ذكاء، فرهنگ ایران زمین 1336 دفتر اول.
27ـ د: مقالهی « زبان قدیم آذربایجان» از استاد هنینگ كه ذكر آن گذشت به خصوص از صفحه 165 به بعد.
28ـ د: «زبانها و لهجههای ایران» توسط دكتر احسان یارشاطر، شماره 1 و 2 سال پنجم مجلهی دانشكدهی ادبیات تهران، صفحات 35 و 36 و 37 . 43.
29ـ د: «فعل در زبان هرزنی» از منوچهر مرتضوی، شماره زمستان سال 1341 و شمارهی بهار سال 1342 نشریهی دانشكدهی ادبیات تبریز.
30ـ ﻫ : « نمونهای چند از لغت آذری» از ادیب طوسی در دو قسمت:
الف ـ اسامی قری و شهرها و امكنه، شمارهی 4 سال هشتم و شمارههای 2 و 3 سال نهم نشریهی دانشكدهی ادبیات تبریز.
ب ـ كلماتی كه در زبان فعلی آذربایجان موجود است، شمارههای 3 و 4 سال نهم نشریهی دانشكدهی ادبیات تبریز.
31ـ ﻫ : «زبان كنونی آذربایجان» تالیف دكتر ماهیار نوابی.
32ـ ﻫ : «تعبیرات و اصطلاحات و امثال مشترك فارسی و آذربایجانی» از هوشنگ ارژنگی، نشریه دانشكده ادبیات تبریز: شمارههای 1 و 2 سال نهم و شماره 1 سال دهم نشریه.
33ـ ﻫ : «تعبیرات و اصطلاحات و امثال مشترك فارسی و آذربایجان» از رفیعه قنادیان، نشریهی دانشكدهی ادبیات تبریز، شمارهی تابستان سال 1342.
***
چنان كه گذشت زبان كنونی آذربایجان زبانی خاص و ممتاز است كه از تركیب قالب و استخوان بندی زبان تركی با مواد لفظی و معنوی و روح زبان دیرین ایرانی آذربایجان به وجود آمده است و به طور كلی از سه جنبه قابل مطالعه است:
1ـ از لحاظ «فونتیك» یا طرز تلفظ. طرز تلفظ زبان كنونی آذربایجان ممزوجی از طرز تلفظ آذری قدیم و تركی و فارسی میباشد و هر سه زبان در طرز تلفظ زبان كنونی تاثیر «فونتیك» داشتهاند. تاثیر زبان فارسی اختصاصی به زبان مردم آذربایجان ندارد و زبان فارسی دری كه زبان ادبی و كتابتی سرتاسر ایران (و از جمله آذربایجان چه در ادوار قدیم و چه در دوره رواج زبان فعلی) به شمار میرود، چه از لحاظ طرز تلفظ و چه از لحاظ مواد در كلیه لهجههایی كه زبانزد مردم نقاط مختلف ایران است. كمابیش تاثیر داشته و این تاثیر در زبان طبقه فاضله و با سواد آذربایجان كه با زبان فارسی سروكار مداوم دارند بیشتر محسوس است.
2ـ از لحاظ صرف و نحو یا استخوانبندی زبان. علت این كه زبان كنونی آذربایجان را، با وجود غلبهی مواد ایرانی بر مواد تركی در آن زبان. زبان تركی مینامند مربوط به همین قسمت یعنی داشتن صرف و نحو و استخوانبندی زبان تركی است.
3ـ از لحاظ مواد تشكیلدهندهی لفظی و معنوی زبان. از این لحاظ غلبه با مواد ایرانی (اعم از آذری و فارسی) است. برای مواد لفظی ایرانی كه در زبان كنونی آذربایجان وجود دارد باید به منابع و مآخذ مربوط به زبان آذربایجان. كه در بالا داده شده، رجوع شود.
از بین عناصر و مواد تشكیل دهنده هر زبان مواد و عناصر معنوی آن دارای اهمیتی خاص است. هر قومی طرز تعبیر و تشبیه و تمثیل خاصی دارد و همین طرز خاص تعبیر و تشبیه و تمثیل است كه از آن به « روح زبان» تعبیر میكنیم. روح زبان را به طور كلی میتوان در طرز «تعبیر و تشبیه و تمثیل» یا در تشبیهات و استعارات عام (منظور تشبیهات و استعاراتی است كه جنبه ادبی و ابداعی نداشته زبانزد عموم اهل زبان است) و تعبیرات و اصطلاحات و امثال خلاصه كرد.
علت این كه فراگرفتن قواعد صرفی و نحوی و لغات و مواد ظاهر یك زبان كافی برای تكلم فصیح و صحیح به آن زبان نمیباشد همین موضوع (ناآشنایی متكلم به روح زبان) است و اگر كسی به روح یك زبان یعنی طرز تعبیر و تشبیه و تمثیل آن زبان آشنا نباشد تكلم او بدان زبان خالی از تصنع نخواهد بود و گفتار او لطافت و رنگ طبیعی نخواهد داشت.
مردم ایران كه در نقاط مختلف این سرزمین پهناور زندگی میكنند و به لهجههای گوناگون زبان ایرانی سخن میگویند، صرفنظر از طرز خاص تلفظ و مصطلحات و تعبیرات مختص به خود دارای طرز تعبیر واحدی هستند و این وحدت طرز تعبیر معلول سه علت است:
نخست ـ این كه لهجههای مختلف ایرانی از آبشخور واحدی سیراب شدهاند و طبعا طرز تعبیر مشترك ایرانی كمابیش در همه آنها جاری میباشد.
دوم ـ به سبب تاثیر و ورود تعبیراتی و اصطلاحات لهجههای مختلف در یكدیگر.
سوم ـ از لحاظ تاثیر دامنهدار زبان دری (فارسی) در لهجههای گوناگون ایرانی، و همین تاثیر روزافزون است كه روز به روز از تعدد و امتیاز لهجههای میكاهد و لهجههای مردم ایران را به هم نزدیك میكند.
پس زبان مردم نقاط مختلف ایران با وجود اختلافاتی كه لازمه طبیعی لهجههای گوناگون است، دارای زمینه و رنگ واحد ایرانی میباشد و همین زمینه و رنگ ایرانی است كه به وضوح در زبان كنونی آذربایجان نیز جلوهگر است و روشنتر از هر دلیلی ریشه و بن و اصل ایرانی زبان آذربایجان را نمایان میسازد.
طرز تعبیر مشترك آذربایجانی و فارسی یا تعبیرات و اصطلاحات و امثال مشترك فارسی و آذربایجانی، آیینهای است كه از پیوستگی و وحدت زمینه زبان مردم آذربایجان با زبان دیگر نقاط ایران حكایت میكند و نماینده این حقیقت است كه مردم آذربایجان همان گونه میاندیشند و تعبیر میكنند و مثل میآورند كه مردم دیگر نقاط ایران. به عبارت روشنتر مردم آذربایجان نیز مثل مردم تهران و شیراز و خراسان گاهگاهی «سری به خانهی هم میزنند» و از «پیچیدگی كردن» خوششان نمیآید و «دست باز» را كنایه از «جود» میگیرند و «سوگند» را «میدهند» و «میخورند» و اگر كینهای در دل داشته باشند بالاخره «زهر خود را میریزند» و هر گاه سه گله داشته باشند «سرگلایه را باز میكنند» و كسی را كه گرسنه طبع است و آز جبلی و پایانناپذیر دارد با وصف «گرسنه چشم» توصیف میكنند و بین «غوره فشاری و آب غوره گرفتن» و «گریستن» رابطه تشبیهی قایلند و شعبده بازی را «چشمبندی» میخوانند و كسی را كه بدون داشتن استعداد فطری درصدد تقلید از بالاتر و بهتر از خود است و در نتیجه روش خود را نیز فراموش میكند به «كلاغی كه میخواهد روش كبك را یاد بگیرد و در نتیجه روش خود را فراموش میكند» تشبیه میكنند و اگر فارسی زبانان «از گل بالاتر نمیگویند» آنان نیز «از گل سنگینتر نمیگویند» و اگر آزمندان و بخیلان فارسی زبان «از آب كره میگیرند» آنان نیز « از آب سیاه سرشیر میگیرند» و «اشتهای ایشان نیز كور میشود» و از مردم «دو رو» بیزارند و مثل مردم دیگر نقاط ایران « مار را به دست دیگران (سید احمد) میگیرند» و چون عازم پیدا كردن جایی كه قبلا بدان جا نرفتهاند و آنجا را نمیشناسند باشند «سراغ میگیرند» و هم چنان كه مردم سرتاسر ایران «عرقچین» به سر میگذارند و با «عرقچین» عرق خود را خشك میكنند، آنان نیز « عرق را میچینند». همچنین تصورات و تعبیرات خرافی ایشان ( یعنی مردم آذربایجان) نیز با مردم سرزمینهای دیگر ایران یكی است و از صدا كردن آب، آمدن مهمان را استنباط میكنند و آب را دلیل روشنایی و شادمانی میدانند و از چشم زدن میترسند و از شور چشمی و تنگ چشمی متنفرند و اگر كف دستشان بخارد به فكر پول میافتند و بالاخره مثل مردم سرتاسر ایـران آرزومندند كه دشمنان ایـران «آروزیشان را به گور ببرند.»
دكتر منوچهر مرتضوی، استاد و رییس پیشین دانشكده ادبیات و دانشگاه تبریز