زادگاه عطار نیشابوری و شفیعی کدکنی
شهر سرسبز و کوهپایهای کدکن در ۱۴۰ کیلومتری جنوب غربی مشهد و تقریبا در مرکز استان خراسان رضوی ( حدفاصل چهار شهر مهم مشهد و نیشابور در شمال غربی و شمال و تربت حیدریه و کاشمر در جنوب غربی و جنوب شرقی آن ) واقع شده و سال ها مرکز دهستان کدکن و جلگه رخ با بیش از ۱۲۰ پارچه آبادی بوده است . شهر بر دامنه کوهپایه ای وابسته به رشته کوهی قرار دارد که در جنوب آن قرار گرفته و آن را از جلگه های وابسته به تربت حیدریه و کاشمر جدا می سازد . این رشته کوه در کدکن و شاید به خاطر اینکه دره های آن دیرزمانی از سال پوشیده از برفاند " سپیدر " نام دارد و قله معروف ملکوه ( ملکان ) با ۳۰۱۳ متر ارتفاع یکی از بلندی های آن است .
متاسفانه در مورد گذشته کدکن و جلگه رخ که روزگاری ربعی از ربع های نیشابور و یکی از ولایات دوازده گانه آن به شمار می آمده است ، هنوز پژوهش چندانی صورت نگرفته و اطلاع دقیقی در دست نیست . برکناری نسبی از راه های اصلی ارتباطی خراسان بزرگ ، بی توجهی مورخان و نویسندگان به زندگی مردم و کم توجهی مسوولان سیاسی باعث شده که این شهر از حداقل امکانات برخوردار بوده و باشد . آنچه مسلم است این است که کدکن یکی از قدیمی ترین محل های مسکونی ایران زمین بوده است . افزون بر سفالینه های بسیاری که در خود کدکن و زروند پیدا شده و البته بیشتر متعلق به دوران بعد از اسلام است . اشاره استاد شفیعی کدکنی در مقدمه " مختارنامه " به کشف ستودان زرتشتی نشان از آن دارد که این منطقه در سده های پیش از اسلام از آبادی برخوردار بوده است . مهم ترین انگیزه تجمع مردم در اینجا وضع اقلیمی مساعد و برخورداری از آب و هوای معتدل کوهستانی ، آب فراوان کوه های جنوب آن و دره سپیدر و خاک حاصلخیز بود که در خود کدکن و یا در مناطق ییلاقی وابسته به آن همانند زروند ، گلهو ، خوش هوا ، کاه سرا ، براق ، کاریز نو و حصارک و ... وجود داشت . این امر مردمان این ناحیه را به کشاورزی و زراعت و دامپروی وابسته به آن سوق داده که گاه ویژگی های منحصر به فرد و شایسته مطالعه ای را پدید آورده است . وجود گونه های مختلف درختان و پرورش هکتار ها باغ و وجود ده ها رشته قنات نیز بیانگر ریشه داری و کهنسالی زندگی یکجانشینی در این شهر است . در سال های دهه سوم پس از هجرت پیامبر اسلام این سرزمین به همراه سایر سرزمین های دیگر خراسان به دست حاکمان مسلمان افتاد و مردم آن اندک اندک به اسلام گرویدند . در سده های بعد از نام افرادی که از این دیار به مناصب اداری و علمی رسیده اند می توان تا اندازه ای به تاریخ و میزان توانایی های این شهر پی برد . چنین گمان می رود در سده های پیش از اسلام ، زروند ( زادگاه عطار ) که منطقه ای هموارتر است ، محل سکونت همه یا بخشی از مردم بوده و کدکن بیشتر حالت باغ و مزرعه ییلاقی داشته است ، اما بعد ها و به ویژه از دوره ورود ترک های آسیای میانه به ایران ( قرون سوم و چهارم هجری به بعد ) که آشفتگی و حمله و گریز ها افزایش یافته مردم زروند یا روستا های اطراف به سمت کوه کوچیده و در اطراف نهر اصلی آبی که به سوی باغ ها و مزارع خود برده بودند ، مسکن گزیدند . آبادی زروند هم دست کم تا آغاز سده هفتم هجری و دوران حمله مغول ادامه داشت و دلیل آن هم زادن عطار به زروند است و نه کدکن . همان طور که گفته آمد ، به واسطه کمبود اطلاعات و شواهد ، پسوند " کدکنی " به دنبال نام افراد برخاسته از اینجا ، مهم ترین شاهدی است که هم بر زندگی در این منطقه روشنی می افکند و هم از استعداد های بی شماری خبر می دهد که یا امکان شکوفا شدن پیدا نکردند و یا تاریخ بر نام آنان غبار فراموشی افشانده است . با این همه یاد نام این افراد مغتنم است . در دوره سلجوقیان کریم الشرق کدکنی به سپه سالاری سپاه و حکومت نیشابور رسید و فرزندش تاج الدین علی وزارت غیاث الدین پیرشاه خوارزمشاهی را یافت . نورالدین منشی کدکنی که نواده کریم الشرق و فرزند تاج الدین علی بوده است ، خود به مقام منشی گری سلطان جلال الدین خوارزمشاه رسید . از اثری که از او در دست داریم معلوم می شود که در سال های پس از ۶۱۶ ق فوت کرده است . خوشبختانه در مجموعه نامه هایی که وی نگاشته و اینک با نام " وسائل الرسائل و دلائل الفضائل " به چاپ رسیده ، اشاره هایی ارزشمند به کدکن شده است . از آنجا که او هم عصر با عطار است و نامه های او در زمان یورش مغولان نگاشته شده ، اثر او برای تاریخ و ادب ایران بسیارگرانبهاست و به گفته مقدمه نویس کتاب ، منشأت او یکی از کتب عمده نثر فنی در ادب ترسل است . از نامه های او چنین برمی آید که با وجود مشغله دولتی و حضور در بسیاری از سفر ها و لشکرکشی های پادشاه متبوع خود به طور مرتب با کدکن در ارتباط بوده است . او در جایی پس از اشاره به این نکته که با لطف پادشاه و حکومت ، خراسان از امنیت برخوردار شده است ، می نویسد : بنده که در زمره مخلصان و هواداران پادشاه و مورد حمایت ایشان هستم ، از آن بارگاه توقع توجهی بیشتر به خود و برادرانم ، ابوبکر و عمر که در کدکن رخ ساکن هستند ، دارم . از برخی نامه های او برمی آید که برخی از آنها را دورانی که از کار برکنار و شاید در خود کدکن ساکن بوده نگاشته است . او در نامه ای که ظاهرا به حاکم نیشابور نگاشته است - چون به این امر که کدکن از مضافات ولایت حاکم مزبور است اشاره دارد - از تنگنا هایی که بر زندگی مردم و منطقه حاکم است و از املاکی که خود در دوغ آباد محولات خریده یاد کرده و در پایان از آن حاکم می خواهد همان طور که حکومت مرکزی با کوشش وی از خراج کدکن درگذشته ، او نیز حکم معافیت را امضا کند . اما از همه مهمتر نامه ای است به عربی که وی در توضیحی که بعد ها بر آغاز آن افزوده به صراحت می نویسد . بر اثر این نامه پادشاه از گرفتن مالیاتی که بر عهده محل تولد بنده ، یعنی کدکن رخ بود ، چشم پوشید . او در نامه استدلال هایی کرده که خلاصه آن چنین است : کدکن که یکی از نواحی نیشابور و با این اسم از دیگر روستا ها متمایز و بی نیاز از معرفی و نزد دور و نزدیک شناخته شده ، محل سکونت بنده و خانواده ام است .
این ده در گذشته آبادان و دارای جوی های روان و درختان پرشاخ و برگ و میوه و هوایی پرباران و چراگاه ها و مزارع سرسبز و پر محصول بوده و همواره مقدار معینی مال و خراج از سوی حکومت بر آن قرار می گرفته است ، اما اکنون در گرداب فتنه ها فرو رفته ، نه از آسمان آبی می بارد و نه از زمین گیاهی می روید . دیگدان ها خاموش و حتی موش ها گریخته اند . ارکان شهر فرو ریخته و ساکنان به جز اندکی از مومنان همه عرصه شمشیر واقع شده اند . امید است پادشاه برای سبک کردن این رنج مردم با صدور فرمان ملوکانه به مستوفیان دستور دهند که این مالیات بخشوده گردد . این کار لطفی فراموش نشدنی و صدقه جاریه ای برای آن دولت همیشه پیروز خواهد بود . از این نامه های او به نکته هایی می رسیم که خلاصه آن چنین است : ۱) وجود افرادی که از اسامی آنها می توان به سنی بودن آنها پی برد . ۲) آبادانی تا حدود حمله مغول ؛ این آبادانی گاه دستخوش خشکسالی می شده است . ۳) اقتصاد زراعی و خرده مالکی . 4) آغاز آشفتگی ها از جانب گروه های آشوب طلب و جنگجو در آستانه حمله مغول و در زمان آنان .
بسیار کم احتمال می رود که خود کدکن در دوران مغول دچار حمله مستقیم شده باشد . چه بسا این شهر حتی به واسطه دوری نسبی از نیشابور افرادی را که حداقل خویشاوندی داشته اند ، از حمله مغول در امان داشته باشد . از دوره ایلخانان به بعد البته ، آشفتگی سراسر ایران و از جمله این شهر خراسان را تهدید می کرد ، اما از رونق یافتن مسجد و مزاری که اینک برپاست و برخی از قسمت های آن متعلق به دوران سلجوقیان و خوارزمشاهیان است می توان حدس زد که کدکن تا دوره تیموریان رشد خوبی داشته است . برابر پژوهش هایی که بر اساس ابنیه و سنگ نوشته های به دست آمده از این مکان صورت یافته ، این مسجد و آرامگاه برای چند سده مکان درس و گوشه نشینی گروهی از مردم این سامان بوده که به صوفیان سلسله خلوی کبروی گرایش داشته اند که خود یکی از تاثیر گذار ترین فرق صوفیه ایران و جهان اسلام به شمار می رفته است . از سنگ نوشته ها می توان به مسائل دیگری مانند چگونگی تسلط تدریجی و کامل تشیع بر این منطقه نیز پی برد . در کتاب های معتبر دوره صفویه به نام شخصیتی از کدکن برمی خوریم که خواجه محمد شفیع نام داشته و نام خانوادگی استاد شفیعی نیز به وی می رسد . او به واسطه رسیدن به مقامات دولتی به میرزای عالمیان مشهور گشت . به گفته اسکندربیگ منشی مورخ دربار شاه عباس صفوی ، خواجه محمد از شیخ زاده های کدکن بود و در دوره همین شاه برای سال ها از وزیران ممالک خاصه وی در گیلان و خراسان و مازندران به شمار می رفت . او این مناطق را مستقیم و یا از طریق کارگزارانی که انتخاب می کرد اداره می نمود و سرانجام در اثر اختلاف با حاکم مشهد از کار کناره گرفت و در سال ۱۰۱۸ فوت و به احتمال زیاد در حرم رضوی به خاک سپرده شد . از دوره صفویه به بعد به همان دلایلی که در ابتدای نوشته آمد ، اطلاع چندانی از کدکن در دست نیست و باید در جست و جوی اسناد بسیاری بود که در دست افراد پراکنده است . دوست و همکار عزیزم آقای رضا نقدی پژوهشگر بنیاد پژوهش های اسلامی همت گماشته و تعداد قابل توجهی از آنها را گردآوری کرده که شامل اسناد خرید و فروش زمین ، ازدواج و موقوفه و ... می شود . اگر روزی این اسناد تکمیل شود ، بخش زیادی از گذشته سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی کدکن را روشن و بازسازی خواهد کرد . به عنوان نمونه بنده با مطالعه تعدادی از اسنادی که ایشان در سال ۱۳۷۴ در اختیارم نهادند به چگونگی جدا شدن کدکن از نیشابور ( در آغاز سده سیزدهم هجری قمری ) و پیوستن آن به تربت حیدریه پی بردم . این اسناد به خوبی نشان می داد که اسحاق خان قرایی پس از قدرت یافتن و گسترش دادن تربت ، دست به تصرف و یا خریداری مناطق اطراف تا کدکن زده است . بدین گونه کدکن با تمام پیوند های نزدیکی که با نیشابور داشت ، به تربت پیوست و همین مبنای تقسیم بندی های سیاسی کشور در دوران های پس از آن شد . بی گمان این منطقه همان طور که استاد شفیعی در شعر " برج پیر " سروده ، هم در دوره های مغولان و هم پس از آن از تاخت و تاز هایی همچون یورش های ازبکان برکنار نبوده است . آنچه باید از آن به اشاره گذشت این است که کدکن در گذشته به خاطر برخورداری از آب و هوای سالم و شرایط نسبتا مطلوب زندگی ، مکانی برای جذب مهاجران و از جمله سادات بوده است که اکنون با القابی چون موسوی ، علایی ، عادلی ، کلالی ، غیاثی ، قوامی ، حسینیان ، رضاییان و جوادی نامبردار شده اند . متاسفانه با ورود مظاهر تمدن غربی و افزایش زرق و برق زندگی شهری از سویی و بی توجهی دولتمردان وقت به زندگی روستایی و خشکسالی از سوی دیگر ، بسیاری از افراد خاندان های اصیل و استخوان دار از این منطقه به شهر کوچیدند و این موجب شد تا کدکن از بسیاری از روستا هایی که در برابر آن هیچ آوازه ای نداشتند پس افتد و برای مدتی نه تنها پیشرفت که حتی پسرفت هم داشته باشد . با این حال در سده اخیر تنی چند نام کدکن را بلند آوازه ساختند که از آن جمله اند :
۱) فخر کدکنی : شاعر در گذشته در اوائل مشروطه . ۲) شیخ هادی کدکنی : از زهاد و استادان فلسفه و منطق حوزه علمیه مشهد ( درگذشت ۱۳۵۳ش ) و استاد بزرگانی همچون پروفسور جواد فلاطوری در فلسفه . ۳) شیخ محمد کدکنی از اساتید و مربیان ادیب دوم نیشابوری - که خود از مهم ترین ادبای روزگار شد . ۴) مرحوم حاجی شریعت که در عرصه فقه و سایر علوم اسلامی استاد افرادی مثل مرحوم شیخ هادی کدکنی و آیت الله سید حبیب حسینیان بوده اند . ۴) آیت الله سیدحبیب حسینیان که از فقهای این دوران به شمار می رفت و آثاری در این زمینه دارد . ایشان در دوران حکومت دیکتاتوری صدام در عراق به شهادت رسید . ۵) استاد سید محمد عبداللهیان ( پسرخاله و همدرس دکتر شفیعی ) که شمع وجودش را وقف تربیت و شکل گیری نظام آموزشی کدکن کرد و قشر کنونی فرهنگیان کدکن بسیار به او مدیون و از او سپاسگزارند . خداوند عمرش را دراز فرماید . 6) استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی : استاد مسلم عرصه ادبیات در ایران و جهان
خودبسندگی اقتصادی و زلال بودن آب و آسمان و سر سبزی این شهر سبب شد تا از همان ابتدا بزرگانی که از آن دارای آوازه شده اند ، از ویژگی هایی همچون مناعت طبع و بلندنظری و استقلال فکری و روحی برخوردار باشند و با زندگی ساده و سالم خود برای رسیدن به قله های معرفت بکوشند . بی گمان از این میان دکتر شفیعی گوی سبقت را از همگنان ربوده و جایگاهش دست نیافتنی است . پس کدکن اینک بر داشتن چنین فرزندی که تا پای جان او را دوست دارد بر خود می بالد . استاد نیز همواره آشکارا یا به اشاره دلبستگی خود را با سرودن اشعاری در وصف آن و یا بهره گیری از اصطلاحات و واژه های رایج آنجا در پژوهش ها و سروده های خود و از همه مهمتر تمرکز روی مهم ترین شخصیت برخاسته از این سرزمین یعنی عطار نشان می دهد .
بن مایه : آفتاب