میرفندرسکی با وجود فضل و دانشی که او را بود، بسیار ساده می زیست. در کوي و برزن می ایستاد و بازي کودکان را می نگریست. با شاه عباس، شمه اي از اخلاق او بگفتند. شاه روزي به میر گفت: شنیده ام برخی دانشمندان، وقار و سنگینی خود را نگاه ندارند و در کوي و برزن به بازي کودکان سرگرم می شوند. میر گفت: بنده همیشه در آنجاها هستم و دانشمندي ندیده ام. شاه را فروتنیِ او در شگفت آورد.

فاطمه عسگری - طنزها و لطایف اخلاقی در ادب پارسی

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی