پس ار مرگ اردشیر و انتشار این خبر در اطراف و اکناف ایران بزرگان گفتند که تخت شاهی بیکار گردید و می باید شاهی نو بر تخت بنشیند. پسر جوان او بر تخت نشست. پس از آن از قیدافه سپاه رومی به طرف ایران راند و از پالونیه نیز لشگری به ایران حمله کرد. سرکرده آنها برانوش در دلاوری و پهلوانی معروف و در نزد قیصرها مقرب و ارجمند بود گرشاسب از طرف ایران به جنگ او رفت و این جدال مدتی به طول انجامید و هیچ کدام بر دیگری غلبه نیافت. پس از آن دو لشگر به هم افتادند، صدای بوق و کوس و سم ستوران در مسافت دو میل شنیده می شد جنگ سخت و خونین بود و طرفین پافشاری داشتند :

زمین جنب جنبان هوا پر ز گرد
چو آتش درخشان سنان نبرد

سرانجام برانوش در میان جنگ اسیر شد. تلفات رومی ها ده هزار و عده اسراء آنها هزار و ششصد نفر بود قیصر سفیری نزد شاپور فرستاد که این خون ریزی برای دینار تاکی رواست؟ جواب خدا را روز بازپرس چه خواهی داد ؟ پالونیه را تخلیه کن، باج و هر چه خواهی میفرستم. سپس قیصر ده انبان گاو پر از زر و دینار رومی فرستاد و هزار نفر غلام و پرستار رومی و دیبای گرانبها به عده بی شمار و چیزهای دیگر بر آن افزود. شاپور هفت روز در پالونیه بماند و بعد از آن به اهواز رفته در آنجا شارسانی بنا کرد و بعد از یک سال آن را در روز (اردی) به اتمام رسانید. این شارسان را اسرای رومی ساختند شاپور چنین شارسانی نیز در پارس بنا کرد. برانوش را شاپور همه جا با خود می برد و به حرفهای او گوش میداد .در شوشتر رود پهناوری بود که ماهی نمی توانست از آنجا عبور کند. شاه به بزانوش گفت اگر مهندسی پلی روی این رود بساز:

تو از دانشِ فیسلوفانِ روم
به کار آر چیزی در این مرز و بوم

هنگامی که کار ساخت این پل تمام شد میتوانی به خانه خود برگردی برانوش پل را در مدت سه سال ساخت و سپس به خانه خود برگشت.
...
برگرفته از کتاب : عصر اساطیری تاریخ ایران – نگارش : حسن پیرنیا - ویرایش : سیروس ایزدی

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی