موسیقی اعتراضی در ایران قدمتی به اندازه تاریخ ترانه دارد، از همان ایام که ترانه یا تصنیف تولد یافت. دوران مشروطه تغییرات جدی در چهره سیاسی–اجتماعی ایرانیان ایجاد کرد که طی آن، رعیت به ملت تبدیل شده و ملّت خواسته¬هایی مانند عدالت و آزادی و قانون پیدا می¬کند. لذا، از همین جاست که تصنیف شکل دیگری می¬گیرد و رفته¬رفته خودش را به عنوان یک قالب ادبی مستقل به جامعه عرضه می¬کند. حالْ در این میان، علی¬اکبر شیدا را می¬توان پایه¬گذار اصلی تصنیف و ترانه به معنای امروزی آن دانست. وی در سال 1222 خورشیدی و در عصر ناصرالدین¬شاه در شیراز به¬ دنیا آمد. پس از آمدن به تهران به جمع حلقه درویشان صفاعلیشاه در ظهیرالدوله پیوست. سال ها بعد شیدا عاشق دختری به نام مرضیه شد و از آن پس شروع به ساختن نغمه هایی دلنشین نمود که بسیاری تا به امروز هم شنیدنی هستند. تصنیف هایی از جمله: بت چین، سلسله موی دوست، دل شیدا شکست، امشب شب مهتابه و غیرو. تا قبل از این دوران اکثر ترانه¬ها بسیار مبتذل و سخیف بودند، لذا، شیدا اول کسی است که به تصنیف جایگاهی ارجمند می دهد. حال، اگرچه ترانه-های شیدا، ترانه¬های بسیار آهنگین و دلنشین بودند اما مضمون تمامی آن¬ها عاشقانه و کلام برخی از آن¬ها چندان زیبا نبود. پس از شیدا، عارف قزوینی برترین ترانه¬ساز عهد قاجار است و نیز بانی ترانه معترض در ایران. عارف (1312-1260) نخستین کسی است که به ترانه رنگی ملی-میهنی می¬بخشد و بسیاری از ترانه-های او در روزهای مشروطه¬خواهی بر سرِ زبان¬ها می¬چرخد. از این منظر، بسیاری از ترانه¬های عارفْ مابه-ازایی در حوادثِ تاریخی دارند.
مشهورترین ترانه¬های اعتراضی به¬جای مانده از عارف قزوینی عبارتند از: 1- آمان آمان با مطلعِ ای آمان از فراقت، آمان مردم از اشتیاقت آمان که وقتی سپاه سردار اسعد بختیاری از جنوب و ستارخان و باقرخان از تبریز در دروازه قزوین به هم می¬پیوندند، عارف با این ترانه به استقبال آن¬ها می رود. 2- از خون جوانان وطن لاله دمیده که عارف آن را با آواز زری و تار آرشاک¬خان ضبط و در رثای شهدای مشروطه سرود و به-خاطر علاقه¬ای که به حیدر عمواوغلی داشت، به وی تقدیم کرد. 3- ترانه¬ای در اعتراض به اخراج مورگان شوستر از ایران با مطلعِ ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود ... جان فدایش کن و مگذار که مهمان برود. و 4- ترانه¬ای با مطلعِ رحم ای خدای دادگر کردی نکردی که به مناسبت افتتاح اولین مجلس شورای ملی تألیف کرد. عارف در سال¬های دهه 1300 خورشیدی در حمایت از کابینه سیدضیاءالدین طباطبائی ترانه¬ای را با مطلعِ ای دستِ حق پشت و پناهت بازآ ... قربانِ کابینه سیاهت بازآ در مطبوعات به¬چاپ می¬رساند که در جواب او چندی بعد ملک¬الشعرای بهار می¬نویسد : ای اجنبی پشت و پناهت بازآ ... بدخواه مملکت خیرخواهت بازآ. عارف سرانجام در سال 1312 در تنهایی و فراموش¬شدگی و سرخوردگی از استبدادْ چشم از جهان فرومی¬بندد و با مرگ او پرونده ترانۀ معترض در روزهایی که در تاریخ سیاسی ایران فراموش ناشدنی بودند، بسته می¬شود (ر.ک. ملک،1390).
می¬توان اظهار داشت که مشروطه توانست موسیقی را از دربار و محافلِ عیان و اشراف درآورده و آن را به میانِ مردم ببرد. در گذشته موسیقی در دورۀ قاجار فقط در دربارها و محافل طبقۀ بالا بود که مورد توجه قرار میگرفت که آن هم البته صرفاً نوعی موسیقی سرگرمکننده بود. در همین زمینه، محمود خوشنام موسیقیپژوه، آغاز ترانۀ اعتراضی در ایران را از دوران مشروطه میداند. او در کتابِ در قلمرو موسیقی، از نجوای سنت تا غوغای پاپ، دربارۀ موسیقی اعتراضی در عصر مشروطه مینویسد: مسأله مشروطیت و رابطهاش با موسیقی، مسألهای است که خیلی خوب شکافته نشده است. من معتقدم که یکی از عواملی که سبب پیروزی نسبی جنبش مشروطیت شد، رابطه تنگاتنگش با موسیقی است. یعنی در واقع موسیقی و مشروطیت با همدیگر یک رابطه همیشگی و رابطه علّت و معلولی دارند و به هم یاری رساندهاند. جنبش مشروطیت با توجه به جنبۀ تجدّدطلبانهای که داشت، راه آیندۀ موسیقی ایران را هموار کرد و تنگناهای سنتی را از پیشِ پایش برداشت. از طرفی موسیقی هم به جنبش کمک رسانید. میدانیم که هر جنبشی نیاز به موسیقی ویژۀ خود دارد. یعنی بدون موسیقی اصلاً کار هیچ جنبشی پیش نرفته است. در تاریخ هم که نگاه کنید همین¬طور است و در واقع موسیقی ایران با سردمدارانی مثل عارف و شیدا توانست که این نیاز جنبش را به موسیقی برآورده کند (ر.ک. خوشنام، 1397).
در عصرِ رضاشاه پهلوی، جوهر ترانه¬های اعتراضی و سياسی در ايران، غالباً ضدّيت با روحانيان متعصبی بود که برای نمونه حقی برای زنان و دختران نمی¬شناختند. در يکی از همين ترانه¬ها با نام «دختران سيروس»، زنانِ ايرانی با عنوان¬های «دختران سيروس»، «دختران ساسان»، و «دختران ايران» مخاطب مستقيم¬اند، و از آن¬ها دعوت شده است که به دوران «اسارتشان در دست مردان» پايان دهند: دخترانِ سيروس تا به کی در افسوس ... زيرِ دستِ مردان تا بچند محبوس؟. همچنین، در جايی¬ ديگر، در همين ترانه، مردان ايرانی این¬چنين ملامت می¬شوند: هيچتان خبر نيست ... فکر خير و شر نيست ... ای رجال ايران! ... زن مگر بشر نيست؟.
در سال 1313 ترانه جاودان دیگری با صدای قمر، آهنگ مرتضی، نی داود و شعر ملک¬الشعرای بهار خوانده می شود به نام «مرغ سحر» در ماهور (بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ ... نغمه آزادی نوع بشر سرا) که تا امروز هم حس اعتراضی و شاعرانه خود را حفظ کرده است. این تصنیف را قمر اول بار در همین سال با همراهی تار نی داود در گراند هتل اجرا می کند که استقبال پرشوری از آن به عمل می آید. به¬همین¬ترتیب، ترانه مارش جمهوری که عارف برای قمر می¬سازد و پس از چندی داشتن صفحه نیز جرم اعلام می¬شود. بهار در وانفسای استبداد، از مرغ سحری میگفت که منادی صبح است. مرغ خوشخوانی که میبایست با فریاد اعتراض، قفس تنگ و تار را بشکند و روزگار را زیرورو کند. بهار تاوان سرودن مرغ سحر را با زندان و تبعید پرداخت ولی «مرغ سحر» جاودانه ماند. «جور مالک، ظلم ارباب/ زارع از غم گشته بیتاب/ ساغر اغنیا پر می ناب/ جام ما پر ز خون جگر شد/ ظلم ظالم، جور صیاد/ آشیانم داده بر باد/ ای خدا، ای فلک، ای طبیعت/ شام تاریک ما را سحر کن!».
در سال¬های پس از کودتای 28 مرداد 1332، سانسور شدیدی بر ترانه¬ها که دیگر با همه¬گیر شدنِ گرامافون و رادیو قدرت انتشار بیشتری یافته¬اند، اعمال می¬شود. ادارۀ نگارشِ رادیو در این سال¬ها به¬شکلی بسیار شدید کلام ترانه¬هایی را که حسی از گلایه و اعتراض در خود دارند را ممیزی می¬کند. از جمله این ترانه¬ها می¬توان از دو ترانه طاووس و آواز دل نام برد که هر دو با صدای مرضیه در سال 1336 اجرا شدند. همچنین، ترانه¬هایی مثل بی¬ستاره¬ها با صدای ویگن و غوغای ستارگان با صدای پروین به علّت محبوبیت میان زندانیانِ حزب توده، چندان خوشایند رژیم نبود. امّا اتّفاق مهم در حوزۀ موسیقی اعتراضی در سال¬ 1336 رخ می¬دهد. در این سال، مجید وفادار، شاید بی¬آنکه خود بخواهد، خالق آهنگی شد که «مرا ببوس» نام گرفت. شعر را حیدر رقابی که وابسته به پانایرانیستها بود، سرورده بود. «مرا ببوس» پس از «مرغ سحر» از جمله ترانه¬های اعتراضی مهم به¬شمار میرود. اگر بیانش بهتر از مرغ سحر نباشد، تمثیلپردازیاش از آن بهتر است. این تمثیلپردازی میتواند ترانه را به هر حادثه سیاسی یا اجتماعی منتسب کند. از جمله گفته شده که ترانه نگاهی به اعدام افسران وابسته به حزب توده، پس از کودتای ۱۳۳۲، داشته است. صفحه مرا ببوس در تهران در آن روزها چند ده هزار نسخه فروش می¬رود و ترانه به نمادی از مبارزه و عشق در آن سال¬ها تبدیل می-شود. در بند اولِ این ترانه آمده است: «در میان توفان/ همپیمان با قایقران¬ها/ گذشته از جان/ باید بگذشت از توفانها/ به تیره شبها/ دارم با یارم پیمانها/ که بر فروزم/ آتشها در کوهستانها…». و در بند دوم سرزدن سپیدهای نوید داده می¬شود که مقدمۀ برآمدن صبحی روشنتر است. صبحی که برای آمدنش باید مبارزه را ادامه داد. او نیز میرود تا به عهد خونین خود، عمل کند. با مرا ببوس، در واقع نماد و تمثیل در ترانهسُرائی ایران راه پیدا کرد و ماندگار شد و ترانههای بدیعی به¬وجود آورد .
با آغاز دهۀ 1340 خورشیدی به میزانِ سخت¬گیری¬ها و سانسورِ رادیو و تلوزیون افزوده شد. در سکانسی از فیلم «چرخ و فلک»، فردین بر پشت بام خانه¬ای در جنوب¬شهر دست¬ها را به سمت شمال شهر می¬گیرد و صدای ایرج پخش می¬شود که: اگر دستم رسد بر چرخ گردون ... از او پرسم که این چون است و آن چون / یکی را داده¬ای صدگونه نعمت ... یکی را قرص نان آلوده در خون. همین ترانه موجب شد تا عوامل سازندۀ فیلم مورد بازجوئی ساواک قرار بگیرند. امّا به¬طور کلّی، در این سال¬ها، در کنارِ موسیقی¬های کاباره¬ای، کوچه¬بازاری و بعضاً سخیف، همزمان با رشدِ روزافزونِ تمایلات چپ¬گرایانه در ایران که وامدار مبارزات چریکی ملهم از سوسیالیسم در بسیاری از نقاط جهان بود، ترانه¬های چریکی بسیاری نیز به¬شکلِ مخفیانه ضبط می¬گردد. ویژگی این نوع ترانه¬ها در اشعار حماسی و صداهای اغلب به¬شکل همخوانی بود که به¬صورتی مخفیانه ضبط و منتشر می¬شد. شاید این سخن خسرو گلسرخی که «چریک¬های نوار غزه با خواندن شعری از محمود درویش بهتر می¬جنگند» کاملاً گویای ماهیت این ترانه¬ها باشد. بایستی افزود که پس از واقعه سیاهکل و تیرباران چریک¬های فدائی خلق در زمستان 1349 است که این ترانه¬ها ماهیتی کاملاً انقلابی می¬یابند. شاید یکی از اولین و مهم¬ترینِ این ترانه¬ها، ترانه¬ای است که بر روی آهنگی از خاچاطور آداویسیان و به یاد سه دانشجوی کشته شده در 16 آذر 1332 سروده می¬شود: بار دگر شانزدهم آذر آمد و سر به سر در قلوب مردم شعله افکند / جنبش دانشجوئی ایران به خون شهیدان خورده سوگند و … که به اصلی¬ترین ترانه جنبش دانشجوئی در سال¬های دهه 1340 بدل می¬شود (ملک،1390).
گروه طنین به¬تدریج از سال ۱۳۴۸، آن¬چنان اوج گرفت که میتوانست سدّ سانسور را بشکند و موسیقی اعتراضی را سروسامان تازهای بدهد. بدین¬منظور، اعضای طنین، بهترین راه مقاومت در برابر سانسور را در پناه بردن به نماد و تمثیل یافتند. به این¬ترتیب در سالهای میان کودتا و انقلاب، جهان پهناور رنگینی از تمثیلها پدید آمد که هم بر زیبائی متنها میافزود و هم به هر شکل اعتراض به وضع موجود را بیان میکرد و مهمتر از اینها، زبان سانسور را نیز میبست. سانسورچیان نیز بیکار ننشستند و پیش از همه به رمزگشائی تمثیلها پرداختند، که گاه جنبههای مضحکی پیدا میکرد. «گل سرخ» میشد «گلسرخی»، شب میشد «نظام حاکم»، شقایق میشد «شهید» و مترسک میشد «اعلیحضرت همایونی»! در برابر این رمزگشائیها، ترانهسُرایان جوان، نمادهای تازهتری را میآفریدند و باز سر سانسورچیان را به رمزگشائیهای تازه گرم میکردند! در نتیجۀ این کنش و واکنشها، ترانههای اعتراضی در فراخنای جامعه پخش میشد. طنینیها روز به روز بر تعدادشان افزوده میشد که یکی دو تا خواننده خوشصدا (مانند فرهاد و گوگوش) نیز در میانشان بودند. در میان طنینیها، سه شاعر ترانهسُرا: ایرج جنتی عطائی، شهیار قنبری و اردلان سرفراز و سه آهنگساز: اسفندیار منفردزاده، واروژان و بابک بیات، نامآورتر از دیگران شدند.
«ستاره آی ستاره» با صدای گوگوش نخستین ترانه مهم شهیار قنبری است و سپس قصه دو ماهی. قصه دو ماهی سرخوش در زیر آب، که یکی به دست ماهیگیر جلاد می¬میرد و دیگری مرگ خود را منتظر است. دلش آتیش بگیره دل اون خونه خراب / دیگه نوبت منه سایش افتاده رو آب. کمپانی صفحه پُرکنی ابتدا زیر بار نمی¬رود و ترانه را مناسب کودکان می¬داند! اما شهیار و بابک افشار و گوگوش که قصه دو ماهی را باور دارند با اصرار فراوان و تقبل پرداخت هزینه¬های زیان صفحه در نهایت آن را منتشر می¬کنند. ترانه بین مردم و به¬خصوص میان قشر روشنفکر و دانشجو گل می¬کند که اظهار نظرهای مثبت شاملو و ابتهاج نمونه¬ای از آن به¬شمار می¬آید. در همین سال، این¬بار شهیار قنبری شبی در بالاخانه سازمان سینمائی پیام کلام مرد تنها را روی ملودی اسفندیار منفردزاده می¬نویسد که سرانجام پس از اصرار فراوان جوانی به نام فرهاد مشهور به فرهاد بلک کتس آن را می¬خواند. این ترانه از دو نقطه نظر حائز اهمیت است: نخست اینکه نخستین ترانه فارسی است که کلام آن کلامی موزون اما بی¬قافیه است و دیگر اینکه نخستین¬بار است که در موسیقی یک فیلم ایرانی ترانه بدون لب¬زدن بازیگر (مثلاً به سبک و سیاق فردین و ایرج) در متن فیلم رضا موتوری (مسعود کیمیائی /1349) قرار می¬گیرد. صدای زخمی فرهاد وقتی با به خاک افتادن رضا موتوری (بهروز وثوقی) در می¬آمیزد به¬واقع یکی از باشکوه¬ترین لحظاتِ تاریخ ترانه رقم می¬خورد. در فصلِ بعدی به¬تفصیل در خصوصِ آثارِ فرهاد سخن به میان خواهد آمد.
ایرج جنتی عطایی نیز پس از دو سه ترانه عاشقانه، دل در گرو ترانههای اعتراضی می¬نهد. او در نگاه به حادثه سیاهکل، و در پیوند با موسیقی بابک، ترانه «جنگل» را ساخت: پشت سر جهنمه/ روبرو قتلگاه آدمه… . شاعر حس میکند که «روح جنگل سیاه» روح او را هم تسخیر کرده است. بعد صدای جغدها را میشنود که از «مردن پلنگِ زخمی» میگویند. بعد همین زوج یعنی ایرج و بابک، ترانه «خانه» را به بازار فرستاد. خانه تاریکی که شاعر از آن هزارها خاطره دارد ولی کارش به ویرانی کشیده است. او سبب ویرانی را شرح میدهد: «سیل غارتگر اومد/ از تو رودخونه گذشت/ پدر پیرمو کشت/ مادر و دیونه کرد…».
اردلان سرفراز نیز یکی دیگر از نامآوران ترانهسُرائی اعتراضی است. او هم کار خود را با عاشقانهها آغاز کرده و به¬تدریج پای در عرصۀ موسیقی اعتراضی گذاشت. «جاده» با موسیقی شماعیزاده یکی از نخستین کارهای زیبای اوست. بنظر یکی از بهترین ترانههای اعتراضی اردلان «شقایق» باشد که با موسیقی فرید زولاند پیوند خورده و با صدای داریوش ضبط شده است. خود او میگوید که شقایق را پس از شنیدن خبر اعدام «خسرو گلسرخی» سروده است: «شقایق، درد من یکی دو تا نیست/ آخه درد من از بیگانهها نیست/ کسی خشکیده خون من رو دستاش/ که حتا یک نفس از من جدا نیست/ شقایق جای تو دشت خدا بود/ نه تو گلدون، نه توی قصهها بود/ حالا از تو فقط این مونده باقی/ که سالار تموم عاشقائی…». اردلان از برخورد با امنیتیها، خاطرهای دارد که بیهودگی کار سانسور را نشانه میزند: «جلوی ترانه مترسک را سد کردند به این بهانه که مقصود «مترسک» شخص اول مملکت است. امنیتیها هم ترانه به «عروسک» تبدیل کردند و به آن اجازه پخش دادند. اردلان میگوید: باشد عروسک هم تقریباً همان معنائی را میدهد که منظور من بوده است!»
در مجموع، ترانههای اعتراضی پیش از انقلاب اگر چه صراحت بیان نداشت و با ایما و اشاره حرف خود را میزد، به هر حال به هدف اصلیِ جامعه ایران که براندازی نظام پادشاهی بود، یاری رسانید. از سالهای ۵۶ و ۵۷ موسیقی اعتراضی، با تن سپردن به انقلاب، از پوشش تمثیلی خود به درآمد و صراحت بیشتری پیدا کرد. در واقع، نوعی سرود-ترانه، جای ترانه را گرفت. حتی خوانندگان سنتی به خواندن این گونه آوازها پرداختند که بیشتر از شعرهای انقلابی ـاز مشروطه تا انقلابـ تغذیه میکرد. آهنگسازانی چون محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و اسفندیار منفردزاده در این زمینه فعال شدند. لطفی شاید پرکارترین ترانه-سرودسازان بود. از جمله میتوان از آهنگی یاد کرد که او بر روی غزل فرخی یزدی نهاده و با گروه جمعی اجرا شده است: «آن زمان که بنهادم، سر به پای آزادی/ دست خود ز جان شستم از برای آزادی/ در محیط توفانزا، ماهرانه در جنگ است/ ناخدای استبداد با خدای آزادی…». «سپیده» نام ترانه دیگری بود از لطفی که با شعری از ه. ا. (سایه) پیوند خورده و با صدای محمدرضا شجریان ضبط شده است: «ای ایران، ای سرای امید/ بر بامت سپیده دمید/ بنگر کزین ره پرخون/ خورشیدی خجسته رسید/ گرچه دلها پر خون است/ شکوه شادی افزون است/ سپیدۀ ما گلگون است/ که دست دشمن در خون است!» (همان).
....
بن مایه :
«مروری بر ترانههای اعتراض از مشروطیت تا جنبش سبز»، قابل دسترسی در: 3742/https://melimazhabi.com/maghalat
آذرنوش، آیدا (1388)، «نگاهی به ترانههای اعتراضی دوره پیش از انقلاب و امروز»، قابل دسترسی در: 4211374https://www.dw.com/fa-ir/
از محمدرضا لطفی و گروه «شیدا» تا فرهاد و شهرام ناظری؛ بازخوانی واکنش اهالی موسیقی به «جمعه سیاه» شهریور 57، قابل دسترسی در: http://www.honaronline.ir/5/105077
اسماعیلی، حمیدرضا (1390)، انقلاب و فرهنگ سیاسی ایران، تهران: سوره مهر
بزرگمهر، نیوشا (1399)، «صدای اعتراض مردم»، قابل دسترسی در: https://vista.ir/w/a/16/bg8lc
بی¬نا (1398)، «تاریخچهای مختصر از نقش موسیقی در جنبشهای اعتراضی»، فصلنامهی مُروا، شماره دوم، پاییز، قابل دسترسی در: 2956https://bepish.org/node/
پاسکال، جرمی (1399)، تاریخچه موسیقی راک (1980-1950)، ترجمۀ بابک شهاب، تهران: نشر ماهریس
جافری، کتایون (1399)، «نگاهی تحلیلی به موسیقی اعتراضی»، قابل دسترسی در: .html26645https://www.kurdane.com/article-
حسین زمان و آریا آرام نژاد در گفتوگو با انصاف نیوز، قابل دسترسی در: http://www.ensafnews.com/200185/
خوشنام، محمود (1397)، از نجوای سنت تا غوغای پاپ: کندوکاوی در موسیقی معاصر ایران، ویراستار: علیرضا جاوید، تهران: فرهنگ جاوید
صادقی، ایمان (1389)، «تاریخچه موسیقی راک»، نشریه متانا، فروردین، قابل دسترسی در: http://www.iranjewish.com/NahadHa/khanejavanan/maghalat/Matana_28_Mosighy.htm
قانعی، حمیدرضا (1398)، قابل دسترسی در: https://toptext.ir
گودرزیانی، احد (1390)، روز شمار 15 خرداد، انتشارات سوره مهر، ج اول، چ دوم
ملک، مهدی (1390)، «این ترانه بوی نان نمی¬دهد: سرگذشت ترانه معترض در ایران»، قابل دسترسی در: https://mejalehhafteh.com/2011/07/17
Sinclair, John) 2003(,"John Sinclair's Bio". John Sinclair. Archived from the original on October 27, 2007. Retrieved December 20,2007