مراقبت از کودکان، از جمله وظایف مهم زنان بود. هر زن ایرانی، غالبا فرزندان بسیاری به دنیا می آورد. در واقع، عدم آشنایی با اصول جلوگیری از بارداری، رواج مرگ و میر اطفال ، به خاطر فقدان بهداشت عمومی و شیوع بیماریهای تسری، و همچنین شوق داشتن پسران بیشتر به دلیل نیاز فراوان به نیروی کار، در این امر مؤثر بوده است، پولاك درباره زایمانهای مکرر زنان ایرانی چنین می نویسد:

زنان ایرانی شش تا هفت بار می زایند. با این حساب باید گفت که جمعیت مملکت به سرعت رو به فزونی است، زیرا بچه ها همه خوش رشد و پر قدرت هستند. اما نباید از نظر دور داشت که در بیشتر شهرها، از هر شش بچه ، به زحمت دو نفر در قید حیات می مانند و گاهی همه آنها تلف می شوند. در اغلبه شهرها، در آمار تولد و مرگ، میزان تولد کمتر از مرگ دیده می شود. در بهار سال 1859 میلادی، تنها در اصفهان متجاوز از 800 بچه به بیماری آبله جان سپردند .

به دلیل ازدواجهای زودرس، خلسه زنان در سن سی سالگی مادربزرگ می شدند. وظیفه مادران در تربیت فرزندان به مراتب بیشتر از مردان بود، زیرا به علت اشتغال و سرگرمیهای متنوع مردان ، و فاصله ای که آنان از اندرونی، به خاطر حفظ بزرگ منشی و یا دور ماندن از قیل و قالهای موجود در آن می گرفتند. به ویژه در خانواده های اشرافی خود به خود، نقش زنان در تربیت کودکان بیشتر می شد. رابطه مردان اشرافی با کودکان خود، تا سر حد امکان خشک و رسمی بود. شاید گمان می رفت که با این شیوه، آنان در آینده ضمن حفظ حرمت او، دارای صلاحیت و جدیت لازم برای تمشیت امور گوناگون خواهند گردید.

یحیی دولت آبادی در باب تربیت ابتدایی خود در خانه چنین می نگارد:

در خانه اگرچه پدر من در شناختن آداب و رسوم معمول آن عهد و حسن معاشرت ضرب المثل بود، ولیکن میان ما و خودش سد بزرگی از ملاحظات می گذارد. با او معاشرت نداشتیم. با او انس نمی گرفتیم. جز برای حاجتی و رسانیدن پیغامی و گرفتن جوابی به حجره او وارد نمی شدیم. در برابر او هرگز بی اذن، نه در خلوت و نه در جلوت نمی نشستیم. با او مگر در سفرها که ناچار بودیم، همسفره نمی شدیم.

ژوبر نیز به نوعی دیگر، روابط خشک مردان اشرافی را با فرزندان خویش منعکس می سازد :

پسران نهایت اطاعت و انقیاد را نسبت به پدر دارند. این حس و فکر از دوران کردکی در آنان به وجود می آید. به طوری که یک فرد خارجی که به این رسائی چندان آشنا نباشد، چه بسا پسر را غلام و بنده پدر بپندارد. هرگز با پدر بر سر یک سفره غذا نمی خورد، بلکه در سر سفره مانند مستخدمی به خدمت پدر می پردازد.

آشکار است که در چنین خانواده هایی، رابطه دختران با پدر، به مراتب خشک تر و رسمی تر از رابطه پسران با پدر بود.

وظایف مادری برای مادران در عهد قاجار، با توجه به ازدواج زودرس فرزندان، محدود به چند سالی بود و به قولی کودکان نا سن بازده – دوازده سالگی زیر دست مادر بزرگ می شوند. در این سن و سال، پسران از حرمسرا بیرون می آیند و دختران نیز ازدواج می کنند.

دختران به واسطه ازدواج در سن کم، و وارد شدن در خانواده و محیط تازه مسئولیتهای جدیدی، از جمله وظایف مادری را به عهده می گرفتند. پسران نیز از سن یازده سالگی به محیطهای خارج از اندرون راه می یافتند و یا در کنار پدر مشغول به کار می شدند. آنها حداکثر در سن شانزده هفده سالگی ازدواج کرده مسئولیت خانواده ای را بر عهده می گرفتند. آشکار است که کودکان در خانواده های معمولی، زودتر از کودکان اشرافی با واقعیتهای اجتماعی و اشتغال آشنا می شدند. او در خانواده های معمولی، زنان علاوه بر پرورش کودکان ، وظایف دیگری چون آشپزی، نظافت منزل، دوخت و دوز لباسهای افراد خانواده و خریدهای خارج از منزل را نیز به عهده داشتند. آنان در کنار این مسئولیتهای متنوع، به کارهای دیگری چون قالی بافی، پشم ریسی و دیگر هنرهای دستی نیز می پرداختند. زنان اشرافی با وجود خیل بی شمار خدمتکاران، دایگان، کنیزان و غلامان ، کاری جز نظارت بر خدمه خانه و یا وقت گذرانی از طریق دید و بازدید و مهمانی دادن نداشتند. برخی ایرانگردان اروپایی در دوران قاجار، چنان تحت تأثیر بیکاری و فراغت زنان اشرافی قرار گرفتند که آن را خاصیت عمومی زنان ایرانی قلمداد کردند. دروویل در این مورد چنین می نویسد :

نمی دانم درباره کار و سرگرمی زنان ایرانی از کودکی تا به هنگامی که مادر می شوند چه بنویسم  زیرا آنها به کاری جز آرایش خود نمی پردازند. این آرایش گرچه ساده تر از آرایش زنان اروپایی است، ولی با این حال، مدت زیادی از وقت آنها را می گیرد. پس از آرایش ، بر روی قالی های گرانبهایی که روی پنجره های مشرف بر آب حوض قرار دارند می نشینند. در این حال، وقت را به کشیدن قليان و نوشیدن قهوه و یا پذیرایی از واردین می گذرانند تا هوا خنکتر شود؛ آن گاه به باغهای خارج از شهر رفته و تا شبانگاه در آنجا به سر می برند.

اما پولاك ، این وقت گذرانیها را صرفا متعلق به زنان اشراف می داند:

زنان اعيان تقریبا تمام اوقات خود را به حمام رفتن، قلیان کشدن، دید و بازدید، خوردن شیرینهای مختلف و میوه های چربی دار از قبیل گردو و پسته و بادام، و نوشیدن چای و قهوه می گذرانند. که بی گمان، یکی از دلایل اصلی شيوع فساد در حرمسراها، بیکاری بیش از اندازه زنان بوده است. زیرا در دایره محصور حرمسراها، آنان جز خاصیت لذت بخش بودن برای مردان، هیچ تصور دیگری درباره خود نداشتند.

اشتغال زنان در خانه ، بجز موقعیت اجتماشان، بر مبنای سکونت در شهر و روستا نیز متفاوت بود، در فصل مربوطه به زنان و فعالیتهای اقتصادی، به فعالیتهای تولیدی زنان روستایی و ایلیاتی بیشتر اشاره خواهد شد. برخی از این فعالیتها، جهت رفع نیازهای شخصی و برخی دیگر برای عرضه به بازار بود . قالی بافی، پشم ریسی، کشاورزی، پارچه بافی، نمدبافی، چرای دامها، تهيه علوفه ، تهیه لبنیات و ... از جمله مهمترین مشاغل زنان بود.

زنان ایلیاتی و روستایی نیز همانند زنان در شهرها، پرورش اطفال و اداره منازل و مدیریت، آن را بر عهده داشتند. لازم به ذکر است که زندگی عشایری و روستایی بسیار ساده تر از زندگی شهری بود. آنان بخش عمده مایحتاجشان را خود تولید کرده و مابقی آن را با پول حاصل از فروش تولیدات فراهم می آوردند. زندگی عشایری و روستایی در ایران، ساده ترین شکل زندگی از جنبه خورد و خوراك و حتی پوشاك بود. در واقع خوراك یک خانواده ایلیاتی یا روستایی، غالبا از همان گوشت و لبنیاتی تشکیل می شد که به همت زنان تولید می گردید .

علاوه بر این، زنان در ایلات، وظایف دیگری نیز در زمينه اداره خانواده خود بر عهده داشتند. به عنوان مثال، زنان ترکمان موظف بودند که «آب را از نزدیکترین منبع به دهکده، برای مصرف خانواده خود بیاورند، صرف نظر از اینکه فاصله آن نزدیک یا دور باشد.

در کوچ عشایر ، نصب و راه اندازی چادرهای ایلیاتی بر عهده زنان بود. همچنین، انتظامهای داخلی این چادر ها نیز جزئی از وظایف آنان محسوب می شد. زنان چادرنشین، ضمن تهیه مصالح مورد نیاز برای ساختن مسکن خود، به سرعت اعجاب آوری ، با بافتن گلیم های سیاه برای سقف و یا به هم پیوند دادن نی ها برای پیرامون چادرهایشان، بدون کمک گرفتن از مردان، به ساختن مسکن مورد نظر خانواده می پرداختند. تهیه سوخت زمستانی در روستاها و ایلات نیز، از جمله وظایف زنان بود. سوخت زمستانی آنها با بوته های خشک بود که جمع می کردند و یا تپاله هایی که با دست درست مي كردند.

در روستاها و ایلات اخلاق زنان در سطح بسیار عالی قرار داشت . زیرا سراسر زندگی آنان به کار و فعالیت می گذشت . مفاسد اخلاقی ناشی از بیکاری در بین آنان راه نداشت. تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه، در باب زنان روستاهای اطراف تبریز چنین می نگارد:

در تمام یک ده، یک نفر بیکار دیده نمی شد. یک نفر مستخدم من خواستم در راه برای خود بگیرم؛ هیچ یک از زنهای دهاقین راضی نشدند و زندگانی آزاد صحرایی خود را نفروختند. تمام این دهاقین و زارعین، مردمان با شرف و افتخاری هستند. یک نفر زن فاحشه در تمام دهات وجود ندارد.

زین العابدين مراغه ای در کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیگ سادگی و عفاف زنان روستایی را به بهترین شکل توصیف می کند:

از دهاتیان هیچ چیز متوقع نتوان شد. این قدر توان گفت که همه مردمان ساده لوح و دین دارند. در عفت و عصمت مردان و زنان ایشان حرفی نیست. واضح است که زنان تهران، بلکه تمام شهرهای ایران، روز رستاخیز در بهشت ، به درجات بلند این زنان دهاتی حسد خواهند برد. اگرچه غالبا رو گشاده اند، اما دلشان صاف است و به جز از حلال خودشان، سایرین را مثل برادر می دانند و خیال ناپاکی ابدأ از خاطرشان نمی گذرد. سوگند یاد توان نمود که از میان ده هزار اینان، یک نفر پیدا نمی شود که به شوهرخود خیانت کند. و درباره عفاف زنان ایرانی، با وجود رایج بودن تعدد زوجات در میان مردان آنها ، منابع اروپایی نیز صراحت دارند که آنها عفیف و مبادی آدابند  و یا اینکه زنان ايلاتي اگر از خانواده امرا نباشند، همه قسم خدمت را در خانه می کنند و به غربا و اجانب، که بر حسب اتفاق در خانه یا در خیمه ایشان فرود آیند، کمال رأفت و مروت را می نمایند. لكن با وجود کمال خدمت، چیزی در حرکاتشان نیست که موجبب غلط فهمی شود.

..........

زن در دوره قاجار – بشری دلریش

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی