سومین روزی كه اسیران كربلا در شام بودند، سهل بن سعد ساعدی (زندانبان) پس از آن كه برای اسیران خوراك فرستاد، همراه با مردی بلند قامت و باریك اندام وارد كاروانسرای اسیران گردید. وی كلاهی كوچك و گرد از نمد (كلاه ایرانی) و جامهای بلند و فاخر چون پوشاك ایرانیان بر تن داشت و آثار بزرگی در قیافه و اندامش آشكار بود. سهل به حضرت زینب(س) گفت كه این مرد، پزشكی است كه از ایران به دمشق آمده و چند روزی در اینجاست و چون حاذقترین پزشك دوران میباشد، از او خواهش كردهام تا برادرزادهات (حضرت سجاد(ع)) را ببیند و او را درمان نماید.
این پزشك «بختیشوع» نام داشت و استاد دانشگاه گندیشاپور (جندیشاپور) و رئیس بیمارستانی به همین نام بود. از زمان ساسانیان، نیاكان او در دانشگاه گندیشاپور (بزرگترین بیمارستان آن زمان) به تدریس و طبابت مشغول بودند و پس از وی نیز فرزندان او تا سالها به طبابت مشغول شدند.
زینب(س) بختیشوع را بر بالین امام سجاد(ع) آورد. او نبض بیمار را گرفت و زبانش را دید؛ شرح حالی از او گرفت و معاینهاش كرد. سپس گفت: اگر او را در بیمارستان گندیشاپور (در استان خوزستان كنونی) بستری میكردید خیلی زود بهبود مییافت؛ ولی چون امكان انتقال او نیست چند دارو مینویسم. در زمانی كه من نیستم پرستاران او داروها را فراموش نكنند و طبق دستور من دارو را به بیمار بدهند. آنگاه دستور غذایی نیز برای بیمار نوشت.
هنگام رفتن آن پزشك والاگهر، سهل بن سعد خواست تا حق درمان او را بپردازد. اما هنگامی كه بختیشوع وضعیت اسیران را دید و شنید كه حضرت حسین بن علی(ع) شهید شده و بیمار، فرزند اوست كه مادرش نیز شهربانو دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی میباشد، او از این كه زنان و كودكان، بازماندگان امام حسین(ع) میباشند كه آنها را به اسارت به دمشق آوردهاند ناراحت شد و از گرفتن حق درمان خودداری كرد.
زینب(س) وقتی بزرگواری آن مرد را دید، برای او دعای خیر كرد و گفت: ای نیكمرد! خداوند به تو و بازماندگانت بركت و خوشبختی بدهد.
امام زینالعابدین(ع) با این كه اسیر بود و امكان استراحت لازم برایش وجود نداشت، پس از چند بار خوردن دارو و مصرف خوراكیهای تجویز شده، رو به بهبودی رفت و از شدت بیماری او كاسته شد.
بختیشوع نیز سه روز پس از عیادت امام سجاد(ع) با كاروانی كه از دمشق به سوی شوش حركت میكرد به راه افتاد تا به كارهای آموزشی و درمانی خود در گندیشاپور برسد.
كتاب امام حسین(ع) و ایران، نوشتهی كورت فریشلر آلمانی، برگردان آزاد: ذبیحا... منصوری.