کانون های آموزش و پرورش در ایران باستان

آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت از دوران اسطوره ای و کیانیان در ایران مورد توجه بوده است و مذاهب و پیشوایان دینی نخستین آموزگاران ایرانیان بوده اند. اندرزهای حکیمانه بزرگان ایرانی نسل به نسل و سینه به سینه به یادگار مانده است. علاوه بر آن، کانونهای آموزشی و دانشی از دوران هخامنشیان تا دوران ساسانیان در ایران به کار آموزش و پرورش نیروی متخصص می پرداختند.

 گندی شاپور

از کتابخانه های معروف عهد هخامنشی، کتابخانه دژ نپشت (گنج نپشت) در تخت جمشید، گنج شیپکان یا شیزیکان در نزدیکی آتشکده آذرگشسب در آذربایجان و اکرا در هگمتانه را می توان نام برد. از مراکز آموزشی، مرکز پزشکی سائیس، بوسیپا، آرشویی و میلیتس را می توان نام برد. مشهورترین مرکز آموزشی «گندی شاپور» است.
در ایران باستان آموزشگاه های علمی و پزشکی فراوانی وجود داشت از جمله آموزشگاه اکباتان که نزدیک به صد سال پس از زردشت به همت یکی از شاگردان وی به نام سیناپور اهرم ستوت برپا شد و یکصد شاگرد داشت. در قدیمی ترین سند خطی طب قدیم به خط میخی بابلی که در اور و بین النهرین کشف شد، بحث از پزشکی و درمان شناسی، به ویژه درمان با ریشه و ساقه و برگ گیاهان است که به احتمال زیاد به ۳۰۰ پیش از میلاد مربوط می شود. بنا به مستندات تاریخی، در ایران باستان، گیاهان سودمند از ارزش بسیاری برخوردار بودند و بارها از گیاه درمانی یا واژه اوستایی «ارو رو بئيشه زو» در اوستا و کتاب های دوران آیین زرتشت یاد شده که از حیث اهمیت، در درجه اول و مقدم بر دیگر روش های درمانی بوده است. در آیین زرتشت اعتقاد بر این بود که اهورامزدا گیاهان فراوان و درمان بخش برای رفع بیماری های گوناگون آفریده است. در اوستا بارها از این گیاهان نام برده و از آنها ستایش شده است. پزشکان ایرانی با تعداد زیادی از این گیاهان درمان بخش آشنا بودند.
در ایران فعالیت های علمی در دوره خسرو انوشیروان (۵۳۱ - ۷۸م) به اوج خود رسید. کانون این نشاط علمی شهر گندی شاپور بود. در آنجا مدارسی تأسیس و گسترش یافت و دانشمندان و معلمانی از مسیحیان سریانی به آنجا دعوت شدند. در آن زمان، با حضور این گروه از دانشمندان، کتاب های علمی از یونانی و سریانی و سنسکریت به پهلوی ترجمه شد. در این میان، کوشش مترجمان در گندی شاپور بیشتر به علم طب معطوف بود. تاریخ تأسیس دانشگاه گندی شاپور به احتمال به حدود سده چهارم میلادی باز می گردد؛ یعنی هنگامی که نسطوریان رانده شده از اودسا به سوی ایران آمدند و دانشمندان نسطوری در گندی شاپور (مرکز فعالیت های علمی آن دوره) سکنا گزیدند. نسطوریان ترجمه های سریانی کتاب های یونانی را با خود آوردند و برخی از حکمای اشراقی یونانی که از آتن تبعید شده بودند، به آموزش فلسفه پرداختند و به دستور انوشیروان برخی از کتاب های افلاطون و ارسطو را به پهلوی ترجمه کردند.
در زمان شاپور اول، فرزند اردشیر بابکان، بیمارستان عظیم گندی شاپور ساخته شد. دوران پادشاهی شاپور اول با افتخارات فراوانی همراه بود. او مرد دانشمندی بود. او برای اعتلای کشور در همه امور مانند پیشرفت علوم، عمران و آبادانی سعی فراوان به کار برد. او دستور داد آثار و تصنيفات متعدد یونانی و هندی در طب، فلسفه و نجوم را ترجمه کنند.
طرح این نکته حائز اهمیت است که بدانیم که دانشمندان و پزشکان ایرانی در توسعه علوم دانشگاه گندی شاپور سهم قابل توجهی داشتند، آنچه نظر نگارنده را درباره ایرانی بودن برخی از علوم در مرکز علمی گندی شاپور تأیید می کند، حضور آنان در این مرکز است که به گفته قفطی در تاريخ العلما؛ «اهل گندی شاپور اطبا در میان ایشان حاذق بوده اند و از زمان اكاسره، اهل آنجا به این صناعت مشهور بوده اند. علاوه بر آن باید افزود که علاوه بر زبان سریانی و هندی زبان رایج در گندی شاپور زبان پارسی میانه بوده است. و مهمتر اینکه در علم نجوم و رصدخانه گندی شاپور فعالیت های نجومی منحصرا در دست ایرانیان بود. زیرا ایرانیان از قدیم به ستاره شناسی و احکام نجوم آشنا بودند که از جمله می توان به کتاب «زیج شهریار» اشاره کرد که ابوسهل بن نوبخت آن را از پهلوی به عربی ترجمه کرد.
او پس از غلبه بر امپراتور روم، والریانوس، و تصرف شهر انطاکیه و اسیر کردن امپراتور روم، شهری در ایران بنا کرد. این شهر که گندی شاپور نامیده شد، به دست اسرای رومی و یونانی در خوزستان، در شرق شوش و جنوب شرقی دزفول و شمال غربی شوشتر ساخته شد. شاپور اول در آن شهر دارالعلم گندی شاپور را در ناحیه شوشتر، خوزستان بنا نهاد که بعدها گسترش یافت. از مزایای دانشگاه گندی شاپور آن بود که در این دانشگاه علاوه بر تعلیم علوم حکمت، فلسفه و نجوم، طب نیز آموزش داده می شد. همچنین علاوه بر دانشکده پزشکی، بیمارستان تعلیماتی آن نیز ضمیمه دانشگاه بزرگ گندی شاپور شد که عده بسیاری از داوطلبان طب از داخل و خارج کشور بدانجا روی می آوردند و نتیجه آن شد که سالانه تعدادی فارغ التحصیل از دانشکده به نام طبيب خارج شدند.
بختیشوع کتابی در طب به نام الكناش نگاشته که قرنها مورد توجه بوده است. شاپور بن سهل، رئیس بیمارستان گندی شاپور نیز از پزشکان دانشمند این عصر بود. کتاب قرابادین او که در خصوص طب و داروسازی است، مدت ها مورد توجه و استفاده بوده است. از مهم ترین اطبای بیمارستان گندی شاپور خاندان بختیشوع و آل حنين و آل ماسويه و ابن سرابيون بودند. همچنین حارث فرزند کلده از فارغ التحصیلان دانشکده گندی شاپور بود که از عربستان به ایران آمد و پس از فراغت از تحصیل، دوباره به عربستان رفت. بنابر نوشته قفطی، صاحب تاريخ الحکما و ابن ابی اصیبعه مؤلف عيون الانباء في طبقات الأطباء، حادث اولین طبيب عرب است که به جمع آوری شرح حال پزشکان و حکما پرداخت و یک بار نیز به حضور خسرو انوشیروان رسید. انوشیروان انجمن رایزنی پزشکی را به معنای حقیقی بر پا کرد؛ بدین معنی که وی پزشکان و فلاسفه و چندی را که در دربار وی به خدمت سرگرم بودند، برای رایزنی گرد می آورد و خود نیز در این انجمن ها شرکت می کرد. . پس ایرانیان را باید مبتکر ساختن بیمارستان های مجهز و تشکیل انجمن های پزشکی و لزوم همگانی بودن خدمات بهداشتی دانست.

..........

حیات فرهنگی ایرانیان - جلیل عرفان منش

نوشتن دیدگاه