پس از شکست داریوش سوم و هخامنشیان از یونانیان و چیره شدن اسکندر مقدونی بر ایران و گذشت سالها از آن و هنگام فروکاسته شدن از توانایی دولت سلوکیان در سوریه امروزی، دولت ارشکان (اشکانیان) در پارت (پارتیا، پهله) و خراسان یک دوران کموبیش دویست ساله (از 256) را پشت سر گذاشته بود و دستکم در یک سدهی واپسین از سوی دولت سلوکی دغدغهای نداشت، چرا که سلوکیها از ایران به سمت غرب و سوریهی کنونی واپَس کشیده بودند. روم نیز کم و بیش با ترس به دولت اشکانی که روز به روز توانمندتر میشد مینگریست.
دولت پارت در دنبال شورش سرکردگان کوچنشین (پرنی) در برابر رفتار اهانتآمیز ساتراپ مقدونی ولایات استوا (استوئنه) در نزدیکی قوچان کنونی بهوجود آمد و از سرکشی قوم نسبت به فرمانروایی بیگانهی مقدونی آغاز شد. در پی آن شورش نه تنها ولایت استوا بهدست تیرههای آریایی و ایرانی داهه (دهه) افتاد، بلکه سرزمین پارت از چیرگی سلوکیان و یونانیان بیرون شد و خاندان ارشک بر آن سامان چیره گشت.
تیرهی "اپرنی" که نام آن تا سالها بعد بر شهر نیشابور (اپرشهر) برجای ماند، یکی از سه قبیلهی جتگجویی بود که پیمان کوچنشینان داهه را به وجود آورده بود و در شمال خراسان بزرگ، پیرامون خوارزم و گرگان به شبانکارگی میپرداختند. اینگونه از زندگی و نیاز به تیره و کمان و اسب جنگافزار، باعث شده بود که پارتیها در جنگآوری بیمانند باشند و "خدنگ پارتی" در سرودههای رومیان مانند "ویرژیل" و "هوراس" آورده شود.
اشکانیان و پارتیها ایرانیتبار و ایرانیزبان و آیین آنها مزدایی رایج در ایران شرقی بود. مردمان شهرنشین و یکجانشین آن سامان نیز افزون بر پیوند خویشاوندی و ایرانی بودن پارتیها، به انگیزهی ستم روا داشته شده به دست سلوکیان بیگانه، آنها را پشتیبانی کردند.
در پی بدگمانی ساتراپ سلوکی ولایت استوا (استوئنه، قوچان) به برادر ارشک یعنی "تیرداد"، وی با شماری از سرکردگان داهه در آن بخش از ایران بر سلوکیان شورش کرد و پس از اسکندر توانست برای نخستین بار یک دولت و فرمانروایی ایرانی بهوجود آورد و سپس ایشان خود را به خاندان هخامنشی منسوب کردند و انگیزهی شورش را انتقام هخامنشیان از یونان و اسکندر اعلام نمودند.
فرمانروای آتروپاتگان (آتروپاتن، آذربایجان) با آنکه از پیشترها دارای استقلال و جُداسَری بود و با آنکه در آذربایجان آیین و رسوم و فرهنگ ایرانی زنده نگهداشته شده بود ولی نتوانسته بود فرمانروایی ایرانی با به وجود بیاورد. اشکانیان توانستند کم و بیش سراسر ایران پیش از سلوکیان را باز پس گیرند. همدان، ایلام، آذربایجان، بابل و غیره...
مهرداد یکم (میتریداتس) را در دودمان اشکانیان همانند کورش بزرگ دانستهاند. به ویژه مورخ سیسیلی سیمای او را همانند کورش بزرگ نشان میدهد. ارشک پارس و ایلام و بابل و آشور را نیز به ایران بازگرداند و به گفتهای با آشتی به تختگاه سلوکیان در کنار رود دجله وارد شد و خود را میراثدار هخامنشیان یافت. مهرداد نخستین پادشاه خاندان ارشک بود که خود را مانند هخامنشیان "شاه-شاهان" نامید و هنگام مرگ او سرزمین ایران از هند و رُخَج تا پارس و بابل دنباله داشت.
در زمان اشکانیان میان ایران و روم جنگهایی درگرفت. نخستین کارزار در پی ناخرسندی "ارد" شاه اشکانی از دستاندازیهای روم در سوریه و ارمنستان رخداد. و البته دستاندازی کراسوس و رخنه به مرزهای ایران سردار رومی و سپاهاش از ایرانیان شکست سختی خورد خود او نیز کشته شد. سردار ایرانی که در این جنگ پیروز شد همان "سورن پهلو" یا "سورنا"ی پُرآوازه بود. او توانست با شیوههای شگفت در کارزار یعنی جنگ و گریز، سپاه روم را منکوب کند و بندیهای (اسیران) روم را به سلوکیه درآورد. این جنگ گویا 20 هزار کشته برای رومیان در پیداشت و سرزمینهای شمالی فرات نیز به مرزهای ایران اشکانی افزوده شد.
سرانجام پادشاهی توانمند اشکانی به دست ساسانیان از سرزمین پارس برانداخته شد و این بار کار گسترش فرهنگ ایران و زندهسازی ایران از خراسان و شمال شرق ایران به جنوب غرب و پارس جابهجا شد.