انسان دوستی،اصلی استوار در فرهنگ و ادب ایران،به عنوان یکی از ارزش‌های بنیادین و اخلاقی شناخته می‌شود. این مفهوم، که بر پایه مهرورزی و نیک‌اندیشی نسبت به همنوعان استوار است،به عنوان یکی از شاخص‌های فرهنگی مهم مطرح بوده است

در ادبیات کهن ایران، شاعران و نویسندگان بزرگی چون حافظ، سعدی، فردوسی و مولانا، انسان دوستی را به عنوان یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های انسان کامل می‌ستایند. به عنوان مثال، سعدی در گلستان خود با بیان داستان‌ها و حکایت‌هایی سرشار از مهر و محبت، انسان دوستی را به عنوان یک اصل اخلاقی برجسته می‌کند.

ایرانیان در طول تاریخ خود، با پذیرش ادیان و مکتب‌های مختلف، همواره انسان دوستی را به عنوان یک ارزش متعالی پذیرفته و در عمل به آن پایبند بوده‌اند. این مفهوم در میان اقوام و فرهنگ‌های متنوع ایرانی نیز به چشم می‌خورد و به عنوان یک اصل مشترک فرهنگی، نقش مهمی در ایجاد همبستگی و وحدت ملی ایفا کرده است.

در دوران معاصر، انسان دوستی در فرهنگ ایرانیان به شکل‌های گوناگونی نمود پیدا کرده است. از کمک‌های مردمی در زمان حوادث طبیعی گرفته تا فعالیت‌های خیریه و نوع‌دوستانه، همگی نشان از آن دارند که این اصل همچنان در قلب فرهنگ ایرانی جای دارد.

دکتر سیدعلی اصغر هدایتی در کتاب راز جاودانگی خود درباره ی انسانیت و مفهوم آن می نویسد :

آرزوی سیر در مراحل و نیل به مراتب انسانی از جمله ی آرزوهایی است که از دیر باز اذهان متفکران و مصلحان جوامع بشری را به خود معطوف داشته است. اما دریغ و درد که بشر خود محور و ستیزه گر و به تعبیر کتاب محکم الهی کافر نعمت» و «ناسپاس»، از همان آغاز آفرینش که رانده شدن آدم از بهشت سرمدی و بعدها شهادت مظلومانه «هابیل» به دست قابیل» از تبعات آن است، ذات و فطرت پاک خود را مخدوش ساخت و در وادی عصیان و طغیان پای نهاد.

جنگهای خانمانسوز که از آن هنگام تا به امروز میلیونها انسان بی گناه را در سراسر جهان به کام نیستی و مرگ فرستاده است مظاهری از این عصیان و طغیان و روحیه ی سرکش و ستیزه جو به شمار می آید. به هر روی سؤال اساسی این است که در رهگذر این حوادث و وقایع چرا باید هزاران فرد بی گناه، قربانی مقاصد و مطامع اقلیتی محدود و معدود قرار گیرند و به تعبیر کتاب آسمانی ما {بای ذنب قتلت} اینان به کدامین گناه کشته شدند؟

و درود فراوان به مولانا جلال الدین رومی که در دوبیتی زیرین، حق سخن را در باب انسانهای یاغی و طاغی که بقای خود را در فنای میلیونها انسان بی گناه و آزاده می پندارند به بهترین وجه ادا نموده است:

آدمیزاده طرفه معجونی است

کز فرشته سرشته و حیوان

گر رود سوی این شود به از این

گر رود سوی آن شود پس آن

می بینید که مولانا با الهام از کلمات آسمانی قرآن چه تصویر کامل عیار و تمام نمایی را از انسانهای خود محور سفاک و عصیانگر ارائه می دهد؛ تصویری از زندگانی آلوده و در واقع تراژدی آدمیانی که شایستگی عنوان شریف «انسان» را ندارند، و به بیان كلام الله مجيد: {لقد خلقنا الانسان فی احسن تقويم، ثم رددناه اسفل سافلین} انسان را در مقام احسن تقویم به نیکوترین مراتب صورت وجود بیافریدیم، سپس به کیفر گناهش به اسفل سافلین جهنم و پست ترین رتبه امکان برگردانیم و چگونه ممکن است انسانی که می توانست نیکوترین مراتب صورت وجود را داشته و از سقوط و هبوط در پست ترین رتبه امکان رهایی یابد به اعمال و کرداری دست یازد که سرانجام آن به پستی ها و پلشتی ها لغزش در دام خودخواهیها و خود فریبی ها و سرانجام قتل میلیونها انسان بیگناه منتهی شود؟

خداوند متعال در همین سوره ی مبارکه خطاب به انسانهای خودکامه می فرماید: «فما يكذبك بعد بالدين، اليس الله با حکم الحاکمین (پس ای انسان مشرك و ناسپاس، چه ترا بر آن داشته که این حق را تکذیب کنی آیا خداوند مقتدرترین و عادل ترین حکمفرمایان نیست؟ و چگونه ممکن است سردمداران دروغین صلح و آزادی که کوس فضاحت و رسوائیشان در اقصی نقاط عالم طنین انداز است از مکافات اعمال ننگین خود و  آزارهایی که به بشریت روا داشته اند در همین سراچه ی فانی مصون بمانند و کاخ آمال و آرزوهایشان در لحظاتی کوتاه و واژگون و سرنگون نگردد؟

آیا زمان آن فرا نرسیده است که بشر متجاسر، درنده خو و مغرور به قدرت واهی خود که در واقع قدرتی است تو خالی و پوشالی به خویشتن خویش باز گردد، به آیندگان خود بیندیشد؛ آیندگانی که هرگز او را نخواهند بخشید خود را در قالب طبیعت و فطرت انسانی قرار دهد . انسان باشد و پای در حریم آدمیت بگذارد؟ و این آرزوی همه ی آزادگان مصلحان و اندیشمندان است. آرزوی انسان بودن آرزوی سیر در مراحل و نیل به مرتبت انسانی در همین رابطه بیتی چند از غزلواره ی دل انگیز عارف فرزانه ی انسان دوست کشورمان مولانا جلال الدین رومی در دیوان شمس تبریز را با هم می خوانیم:

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

ای آفتاب رخ بنمای از نقاب ابر

کان چهره ی مشعشع تابانم آرزوست

 ای باد خوش که از چمن عشق می وزی

بر من بوز که مژده ی ریحانم آرزوست

 يك دست جام باده و يك دست زلف یار

رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست

 زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

«شیر خدا» و رستم دستانم آرزوست

 دی، شیخ، با چراغ همی گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

 گفتند: یافت می نشود جسته ایم ما

گفت: آنکه یافت می نشود آنم آرزوست

چگونه انسانی رفتار کنیم؟

انسان بودن فراتر از یک مفهوم بیولوژیکی، به معنای داشتن ویژگی‌ها و رفتارهایی است که ما را به عنوان موجوداتی اخلاقی و اجتماعی متمایز می‌کند. مهربانی با هم نوع، احترام به حقوق بشر و جلوگیری از جنگ و خونریزی، سه رکن اساسی هستند که انسانیت ما را تعریف می‌کنند.

مهربانی با هم نوع، نه تنها به معنای ابراز محبت و دلسوزی در مواقع نیاز است، بلکه به معنای ایجاد یک فضای مثبت و حمایتی در جامعه است که در آن هر فردی احساس امنیت و پذیرش داشته باشد. این مهربانی می‌تواند از طریق کمک‌های خیرخواهانه، گوش دادن به دیگران و ارائه حمایت عاطفی نمود پیدا کند.

احترام به حقوق بشر نیز یکی دیگر از مؤلفه‌های انسان بودن است. این اصل بر این باور استوار است که همه افراد، صرف نظر از نژاد، جنسیت، مذهب یا هر تفاوت دیگری، دارای حقوق و کرامت ذاتی هستند که باید مورد احترام قرار گیرد. این حقوق شامل حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی می‌شود.

جلوگیری از جنگ و خونریزی نیز به عنوان یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های انسانیت، نشان‌دهنده تلاش برای حفظ صلح و امنیت جهانی است. این مسئولیت مشترک همه ماست که به دنبال راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز برای حل اختلافات باشیم و از رویکردهایی که به خشونت و نابودی منجر می‌شوند، پرهیز کنیم.

انسان بودن به معنای پذیرش مسئولیت‌های اجتماعی و اخلاقی است که ما را به عنوان اعضایی از جامعه بشری متعهد می‌کند. این مسئولیت‌ها نه تنها به ما کمک می‌کنند تا جهانی بهتر بسازیم، بلکه به ما امکان می‌دهند تا به عنوان انسان‌هایی واقعی و متعالی شناخته شویم.

بد نیست در پایان این جستار بیتی از سعدی شیرازی بیاوریم که خود نشانه ای بزرگ است از آزرم و ارج انسان دوستی در فرهنگ و ادب ایران زمین :

چو دیدی یتیمی سرافکنده پیش

مده بوسه بر روی فرزند خویش

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی