بندبازی گونه ای نمایش عامیانه است و مقاله حاضر به شناختی اجمالی از آن در مناطق فرهنگی گیلان و مازندران اختصاص دارد. اما قبل از پرداختن به اصل موضوع روشن کردن این مطلب لازم به نظر می رسد که منظور از نمایش های عامیانه که بند بازی را یکی از انواع آن به شمار آوردیم، چیست. به این لحاظ یک تقسیم بندی مقدماتی برای اینکه بتواند فعلا پایه تحقیق قرار گیرد ضروری می نماید.
چنین تقسیم بندی ای باید هم از نظمی منطقی برخوردار باشد و هم بتواند ویژگی های این نمایش ها را چنان که در واقع هست بیان کند و درعین حال بتواند انواع گوناگون نمایش  های عامیانه را در بر بگیرد. شاید آنچه در زیر می آید چنین خصوصیاتی را دارا باشد.

 تقسیم بندی نمایش های عامیانه

1-   نمایش های آئینی. مانند کوسه گردی و ...

2-   نمایش های مذهبی. مانند شبیه خوانی و ...

3-   نمایش های عروسکی. مانند خیمه شب بازی و ...

4-   نمایش های روستایی. مانند ارباب و رعیت و ...

5-   تقلید، یا نمایش های شاد عامیانه. مانند روحوضی و ...

6-    نمایش های یک نفره. مانند نقالی و ...

7-   ورزش های  نمایشی. مانند بند بازی و ...

8-    نمایش های محافل و مجالس زنانه. مانند خاله رورو و...

9-    نمایش هایی که موضوع اصلی آن ها بازی و حرکات یک یا چند حیوان است. مانند ورزاجنگ و..

10  - نمایش هایی که در آن ها بازیگران از سیماچه یا صورتک (ماسک) استفاده می کنند.

11- نمایش هایی که درآن ها یک یاچند نفر آدم، با استفاده از چند تکه چوب و پارچه و   غیره و با پوششی از پتو و جاجیم و مانند آن، هیات حیواناتی نظیر شیر، خرس، شتر، غاز و غیره را درست می کنند و پاره ای حرکات خنده آور انجام می دهند. انواع این نمایش ها در بسیاری از روستاها معمول است.

12- نمایش بی کلام(پانتومیم)

به این ترتیب عنوان نمایش های عامیانه، طیف نسبتا وسیعی از انواع نمایش ها را در بر می گیرد و با در نظر گرفتن این که ممکن است عناصری ازهریک از نمایش های عامیانه بالا در انواع دیگر وارد شده باشد، طبعا برخی از آن ها را مرزها و فاصله های ظریف و در عین حال دقیقی، از یکدیگر جدا می کند. به طور کلی همه پدیده های موجود در فرهنگ عوام که به لحاظی جنبه نمایشی دارند، در شمارش های عامیانه به حساب می آیند. این نکته نیزگفتنی است که نمایش های عامیانه چنانکه از همین عنوان بر می آید، همه در حیطه هنر عوام قرار دارند. اگرچه ممکن است برخی از آن ها به محدوده هنر خواص نیز راه یافته باشند، و یا بعضی از آن هاعناصری از هنر خواص را به خودگرفته باشند. به همین لحاظ جز در موارد معدودی نمایش های عامیانه در فرهنگ رسمی و ثبت و ضبط نشده اند. مهمترین خصلت های نمایش های عامیانه و در واقع عمده ترین وجوه اشتراک آن ها،که به همین اعتبار همه شان زیرعنوان نمایش های عامیانه قرار می گیرند، به شرح زیر است.

1-   صحنه ها درمیان مردم است.

2-   ریشه در اعتقادات و عینیات زندگی مردم دارد.

3-   بازیگران حرفه ای نیستند. به این معنی که گذران زندگیشان تنها از درآمد حاصل از این کار نیست.

4-   ساده و دور از تجمل هستند.

5-   مسائل تازه ای را که در جامعه مطرح می شود، به سادگی در خود منعکس می کند.

6-    بازی ها براساس متن نوشته انجام نمی شود، اگرچه یک چهارچوب کلی معینی دارد. به عبارت دیگر چهارچوب کلی نمایش مشخص است ولی گفتگوها(دیالوگ) و نیز پاره ای صحنه های فرعی برپایه بدیهه پردازی است. (در این مورد شبیه خوانی استثناء است).

7-   بازیگران از قشرهای پائین جامعه هستند.

8-   بازیگران خود را از مردم و تماشاگران جدا نمی دانند و با آنها ارتباط مستقیم دارند و حتی در بعضی صحنه ها آن هارا مورد خطاب قرار می دهند و یا شاهد می گیرند.

مختصری درباره پیشینه تاریخی بندبازی در ایران

بند بازی با نام های مختلف رسن بازی، داربازی، ریسمان بازی، لافند بازی و غیره از زمان های نسبتا دور در ایران و سرزمین های همجوار معمول بوده است.

مولانا حسین واعظ کاشفی این سابقه را به زمان نوح پیامبر می رساند و می نویسد:

«اگر پرسند که کار رسن بازی از که مانده؟ بگوی از نوح پیغمبر(ع) که در وقتی که (عالم را) طوفان گرفته بود و آن حضرت با مومنان در کشتی بودند. چون مژده نجات رسید، رسنی که در بادبان کشتی بود، نوح علیه السلام دست در آنجا زد و به میل کشتی برآمد تا به بیند که آب چه مقدار(است و چه قدر) رفته و چه قدر مانده و زمانی بر بالای رسن درنگ کرد و از این طرف به آن طرف حرکت فرمود...»

قدیم ترین متنی که در آن از چنین بازی ای یاد شده، متن پهلوی خسرو کواتان وریتک است، که در آن بسیاری از بازی ها و ازجمله رسن بازی، زنجیربازی، دار بازی و غیره از انواع خنیاگری« هونیا گری» به شمار آمده است.

در اشعار شاعران ایرانی نیز جای جای اشاراتی به بند بازی دیده می شود که از رواج این بازی در دوره های مختلف حکایت می کند و از این جمله است:

سوزنی سمرقندی:

« کند همچو بازیگران گاه کشتن

کند همتش را  همی بند بازی»

نظامی:

«ولی باد از رسن پایت ربوده است

رسن بازی نمیدانی چه سود است»

صائب:

«دل تو تارگ خامی ز آرزو دارد

چو عنکبوت تورا کار ریسمان بازی است»

محمد سعید اشرف:

«اگر کنی ره بازیک آدمیت سر

مده کف چورسن باز لنگر خودرا»

در منتخب لطایف عبید زاکانی که از آثار قرن هشتم هجری است، آمده است:

«چند با تو گویم که معلق زدن بیاموز و سگ از چنبر رهانیدن و رسن بازی تعلم کن تا از عمر خود برخوردار شوی».

شاردن که در دوره صفویان به ایران سفر کرده است در سفرنامه خود ضمن شرح نسبتا مفصلی که از بند بازی آورده، می گوید: دراین کشور (ایران) بندبازان و خیمه شب بازان و شعبده بازان ماهر و چیره دستی به مانند ممالک دیگر جهان وجود دارد که مشغول فعالیت می باشند. بند بازان ایرانی پای برهنه بازی می کنند، یک طنابی از بالای برجی به ارتفاع سی تا چهل زراع راست به پایین می آویزند، آنگاه از این بند بالا می روند و پائین می آیند...» شاردن سپس به توصیف چشمه کارهای بند بازان می پردازد که آوردن همه آن مطالب ممکن است موجب طول کلام شود.

در « رستم التواریخ» ضمن شرح وقایع دوران سلطنت کریمخان زند آمده است: « ... والاجاه فخرالملوک کریم خان وکیل الدوله... برای فرزند دلبند خود.. عروسی پادشاهانه و سورو سرور خدیوانه برپا کرد و همه بازارها وکاروانسراهای شهر شیراز را زینت و چراغان نمودند. ارباب طرب درهمه مجالس و محافل به سازندگی و نوازندگی و رامشگری در هفت روز و هفت شب مشغول و بندبازان و بازیگران و رقاصان به رنگ ها و نیرنگ ها مشتغل با هزار اصول...»

جیمز بیلی فریز انگلیسی در گزارشی با عنوان « یک سفر زمستانی از قسطنطنیه به تهران» که مربوط به سال 1833 میلادی می باشد و در سال 1838در لندن به چاپ رسیده است، ضمن شرح انواع نمایش نامه ها و بازی هایی که در مراسم عید قربان در سال 1249 قمری مطابق 1833 میلادی در میدان ارک تهران انجام شده است، درباره بندبازی چنین آورده است: « نمایش با شور و حال آغازشد. در یک آن از بالای صف نسقچی ها ویساولان. ( که اطراف سکو ایستاده بودند) چندین میله چوبی اشرافته شد که بین آن ها طناب هایی که برخی محکم و برخی نامحکم بود، کشیده شده بود، و در یک چشم به هم زدن دیدم که روی آن ها بند بازها نشسته اند و بعضی از آنها که چوب های موازنه در دست دارند با پاهای محتاط شروع به راه رفتن بر روی طناب ها نموند. بند باز های دیگر شروع به بالا رفتن از روی تیر ها نمودند...» و درجای دیگر آورده است:

«کار بندبازان هم عالی بود مخصوصا عملیات مردی که از میله ای بالارفت و درنوک آن به پشت و روی شکم دراز کشید. او ففط به کمک پاهایش به آن چسبیده و تاب خورد...»

در فرهنگ نامه های فارسی نیز درباره بندبازی و بندبازان چنین آمده است.

فرهنگ آنندراج: « دارباز. دارباز بروزن کارساز ریسمان باز را گویند که برچوب بلند سوار شود و بازی کند و آن را بندباز و رسن باز و سازوباز نیزگفته اند چه ساز و رسنی است، از لیف وخرما)

فرهنگ آنندراج: بندبازی. نام بازی است که بازیگران چوبی دراز و بزرگ استاده کرده طناب می بندند و بازیگر سبوی آب پر کرده بر آن طناب ها می دود آن را به اصطلاح بندبازی گویند».

برهان قاطع: « دارباز. (بندباز) بروزن کار ساز، شخصی را گویند که چوب بلندی را در زمین محکم  سازد و بر اطراف آن ریسمان ها بندد و بر بالای آن چوب رود و بازی های عجیب و غریب کند».

فرهنگ معین: « بند بازی. عمل و شغل بند باز، ریسمان بازی، آکروباسی نوعی نمایش ورزشی که درآن شخص بر روی بند عملیات بدنی انجام دهد و هنر نمایی کند. بند باز برای حفظ تعادل خود روی بند معمولا چوبی در دست می گیرد. در بند بازی شخص دوم به نام یالانچی وجود دارد که در صحنه زمین زیربند اداهای مضحک در آورد».

درمورد پیشنیه تاریخی بندبازی، جسته و گریخته اشاره هایی هم به کاربرد نظامی آن وجود دارد. ازجمله درفرهنگ آنندراج آمده است:  « بندبازی به معنی بازیگری که غازیان دارباز کنند». که شاید اشاره به نوعی آموزش نظامی باشد، ازآنگونه که امروزه در یکان های نظامی تکاوران و غیره می بینیم. در این صوررت ممکن است در متن پهلوی خسروی وکواتان وریتک نیز، یکی از بازی های نام برده شده رسن بازی، داربازی، بندک بازی، اندروای بازی، به آموزش های نظامی مربوط باشد و بخصوص که در شمار بقیه بازی ها نام سیربازی، زین بازی، شمشیر بازی ومانند آن ها هم که اغلب ابزارهای وسایل جنگی می باشند آمده است. از طرفی در فرهنگ ها و دایرة المعارف های زبان های اروپائی نیز به کاربرد نظامی بندبازی توجه عمده شده است.

چگونگی پیدایش بندبازی

اینکه علت و چگونگی پیدایش و تداوم بندبازی چیست و چرا و چگونه در این منطقه معمول شده است چندان روشن نیست. اما آنچه مسلم است هیچ آئین و رسم سنتی نمی تواند جدا از زندگی روزمره مردم پدید آمده باشد. از این رو با جستجو و تحقیق در گذشته های نسبتا دورتر جوامعی که رسم مورد نظر در آن معمول است، و بادقت در همه عناصرتشکیل دهنده آن رسم می توان نشانه هایی دال بر علت و سبب اصلی پیدایش آن یافت.

در برخی از آئین ها هنوز چنین نشانه هایی به طور نسبتاً مشخص و آشکار وجود دارد و مارا در رسیدن به این شناخت راهنمایی می کند. ولی در بعضی این نشانه ها در لابلای عناصر دیگر گم شده اند و یا به تدریج تغییر صورت داده اند؛ مانند این که در اثر تبادل و تداخل فرهنگی جوامع، یک رسم در مناطقی غیر از خواستگاه اصلی آن معمول شده باشد، و یا این که با مراسم دیگر آمیختگی زیاد پیدا کرده باشد. در اینگونه موارد جستجوی زیادتری لازم است تا بتوان رد پای کوری از آن ها به دست آورد.

بند بازی از جمله رسم هایی است که مشکل می توان چنین نشانه هایی در آن یافت با اینهمه شاید بتوان از پاره ای عناصرموجود در آن سرنخ هایی به دست آورد. مثلا توصیف بالارفتن بندبازان از میله های بلند چوبی و عملیات دیگری که بند بازان در مناطق جنوب ایران و حدود هندوستان در نوشته ها آمده است، می تواند تصور بالارفتن از درختانی مانند نخل و نارگیل را به ذهن بیاورد که اتفاقاً ازجمله درختان بومی همان مناطق است. درتائید این نظر می توان جسته و گریخته اشارات گنگی در همان نوشته ها پیدا کرد. از این جمله است:

1-   بند بازی را دربسیاری موارد داربازی گفته اند و دار به معنی درخت در ترکیب های مختلف به کار برده شده است، مانند داربست، داربوی،  دارچین، دارکدو و غیره.

2-   توصیف برپا کردن چوب بند بازی یا داربازی فرهنگ آنندراج: « ... بازیگران چوبی دراز و بزرگ استاده کرده، طناب ها می بندند...»

برهان قاطع: «... چوب بلندی را در زمین محکم سازد و بر اطراف آن ریسمان ها بندد...»

3-   در فرهنگ آنندراج بندبازی با نام « سازوبازی» نیز آمده است به این اعتبار که طناب آن را از لیف خرما درست می کنند. در مناطق جنوبی ایران هنوز خرما چینان از طناب کوتاهی استفاده می کنند که آن را الیاف بن ساقه نخل می بافند. خرماچینان به کمک این وسیله بر بالای درخت می ایستند و خرما می چینند و یا شاخه های اضافی را می برند.

همچنین اگر عملیات بند بازان و نیز تا حدودی پوشش آن هارا مورد دقت قرار دهیم، وجوه تشابهی میان تیر و طناب بند بازی و میله و طناب بادبان کشتی های بادبانی، و نیز مشابهت هایی در عملیات بندبازان با کار ملاحان در بالا و پائین رفتن از طناب های کشتی می بینیم. و شاید نظر مولانا واعظ کاشفی در فتوت نامه، که رسن بازی را یادگار نوح و پیامبر می داند و می گوید:

«... به میل کشتی برآمد... زمانی بربالای رسن درنگ کرد و از این طرف به آن طرف حرکت فرمود...» اشاراتی باشد که بتوان آن را در تائید این نظر به شهادت گرفت. با توجه به این که او هم این نظرات را ازمیان اعتقادات و باورهای سینه به سینه مردم جامعه خودش به دست آورده است. این نکته نیز گفتنی است که مناطقی که بند بازی در آنجا معمول است، اغلب با دریا فاصله چندانی ندارد و دریانوردی در آن مناطق نام و حرفه آشنایی است.

به هر حال در نمایش بند بازی، هم می توان نشانی از جنگل و درخت و میوه چینی گرفت و هم سایه هایی از دریانوردان کهن دید. با تاکید براین که فقط نشانه و سایه ای و نه حکمی و ابر امی بردرستی آن، که درآن صورت محتاج تحقیق بیشتر و گرد آوردن شواهد و اطلاعات دقیق تر است.

ویژگی های بندبازی در گیلان و مازندران

بندبازی امروزه از نمایش های سنتی و بومی مناطق گیلان و مازندران است و بخصوص در گیلان آمیختگی بیشتری با آداب و سنن محلی دارد. اما درمورد پیشینه تاریخی آن در این مناطق تا آنجا که تحقیق شد، کسی از مطلعان اطلاع دقیقی نداشت. قدیم ترین خاطره ای که سالخوردگان داشتند، از بندبازی به نام رستم بود که چند سال پیش در حدود هشتاد سالگی در گذشته است اما در آثار مکتوب می توان تا زمان های دورتری سراغ این بازی را گرفت. ازجمله مطلب زیر که از کتاب زندگی شاه عباس اول نقل می شود، گویای آن است که  این بازی در اوایل دوره صفویان در منطقه گیلان رواج داشته است.

«از قضا ریسمان بازی در صحرای رود سر ریسمان بسته بود، او شروع در بازی نکرده روزگار بازی دیگر نمود. حسب الحکم بهزاد بیک (وزیرگیلان) را ریسمان در پا کرده سرازیر از ریسمان آویختند...»

بند بازی را در گیلان و مازندران «لافندی بازی_ lâfandbâzi)» و همچنین ریسمان بازی می نامند. این بازی به شکلی که امروزه در این مناطق معمول است عبارت است ازپاره ای عملیات نمایشی ورزشی که توسط بندباز بر روی طناب انجام می گیرد، و شیرین کاری ها و مسخره گی های شخص دیگری که شیطان یا یالانچی پهلوان نامیده می شود. و در پائین طناب تقلید کارهای بندباز را در می آورد. یالانچی پهلوان در عین حال این وظیفه حساس را برعهده داردکه درمواقعی که بندباز عملیات مشکلی را انجام می دهد و نیاز به تمرکز حواس دارد، با شیرین زبانی ها و لودگی هایش، توجه تماشا گران را از بند باز منحرف می کند تا او بتواند با آرامش و فارغ از اثرات تشویق و هیجان مردم به کار خود برسد. بند بازی معمولا در این مناطق ترکیبی است از عملیات نمایشی ورزشی بندباز و مسخرگی های شیطان یا یالانچی پهلوان. از طرفی بند باز هم اگر چه باید از نیرو و توان بدنی و نرمش عضلات و ورزیدگی و مهارت کافی برای بالا و پائین جهیدن برخوردار باشد، اما در بخش عمده ای از کارهایش جنبه نمایشی غلبه دارد. یعنی بند باز از مهارت و ورزیدگی ای که در عملیات ورزشی پیدا کرده است، برای انجام چشمه کارهایی که به نظر تماشاگران خطرناک، خارق العاده و تماشایی می نماید، استفاده می کند. با اینهمه به لحاظ این که موضوع و محور اصلی بندبازی همان حرکات بندباز می باشد، برپایه تقسیم بندی یاد شده از نمایش های عامیانه، باید آن را در شمار ورزش های نمایشی به حساب آوریم. این ویژگی بندبازی در کتاب فتوت نامه هم مورد توجه قرار گرفته است. در این کتاب ضمن طبقه بندی « ارباب معرکه» آمده است: « و ایشان به صورت (از اهل بازی اند). مدار کار ایشان برجرات و قوت است، لاجرم ایشان را در میان اهل زور نوشتیم».

بندبازی

نوع و کیفیت بندبازی آن طور که در مازندران و گیلان و همچنین در حوزه فرهنگی آذربایجان معمول است. با آنچه که در متون و فرهنگنامه ها آمده، تفاوت های دارد. به نظر می رسد توصیف هایی که در این نوشته ها از بند بازی شده است. بیشتر مربوط به حوزه های فرهنگی جنوب و تا حدودی مرکز ایران و نیز محدوده فرهنگ ایرانی هندوستان باشد. زیرا این آثار اغلب در آن حوزه ها به وجود آمده اند. مثلا درمورد تشابه این بازی در ایران جنوبی و هند شمالی می توان اشاراتی هم در آثار مکتوب پیدا کرد. نظامی می گوید:

« برآن فرضه بی آنکه اندیشه کرد              رسن بازی هندوان بیشه کرد»

و در فرهنگ آنندراج آمده است: « ریسمان باز و بندباز و دارباز و آن از نوع بازیگران بود که چوب ها یا نی های بلند بر ریسمان در زمین استوار کنند و برآن ریسمان ها و چوب ها و نی ها برآیند و انواع بازی های غریب کنند و آن را درعرف هِندُفت گویند به فتح نون و سکون های هندی که تلفظ آن بر غیره دشوار است».

به طور کلی دو تفاوت عمده بین بندبازی شمال و شمال غربی  ایران با بندبازی که درمناطق جنوبی و مرکزی معمول بوده است وجود دارد.

  1. در مناطق گیلان و مازندران و نیز در آذربایجان، بند باز با یالانچی پهلوان یا شیطان همراه است.
  2. طرز برپا کردن بند در گیلان و مازندران و آذربایجان به صورت افقی و بر روی دوپایه شامل چهار تیرچوبی است که دو به دو در زمین استوار شده اند. و حال آنکه در جنوب چنانکه از نوشته ها برمی آید یک میله یا تیر بلند را در زمین فرو می کرده و ریسمان ها را از آن می آویخته اند.

این نکته نیز گفتنی است که در ماطق شمالی بخصوص در گیلان هنوز هم بندبازی در شمار نمایش های بومی است که در اغلب عروسی ها و مراسم سنتی انجام می شود، در حالی که امروزه درهیچ یک از مناطق جنوبی و مرکزی(تا آنجا که تحقیق شد) بندبازی به صورت یک نمایش بومی و سنتی وجود ندارد.

مجموعه مقالات مردم شناسی - دفتر اول

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی