... شیخ عتیق که بد روز و شب مصطفی را رفیق پس از وی عمر بد که قیصر به روم ز سهمش نیاراست خفتن به بوم سیمین عثمان دین دار بود که شرم و حیا زو پدیدار بود چهارم علی ابن عم رسول سر شیرمردان و جفت بتول از آزار این ...
... شیخ عتیق که بد روز و شب مصطفی را رفیق پس از وی عمر بد که قیصر به روم ز سهمش نیاراست خفتن به بوم سیمین عثمان دین دار بود که شرم و حیا زو پدیدار بود چهارم علی ابن عم رسول سر شیرمردان و جفت بتول از آزار این ...
... هم به کار میرود به معنایی روز و شب . همچنین آفتاب در آشوری میشود اوتاو در لری اوفتو و ماه نه نه در لری امروز به مادر میگویند نه نه لر = اور = اورک = اورکا که در فیلم ارباب حلقه ها که داستانش را هم از خودمان ...
مانده ام در حسرت بالا بلایی روز و شب جان دهم از دوری دیر آشنایی روز و شب هر سحر نام تو را با سوز دل سر داده ام تا مگر بر تو رسد از من صدایی روز و شب عاشقانه کو به کو شهر شما را گشته ام تا بیابم شاید ...
... به فرمان الهی نهند و روز و شب به انتظار فرمان نشینند. و چون ماهی برون افتاده از دریا لحظه لحظه ها در شوق و التهاب به دریا رسیدن باشند و چون رسیدند هرگز از آن دریا سیر نشوند که البته این مهجوری و مشتاقی ...
... ۲- تاریخ بلعمی یا ترزبانی تاریخ تبری از سوی ابوعلی بلعمی از تازی ترزبانی شده است. برای یادآوری، بخشی از نثر نسک آورده میشود: «و پرویز برفت با یاران تا به سه روز از عراق بیرون شدند و روز و شب همی تاختند ...
نیینى باغبان چون گل بکارد
چه مایه غم خورد تا گل بر آرد
به روز و شب بود بى صبر و بى خواب
گهى پیراید او را گه دهد آب
گهى از بهر او خوابش رمیده
گهى خارش به دست اندر خلیده
...
... را با خواندن آوازهاي دلنشيني که همراه با نواي ني خوانده اند در خويشتن تکرار کنم. با زبان فارسي مي توانم با سارباناني که در بيابانها کاروان اُ شتران خود را ٬ روز و شب ٬ با صداي خود به رفتار گرم مي ساخته ...
... بسیاری گرفته زیرا افتخار شاگردی ایشان را داشته است. ((... بر البرز یکسَد و هشتاد روزن است به خراسان و یکسَد و هشتاد روزن به خاوران . خورشید هر روز به روزنی بشود... هر سالی دو زمان روز و شب برابرند...هنگام ...
... گردیدند پیدایش نکردند.
اردشیر از آنجا با یک لشکر دوازده ھزار نفری بھ جنگ کرم رفت.در سپاه اردشیر مردی پھلوان و فرزانھ بود بنام شھرگیر.اردشیر بھ او گفت: نگھبان و پاسبانی قرار بده کھ روز و شب بیدار باشد ...
افسوس که نیک مردان رنج برند
روز و شب و ماه و سال اشکنج برند
دردا که ازین زمانه ی نادان دوست
دانایان رنج و ابلهان گنج برند
چون باد مرا روز جوانی بگذشت
حالی که ...
جدا از رویت ای ماه دل افروز نه روز از شو شناسم نه شو از روز وصــالت گر مـرا گردد میســر هـــمه روزم شـــود چون عید نوروز
یــکی درد و یــکی درمان پســـندد یک وصل و یکی هجران پسندد ...
... چون رابعه از زبان دايه به عشق محبوب پي برد، دلشاد گشت و اشک شادي از ديده روان ساخت. ار آن پس روز و شب با طبع روان غزلها ميساخت و به سوي دلبر ميفرستاد. بکتاش هم پس از خواندن هر شعر عاشقتر و دلدادهتر ...
گفت دانايي که گرگي خيره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر
لاجرم جاري است پيکاري سترگ
روز و شب مابين اين انسان و گرگ
زور بازو چاره ي اين گرگ نيست
صاحب انديشه داند چاره چيست
اي ...
... تحقيق به روز و شب ششماهة قطبي پي برده و نيز وجود قارهاي را در نيمكره جنوبي زمين حدس زده است. اين مغز متفكر كه تالي محمد بن زكرياي رازي در تمدن اسلامي است، از راه تجربه و دقتهاي وافر عالمانه در بسياري ...
... روزیم
دهم جان گر از دل به من بنگری کنم خاک تن تا تو پی بسپری
نه هر آهویی را بود مشک آب نه از هر صدف در بخیزد خوشاب
چنان دارم این راز تو روز و شب که با جان بود , کو برآید زلب
به گیتی ندارم پناه ...
... باشید حلق من ببرید! به دکان هریسهپز سپرید! صبح تا شام حال او این بود با حریفان مقال او این بود نگذشتی ز روز و شب دانگی که چو گاوان نبودیاش بانگی که: بزودی به کارد یا خنجر بکشیدم که میشوم لاغر! ...
... ایمنی بر سرای فسوس که گه سندروس ست و گه آبنوس/
فسوس = مسخره بازی، نیرنگ. سرای فسوس = کنایه از دنیا. سندروس و آبنوس، صمغ زرد و چوب سیاه، به ترتیب کنایه از روز و شب، روشنی ...
... آرد، نه جور قحط و نياز
نه لايق ظلمات است بالله اين اقليم كه تختگاه سليمان بُدست و حضرت راز...
تا پايان سخن كه ميگويد: كه سعدي از حق شيراز روز و شب ميگفت كه شهرها همه بازند و شهر ما شهباز
...
... لوئيزن، ميراث تصوف، ص308) ناصر سيواسي در فتوت نامه منظوم خود انتساب فتوت به آدم(ع) را در قالب شعر بدين گونه بيان مي کند : لاجرم بشنيد امر اهبطوا
از بهشت آمد بر اين عالم فرو
روز و شب بگريست آن برگشته ...
... خلق است عالم يادگار/ آدمي را عقل بايد در بدن/ ورنه جان در کالبد دارد حمار/ ملک بانان را نبايد روز و شب / گاهي اندر خمر و گاهي در خمار/ سعديا چندان که مي داني بگو/ حق نبايد گفتن الا آشکار/ هرکه را خوف ...
... درویش مسلکی و ساده زیستی ایشان بود نورمندی میافزاید: سالها بود که قصد بر جای گذاشتن یک باقیالصالحات اندیشه روز و شب او شده بود و این وضع ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال 1358 در ساختمانی در حدود 2000 ...
... ديگر �آفتاب معرفت� باطني را، مشرق در �جان عقل� است و روز و شبِ دنياي معني را منور مي سازد. اما غروب خورشيد، تمثيلي از مرگ انسان و قيامت است: صبح ديگر كه نور آسماني به جلوة زيباي ديروز ظاهر مي شودـ آيا ...
... گهی در موکب گوران دویدی گهی اشک گوزنان دانه کردی گهی دنبال شیران شانه کردی به روزش آهوان دمساز بودند گوزنانش به شب همراز بودند نمدی روز و شب چون چرخ ناورد نخوردی و نیاشامیدی از درد بدان ...
... مجموع شگفتی های طبیعی, حوزه یادشده را به ۴ منطقه ییلاقی (دره های كو ه تفتان و منطقه بردسیر و لاله زار و بارز با آب و هوای لطیف و چشمه های گوارا) معتدل( بااختلاف شدید درجه حرارت در روز و شب) گرمسیری ...
... بار خدايان ملك فضل درس ادب به دامن مهر و ولاي زن باشد روا اگر كه بخوانند روز و شب مردان روزگار كتاب ثناي زن بگذشت آن زمان كه به بازار زندگي روشن نبود كوردلان را بهاي زن اكنون فشانده بر همه جا از فروغ خود ...
...
فوج دشمنان ترک و تازیان روز و شب همه در کنار او
لیک در قفا قلب ملتی میتپد زغم سوکوار او
معتصم همان خصم بدنهاد
بار گاه او خانه فساد خود نشسته در انتظار او
پیر ...
... تا گیاه برآید و سر برکشد؛ او می خواهد همه را بداند؛ روشنائی و تاریکی را، خواب و بیداری، بامداد و نیمروز و شب را و «منش نیک» را که گوهر جان آدمی و جان جهان است. و، بیتاب دانستن از خدا می پرسد: «این جهان ...
... بود روز و شب را فتوح که خاکم گلِ از آب انگور کن سراپای من، آتش طور کن خدایا، به جان خراباتیان کزین تهمت هستی ام وارهان به میخانۀ وحدتم، راه ده دلِ زنده و جان آگاه ده! ...
... سرزمين ها کسب دانش توحيد کرده است. او خود در اين باره مي گويد:
مدتي من زعمر خويش مديد
صرف کردم به دانش توحيد
در سفرها به مصر و شام و حجاز
کردم اي دوست روز و شب تک و تاز
سال و مه هم چو دهر ميگشتم ...
گفت دانایى که گرگى خیره سر هست پنهان در نهاد هر بشر لاجرم جارى است پیکارى بزرگ روز و شب مابین این انسان و گرگ زور بازو چاره این گرگ نیست صاحب اندیشه داند چاره چیست اى بسا انسان رنجور و پریش ...
... بی وفاییها فردا تو میآیی از خونه ما ناامیدیها سفر کرده گویا دعاهای من خسته اثر کرده من روز و شب را می شمارم تا رسد فردا آن لحظه خوب در آغوشت کشیدنها بعد از جداییها آن بی وفاییها فردا تو میایی بعد از ...
... و درپاره ای دیگر به کیومرث نسبت داده شده و آن را به دلیل آغاز بهار، برابر شدن روز و شب و از سر گرفته شدن درخشش خورشید و اعتدال طبیعت، بهترین روز در سال دانسته اند. به نوشته برخی از مورخین برپایه افسانه ...
... ی روز و شب و کارکردن با ساعت خورشیدی را با خود به یونان بردند.
فلسفه ی نور پیتاگورس تحت تاثیر دانش در ایران بوده است که بر پایه ی گردی زمین و گردش آن به دور خورشید بوده است.
ایرانیان در تعیین گاهشماری ...
... سپاه کز آن بیشتر نشنوی در جهان اگر چند پرسی ز دانا مهان ز توران و از چین و از هند و روم ز هر کشوری که آن بد آباد بوم همی باژ بردند نزدیک شاه
برخشنده روز و شبان سیاه روزی خسرو از دوست خویش شاهپور ...
... آن بیشتر نشنوی در جهان اگر چند پرسی ز دانا مهان ز توران و از چین و از هند و روم ز هر کشوری که آن بد آباد بوم همی باژ بردند نزدیک شاه برخشنده روز و شبان سیاه روزی خسرو از دوست خویش شاهپور که هنرمندی ...
... که روز و شب خوابت ببینم منم ماچی دهم به جای ماچت عاشق حسن تو شدم همه زندگیم را کردم حلات از وقتی که گویند تو مال منی همه گویند خوشا به حالت (۳۵) مردم نهاوند نیز شب چله را گرامی دارند، گروهی ...
افراسياب با لشکري انبوه از جيحون گذر کرد و بيم در دل بزرگان ايران افتاد، چه گرشاسب درگذشته بود و جانشيني نداشت و ايران بي خداوند بود. خروش از مردمان برخاست و گروهي از آزادگان روي به زابلستان نزد زال نهادند ...
... به دست یکی از وزرا پیش ذوالنون[۱۴۶] مصری رفت و همت خواست که روز و شب به خدمت سلطان مشغولم و به خیرش امیدوار و از عقوبتش ترسان ذوالنّون بگریست و گفت اگر من خدای را عزّوجلّ چنین پرستیدمی که تو سلطان را ...
... از ديدن آن خندﮤ بلند سر داد چنانكه منيژه از سر چاه شنيد و با تعجب گفت: چگونه گشادي به خنده دو لب كه شب روز بيني همي روز و شب بيژن پس از آنكه اورا به وفادراي سوگند داد راز را بر او فاش نمود و گفت ...
... دشمن در برابر تو ایستاد بر آشفته مشو و تدبیر نیکو کن . بزرگمهر بختگان
دل کسی که خاطر شاه دادگر از او مکدر باشد جایگاه دیو است . بزرگمهر بختگان
هر کس را سرنوشتی مقدر است . یکی روز و شب در طلب سربلندی ...