پیرزنی کهنسال هوای شوهر کردن بسرش زده بود و پی در پی از فرزندان خود می خواست تا برای وی شوهری خوش خوی و خوش روی بیابند و او را به عقد آن مرد در آورند و برای او عروسی هم بگیرند و بزنند و بکوبند ! فرزندان ...
پیرزالی که سه گاو داشت ، با دخترش مهستی در روستای تکاو زندگی می کرد . داشت زالی به روستای تگاو مهستی نام دختری و سه گاو یک زمان دختر پیرزال بیمار شد و رنگ از رخساره اش پرید و روز به روز اندام زیبایش به ...