مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

9 قرن فرهنگ نویسی پارسی

فرهنگ‌نامه‌ها همواره يكي از ابزارهايي بوده‌اند كه انسان را به شناخت بسياري از ناشناخته‌ها ياري كرده‌اند. فرهنگ‌نامه‌هايي كه از يك‌سو زيرشاخه علم نوپای زبانشناسی ما محسوب مي‌شوند و از سويي ديگر مي‌توان به‌عنوان مهمترين منابع ادبي ما هم از آنها نام برد و كنارگذاشتن فرهنگ‌ لغتهايي كه به‌نظر مي‌رسد از اواسط قرن پنجم هجري تاكنون نگاشته شده از پيكره ادبيات، يعني گم‌كردن كليدهايي كه بسياري از قفل‌ها را براي هميشه بسته نگه مي‌دارد. پس به همين خاطر نگاهي مي‌اندازيم به تاريخ فرهنگ‌نويسي ايران از آغاز تا اكنون.
***
دكتر محمد معين در مقدمه فرهنگ خود مي‌نويسد كه «شواهدي در دست است كه از اواسط قرن پنجم هجري، تلاش‌هايي در امر فرهنگ‌نويسي براي زبان فارسي انجام گرفته است و بنا به سخن دكتر وثوقي احتمال دارد كه تلاش‌هايي بيش در فرهنگ‌نويسي، قبل از قرن پنجم هم در ايران صورت گرفته باشد، اما در حوادث تاريخي و... ازبين رفته‌اند و امروزه هيچ سند مكتوبي از آنان نداريم.گرچه در کتابخانه آتن اگر به جستجویی درباره ایران دست یازید ، به سرعت نام کسانی از دانشمندان یونان یافت می شود که با ایرانیان تبادل نظر می کرده اند یا در دانشگاه اسکندریه مصر و یا کتب عبری ، نشان از کنکاش ها و مباحثات آنان با دانشمندان ایرانی وجود داردو یا وجودترجمه های چینی ، هندی،عبری، یونانی و فارسی به همدیگر ، نشان از وجود مترجمانی حرفه ای دارند و حتی در عهد ساسانی که به قول رشید یاسمی ، عده ای از مهاجرین یونانی به فرمان سکندر در ایران اقامت گزیدند و شاید نظر سید صادق گوهرین درست باشد که ملتهای ایران و روم و مصر و مغرب و اندلس و سایر ملل اسلامی به علت وحدت اقتصادی مجبور بودند که با هم آمیزش و مراوده داشته باشند.
در دوران ساسانيان گرچه زبان فارسي – قبل از هجوم اعراب – در ايران، زبان رسمي بوده است؛ چه بسا كه مانند چين و يونان ما هم فرهنگ‌هايي داشته‌ايم و يا حتي از سلسله صفاريان به بعد كه زبان عربي و فرهنگ اسلامي هم به سرزمين ما آمد اين احتمال وجود دارد كه قاموس‌ها به عربي و فارسي توسط نويسندگان و اهل قلم آن زمان به رشته تحرير درآمده باشد. و علی اصغر حکمت معتقد است که از قرن دوم هجری به بعد ایرانیان در رشته های مختلف علوم اسلامی ، نهضت عظیمی را به وجود آوردند و در تدوین لغت و ادب ، پیشقدم بوده اند و آثار ادبی ایرانیان باستان به وسیله ایرانیان مستقیما در زبان عربی راه یافت.
اما به ناچار، براساس شواهد تاريخي، به معرفي فرهنگ‌هاي مشهور فارسي مي‌پردازيم:

فرهنگ سُُُغدي – فرهنگ قطران ارموي
دهخدا معتقد است كه فرهنگ ابوحفص سغدي (ابو حفص حكيم بن احوص سغدي سمرقندی – که موسیقی دان و از نخستین شاعران پارسی گو و به قول دکتر صفا ، همعصر بهرام گور و حنظله بادغیسی و عباس مروزی بوده است ) كه بين سال‌هاي 300 و 306 مي‌زيسته است، { یعنی قرن چهارم هجری که زبان اهالی ماوراء النهر ، فارسی بود و زبان عربی هم زبان علمی محسوب می شد و ایرانیان فرهنگهای عربی فارسی زیادی را به رشته تحریر در آوردند }تا اوايل قرن 11 نيز در دست فرهنگ‌نويسان آن دوره بوده، اما امروزه شايد در كتابخانه‌اي وجود نداشته باشد. سيد محمد علي داعي‌الاسلام در مقدمه فرهنگ نظام معتقد است كه آن كتاب «اكنون در هيچ كتابخانه بزرگ جهان» پيدا نمي‌شود.البته سعید نفیسی معتقد است که در سده 11ق / 17 م. برخی از فرهنگ نویسان معروف مانند  جمال الدین انجو ، سروری و تتوی در تالیف آثار خود از لغت نامه ای منسوب به ابوحفص استفاده کرده اند ، از آنجا که شواهدی که این مولفان از لغت نامه ای منسوب به ابوحفص برای واژه ها نقل کرده اند ، از شاعران 4 و 5 ق. – مانند ناصر خسرو و عنصری – است و باید ابوحفص را شخص دیگری و زمان او را بعد از سده 5 ق. دانست !
اما ناصر خسرو در سفرنامه خود در 438 مي‌گويد: «شاعري را ديدم شعر نيك مي‌گفت اما زبان فارسي (دري) نيكو نمي‌دانست»؛ مراد شرف‌الزمان قطران بن منصور ارموي شاعر معروف (متوفي در 465) است كه كتاب لغتي داشته، اما بنا به حوادث تاريخي اثري از آن هم فعلا در دست نيست كه البته در فرهنگ جهانگيري آمده است كه فرهنگ ارموي، سيصد لغت داشته و دكتر محمد معين نيز آن را نخستين فرهنگ ايراني ناميده است.اما به جز اين دو نمونه گويا به نام فرهنگي ديگر در كتاب‌ها و رساله‌هاي آن دوران اشاره‌اي نشده است.

اسدي طُوسي
حکیم ابونصر  علي ابن احمد اسدی طوسی(وفات 465 هـ.) شاعر حماسه سرا و لغت‌نامه‌نويس قرن 5 ق. ايراني كه منظومه حماسي گرشاسب‌نامه را نوشته و فرهنگ لغت او، به لغت فرس شهرت دارد، در مقدمه فرهنگ خود مي‌گويد: «فرزندم اردشير قطبي، از من لغت‌نامه‌اي خواست كه بر هر لغتي گواهي بود از قول شاعري از شعراي پارسي و...»
و همچنين دهخدا معتقد است كه فرهنگ اسدي تا سال‌ها – شايد دو قرن – بي‌رقيب بوده است.
لغت فرس در 1897 م. با كوشش و تصحيح پاول هورن – شرق‌شناس آلماني – در گوتنگن آلمان منتشر شد و در سال 1319 توسط عباس اقبال آشتياني و در 1336 توسط محمد دبير سياقي طبع شد كه نسخه اصلي آن در كتابخانه واتيكان است و كهن‌ترين دست‌نويس آن از 722 هـ. در كتابخانه ملي است. درواقع مي‌توان گفت، قديمي‌ترين فرهنگ لغت موجود در ايران است و شايد بتوان قرن 5 هجري (يا 451 شمسي – 1072 م) را آغاز نهضت فرهنگ‌نگاري فارسي در ايران ناميد.
به اعتقاد دهخدا پس از تاليف لغت‌نامه اسدي تا مدت‌هاي مديد در ايران ديگر كتابي معتبر نظير آن تاليف نكرده‌اند كه البته در فرهنگ نظام آمده است: «بعد از اسدي تا مدتها كسي به فكر نوشتن فرهنگ جديدي برنيامد، به جهت اينكه زبان خراساني از جهت وسعت سلطنت سلجوقيان –552-429  قمري – در تمام ايران گسترش يافت و فارسي ادبي زبان رسمي كشور بود و در ابتداي قرن 7، حمله ویرانگر و خانمان سوز تركان چنگيزخان – تموچين، جهانگشاي مغول – ايران از علم و ادب خالي شد و دیگر از آن میراث تمدن بشری ایران در روزگاران کهن ، نشانه ای نماند و حدود يك قرن به طول انجاميد تا اهل قلم ايران دوباره فعاليت ادبي خود را آغاز كنند و در تمدن جهان از نو ، نغمه کهن خود را بسرایند و بنوازند».
دكتر ذبيح‌الله صفا در كتاب «تاريخ ادبيات در ايران» (ج 3) مي‌گويد: «دوره‌اي كه با هجوم مغول در سال 616 هـ. و انقراض خوارزمشاهيان آغاز شد، در اين دوران پرآشوب و پرماجرا ويرانكاران مغول و تاتار و ديگر زردپوستان وحشي يا نيم‌وحشي آسياي مركزي در ايران تاخت و تازهاي سياسي و بلاخيز كردند و قسمت بزرگي از فلات ايران را درهم گرفتند و ويران ساختند كه ديگر جز نامي از آنها در صفحه كتاب‌ها باقي نمانده است». هرچند كه در اين دوران پرحادثه و شوم ايرانيان فرهنگ نيم‌جان خود را نجات دادند و افرادي مانند «مولانا، عراقي، سعدي و...» در اين دوران ظهور يافتند. که استاد جلال همایی می فرمایند که « سده 7 با آنکه روزگار محنت باری بود  ،اما یکی از دوره های بزرگ علمی و ادبی اسلام به شمار می رود و اهمیت این قرن از نظر علمی و ادبی به واسطه وجود نوابغی است که در این عصر می زیسته اند و چراغ دانش و فرهنگ را در این تند باد حوادث – ترکتازی مغولان – روشن داشته اند »  و شاید بدین خاطر بود که جمعی از فرهنگ نویسان ما راه هند در پیش گرفتند و به قول دکتر صفا جای افسوس دارد که از اوائل قرن 4 تا آغاز قرن 7 چندان به فرهنگ نویسی اهتمام نشد!

صحاح الفرس
شمس‌الدين محمدبن فخرالدين هندوشاه نخجواني- مشهور به شمس منشي- در سال 728 به تصحيح و افزودن به لغات فرس پرداخت كه دهخدا بسيار از اين فرهنگ تقدير كرده است. البته اين فرهنگ در 25 باب و 430 فصل و 2300 لغت با شواهد متعدد است. (1326 م- 705 هـ.ش).

ادات الفضلا- فرهنگ ابراهيمي- فرهنگ ميرزا
ادات الفضلا، يكي از نخستين كتاب‌هاي لغت است كه در هند تاليف شده كه تاليف قاضي خان بدر محمد دهلوي- ملقب به بدهاروال- است كه گردآوري آن از 812 هـ شروع شده و در 822 به پايان رسيده و نسخه‌اي از آن در كتابخانه موزه بريتانيا وجود دارد و پس از آن فرهنگ ابراهيمي تاليف ابراهيم قوام‌الدين فاروقي است كه در 878 پايان يافته است.
ميرزا ابراهيم بن ميرزا شاه حسين اصفهاني هم در زمان شاه طالب صفوي در 950 هجري (برابر با 1599م- 978 هـ.ش) فرهنگ ميرزا ابراهيم را منتشر كرد كه دوران سلطنت شاه‌طهماسب صفوي بود.

فرهنگ شمس فخري- مجمع‌الفرس- جهانگيري
فرهنگ «معيار جمالی» نوشته شمس الدين محمد فخري اصفهاني است كه به نام شيخ‌ابواسحاق فارس نوشته و سال 1303 هجري به همت كارل زالمان در روسيه منتشر شده است.دكتر صادق‌كيا، در این باره معتقد است: «كه شمس فخري، روش اسدي طوسي را در واژه‌نويسي دنبال كرده است و هر حرف را يك باب كرده و بابها را به رديف الفباي كنوني فارسي آورده است:«اما بعضي افراد مانند فرهنگ نظام معتقدند كه او روش فرهنگ‌نويسي را درست رعايت نكرده و جعل‌هايش موجب گمراهي ديگر فرهنگ‌نويسان شده است». و حتي دكتر كيا مي‌گويد:«گاهي شمس فخري، معني واژه‌ها را نيز نادرست آورده است».
فرهنگ جهانگيري را «ميرجمال الدين حسين بن فخرالدين حسن انجوي شيرازي» از رجال معروف هند- ملقب به «عضدالدوله» - تاليف كرده است كه در سال 1005 هـ. شروع و در سال 1017 به پايان رسانيد. علي اصغر حكمت آن را فرهنگي نفيس مي‌داند و مي‌گويد كه بنا به مقدمه كتاب 44 فرهنگ و رساله سنت در اختيار مولف آن بوده و جامع‌ترين فهرست مجموعه لغت‌هاي فارسي قديم و جديد است. اين فرهنگ در هندوستان تاليف و منتشر شده است. که در فرهنگ دائره المعارف فارسی آمده است که این کتاب لغت از نظر آوردن شواهد شعری دارای اهمیت بسیاری است و در 24 باب مرتب شده و فقط شامل لغاتی است که فارسی شناخته شده اند.
و باز هم در ان کتاب می آید که این فرهنگ در سال 1008 ق. با مطالعه 16 نسخه از فرهنگهای مختلف فارسی- عربی ( و بالعکس ) و حذف واژه های عربی و افزودن شواهد شعری از اشعار بزرگان شعرای فارسی به نام شاه عباس اول صفوی تالیف شده است . مولف در سال 1028 ق. با دیدن چند فرهنگ دیگر - از جمله فرهنگ جهانگیری -  تالیف خود را تصحیح و تکمیل و تنقیح مجدد کرده است .( که البته در سه مجلد در اوایل دهه 40 در تهران چاپ شده اند )
درباره علي اصغر حكمت معتقد است كه در همان زمان كه فرهنگ جهانگيري در هند تاليف مي‌شد، در سال 1008، فرهنگ مجمع الفرس در ايران به امر شاه عباس اول توسط محمد قاسم بن حاج محمد كاشاني- متخلص به سروري- تاليف مي‌شده ( برابر با 1599م- 978ش) اما دكتر رضازاده شفق مي‌گويد«وي مربوط به دربار اكبرشاه و پسر خلفش جهانگير بوده و از هردو حكمران حمايت و صله گرفته و لغت خود را به حكم اكبر شاه شروع نموده و آن را به نام جهانگير شاه نموده است». اين فرهنگ در حدود 6 هزار لغت دارد.در اين اثنا- يعني حدود 983 شمسي- كه 5 قرن از فرهنگ نگاري فارسي مي‌گذرد، در انگلستان نهضت فرهنگ‌‌نويسي آغاز شده است.

برهان قاطع – رشيدي
اين فرهنگ را محمدحسين بن‌خلف تبريزي – متخلص به برهان- در سال 1062 هـ . در حيدرآباد هند نوشت (برابر با 1030 ش- 1651م) و سعي او بر آن بوده است تا فرهنگش نسبت به فرهنگ‌هاي پيشين جامع‌تر باشد كه در مصاحب می گوید در حدود 19417 لغت و کنایه و اصطلاح و استعاره مستعمل در فارسی را در بر دارد و بار اول در 1818م. در کلکته و سپس در کلکته و بمبئی و لکهنو و تهران مکررا به طبع رسیده است . در این راستا، علي اصغر حكمت بنا به چاپ كلكته تعداد لغت‌هايش را 20211 كلمه ذكر كرده است؛ و جالب آنكه مي‌گويد زبان‌ها و لهجه‌هاي مختلف ايراني و غيرايراني در داخل اين فرهنگ نقل شده است، (مانند مصري، عبري، سرياني، تركي، هندي، يوناني، رومي، ارمني، پهلوي و...). که مولف در مقدمه اش می گوید که می خواست «  جمیع فوائد فرهنگ جهانگیری ، مجمع الفرس ، سرمه سلیمانی ، صحاح الادویه – حسین انصاری – را که هر یک حاوی چندین  کتاب لغات اند ، را به طریق ایجاز بنویسد»
سيدمحمد علي داعي‌الاسلام معتقد است: فرهنگ ديگر قرن 11 كه در سال پس از تاليف برهان قاطع در هند نوشته شده، فرهنگ رشيدي تاليف عبدالرشيد بن عبدالغفور الحسيني المدني اهل تته سنه است. اين فرهنگ در سال 1392 در انجمن آسيايي كلكته به‌طبع رسيد... ظاهر كه تاليف آن در 1064 انجام شده است....  فرهنگ رشيدي خلاصه فرهنگ جهانگيري است که در 1875 م. در هند به طبع رسیده و در اوائل قرن 13 هم به ترکی عثمانی – تحت عنوان تبیان نافع - ترجمه شده است .

فرهنگ انجمن آراء – برهان جامع – آنندراج
در ايران پس از مجمع الفرس سروري، در سال 1008 هجري تا سال 1288، يعني فرهنگ انجمن آرا نوشته رضا قلي خان هدايت باشي، فرهنگ ديگري انتشار نيافت. در واقع در قرن 8، فرهنگ‌نويسي از ايران به هند منتقل شد و در قرن 9، 10 و 11 به تكامل رسيد و شايد بتوان گفت كه فرهنگ‌نويسي در ايران با مجمع‌الفرس سروري خاتمه يافت. با حمله محمود غزنوي، مسلمانان به هند رفتند. که در این فرهنگ مصاحب معتقد است که کلمات عربی مستعمل در فارسی نیامده است .
سعيد نفيسي در فرهنگ فارسي مي‌گويد: «در نيمه سده 5 زبان پارسي را ايرانيان به هند بردند و در ميان مسلمانان هند رواج يافت. از سده 9 زبان فارسي زبان دوباره هند شد و نوشتن فرهنگ‌هاي زبان فارسي آغاز شد». در اين ايام دو قرن خلاء در فرهنگ‌نويسي زبان فارسي به‌وجود آمد؛ در انگلستان فرهنگ‌نويسان علاوه بر تعريف مدخل‌ها، ريشه‌شناسي، تكيه، تلفظ و دستور زبان را مطرح كردند. ساموئل جانسون در انگلستان – درست 100 سال پيش از انتشار برهان قاطع، فرهنگ خود را در 1114 ش – ظهور كرد و در آمريكا نوح وبستر در سال 1207 ش. تاثير بسزايي در اين نهضت گذاشت و كم‌كم ضرورت رعايت اصول زبان‌شناسي در فرهنگ‌نويسي مطرح شد. اوايل قرن 10 در ايران كه دوران سلطنت صفويه آغاز شد و در هندوستان سلطنت آل‌تيمور برقرار بود. قرن 10 و 11 را دوران يا عصر طلايي فرهنگ‌نويسي فارسي مي‌دانند.
در قرن 11 در ايران فقط فرهنگ سروري منتشر شد، اما در هندوستان فرهنگ‌هاي فراواني انتشار يافتند. دكتر معين مي‌گويد كه انجمن آرا را هدايت – معروف به لله‌باشي- با مراجعه به فرهنگ‌هاي فارسي و عربي گذشتگان تهيه كرد كه اين كتاب در 1288 ق. در تهران به طبع رسيده است. فرهنگ انجمن آرا را گاه خلاصه فرهنگ‌هاي رشيدي و برهان قاطع مي‌دانند. فرهنگ ديگري در ايران، به نام برهان جامع توسط محمدكريم ابن مهدی قلی سرابی تبريزي – معلم محمد میرزای ولیعهد یا محمد شاه - در سال 1260 هـ. تاليف شد (برابر با 1844م/ 1222ش) كه آن را خلاصه برهان قاطع مي‌دانند.مولف در 1256 ق. در سال آخر سلطنت فتحعلی شاه و آغاز ولیعهدی محمد شاه ، به تالیف آن پرداخته و آن را در اوائل سلطنت محمد شاه به پایان رسانیده و فرهنگ محمد محمد شاهی نامیده است.
فرهنگ آنندراج در ابتداي قرن 14، در حزب هند نوشته شد، مولف آن محمد پادشاه- متخلص به شاد ولدغلام محي‌الدين و معروف به نسيم ميرمنشي مهاراجه آنندراج راجه ولايت ويجي نگر- بوده است. اين فرهنگ نيز در 1306 ق. در لکهنو هندوستان تدوين و انتشار يافته است (1888 م-1267 ش).

فرهنگ ناظم‌الاطبا نفيسي-نظام
پس از استخراج و نهضت فرهنگ‌نويسي فارسي در هجرت –يعني هندوستان- دوباره كار فرهنگ ايران از سر گرفته شد (البته نيم قرن پس از آنندراج و شاید هم در دوران امیرکبیر و سلاطین قاجار ، زمینه ای برای اجرای این امر مهم در ایران فراهم نشد !)  و دكتر ميرزا علي اكبر خان نفيسي ناظم‌الاطبا آن را به رشته تحرير در آورده است و بنا به وصف سعيد نفيسي، 158431 لغت دارد و اين فرهنگ در اوايل 1300 ش. تا 1307 تامين شده است.
سپس فرهنگ نظام نوشته سيدمحمدعلي داعي‌ براي نخستين‌بار در سال 1305 شمسي در هندوستان انتشار يافت كه استاد نظام كالج حيدرآباد دكن هنر برده است كه اين كتاب را بنا به سفارش محل تدريس‌اش و كمك وزارت معارف اين فرهنگ را به رشته تحرير در آورد.وي سعي وافر بر آن داشته تا زبان فارسي معيار و مرسوم ايران را در نظر بگيرد و خود در مقدمه‌اش مي‌نويسد: «مقصودم گذاشتن اساس لغت‌نويسي موافق حاجت امروزه دين است تا اخلاف من بر آن اساس عمارت عاليه سازند».

از دهخدا  و عمید تا صدری افشار و انوری
فرهنگ دهخدا در سال 1325 ش انتشار يافت كه 200 هزار مدخل دارد. در اين ايام دهخدا در مقدمه خود نام 188 فرهنگ لغت قبل از خود را ذكر مي‌كند و در اين ايام آكسفورد به تكميل و ويرايش و توسعه فرهنگ خود پرداخته و فرهنگ The shorter Oxford با 195 هزار واژه انتشار يافته است و بدون شك دهخدا نيز از اين پيشرفت نامطلع نبوده.
پس از دهخدا تا دوران انقلاب ايران در سال 1357، دو فرهنگ معتبر ديگر به نام‌هاي دكتر محمد معين (1342) و حسن عميد (1340) انتشار يافت و البته تا گذشت سه دهه (يعني تا 1370). فرهنگ‌هاي ادبي و دانشنامه‌اي خاص –ازجمله: لغات عاميانه/ جعفر محجوب، دايره‌المعارف فارسي/غلامحسين مصاحب، صناعات و اصلاحات ادبي/محمدطباطبايي، تلميحات/ سيروس شميسا، ادبيات/ زهرا خانلري، اساطير/ جعفر ياحقي، نقد ادبي/ بهرام مقداري، كوچه/ شاملو، كنايات عاميانه/ ثروت، مثل‌ها/ صادق عظيمي، عاميانه/ نجفي و... همه منتشر شدند و در زمان فعاليت «راندم‌هاوس و هريتيج» در آمريكا و «لانگمن و كمبريج و کوبیلد » در انگلستان؛ يعني پس از انقلاب هم (در دهه 70) شاهد توليد سه فرهنگ اساسي و معتبر به نام‌هاي مهشيد مشيري، غلامحسين صدري افشار و حسن انوري بوده‌ايم و دو فرهنگ ديگر نيز در دست تدوين و تاليف است: 1. علي كافي/ مركز نشر دانشگاهي و 2. علي اشرف صادقي/ فرهنگستان زبان فارسي.
اما اکنون باید اذعان داشت که از انتشار لغت فرس اسدي –در 450 ش- تا امروز – 1385 ش - چيزي در حدود 9 قرن مي‌گذرد، در حالي كه ایران در فرهنگ‌نويسي از کشورهایی مانند انگليس و فرانسه و آمريكا – حتی از غرب ها – چیزی در حدود 5 قرن بيشتر سابقه دارد؛ اما از تمدن يونان و چين ديرتر آغاز كرده‌ايم؛ حال به راستي در مقايسه با فرهنگ‌هاي معتبر جهان، در كجا ايستاده‌ايم؟ آيا فرهنگ‌نويسان معاصر، دانش‌ زبانشناسي مدرن و اصول و معيارهاي ساختاري معاصر را به كار مي‌گيرند.
---- 
در تدوين اين مقاله از كتاب‌هاي ذيل استفاده شده است:
1-       نخستين درس‌هاي فرهنگ‌نگاري، عرفان قانعي‌فرد، بهنود، تهران، 1384
2-       واژه‌شناسي و فرهنگ‌نگاري فارسي، حسين وثوقي، باز، تهران، 1383
3-       توصيف ساختمان زبان فارسي،دکتر محمدرضا باطني، اميركبير، تهران، 1348
4-       تاريخ زبان فارسي، دکتر پرويز ناتل‌خانلري، بنياد فرهنگ، تهران، 1352
5-       لغت‌نامه، علي اكبر دهخدا، تهران، 1325
6-       فرهنگ فارسي، حسن عميد، اميركبير، تهران، 1357
7-       فرهنگ نظام، سيدمحمد علي داعي‌الاسلام، تهران، 1360
8-       تاريخ ادبيات در ايران، ذبيح‌الله صفا، تهران، 1356
9-       ایران در فرهنگ جهان ، علی اضغر حکمت ، فرهنگستان ، 1326
10-   دایره المعارف مصاحب ، شرکت سهامی ، 1381
http://www.erphaneqaneeifard.blogfa.com/

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML