روابط ایران و تمدن های خاوردور به هزاره های پیش از میلاد برمی گردد،ما نتوانسته ایم به درستی به شواهد دقیقی دست یابیم که چه میراث مشترکی بین ایران در عصر حماسی و فرهنگ های غنی خاوردور، از جمله چین و کره و ژاپن و دیگر جوامع خاور دور وجود داشته است.

آنچه ما می توانیم حدس بزنیم، این نکتة مهم است که بین ایران و آسیای میانه و قفقاز و بین النهرین و آسیای صغیر و یونان، در رابطه با تمدن های خاوردور، پیمان ها و میراث هایی مشترک وجود داشته است. یک دلیل خوب برای چنین نظریه ای، افسانه های ایران و دیگر ممالک، از جمله چین و ژاپن است (۲۸۴)، که سعی کرده اند به ما آگاهی بدهند که روابط نزدیک و شاید حتی در حد پیوندهای قومی بین ایران باستان و جوامع خاور دور وجود داشته (۲۸۵) که شامل سیام (تایلند) در جنوب شرقی آسیاست (۲۸۶). یک دلیل دیگر را نگارنده در رابطه با سیر تحولات تاریخی ایران در عصر ساسانی تفسیر کرده ام، و پرسشی را بوجود آوردم، بدین شکل که چرا در زمان استیلای مسلمانان، رهبران ایران ساسانی از بیزانس تقاضای کمک نظامی نکردند، و یا اگر هم کرده بودند، چرا تحولات تاریخی، یزدگرد سوم را به سمت چین و تقاضای کمک نظامی از امپراطوری چین هدایت کرد؟ (۲۸۷). در اواسط سدة هفتم میلادی، مسلمانان عرب با پیروزی بر ارتش ساسانی در نبرد القادسیه، Al-Qadisiyah در بین النهرین، پایه های امپراطوری ساسانی را متزلزل کردند (۲۸۸)، و یک قرن پس از سقوط قلمرو ساسانیان در بین النهرین،  سربازان مسلمان، چین را صاحب یک همسایه مسلمان، در شرق کردند (۲۸۹). اعراب مسلمان در سال ۶۴۲ میلادی در خاک ایران، موفق به شکست ارتش ساسانی در نبرد نهاوند شدند، و آخرین پادشاه پارس، پس از تحمل شکست های پی در پی، به سمت خراسان در شرق پارس حرکت کرد (۲۹۰). معروف است که یزدگرد در سال ۶۳۹ از امپراطور چین تقاضای کمک نظامی کرده بود، امّا تای – سوُنگ  T’ai-Tsungبه این عنوان که مسافت چین از ایران بسیار دور است، از پیمان نظامی خودداری کرد (۲۹۱). يزدگرد در سال ۶۵۱ در مرو کشته شد (۲۹۲). یک مورخ کره ای با اشاره به اینکه قلمرو سیاسی و جغرافیایی چین در سدة هفتم، به قلمرو و مرزهای ساسانیان می رسیده، اضافه کرده که یزدگرد سوم، پسرش پیروز را به سمت چین روانه کرد تا با دریافت کمک نظامی از چین، اعراب را مجبور به عقب نشینی از ایران کند (۲۹۳). شواهد باقیمانده از طریق متون تاریخی چین به ما می گوید که چین از حدود سال ۱۲۸ پیش از میلاد با اقوام سکایی و دیگر جوامع قلمرو امپراطوری اشکانی، پیمانهای نظامی بر ضد اقوام وحشی و غیر ساکن معروف به شیونگ - نُو (Xionguu) داشته، زیرا این اقوام غیر ساکن، مرزهای چین را تهدید کرده بودند، و دولت چین امیدوار بود که با اتحاد نظامی از یک طرف مرزهایش را امن تر کند، و از طرف دیگر با اقوام ایرانی تبار، همسایه و متحد شود (۲۹۴). اتحادیة نظامی چین ، و ایرانیان سکایی قلمرو اشکانیان بالاخره به شکست و عقب نشینی هونهای Xiong-Nuانجامید (۲۹۵). در عهد ساسانیان، بین خسرو اول و چین اتحادیة نظامی بر ضد تاخت و تازهای ترکان غیر ساکن وجود داشته است (۲۹۶). یک مورخ ژاپنی گفته، که يزدگرد سوم و پسرش پیروز و نوه اش نرسی، با خاندان حکومتی تنگ  T’ang)  (گفت و گو و مبادلات سیاسی - نظامی داشته اند، ضمن اینکه پیروز و نرسی در چین فوت کردند (۲۹۷). تنگ شُو  (T’ang- Shu) تواریخ رسمی خاندان حکومتی چین درج کرده که پیروز از چین تقاضای کمک نظامی کرده بود، و در سال ۶۷۵ وارد پایتخت چین شده، و یک آتشکدة زرتشتی در آنجا بنا کرد (۲۹۸). این آتشکده در سال ۶۷۷ ساخته شد (۲۹۹). در سال ۶۷۹، نرسی (Narsi) فرزند پیروز (Pirouz) که تحت حمایت نظامی چین بود، به آسیای میانه رفت، و مدت بیست سال در تخارستان بر ضد اعراب می جنگید، ولی در سال ۷۰۸ میلادی به Ch’ang An مراجعت کرده،و مدتی بعد فوت کرد (۳۰۰). اینطور به نظر می رسد، که رجال عهد ساسانی نیز با فیروز و نرسی وارد چین شده بودند (۳۰۱). چند هزار ایرانی که از پارس و آسیای میانه بطرف خاوردور مهاجرت کرده بودند، وارد پایتخت و دیگر شهرهای چین شدند (۳۰۲). ایرانیانی که از راه های زمینی پارس و آسیای میانه و ترکستان حرکت نکرده بودند، از طریق آبراه های دریایی به خاوردور، و از جمله در جنوب شرقی آسیا و به سمت آبراه های جنوب چین رفتند (۳۰۳). متون تاریخی، به ورود ایرانیان مهاجر به شبه جزیره کره در سدة هفتم میلادی اشاره دارند (۳۰۴). منابع کرهای تأئید کرده اند، که احتمالا عده ای ایرانی به کره رسیده بوده اند (۳۰۵). و حضور ایرانی ها را با دورة پادشاهی خاندان شیلا مرتبط دانسته اند (۳۰۶). متون چینی نشان داده که تعداد ایرانیان مهاجر در شهرستان های مختلف چین بسیار زیاد بوده، و صرف نظر از پایتخت، در دیگر نواحی شمال و جنوب چین نیز کانون های ایرانیان مهاجر می زیسته اند (۳۰۷). در سال ۷۲۶ میلادی، شاه بخارا سفرای خود را به دربار تنگ فرستاد، و تقاضای کمک نظامی بر ضد تاخت و تازهای اعراب کرد (۳۰۸). در سال ۷۵۱ میلادی، ارتش چین به رهبری یک ژنرال، بنام کائو شی ان چی Kao Chih Hsien که نام چینی شده اش بیانگر هویت خارجی و تبار کره ای و مهاجر بودن او به عنوان چینی - کره ای بوده است، در مرزهای چین در آسیای میانه، به جنگ ارتش مسلمانانی که در حال پیشروی بودند رفت، امّا به حکم سرنوشت، در نبرد رودخانة  Talas، ژنرال چینی – کره ای از لشکر اسلامی شکست خورد و آسیای میانه وارد محور سیاسی و جغرافیایی در جهان اسلام گردید (۳۰۹).

نفوذ و اقتدار سیاسی مسلمانان، تا جنوب چین پیشروی کرده، و ارتش اسلامی در شهر بندری کانتون Canton به تاخت و تاز پرداخت (۳۱۰). این اقتدار اسلامی در جنوب چین، پایه هایش در سال ۶۱۸ میلادی جوانه زده بود، زیرا اسلام از آن سال و تا ۶۲۶ در گوآنگ زو Guangzhou ترویج میشد (۳۱۱). یک مورخ تاریخ کره، به ورود  کشتی های تجاری مسلمانان در بنادر کره در اواسط سدة نهم میلادی اشاره کرده است، که احتمالاً از غرب آسیا به سمت خاور دور حرکت کرده و از طریق اسکله های رودخانة یه سونگ Yesong در نزدیکی کائگ - یونگ Kaegyong توقف میکردند (۳۱۲). حضور ایرانیان مهاجری که از فرهنگ و ادیان ایرانی عهد باستان و یا به عبارتی، شهروندان ایران ساسانی و از پیروان زرتشتی و مانوی و مسیحیت نستوری بودند، در پایتخت چین، از اواسط سدة هفتم میلادی به بعد، حس میشد (۳۱۳). در تواریخ خاندان تنگ، به حضور چند هزار ایرانی در پایتخت این دودمان در سدة هشتم میلادی، اشاره شده است (۳۱۴). البته در آنزمان چنگ ان (Ch’ang - An)  یک پایتخت بین المللی بود، و در هر روز هزاران نفر از شهروندان کشورهای مختلف از جمله تجار سغدی، و هنرمندان و سفرا و دانشجویان و مسافران کشورهای شرقی از هند و کره ای های عصر پادشاهی شیلا، و مردم اویغور (Uyghurs)، و ساکنان قرقیزستان، از جمله گروههایی بودند که وارد پایتخت چین میشدند (۳۱۵). با اینهمه، حضور ایرانیان پارس و آسیای میانه، بسیار بیشتر و محسوس تر از حضور دیگر ملل بود، زیرا آنها چهار آتشکده زرتشتی و یک معبد مانوی (Manichaen Temple) و یک کلیسای نستوری( Nestorian Church)  در پایتخت، و دیگر مناطق چین داشتند، که نیازهای معنوی چند هزار و یا بیشتر مهاجر با نفوذ از ایران و آسیای میانه را تأمین می کرد (۳۱۶). متون و شواهد تاریخی نشان میدهند، که به غیر از ایرانیانی که از عصر ساسانی به چین آمده بودند، بین سده های هشتم تا یازدهم میلادی، حرکت ایرانی ها از پارس (Persia) و آسیای میانه (Cenrtal Asia)  به شهرهای چین ادامه داشته است (۳۱۷). به حضور ایرانیان مهاجر در شهرهای بزرگ و تجاری و بندری چین از جمله ینگ . چو ( Yang-Chou )و لوینگ (Loyang) و کانتون (Canton) و هوآنگ ۔ چو (Hiamg Chou) و شهرهایی چون سویی – ینگ( Sui Yang)  و چن لی ئُو (Ch’en Liu) اشاره شده، که اقلیت های قابل ملاحظه ای تشکیل می دادند (۳۱۸). البته به نظر می آید که ایرانیان مقیم پایتخت چین اکثراً از رجال درباری و طبقات ممتاز و مهم ایران باستان بوده اند (۳۱۹). اینطور به نظر می رسد، که ایرانیان ساسانی مقیم پایتخت چین، بالاترین میزان نفوذ را در میان دربار خاندان تنگ (Tang) و رجال و طبقات ممتاز چین داشته اند، زیرا تمام خصوصیات و رسوم و عادات و حتی نحوة لباس پوشیدن ایرانیان ساسانی، مورد تقلید و تحسین و ارادت دربار و رجال عهد تنگ قرار گرفته بوده است (۳۲۰). بعد از فاز درباری، رفته رفته ویژه گی های زندگانی ایرانیان ساسانی در میان شهروندان عادی شهرهای چین رواج پیدا می کند و این تأثيرات ایرانی آنقدر وسیع و عمیق و پر جاذبه بوده که میتواند به ما نشان دهد که ایرانیان بزرگترین اقلیت قومی در چین باستان بوده اند. مردم چین در عهد خاندان تنگ، شیرینی های ایرانی می خوردند، و نان ایرانی، محبوب عام و خواص بود (۳۲۱). یک نوع ورزش با اسب که آنرا به پولو ( Polo) تشبیه کرده اند، در چین رواج پیدا کرد که از ایران ساسانی آمده بود و یک شاعر چینی نوشته بود، که در شهر لوینگ Loyang خانواده ها در سدة نهم میلادی موسیقی ایرانی تمرین می کردند (۳۲۲). دربار امپراطور چین به نام مینگ هوآنگ (Ming Huang) بر اساس شواهد موجود در تاریخ رسمی دودمان تنگ، مرکز فرهنگ ایران ساسانی بود، و درخشش و شکوه ویژه گی های فرهنگ و هنر و حتی تأتر و رقص و موسیقی ایران باستان، عقل و هوش و تحسین رجال درباری چین را ربوده و برانگیخته بود (۳۲۳). در ضیافت های درباری، غذاها و شیرینی ها و موسیقی ایرانی و نت های موسیقی و دستگاه های موسیقی سغد و کوچا که با همراهی موسیقی چمپا و هند و سازهای دیگر همراهی می شدند، موجب خوشحالی بزرگان چین بود (۳۲۴) . هنرمندان و صنعت گران چینی نیز از حضور صنعتگران ساسانی بهره مند شدند، زیرا فلزکاری در دورة ساسانی، پیشرفت های سطح بالایی کرده بود، و نه فقط در چین بلکه توجه تمامی صنعتگران جهان باستانی را بخود جلب کرده بود (۳۲۵). در سده های هشتم و نهم و شاید هم دوره های بعدی تاریخ، صنعتگران به الگوگیری از سبکهای ساسانی مبادرت ورزیده، و ظروف سبک ساسانی با طرح های مشابه بمانند گلها و بوته ها و باسبک تصویری را در کاربرد فلزاتی چون طلا و نقره تولید می کردند (۳۲۶). بافتنی های ایران باستان در همان زمان در خاور دور مورد توجه قرار گرفت، و در نواحی مختلف چین و ژاپن، تحسین بزرگان را برانگیخته بوده است (۳۲۷). احتمال می رود که تحسین های درباری در چین در رابطه با هنرهای خارجی به کره نیز رخنه کرده باشد، زیرا ماسک های هنری که در دوره ساسانی مخصوص رقص های ایرانی در آسیای میانه بودند به دلیل محبوبیت آنها در آسیای میانه، بالاخره در  سال ۶۱۲ از طریق توجهات دربار پاکچه در کره به دربار ژاپن نیز رخنه کرده بود (۳۲۸). یک مرد کره ای که ژاپنیها به او میماشی (Mimashi) خطاب کرده اند، ماسک هایی را که ژاپنی ها به آنها گیگاکو (Gigaku) نام داده بودند، از جنوب کره به ژاپن آورد (۳۲۹). یک ساز موسیقی ساسانی بنام عود بربط (Barbat) که چینی ها به آن Pi-Baمی گفتند، به کره رسید، و  زیر عنوان اُیون پی پا (Ohyon Pip’a) در مجموعة آلات موسیقی خاندان های مختلف پادشاهی از جمله دودمان شیلا (Shilla) قرار گرفت (۳۳۰). بربط یک نوع عود بود که از چین به کره رسید، و گفته میشود که در متن تاریخی دورة سه پادشاهی، سامگوک ساگی (Samguk Sagi) به سازهای موسیقی معرفی شده از چین اشاراتی هست، و شامل اشاره به یک رقص است که خصوصیات انجام آن در رقص های کره جذب شده بود و به آن سَجمو (Sajamu) نام نهادند که مورد اشاره به رقص شیر است که از طریق صحرای تكله مكان Taklamakan در ترکستان شرقی به خاور دور رسیده، و نهایتاً در رقص های سنتی کره، تا عصر حاضر باقی مانده است (۳۳۱). محقق کره ای استاد لی یونگ - بوم   Lee Yong Bom) ( گفته است که چون شیر یک حیوان بومی در شرق آسیا نبوده است، احتمال می رود که این رقص بیشتر از طریق قلمرو پارس به کره رسیده باشد (۳۳۲) و رجال درباری ژاپن در سدة هشتم از تأثیرات ایرانی - ساسانی در چین و کره منزوی نبودند، و ابزار موسیقی ساسانی بمانند بربط تحت عنوان بیوا (Biwa) وارد موسیقی درباری ژاپن شد (۳۳۳). نفوذهای هنری به دربار ژاپن شامل موسیقی شمال كره و نت های موسیقی منچوری و رقص بوده است، و اینکه ماسک های یک نوع رقص شیر، و یا به زبان ژاپنی شی شی مای (Shishimai)  به ژاپن رسید و در مجموعه نفیس اشیاء هنری ژاپن موسوم به شوسواین (Shosoin) حفظ مانده است (۳۳۴). شواهد تاریخی در متون کره به ما آگاهی میدهند، که در دوره پادشاهی خاندان کوگُوریو، مردم شمال كره به موسیقی آسیای میانه علاقه داشته، و از نوای عود بربط Pip’aلذت می برده اند (۳۳۵).احتمالاً تأثیرات فرهنگ ، و هنر عصرهای اشکانی - ساسانی، از طریق مرزهای زمینی چین به کره می رسیده است. در مورد ظهور ارتباط بین تمدن چین و شبه جزیرة کره، در رابطه با نفوذهای عصر واپسین سنگ و فلزات قبلاً اشاراتی کرده بودیم (۳۳۶). امّا گفته میشود که احتمالاً نفوذهایی اعتقاداتی از دوره دودمان شنگ (Shang) که هزار و پانصد سال پیش از میلاد در چین حکومت می کردند، به نواحی شمال كره منتقل شده باشد و در فرهنگ عصر کوگُوریو جذب شده باشد (۳۳۷). در دورة حکومت دودمان هان (Han) بین سالهای ۲۰۶ پیش از میلاد و ۲۲۰ میلادی، دولت چین برای وسعت دادن به قلمرو خویش سفرهای اکتشافی به سمت نقاط مختلف آسیا، از جمله شبه جزیره کره را آغاز کرد (۳۳۸). باستان شناسی های کره نشان داده که یک پادگان نظامی حکومت چین در خاک کره، در حوالی شهر پیونگ ینگ (P’yongyang) وجود داشته، که قابل تطبیق با سالهای اول پیش از میلاد و سال چهارم میلادی است (۳۳۹). نام این پادگان نظامی حکومت هان رالولنگ (Lolang) شناسایی کرده اند (۳۴۰). احتمال می رود که از طریق این محدودة قلمرو چین در کره یعنی لولنگ، فرهنگهای شرقی از جمله آلات موسیقی آسیای میانه، و هند، و چین بعد از جذب در محور فرهنگی چین، وارد شمال كره، و دیگر نقاط شبه جزیره کره می شده است (۳۴۱). پادگان لولنگ از سال ۱۰۸ پیش از میلاد تا سال ۳۱۳ میلادی دوام یافت و چون به شهر پیونگ ینگ نزدیک بود احتمالاً این منطقه یکی از راههای انتقال سازهایی چون بربط به کره بوده است (۳۴۲). احتمال داده شده، که ورود عده ای ایرانی به کره، در دورة پادشاهی دودمان شیلا، ممکن است در رابطه با اجیر کردن سربازان ایرانی در ارتش چین در دورة تنگ بوده باشد، که آنها را به سرحدات مرزهای کره و چین فرستاده بوده است (۳۴۳). این نظریه کره ای استوار بر مشاهدات سيماشناسی (Physiognomy) در رابطه با مجسمه های غیر بودایی، متعلق به نیمة دوم سده هشتم میلادی است، مخصوصاً در مورد چهار مجسمة ساخته شده از سنگ خارا که بصورت نمادهای گارد محافظ، در جلوی یک آرامگاه سلطنتی قرار دارند، که گفته میشود، مربوط به پادشاه کره ای بنام وُنسونگ (Wonsong) است که سال فوت او ۷۷۸ میلادی بود (۳۴۴). این مجسمه ها در شهر کیونگجُو Kyong-juو یا Gyong-ju در جنوب کره، و در دورة اتحادیه شیلا ساخته شده بود، که شروع حکومت آنها از سال ۶۶۸ میلادی بوده، و گفته شده که سیمای مردان در مجسمه های فوق الذكر، و سبیل های مجعد، و چشمان عمیق و نافذ، می تواند بیانگر این نظریه باشد، که هنرمند مجسمه ساز از مدل های زنده، الگوگیری کرده است (۳۴۵).

در اواسط سدة هفتم میلادی، عده ای ایرانی از طریق مرزهای دریایی ایران باستان روانة خاوردور و از جمله شبه جزیره کره شده بودند، امّا اینکه آنها در چه مشاغلی بودند و  تحت چه شرایطی به کره رسیدند، هنوز بر ما نامشخص است، امّا نظریه هایی که در رابطه با هجوم طوایف اسب سوار به شبه جزیرة کره، مطرح شده بودند، در رابطه با انتقال فرهنگ ایران باستان به کره، تا اندازه ای قابل بررسی است. شروع حکومت دودمان کوگُوريو Koguryo در تاریخ کره، حداقل در فاز بومی آن در سال ۳۷ پیش از میلاد شروع شده، ولی بر اساس نظریه های اگامی ولدیارد، در اواسط سدة چهارم میلادی طوایف اسب سوار به شبه جزیرة کره حمله و با واژگون کردن پادگان نظامی لولنگ (و یا شاید تلفظ Lelang) ، در شمال شبه جزيرة کره، و حتی پیش روی تا منچوری، حکومت Koguryeo را بوجود آوردند (۳۴۶). اگامی در تحقیقاتش نظریه داده بود که ساکنان شمال شرقی آسیا، فرهنگی داشته اند که مجموعه ای از آمیخته گی های آداب و رسوم و سنن مردمان جلگه های میان آسیا و اروپا Eurasia بوده است، و چون آنها معاصر دودمان هان بودند، احتمال می رود که تأسیس حکومت هایی چون شانزده پادشاهی Sixteen Kingdoms، و در عین حال دودمان هایی چون Koguryo و Puyo در شبه جزیرة کره، تحت نفوذ آنها ظهور کرده باشند، و اینکه آنها احتمالاً بنیاد قومی و دیگر زمینه های فرهنگی و هویتی و قابل ارتباط با محورهای قلمرو اقوام سکایی Scythian را دارا بوده، و احتمالا از مردمان تأثیر گرفته از سکاها نیز محسوب می شدند، که پس از ورود به محور تمدن چین، تحت تأثیر محیط فرهنگی تمدن چین و خاور دور خصوصیات سکایی آنها در محور تمدن بزرگتر چین و شرق آسیا کم رنگتر شد (۳۴۷). استاد اگامی در دفاع از این نظریه به شباهات سنن اسب سواری، و عناصر مشترکی چون زین کردن اسب، و افسارگیری اسب، و جلوی اسب را نگه داشتن و کمان گیری در حال اسب سواری از پشت، و کاربرد زینت آلات برای اسبها را که در سنن رزمی اقوام شمال شرقی آسیا و سکاها قابل تطبيق هستند مطرح کرده است و به دیگر نشانه هایی چون زره های نظامی و سبک های پیکان وكمان ها نیز اشاره دارد (۳۴۸). یافته شدن سکه های اشکانی در ترکستان چین، یکی از شواهد ارتباط بین فرهنگ سکاها و قلمرو اشکانیان در ترکستان است، زیرا سکاها در غرب نواحی ترکستان زندگی می کردند، که در مشرق دریای آرال Aral Sea واقع بود و ایرانی ها به آنها با لفظ سکا Saka اشاره می کردند (۳۴۹). بر اساس توضیحات استاد ريچارد فرای، سکاها با اشکانیان پیوند قومی داشتند (۳۵۰). سکاها از طوایف متعددی تشکیل شده بودند، و وابسته گی های قومی- فرهنگی آنها در نقاط مختلف جهان پراکنده شده، و از جمله سکاهای غربی (West Scythians) بودند، که در حدود سدة هشتم پیش از میلاد، در نواحی جنوب روسیه می زیستند (۳۵۱). سکاهای ترکستان غربی، در نواحی استپ های دریاچة مازندران زندگانی می کردند، و از سدة هفتم پیش از میلاد شروع به کاربرد روش های زراعت و آبیاری در آسیای میانه نمودند، که عناصر زیر بنایی اقتصاد و امنیت مالی و ثروت محسوب می شد (۳۵۲). در یونان باستان به سکاها با واژه اسکیت اشاره می کردند، و در منابع انجیلی، لفظ اشکوز Askuz مورد اشاره به سکاها بود (۳۵۳). سکاهایی که از آسیای میانه به سمت خاور دور حرکت کرده بودند، نشانه های هنری خود را در فلات تبت بیادگار گذاشته اند، که بازتاب های آن در جلگه های میان آسیا و اروپا در کاربرد تصاویر حیوانات وجود داشته و انتقال این سبک هنری را از سمت  جنوب روسیه تا مرزهای چین در ایالت گانسو (Gansu) شناسایی کرده اند (۳۵۴). فرهنگ تبتی های غربی (West Tibetans) قابل تطبیق با طوایف Ch’iang بوده که از اولین دوره تاریخی چین در عصر شنگ در نواحی گانسو آمد و رفت و اقامت داشته اند، و احتمالاً با وابسته های قومی - فرهنگی سکاها از جمله طوایف یوژی روابط نزدیکی داشته اند (۳۵۵). دوستی های طوایف تبت و سکایی در زمانی اوج گرفت که اقوام غیر ساکن هون موسوم به شیونگ نُو Xiong-Nuبا طوایف یوژی Yuezhi به جنگ پرداختند، و در حال خروج و کوچ از خاور دور، بعضی از طوایف کوچکتر یوزی Lesser Yuezhi به سمت منطقة نَن شَن (Nanshan) حرکت کرده، و با اقوام اولیة تبت متحد و با آنها پیوند قومی ایجاد کردند (۳۵۶). چینی ها از سدة سوم پیش از میلاد با طوایف Xiongnu آشنایی داشتند و در زبان چینی به آنها حوُن - چُو Hun Chu خطاب می کردند، که تنها یکی از چند نام کهن و مورد اشاره به این اقوام هون بود (۳۵۷).

در سدة سوم پیش از میلاد، سه حکومت مستقل در چین با نام های Ch’in و Chao و Yen همسایگان جنوبی Xiongnu بودند و هر کدام از پادشاهان آنها یک دیوار بلند در قلمرو خود ساخت که نهایتاً به دلیل تاخت و تازهای هون ها، تصمیم گرفتند که تمامی این دیوارها را به هم متصل کنند، و به دیوار معروف چین ختم شد (۳۵۸). وصل کردن دیوارها در سال ۲۲۱ پیش از میلاد بوقوع پیوست و گفته میشود که طول دیوار چین به نواحی قلمرو چین در شبه جزیره کره در شمال پیونگ- ینگ می رسید (۳۵۹). بنابر این می توان احتمال داد که ظهور دیوار چین و شهرت آن در عصر باستان، می توانسته انگیزه هایی باشد برای مهاجرت اقوام گوناگون استپ نشین مقیم آسیای میانه و شمال آسیا و شمال شرقی آسیا که دارای تماس ها و وابستگی های فرهنگی ۔ قومی با سکاها، و دیگر طوایف جلگه های آسیا و اروپا بوده اند و حرکت به سمت شرق آسیا و فلات شبه جزیره کره و نهایتً جزایر ژاپن را نیز فراهم آورد.  مورخ کره ای، استاد کیم جیونگ هَک (Kim Jeong Hak) انتقال یک فاز فلزی به شبه جزیره کره را از طریق نواحی و خطوط حرکتی دیوار چین به سمت جنوب سیبری و ادغام با یک فاز فلزی دیگر میداند (۳۶۰). امروزه ما میدانیم که آن فاز فلز دیگر، نمایانگر نفوذی ادغامی از محور هنری و دیگر سبک های اشیاء برنز ساختة سکایی - سیبری بوده است (۳۶۱). در یک فاز دیرتر تحولات فرهنگی در شبه جزیرة کره، در سده های پنجم و ششم میلادی، شامل حضور نشانه هایی در ارتباط با فرهنگهای هندو - ایرانی بوده است که از طریق اقوام استپ نشین به شبه جزیره کره رسیده بوده و در رابطه با یافته های باستان شناسی از یک آرامگاه در شهر گیونگجُو Gyung-juو متعلق به دورة پادشاهی شیلا است، که با یافته های مشابهی در مناطق استپ نشین آسیای میانه و دیگر اماکن باستان شناسی در جلگه های آسیا - اروپا مقایسه شده است (۳۶۲). یک محقق باستان شناسی از کره جنوبی میگوید که یافته های باستان شناسان از قبرها و آرامگاه های دورة پادشاهی شیلا، نمونه های مهمی برای مطالعات تطبیقی در رابطه با یافته های باستان شناسی ژاپن، در دوره کوفون Kofun و قبرهای سنگی عصر یاماتو، بین سده های چهارم تا هفتم میلادی است، زیرا در این دوره، تأثیرات فرهنگی زیادی از طریق  سه پادشاهی کره، به ژاپن رسید (۳۶۳). اینطور به نظر می رسد که در رابطه با یافته های باستان شناسی و شاید هم تئوری های استیلای اسب سواران به کره و ژاپن، تاریخ فازهای غیر بومی دورة سه پادشاهی را حدوداً از اوائل سده چهارم میلادی و تا سال ۶۶۸ حساب می کنند. پادشاهی کوگُوریو در شمال شبه جزیره و پادشاهی پاکچه در جنوب غربی و پادشاهی شیلا در جنوب شرقی کره، واقع شده بودند (۳۶۴). وقتی ما نظریه های استیلا بر شبه جزیرة کره و مجمع الجزایر ژاپن را مورد چشم انداز وسیع تری قرار میدهیم، متوجه عناصری از فازهای اشکانی - ساسانی، و یا به عبارتی، محور تمدن باستانی ایران در دوره های مختلف کرة باستان و در عین حال ژاپن باستان، در بین سده های چهارم تا هفتم میلادی می شویم. در عین حال ما می باید در نظر بگیریم که در بین سه دودمان پادشاهی کره، فقط دوره متحدة شیلا است که از سدة هفتم تا سده دهم میلادی ادامه دارد، در حالیکه دوره های پاکچه و کوگُوریو در سدة هفتم میلادی به پایان می رسند. در واقع از سال ۶۶۸ میلادی تا ۹۳۵، حکومت های مناطق شمال و جنوب غربی کره زیر نفوذ و اقتدار سیاسی دودمان جدیدتر و متحدة شیلا قرار گرفتند، و این دوره را تحت عنوان دوره متحد شیلا(Unified Shilla Period) می شناسند (۳۶۵). پیش از آنکه به تأثيرات خارجی و در رابطه با محور نفوذی فرهنگ ایران باستان در دورة شیلا بپردازیم، لازم می دانیم که به تحولات تطبیقی دوره های پاکچه و کوگُوریو که تا سدة هفتم میلادی معاصر امپراطوری ساسانی بوده اند، توجه نشان دهیم. سقوط پادگان نظامی لولنگ در اوائل سدة چهارم میلادی بدست طوایف پُویئو (Puyeo) می تواند نمایانگر ظهور  نشانه هایی از تمدن باستانی اشکانیان و ساسانیان در شمال کره باشد، زیرا در باستان شناسی های کره به معماری یک آرامگاه دوره کوگُوریو (Koguryo) اشاره کرده اند، که تپه شکل است و محوطه داخل آنرا قابل بررسی با تأثیرات آسیای میانه میدانند (۳۶۶). این آرامگاه متعلق به سدة چهارم میلادی است و گفته می شود که در آنزمان کره به یک عده مهاجر اجازه داده بوده که از طریق چین وارد اینکشور شوند و این مقبرة تپه شکل، نمایانگر ظهور یک سبک معماری جدیدی بوده است (۳۶۷). ما قبلا به نفوذ موسیقی ایرانی و آسیای میانه و هند در منطقه پیونگ ۔ ینگ در دوره کوگُوريو (Koguryo) اشاره داشتیم، و بطور کلی به نظر می رسد که فرهنگ و هنر ایران باستان چه بصورت جذب در معیارهای چینی و یا مستقلانه مورد پذیرش مردم شمال كره قرار گرفته است (۳۶۸). در رابطه با نظریه های استیلای رزمی طوایف اسب سوار بر کره، ما می باید برخورد و تلقی و نگرش های بومی و رسمی منابع کره ای را مد نظر قرار دهیم، زیرا تلقی محققان کره ای راجع به مهاجرت اقوام بیگانه، و یا استیلای اقوام اسب سوار از طریق شمال شرقی آسیا و دیگر مناطق جغرافیایی می تواند بحث انگیز باشد. ما میدانیم که در میان محققان کره ای، اختلاف نظرهایی پیرامون تاریخ ظهور بودیسم در کره وجود دارد، در عین حالیکه محققان ژاپنی نیز به امکان ظهور بودیسم در ژاپن در پیش از تاریخ رسمی نشو و نمای آن در سال ۵۵۲ اشاراتی دارند (۳۶۹). به عبارتی دیگر، اینکه نفوذهای تمدن های غنی شرقی و یا غربی تحت چه شرایطی به شبه جزیره کره رخنه کرده، و تأثیراتی چینی شده Sinicized و یا مستقل را در فرهنگ بومی کره به جای نهادند، می تواند بحث انگیز باشد. آنچه حائز اهمیت است، ظهور و در عین حال، تداوم و حفظ این تأثیرات در فرهنگ و هنر و ادبیات و متون فعلی کره ای ها در قرن بیست و یکم میلادی است. آنچه مهم است اینکه مردم کره این تأثیرات را پذیرا شدند، و در حفظ میراث ها کوشیده اند. مسئلة دیگری که نیازمند توضیح می باشد، اشارات نگارنده در عنوان و متن این پژوهش راجع به تأثیرات اشکانی در کره است. بطور کلی و همانطوریکه که استاد ریچارد فرای Richard Frye توضیح داده اند، بین اقوام سکایی و پارت ها پیوندهای قومی وجود داشته (۳۷۰)، و بسیار جالب است که محققان تاریخ هنر (Art History) بطور سمبولیک، به حضور هنر سبک اشکانی در کره اشاره کرده اند (۳۷۱). نهایتاً اینکه، نفوذهای آسیای میانه حداقل تا سدة هفتم میلادی، می توانسته شامل بازتاب هایی از عصر طولانی امپراطوری پهناور اشکانیان بوده باشد، آنهم تحت شرایطی که یک شاهزادة اشکانی اولین شخصیت و راهب بودایی در تاریخ بودیسم چین بوده است (۳۷۲). در رابطه با نقش این شاهزادة اشکانی یعنی ان شی کائو (An Shih Kao) دو موضوع دیگر قابل ذکر است. یکی اینکه متون تاریخی چین میگویند که ان شی کائو تسلط خارق العاده ای به زبان چینی داشته (۳۷۳)، و این آگاهی می تواند نمایانگر شناخت بهتر ما از مبادلات عمیق و گستردة فرهنگی ایران اشکانی و چین در اواسط سدة دوم میلادی باشد. هنرهای آسیای میانه نیز تأثیراتی عمیق در خاوردور داشت و گفته می شود که تأثیرات هنری ختن و سغد در فرهنگ و اعتقادات مردم تبت نیز تأثیر گذار بود (۳۷۴). تأثيرات هنرهای آسیای میانه در بوجود آوردن انگیزه و پیشبرد مبانی بودیسم انکارناپذیر است ، زیرا یافته های باستان شناسی نقش هنر بودیسم آسیای میانه (۳۷۵)، و تأثيرات دورة ساسانی در هنر بودیسم را تأئید میکنند (۳۷۶). ظهور بودیسم در دورة پاکچه (Paekche) را از طریق ورود راهبی بودایی بنام مارانانته (Marananta) در سال ۳۸۴ میلادی ذکر کرده اند، که از پادشاهی چین شرقی (Eastern Ch’in) به کره آمده بود (۳۷۷). محققین تاریخ هنر کره به حضور نشانه های معماری بودیسم آسیای میانه در معماری نمادهای بودایی شبه جزیره کره و بودیسم ختنی اشاره دارند (۱۳۷۸). در دوره سه پادشاهی، شهرهای بودایی کره را پیونگ ینگ و کونگجو (Kongju) و هوآن دو (Hwando) و پو۔ یو (Puyo) و کیونگجو (Kyongju) می دانسته اند (۳۷۹). که در مناطق مختلف دوره های کوگُوریو (Koguryo) و پاکچه (Paekche) و شیلا قرار داشته اند (۳۸۰). بر اساس منابع کره ای، تاریخ رسمی معرفی بودیسم در ژاپن در سال ۵۵۲ میلادی بوده و از طریق دربار پاکچه انجام شد (۳۸۱). در آنزمان ژاپنی ها به Paekche تحت عنوان کودارا (Kudara) اشاره می کردند، و متون ژاپنی، اشاره به دریافت نمادهای بودایی و متون مذهبی بودیسم کرهای از دربار پادشاه کودارا در کره بنام سیونگ میونگ Syong Myong را ضبط کرده اند (۳۸۲). در اواخر سدة ششم میلادی، یک پادشاه دیگر خاندان پاکچه، راهبی بودایی که نام او را در منابع ژاپنی کِی رون (Keiron) ضبط کرده اند، مأموریتی درباری برای بنا کردن معابد بودایی و ساختن نمادهای بودا، بصورت تندیس را در ژاپن شروع کرد، و شواهدی بدست آمده، که بر اساس مطالعات زبان شناسی، روی نام های ضبط شده در متون ژاپنی آن عهد، احتمالاً به حضور مردمانی ایرانی و یا ایرانی - تبار در میان دست اندرکاران کارهای نجّاری و چوب تراشی و تندیس سازی برای معابد بودایی ژاپن اشاراتی وجود دارد (۳۸۳). استاد ائه ایچی ایموتو (Eiichi Imoto) نظریه داده که در ساختن معبد بودایی ژاپن بنام آسوكا (Asuka) از دست اندرکاران نجار، و دیگر کارکنان ایرانی معبدسازی و معماری استفاده بعمل آمده بوده است (۳۸۴). ایرانیان دست اندرکار در ساختن و پرداختن بناهای بودایی ژاپن در سال های متفاوتی وارد ژاپن شده بودند، و از سال ۵۷۷ به بعد، به ورود ایرانی ها در سالهای ۵۸۴ و ۶۱۲ و ۶۵۷ و ۷۳۵ میلادی اشاره شده و یا اینکه این سال ها بر اساس اشارات بیادگار مانده در متون باستانی ژاپن تفسیر شده و احتمالاً هنوز تقریبی محسوب میشوند (۳۸۵). ایرانیان وارد شده به ژاپن در مشاغل مختلفی از جمله پزشک و تاجر و راهبان بودایی و صنعتگران و هنرمندان و از هویتهای مختلفی از جمله سغدی بوده اند که احتمالا در ساختار معبد آسوکا (Asuka)، و دیگر معابد بودایی ژاپن نقشی داشته اند (۳۸۶). اینگونه مطالعات تطبیقی و نظریه های آنها، هنوز وابسته به پژوهش های متداومی هستند. البته بعضی از ایرانی ها با کشتی از چین وارد ژاپن شده بودند. از طرفی در رابطه با ظهور ایرانیان در ژاپن از طریق کره و چین، یک پدیدة مطالعاتی جالب توجه اشارة یک دانشمند ژاپنی به نام چینی شده لی - می - ای Li Mi I و احتمال مشتق بودن آن از معادن لی میر Li Mir و با به عبارت دیگر لفظ چینی شدة فارسی است. لی Li نام فامیلی دودمان تنگ بود و استاد ایموتو انگیزه پیدا کرد که ارتباط پیشوند لفظ چینی لی Li در نام یک مسافر ایرانی و یا ایرانی - تبار را نمایانگر مهم بودن مقام این شخصیت ایرانی در کشتی حامل اعضای سفارت ژاپن که به کشورشان باز می گشتند، تلقی کرده، و با اتکاء به این نظریه احتمال داده که نام چینی شده قابل تطبیق با لفظ میهرِی Mihrey و نهایتاً مهرک Mihrak باشد که احتمالاً تلفظ نام ایرانی یاد شده، و ورود احتمالی او به ژاپن در سال ۷۳۶ بوده است (۳۸۷). در عین حال، اشارة یک مورخ کره ای به پرتاب اشکانی و یا سوارکار پارت، اصطلاح معادل لاتین، Parthian Shot، مورد اشاره به نقاشی در یک آرامگاه دورة کوگوریئو Koguryeo (388)، در واقع یک نوع برداشت سمبولیک از طرف محققان تاریخ هنر از خصوصیات ویژة تصویری است که یک کمانگیر را در حال نشانه گیری پیکان از کمانش در حالیکه سر خود را در حال اسب سواری به عقب برگردانده، تلقی و تفسیر شده است. این تصویر در داخل آرامگاهی موسوم به ووُ - یونگ Wu-Yungتصویر صحنة شکار را نشان میدهد که آنرا به سدة پنجم و یا ششم میلادی متعلق میدانند (۳۸۹). الف نهایتاً اینکه در دورة دودمان پاکچه که نفوذهای قلمرو اشکانی - ساسانی را از طريق خاک چین و بودیسم چینی و ورود مهاجرین به همراه دودمان کره ای کوگوریئو (Koguryeo) تجربه شده بود، یک سلسله تأثیرات ادغامی و یا شاید هم خالص بودایی که دارای عناصر آسیای میانه بود، در نشو و نمای بودیسم ژاپنی نیز تأثیراتی ایجاد کرد (۳۹۰). محققان تاریخ هنر کره با اشاره به باستان شناسی های سده های پنجم و ششم میلادی، اینگونه تأثیرات هندو - اروپایی را شامل دورة شيلا (Shila) میدانند (۳۹۱). برداشت های بودیسم کره ای شامل سفرهای زیارتی راهب کره ای بنام Hyech’o به هند و تأسیس یک آکادمی ملی مطالعات کنفوسیوسی بوسیله پادشاه بودایی، سوسُوریم Sosurim در دوره کوگُوریو می باشد (۳۹۲). امروزه محققان بودیسم در کره سعی می کنند که با پژوهش در متون بجا مانده از عصر میانة کره بمانند سامگوک یوسا ( Samguk-yusa) تألیف شده در سال ۱۲۸۵ و متون نوشته شده بدست راهبان معروف کره، درک بهتری از ریشه و انگیزه های اولیة ظهور بودیسم در شبه جزیره کره بدست بیاورند (۳۹۳). بودیسم کره ای در دورة پایدار تاریخ کره یعنی اتحادیة شیلا، وابسته به فرقه مهایانه و نماد آمیتابه (Amitabha) در شاخة معروف به سرزمین پاک (Pure Land) بوده (۳۹۴)، که بر اساس مطالعات زبان شناسی و تاریخ بودیسم، در رابطه بانماد آمیتابه (Amitabha) و همتای دیگرش Amitayus در برگیرندة بازتاب هایی هندو - ایرانی و چینی و ژاپنی است (۳۹۵). لفظ سانسکریت آمیتابه (Amitabha) تشکیل شده از سه جزء است، که زیر عنوان معادلش Amitayus به معنی تقریبی نور درخشنده بی همتای زندگی است: واژة Amita به معنی غیر قابل اندازه گیری، و پسوند Ayus به معنی زندگی و یا زندگی طولانی و Abha به معنی درخشش و یا نور می باشد، و چون مفاهیم نور بی اندازه درخشان، در باورهای بومی هند سمبولیت قوی و پرانگیزه ای نداشته، محققان بودایی نتیجه گیری کرده اند که پیوند این ایده آل و عقیده در شاخه بودایی، سرزمین پاک (Pure Land)  نمایانگر تأثیراتی زرتشتی میترایی است که به دلیل برخورد بودیسم با باورهای قلمرو باستانی ایران در رابط با آئین میترایی (Mithraism)، در بودیسم مهایانه جذب شده، و به خاور دور رسیده است (۳۹6).  از طرف دیگر، شبه جزیره کره در دوره اتحادیة شیلا و یا به عبارت لاتین Unified Shilla از سال ۶۶۸ میلادی به بعد، معاصر دودمان حکومتی چین، یعنی تنگ بود، و تأثیراتی که از طریق مهاجرت و حضور مردمان ایران ساسانی و قلمرو ساسانیان در آسیای میانه به چین رسیده بود را بعد از فاز چینی بصورت چینی شده پارسی و یا  (Sinicized Persian) تجربه کرد، زیرا اماکن باستانی شناسی شیلا، به نمونه های زیادی به سبک چینی - ساسانی (Sino Sasanian)  و یا چینی - پارسی (Sino Persian) برخورد کرده اند (۳۹۷). در دوره اتحادیة شیلا مخصوصا در نواحی نزدیک به شهر تاریخی گیونگجو (Gyung-ju) اشیایی پیدا شده که طرحهای آنها در زیر نفوذ هنرهای عصر تنگ و الگوهای ایرانی ساخته و پرداخته شده اند، و اساتید تاریخ هنری و باستان شناسی کره که این یافته ها را در رابطه با این دوره مورد مطالعه قرار داده اند، نتایج اینگونه پژوهش ها را بدین صورت مطرح کرده اند، که کاربرد سبکهای هنری در ارتباط با آرامگاههای نواحی کایا Kaya و گیونگجُو Gyongju و سبک معماری آرامگاه ها و یافته های آنها که شامل تاجها و کمربندها و گوشواره ها، جام ها و نمادهای شکل انسانها و حیوانات و سفاله ها و طرح های هنری حیوانات هستند، مجموعاً نمایانگر تأثیراتی الهام گرفته از غرب آسیا می باشند (۳۹۸). اینگونه الهامات هنری ریشه گرفته از هنرهای ساسانی (که از طریق واسطه گری تمدن چین به کره رسیده)، در آرامگاه شماره ۹۸ در گیونگجو، متجلی است که شامل طرح های یک جام نقره ای با طرح های حیوانات افسانه ای و طرح هایی است که پاشنه های یک جفت کفش برنزی آب طلا داده شده را از یک آرامگاه دیگر در این شهر نمایان می سازد. گفته میشود که جامهای طلایی یافته شده در کره از دورة شیلا قدمت بیشتری از جام های دورة میانه تنگ درچین دارند، و اینکه جام های دورة شیلا سیصد سال زودتر ساخته و پرداخته شده اند. اهمیت این موضوع از آنجهت توجه صاحبنظران را بخود جلب کرده که با قدمت یک نوع لاک روغنی جوهر ذغال که از موادش برای رنگ آمیزی چوب بدنة محراب موسوم به تامامُوشی در ژاپن در عصر آسوُکا استفاده بعمل آمده بوده، مقایسه شده، زیرا اینطور به نظر می رسد که ماده روغنی که آنرا میتسوُدانه نامیده اند از یک روش باستانی ایران الگوگیری شده باشد. با در نظرگیری این نکته که باستان شناسیهای کره در طی چند سده شامل عناصر سکایی - سیبری مخصوصاً ساخته های فلزی پیدا شده در مقبره های خاندان شیلا در ناحیة کیونگ ۔ جُو می باشد، و اینکه این یافته ها دارای زمینه هایی در ارتباط با فرهنگ مردمانی اسب سوار شناسایی شده اند که قابل تطبیق با وسائل و اشياء حفاری شده در ژاپن متعلق به دوره های کوفُون و آسُوکا نیز می باشند، رویهمرفته می تواند هموارکنندة نظریة رخنه کردن عناصر و پدیده های مختلفی از محور نفوذی تمدن باستانی ایران از طریق کانال ها و مسیرهای حرکتی اقوام و تیره های ایرانی در خارج از محدودة سرحدات چین و قلمرویش باشد که نهایتاً به کره انتقال یافته است. مسیر احتمالی می توانسته یک شاهراه شمالی بوده باشد که تأثیرات نفوذی طوایف استپ نشین آسیای میانه در آن نقش داشته است. دودمان شمالی وی (Northern Wei Dynasty) هویتی تُونگُویی (Tungustic) داشته اند و سرزمین اصلی آنها در علفزارهای آسیای میانه شناخته شده است. از نقطه نظر کاربرد تزئینات و طراحی و ساختار عناصر و اشیاء هنری نیز شباهات و بازتابی از اروسیا و محورهای شرقی تمدن های هند و اروپایی و فاز هندو - ایرانی را می توان در شبه جزيرة کره بخصوص در یافته های آرامگاههای شاهزاده های اشرافی خاندان شیلا شناسایی کرد. پلاک های برنز ساخته و اشیای هنری با تزئین فیروزه و طراحی روی نیمتاج های شهریاری دارای عناصری هستند که از عصر سرمت ها به بعد در مناطق استپ نشین و محورهای رود ولگا و دون تا دنیپر متداول بوده، و بازتاب های شرقی اینگونه طرح ها را در عناصر پیدا شده در میان قبایل کوه نشین باختر از جمله در تيله تپه و سبک های هنری غرب آسیا در منطقه محوری خاور نزدیک شناسایی کرده اند که بازتاب اینگونه هنرها قابل تطبیق با یافته های رودخانة زرد در چین و تداوم این سبکها در کره است. در عین حال، یک دانشمند ژاپنی بنام استاد تاکایاسو هیگُوچی، پژوهشگر باستان شناسی های اماکن جادة ابریشم توضیح داده که بازتابهای هنری متعلق به عصر ساسانی که تأثیرات بسیار عمیقی در فرهنگ هنری چین در دوران دودمانهای شمالی، سویی، و تنگ بجای گذارده بوده، بازتابش در اواخر عصر کوفُون و نارا در ژاپن نیز دیده میشود. استاد هیگُوچی با اشاره به یک یراق که در حفاریهای تپة تدفین اُتانی در شهر واکایاما بدست آمده به تزئین استادانه روی آن که سبک گل پیچک در هم بافته را نمایان می سازد پرداخته و آنرا متعلق به اواخر سدة پنجم میلادی می داند، و اینکه این سبک ساسانی از طریق محور گاندارا (Gandhara) به خاور دور رسیده و بعد از عبور از چین و شبه جزیرة کره به ژاپن نیز رسید. از طرفی یک تاج طلایی که در حفاریهای ثپة تدفین تیلیا در افغانستان پیدا شده در رابطه با تاج های پیدا شده در کره در دورة شیلا (سیلا) و یک تاج برنزی طلاکاری شده از تپه تدفین فُوجینوکی در شهرک ایکاروگادر شهرستان نارا در ژاپن نیز مورد مقایسه و ارزیابی قرار گرفته است و اینطور به نظر می رسد که تاج تیلیاتپه از نقطه نظر موضوع طرح های تزئین بکار برده شده که جزئیاتی پیرامون درخت ها و پرندگان در میان شاخه ها هستند، فقط قابل تطبيق با جزئیات مشابهی در تاج فوجينوکی و الهام بخش این طرح هنری شناخته می شود و چون مقداری نخ طلایی در اماکن باستانی و تپه های تدفین ژاپن از جمله تپة آ به پاما درتاکاتسوکی قابل تطبیق با یافتة مشابهی در تیلیاتپه بوده و اشیاء شیشه ای بمانند کاسه ها و بشقاب با نقاشی طلایی از تپة تدفین نی زاوا شماره ۱۲۶ در شهر کاشیهارا نیز بدست آمده، رویهمرفته عناصری نفوذی از غرب آسیا و محور هنری ایران در قلمرو شرقی ساسانیان ارزیابی شده اند. نتیجتاً، تاجهای طلایی شیلا را الگوهای تاج های پیدا شده در ژاپن تلقی کرده اند. در عین حال نفوذ هنر ساسانی در الگوهایی که در هنر بودایی جذب شده بود، احتمالا شامل طرح هایی از تاج های شهریاران ساسانی بوده که در مجسمه سازی سدة هفتم میلادی در ژاپن نمونه ای دارد که قابل تطبیق با طراحی تاج های بسیاری از شاهان ساسانی است (۳۹۹). در آرامگاه شماره ۹۸ دورة شیلا که آنرا بنام آرامگاه حوآنگنام دونگHwangnam Dong)  ( می شناسند، و متعلق به سدة پنجم میلادی است، در میان بقایای یک مرد خاک شده، به سلاح های ساخته شده از آهن و ابزاری دیگر و سفاله هایی برخورد کرده اند. مرد داخل آرامگاه یک تاج آب طلا ديدة برنزی به سر داشته، و در میان اشیاء نفیسی که آنجا بوده یک نوع بطری با یک دسته به چشم می خورد که احتمالاً ساخته شده در غرب آسیا است که از طریق چین به کره رسیده است (۴۰۰) و این اشارة جالب محققین باستان شناسی و تاریخ هنر کره، در عین حال بازتاب یافته های کاسه های شیشه ای تولید شدة عصر ساسانی در آرامگاه های دو امپراطور ژاپن و متعلق به سده های چهارم و ششم میلادی است (۴۰۱). یک گزارش دیگر باستان شناسی کره راجع به پیدا شدن یک خنجر در ویرانة یک آرامگاه در کیونگ ۔ جو (Kyongju) و متعلق به سدة ششم میلادی است که در سال ۱۹۷۳ یافته شده که غلاف آن طلاکاری شده بوده است، و آنرا از مبداء آسیای میانه تلقی کرده اند (۴۰۲). بر اساس اطلاعات نگارنده بعضی از اشیاء یافته شده در اماکن باستان شناسی کره، از دوره های سه پادشاهی، ساخته و پرداخته شده در آسیای میانه و غرب آسیا به نظر می رسند و نهایتاً اینکه این یافته ها سمبول تأثیراتی خالص و چینی نشده در روند تحولات فرهنگی و هنری کره، در بین سده های چهارم تا هفتم میلادی است. باستان شناسی کره به عناصر ایرانی و آسیای میانه در هنر و صنعت دوره اتحادیة شیلا در سدة هشتم میلادی اشاره دارد (۴۰۳)، که یک قرن پس از ظهور اسلام، هنوز زیر نفوذهای باقیمانده از میراث تمدن باستانی ایران در شرق آسیا و به ویژه در مکان های باستان شناسی کره در دورة اتحادیه شیلا (Unified Shilla States) است. از طرفی، برای ما بسیار جالب توجه است که در سدة هفتم میلادی، سفرای یکی از سه پادشاهی سنتی دورة سه پادشاهی که در سدة هفتم، زیر عنوان اتحادیة شیلا یک کشور واحد کره ای شده بوده اند، در نقاشی های بافته شده در ویرانه، و یا بقایای یک قصر در کشور سغدیه، در شهر سمرقند به تصویر کشیده شده بوده اند، و این نقاشی باستانی می تواند سمبول و بیانگر ارتباطات مستقیم کشور و تمدن کره با فاز باستانی سُغدیان، در سدة پایانی پارس باستان باشد (۴۰۴). براساس تجزیه و تحلیل های صورت گرفته از طریق کتیبه های سغدی، یک و یا دو دیپلمات از سرزمینی در شمال کره (که احتمالا کوگوریو می باید باشد) جزو میهمانان شرکت کننده در ضیافت عروسی یک شاهزاده درباری در سمرقند (Samarkand) بودند و قطعه ای از دیوار نگاره پیدا شده در جایگاه قصر حاکم افراسیاب، یک سفیر کره ای را در حال حرکت دستجمعی سفرا به سمت مقصدشان نشان میدهد. بنابراین پیدا شدن این مدرک تاریخی در ازبکستان که نمایانگر حضور احتمالی شخصیتی سیاسی از کره در آسیای میانة باستانی است، ما را متوجه روابط شبه جزیرة کره با قلمرو امپراطوری ساسانی در محور ایرانیزة سغدیان می نماید (۴۰۵). بدیهی است که این نقاشی دیواری بیانگر ارتباط شمال كره با محور فرهنگی ایران باستان و کشور سغدی های باستان است و اهمیت این ارتباط مابین شرق آسيا و آسیای میانه شامل بازتابی عمیق و پروسعت و مرتبط با فعل و انفعالات کهن تر شبه جزیرة کره در عصر برنزی اش در زمینة آمیختگی و برخورد با عناصر فرهنگی و صنعتی طوایف سکایی - سیبری است، و این نتیجه گیری احتمالی که تمدن غنی و کهن مردم کره دارای بازتابی انکارناپذیر از عناصر هند و ایرانی و پدیده هایی اشکانی - تبار و ساسانی و به عبارت دیگر سمبول هایی ناگسستنی و سمبولیک به عنوان نمادین فاز کهن کره و پیوندهایی با محور زرتشتیت و اساتیر باستانی و فلات و قلمرو ایرانیان آن اعصار در تاریخ مناسبات درون قاره ای در آسیا بوده است. در عین حال، پیدا شدن این نقاشی دیواری که دیپلمات های کره ای را در میان هیئت های دیپلماتیک دیگر کشورها نشان می دهد، نمایانگر ارتباطات و شناخت کره از آسیای میانه است. این نقاشی دیواری، می تواند بطور سمبولیک بازتابی از میراثهای اشکانی - ساسانی و تحولات عصر برنز شبه جزیره کره نیز باشد، و نهایتا نماد ارتباط بین کره و آسیای میانه و در نتیجه قلمرو تمدن باستانی ایران در عصر زرتشتیت است.

بازتاب تمدن های اشکانی ساسانی بر سه پادشاهی در شبه جزیره کره - شهاب ستوده نژاد

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی