دبیره ی پارسی باستان مدتی پس از فروپاشی سلسله هخامنشی رو به فراموشی گذاشت و حتی آخرین نوشته ای که به پارسی باستان انشا شده به خط آرامی است. بنابراین تا مدتها کسی نه محتوای آنان را می دانست و نه از اصالت آنها. مدتها سپری شد تا توجه سیاحان غربی به این نوشته های کهن جلب شد. پیترو دلاواله ایتالیایی در اوایل سده هفدهم مقارن با دوره صفوی تصویری از آنها ثبت نمود. بعدها چند تن دیگر نیز دست به اقداماتی مشابه زدند اما هیچ کس در پی خواندن آنان برنیامد.
از اواخر سده هجدهم تلاش ها برای خواندن این نوشته ها آغاز شد. این پیگیریها که عمدتا از سوی آلمانیها دنبال می شد تا مدتها نتیجه ای دربر نداشت و حتی نوشته ها را به اشتباه متعلق به دوره اشکانی میپنداشتند. بعدها نظام خطی چپ به راست و واژه جداکنها شناسایی شدند و تمیز میان خطوط پارسی باستان با سایر خطهای کتیبه های چندزبانه مسلم شد.
گشایش منطقی خط پارسی باستان در سال ۱۸۰۲ توسط گئورگ فریدریش گروتفند آلمانی کلید خورد. این دانشمند برجسته متوجه وجود برخی واژگان تکراری در کتیبه ها شد و آنهارا بدرستی برابر مفهوم شاه تشخیص داد. او که بر این باور بود که کتیبه ها متعلق به دوره هخامنشی و به زبانی نزدیک به زبان اوستایی است این واژه را شاه فرض کرد و در ادامه متوجه شد کتیبه های مورد بررسی اش از دو شاه مختلف با دو نام مختلف است.
در یکی از کتیبه ها واژه مفروض بر شاه دوبار در آغاز و در یکی تنها یکبار تکرا شده بود. از آنجا به این نتیجه رسید که این کتیبه ها توسط دو نفر از شاهان هخامنشی نوشته شده که پدر یکی از آنها شاه بوده و پدر دیگری نه. در ضمن فهمید که نام شاهی که پدرش شاه نبوده دقیقا در کتیبه دیگر پیش از دومین واژه شاه آمده در نتیجه دریافت که شاه دومی پسر شاه اولی بوده است. او با مطالعه منابع یونانی به این مهم رسید که تنها دو تن از شاهان هخامنشی پدرانی داشتند که خود شاه بوده اما پدرانشان شاه نبوده اند.
یعنی کوروش - کمبوجیه و نیز داریوش - خشایارشا. او با توجه به اینکه نام دوشاه یا یک حرف آغاز نمیشوند گزینه اول را کنار گذاشت و با توجه به قرائت های اوستایی سبک ملفوظ نام خشایارشا، ویشتاسپ، داریوش، پدر و شاه را | حدس زد. بدین ترتیب او توانست ارزش نوشتاری پانزده حرف را مشخص کند. اما بدلیل اشتباهاتی که در حدس صورت ملفوظ واژه های پارسی باستان داشت تنها ده مورد آن درست بود.
بعد از تلاشهای گروتفند که حتی نام کوروش در کتیبه مرغاب را هم شناسایی کرده بود، دانشمندان دانمارکی بویژه راسموس راسک راه او را ادامه دادند. اوژن بورنوف فرانسوی نیز موفق شد تا اندازه زیادی از آواها را شناسایی کرده و با توجه به مشابهت نزدیک این زبان با اوستایی حالات صرفی آن نیز مسجل شد. بعدها شناسایی کامل این زبان به درک و دریافت زبان و خط اکدی و عیلامی که در برخی کتیبه ها هخامنشی در کنار پارسی باستان ترجمه شده بودند، منجر شد.

الفبای پارسی باستان
خطی که پارسی باستان به آن نوشته می شد در زمره الفباهایی است که به خط میخی مشهورند. نوشتار پارسی باستان تنها خط بکار رفته در زبان های باستانی ایرانی است که از چپ به راست نوشته می شده است. این خط که احتمالا در زمان داریوش یکم (یا شاید پیش از آن از خط عیلامی اقتباس شده دارای ۳۶ حرف، ۸ اندیشه نگار و ۲ گونه واژه جداکن بوده. در خط میخی تک تک واژگان بکار رفته در متن با خطوطی مورب از یکدیگر جدا می شدند و همچنین جهت سهولت نگارش هشت علامت اندیشه نگار برای واژگان پرکاربرد در کتیبه ها مانند (شاه، سرزمین، کشور، اهورامزدا ابداع شده بود.
خط پارسی باستان هجائی است، به این معنی که هر حرف آن معرف یک هجا بوده که شامل یک صامت و یک مصوت می شده است. برخی از حروف نیز تنها یک آوا را ثبت می کردند.

نوشته های پارسی باستان
بیشتر سنگ نبشته های هخامنشیان همانند سنگ نبشته پی بنای دیوار جنوبی تخت جمشید و سنگ نبشته کاخ دروازه کشورها به سه خط میخی پارسی باستان، ایلامی و بابلی و در نزدیکی یکدیگر حک شده اند.

دانشنامه ی ادبیات ایران – حسین مطیع

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی