نام های پارسی انواع یاقوت که اعراب نیز آنها را بکار برده اند زیاد است و این طور که معلوم می شود بعضی از این اسامی قبل از حمله اعراب به ایران نیز بکار برده می شده است .

یاکند که به یاقوت،مخصوصاً یاقوت سرخ گفته می‌شده تبدیل به یاقوت شده و بقیه اسامی بشرح زیر است :

بهرمانی از بهرام (ستارۂ مریخ) ، ارجوانی (از ارغوان) ، ترنجی ، جلناری (گلنار) طاووسی، آسمان جون ( آسمان گون) ، آبجون (آبگون) لاجوردی (لاژوردی) .

در اشعار فارسی تقریباً از همه نوع یاقوت نام برده شده . بعد از لعل به یاقوت بیشتر از سایر سنگ های قیمتی توجه شده است . اغلب لب ، شراب ، خون ، اشك خونين، گل سرخ و غیره به یاقوت تشبیه شده است. در زیر به عنوان مثال چند بیت ذکر میشود :

رودکی می گوید :

بیار آن می که پنداری روان یاقوت نابستی

و یا چون بر کشیده تیغ پیش آفتابستی


بهرامی گوید :

چو پیروزه گشته است غمگین دل مـن

ز هجران آن دو لب بهرمانی


امیر معزی گوید:

دو چشم من همی یاقوت و مروارید از آن بارد

که چون یاقوت لب داری و مروارید دندانی

و يا :

در خنده چو یاقوت معصفر بگشایند

وز گرد جو زنجیر معنبر بفشانند


حافظ می گوید :

همت عالی طلب ، جام مرصع گو مباش

رند را آب عنب ياقوت رمانی بود


منوچهری می گوید :

زده یاقوت رمانی به صحراها به خرمن ها

فشانده مشگی خرخیزی به بستانها به زنبرها

و يا :

شنیدم که ریگ سیه را به گیتی

نکرده است کس خوری و بهرمانی

و یا :

شده زهره مانند یاقوت سرخی

شده مشتری همچو بیجاده لعلی


فردوسی گوید :

همه روی گیتی شب لاژورد

از آن شمع گشتی چو یاقوت زرد

و یا :

چو زد بر سر کوه بر تیغ شید

چو یاقوت شد روی گیتی سپید


ناصر خسرو گوید :

به لاله بدل کرد گردون بنفشه

به پیروزه بخريد ياقوت اصفر

و یا :

چرا این سنگ بی قیمت همه پاك

نشد بيجاده و یاقوت احمر


قطران تبریزی می گوید :

شد پر از لعل بدخشانی ز لاله بوستان

پر ز یاقوت کبود است از بنفشه جویبار


اسامی یاقوتهای مختلف در کتب جواهر تا قرن ۱۱ تقریباً به همین صورت بود که گفته شد . متأسفانه از قرن۱۱ به بعد کتابی درباره سنگ های قیمتی نوشته نشده و یا لااقل من نتوانستم دسترسی بدانها پیدا کنم ولی از سفر نامه های مسافرین خارجی که از دوره صفویه به بعد به ایران آمده اند معلوم می شود که از این دوره به بعد این اسامی متروك شده چنانکه فعلاً جواهر سازان ایرانی از آن بی اطلاع اند

شاردن سیاح فرانسوی در سفر نامه خود می نویسد: ایرانیان یاقوت را یاقوت سیلانی یا یاقوت بلسان و یا سنگ بلسان می نامند . وی تصور کرده است RUBIS BALLAIS از سنگ بلسان ریشه گرفته (صفحه۱۰۳ جلد چهارم ) در حالی که BALLAIS از بدخشان که اعراب آنرا بلخش می نامیدند ریشه گرفته است و بعلاوه R. BALLAIS يك نوع لعل است نه یاقوت .

دمرگان باستان شناس فرانسوی می نویسد ایرانیان RUBIS را یاقوت آتشی و SAPHIR را یاقوت لاجوردی یا یاقوت کبود و بریل را یاقوت ازرق می نامند.

تصور می رود دمرگان این اطلاعات را از روی کتاب شلیمر طبیب هلندی که در دوره ناصرالدین شاه در ایران بوده و کتابش در سال ۱۸۷۴ میلادی به چاپ رسیده بدست آورده باشد چه در آن کتاب هم در باره اسامی سنگ های معدنی همان مطالبی را نوشته که دمرگان بدان اشاره نموده است. امروزه هم همانطوری که گفته شد جواهر سازان ایرانی جز برای انواع رنگ های اصلی یاقوت به نام های فرعی آشنایی ندارند .

 کانی شناسی در ایران قدیم – مهندس محمد زاوش

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی