عظمت ادبیات کهن ایران را نمی توان مورد چون و چرا قرارداد. شعرای ایران از مدتها پیش اکثر فنون و صنایع شعری را کشف کرده و تکوینش نموده اند و هنوز هم که هنوزاست به شعرای ملل دیگر الهام می بخشند. نهضت نوین ادبی ایران ثابت کرد که نبوغ ادبی ایران هنوز فیاض و زاینده است. مع الوصف چنین می نماید که مهمترین تحولات در نثر زبان پارسی رخ نموده است. و این یک قسمتش در نتیجه گستره و تعالی تلاشهای کهن در زمینه شعر می باشد. یک قسمتش هم بایستی در نتیجه نقش فرهنگ غربی در احیای ادبی نوین ایران باشد. مسائل جدید را به نثر، بهتر از شعر کهن پارسی می توان بیان کرد. تحصیلکردگان عصر صفوی (۱۱۳۰-۱۷۲۲/۹۰۵-۱۶۹۹) بیشتر در زمینه مسائل دینی، اداری و جنگ مشغول کار بودند. این عصر، عصر پیشرفت چشمگیر ادبی نبود. نثر در این عهد بیشتر از آن احکام مذهبی و نامه های ظریف به دربار امپراتوری عثمانی دشمن ایران بود. شاهان صفوی درصدد بودند تا ایران را به صورت واحدی درآورند که در مقابل خلافت تسنن عثمانی، اگرنه رقیب، ایستادگی کند. آنها دستور دادند که اصول عقاید شیعی خاندانشان بایستی مذهب رسمی ایران گردد و مبلغین شیعی را از سوریه، حجاز و بحرین فراخواندند تا اصول شیعی را برای پیروان آنها تعليم دهند. این مبلغین چیزی از زبان پارسی نمیدانستند ولی همین مردان بودند که مجبور شدند آثار مذهبی را هم برای استفاده عموم و هم استفاده دانشمندان تألیف نمایند. سبک نویسندگی آنها اثر خوبی در نثر پارسی نداشت.

نثر پارسی در آغاز دوره صفوی، با معیاری نوین، در وضع متعالی نبود. عناصر عربی در خلال ايام مغولان و تیموریان، از قرن سیزدهم تا پانزدهم میلادی در زبان پارسی رو به افزایش گذاشت. این مسأله را نمی توان به طور کلی محکوم ساخت چرا که ورود واژگان عربی به نثر پارسی، انعطاف و منابع آنچه را که سابقا یک زبان پرمحتوا نیازمند آن بود افزایش داد. این غذای زبان پارسی در نوشته های پارسی ابن سینا و بیرونی و کتاب سیاست نامه و قابوسنامه قرن یازدهم میلادی نمایانده شده است. این آثار ثابت می کنند که زبان عربی برای زبان پارسی حالت کمکی داشته است. عنصر عربی وقتی که بوسیله استاد بزرگی چون سعدی (متوفی ۱۳۹۱/۹۹۱ ) پرداخته شد سرشار از زیبایی ودل انگیزی گشت. چهار مقاله عروضی در قرن دوازدهم میلادی، گرچه پر از واژگان عربی است ولی شاهکاری است که خواندنش نه ناخوشایند و نه خالی از صفا و صمیمیت است. تباهی زمانی شروع شد که این سبک در دست عده ای نویسنده کم ذوق و بیقريحه تحریف گرديد. عنصر عربی همراه با صفات و ترادفات دراثری نظير تاريخ جهانگشای جوینی از اواخر قرن سیزدهم میلادی به تکلفات تهوع آوری انجامید. مفهوم و معنی در پشت توده ای از واژگان عربی نهان گشت. این کار در آن ایام هنری بشمار می رفته است: سوء استعمال زبان پارسی برای معانی مبهم هیچ نوع سرزنشی را برای سائقه بد نویسنده در پی نداشته است.

متأسفانه با آغاز دوره صفوی، نوعی سبک عربی زده متکلف، معیار عالی نویسندگی خوب گرديد. الهامات ظریف و مهارت در کاربرد واژگان عربی معیاری برای سنجش فکری و استادی شد. گرچه صفويان درصدد بودند که ملت خود را با آیین شیعه بار بیاورند ولی ورود الهيون عرب" کتابت آثار ساده پارسی را نظیر مبلغین سابق اسماعیلی، غیرممکن ساخت. طبق گفته سعید نفیسی، بیرونی و ابن سینا در نوشته های پارسی خودشان از یک سبک ساده استادانه ای سود جستند که هواداران اسماعیلی برای تعلیم خوانندگانشان بکار می بستند. از سوی دیگر رساله نویسان عصر صفوی هنرمندان ادبی بشمار نمی رفتند، مغز آنها انباشته از آثار مذهبی بود (در این زمینه راه را برای تکامل این سبک هموار کردند از این رو راه را برای استفاده از یک سبک جدید زبان پارسی توسط نویسندگان جدید بسته بودند.

این سبک هیچ کدام از خصایل گزینش مشخص واژگان عربی و یا اشكال محاوره ای را نداشت بلکه همه آنها معلول سبکی بود که با عناصر مصنوعی بیگانه که توسط نویسندگانی که میخواستند معارف را بنمایانند بکار گرفته شده بود. این سبک پس از سقوط صفويه فقط منحصر به آثار مذهبی نگشت. با ظهور نادرشاه، مورخ ویژه او نیز ظاهر شد یعنی میرزا مهدی خان که برای توصیف کارهای باشکوه نادرشاه از سبکی استفاده کرد که درآن عناصر عربی، زبان پارسی را بکلی از حيز انتفاع انداخت.

اولین شاه قاجار در سال ۱۹۹۹م. برسر کار آمد و دوره ای از تحول اجتماعی با شروع احيای نوین ادبی پیوند خورد. مرکزیت دولت منجر به نوعی خدمات جدید کشوری شد که نتیجه آن ایجاد یک طبقه حرفه ای از مردم بود که از طریق نویسندگی امرار معاش می کردند و لذا فرصت زیادی برای کنکاش ادبی داشتند. طبقه نویسندگان و خوانندگان جدید دیگر منحصر به روحانیت نبودند بلکه مردم عادی هم خواهان قصه و اخباری راجع به جهان خارج بودند. و لذا ملت جدیدی زاده شد.

ایران از آغاز قرن نوزدهم با قدرتهای اروپایی در هند، با امور اروپایی درگیر گردید. حکام ایران پس از شکست از روسها، از عقب ماندگی امپراتوری خود در مقایسه با همسایگانشان آگاه شدند. در میان آنهایی که این مسأله را بخوبی دریافته بودند میرزاتقی خان امیر کبیر بود. او وقتی که ناصرالدین شاه در سال ۱۲۹۰/ ۱۸۶۸ به سلطنت رسید صدراعظم شد. میرزا تقی خان وقتی که در روسیه بود دریافت که اگر قرار باشد ایران مستقل گردد به تعلیم و تربیت و تشکیلات اداری نیازمند است. میرزا تقی خان یکی از بزرگترین ایرانیان ایام اخیر بود که برای اولین بار برای برآورد نیازهای اصلاحی ایران بکار پرداخت. ادبیات نثر نوین پارسی، یک قسمت برای انتشار این نیاز و یک قسمت هم برای ارضای آن، شروع گرديد.

قائم مقام فراهانی صدراعظم محمدشاه (۱۲۶۰-. ۱۳۰/ ۱۸۶۸ - ۱۸۳۶) و ولی نعمت تقی خان تکلفات مكاتبات رسمی را تغییر داد. تقی خان کار او را ادامه داد و ناصرالدین شاه نیز برای نوشتن کارهای روزانه اش از یک پارسی بسیار ساده سود جست. جهان نوین هم چیز دیگری برای نویسندگی طلب می کرد: کثرت موضوع دیگر جایی برای لفاظیهای طولانی باقی نمی گذاشت. مسافرت به خارج سفرنامه ها را ایجاد کرد یعنی نوعی از سنخ ادبی که تأیید دربار را هم بدنبال داشت. ایرانیان همیشه دارای سفرنامه ها و زندگینامه ها بودند و لذا این سنخ ادبی چیز تازه ای برای آنها نبود بلکه سبک آنها بود. سفرنامه ها نخستین نمرات نثر جدید بودند که به منظور توسعه حيطه تعداد خوانندگان برای توصیف واقعیتهای عینی بکار می رفت. استنساخ كتب جای خود را بچاپ داد که در سال ۱۸۱۶/۱۲۳۲ در تبریز متداول شده بود. در سال ۱۸۰۱/۱۳۶۸ دارالفنون یک کالج فنی، در تهران افتتاح شد و در سال ۱۸۶۸/۱۲۸۱ ایران بوسیله خطوط تلگراف با اروپا و هند پیوند خورد. همه اینها عواملی بود که آغازگر نوعی نوزایی در زبان و تفکر بشمار می رفتند.

در اواخر قرن نوزدهم سفرنامه ها افزایش یافت. خود ناصرالدین شاه دو سفرنامه منتشر کرد. نویسنده ای که روزنامه سفر کربلا را برای چاپ آماده کرده بود مجبور شده بود از یک سبک ساده استفاده کند تا مبادا این تصور پیش بیاید که شاه ایراداتی از نظر تعلیم و تربیت دارد. خود نویسنده توضیح داده بود که سبک این اثر فارغ از لفاظیهای بیش از حد و تجربه ای در ایجازنویسی است تا برای عموم قابل فهم باشد. طبق نوشته دکتر خانلری، اگر این سفرنامه ها که بعضی از آنها چاپ نشده است جمع آوری گردد اطلاعات بسیار مهمی در خصوص وضع سیاسی و جغرافیایی و درباره افکار و عقاید سیاستمداران بزرگ ایران در اواخر قرن نوزدهم عرضه می کنند. در زمینه اطلاعاتی راجع به وضع ایران در آستانه انقلاب مشروطیت سال ۱۹۰۶/۱۳۲۶ ، سياحتنامه ابراهیم بیک بسیار مفید است و نشانگر تحولی است در سفرنامه نگاری، که برای کتابت آن از دربار دستور نگرفته است.

سياحتنامه ابراهیم بیک تألیف زین العابدین مراغه ای در سه بجلد و در سه جای مختلف چاپ شد. جلد اول تاريخ چاپ ندارد و در قاهره چاپ شده است؛ جلد دوم که نسخه نویسنده تاريخ : ۱۹۰۷/۱۳۲ را دارد در کلکته منتشر گشت و جلد سوم یعنی تنها جلدی که نام نویسنده را با خود دارد در سال ۱۳۲۷/ ۱۹۰۹ در استانبول چاپ شد. این کتاب و کتاب مسالكد المحسنين قاهره ۱۳۲۳ /۰ ۱۹۰) و کتاب احمد يا سفينه طالبي (استانبول ۱۳۱۲/ ۱۸۹۶ و جلد و در سال ۱۸۹۰/۱۳۱۶) تألیف میرزاعبدالرحیم نجارزاده تبریزی، معروف به طالبوف، تأثیر بسیار چشمگیری در تاریخ ادبیات نوین ایران بجا گذاشتند. داستان سفر ابراهیم بیک، طنزی است که مسافرت یک نفر جوان را که از یک پدر و مادر ایرانی قاهره نشین است و بسیار هم وطن دوست می باشد، به ایران همراه پدرش که او هم عشقی آتشین به وطن خود دارد توصیف می کند. وقتی که ابراهیم بیک، بهشتی را که پدرش توصیفگر آن بود می بیند آن را پر از فقر و بدبختی و فلاکت می یابد. او اینها را با همسنجیهایی با گذشته باشکوه و حال بی شکوه، توصیف می نماید. از آنجا که شخصیت این سفرنامه یک قهرمان است و حالت قصه گونه دارد، لذا این اثر را بایستی جزو نخستین نوولهای زبان پارسی بشمار آورد. زبان آن زبان محاوره ای است. نویسندگی آن خالی از نقص نیست ولی طوری انجام شده که آن را برای خواندن شیرین کرده است. سیاحتنامه ابراهیم بیک به عنوان منبعی برای اوضاع ایران در آغاز قرن بیستم از ارزش والایی برخوردار است. این اثر همچنین یکی از سه اثر چاپ شده ای است که درست به زبان محاوره ای که وسیله ای برای بیان ادبی گردیده، نوشته شده است.

مسالك المحسنين طالبوف سفرنامه ای از نوع دیگر است. در این زمان سفر در قلمرو علوم جدید صورت می گرفت و منظور نویسنده از آن آشنا گردانیدن خواننده با روشهای علمی جدید بود. کتاب احمد او نوعی از کتب راهنمای آشنایی با علوم جدید برای بچه ها محسوب می شد. زبان پارسی آن بسیار ساده است. منظور هردوی این نویسندگان مسائل اجتماعی بود: هدف نویسنده سياحتنامه ابراهیم بیک نمایاندن سوء حکومت و تهاجمات خارجی بود که بر سر ایران آوار شده بود و طالبوف نارساییهای نظام تعلیم و تربیت ایران را بيان داشته که به هیچ وجه با مقتضیات زمان نمی خواند. در سال ۱۳۶۳ متن پارسی حاجی بابا پس از متن انگلیسی آن توسط جیمز موریه، در کلکته منتشر شد. چاپ پارسی آن معیاری برای نویسندگی نوین به زبان مردمی گردید. در این اثر گویش محلی با تمامی زیبایی و کشش زبان محاوره ای پارسی بکار گرفته شده بود. این کتاب یکی از مهمترین یادبودهای سبک نوین نثر پارسی بشمار می رود. و در سال ۱۸۹۶ م. بنا به دستور شاه ترجمه شاهزاده محمد طاهر از کتاب کنت مونت کریستو منتشر شد. خانواده ها دور هم جمع می شدند و این داستان را با صدای بلند می خواندند و همین مساله نشانگر علاقه مردم به ادبیات جدید بود. علاقه ایران به گذشته تجارب ادبی 40 ساله، یادآور لندن ایام الیزابت بود که ترجمه ها و قوالب نوین بیانی، موضوع مباحث مختلفی میشد چنانکه این وضع در تهران از سال ۱۸۹۰/۱۳۰۸ برقرار گشت. ترجمه در نهضت ادبی نوین ایران نقش سازنده ای داشت و ترجمه های نخستین از نمایشنامه ها کمک کرد تا تعصبات علیه کاربرد واژه های محاوره ای در آثار مکتوب از میان برخیزد. برای مدت چندین قرن هیچ کس حتی در خواب هم نمی دید که با همان زبانی که صحبت می کند بنویسد. زبان محاوره ای را برای نوشتن اسناد مکتوب بسیار عوامانه و پست میشمردند. از اینها گذشته در این میان نوعی تنوع زبانهای مجاورهای موجود بود: دربار به زبان ترکی صحبت می کرد و حال آنکه به پارسی می نوشت و در سرتاسر مملکت گویشها، مکان به مکان فرق می کرد و هر شهری دارای لهجه مخصوص خود بود. این تنوع و اختلافات زمانی کاستی گرفت که مرکزیت در تهران افزایش یافت و طبقه نویسنده که زیستگاهش تهران بود ولی از سرتاسر نواحی امپراتوری بکار گمارده شده بود، رشد کرد. تجار، معلمین و نویسندگان به طور دم افزونی معیارهای فرهنگی خود را از پایتخت گرفتند و به محض اینکه ارتباطات تسهیل گشت شکل ویژه ای از زبان پارسی توسعه يافت. سنخهای جدیدی از تفکر و ادبیات از طریق ترجمه متداول گشت. تئاتر اروپایی سیاحان ایرانی را مسحور خود ساخت و ایرانیان بزودی ارزش تعلیمی نمایش را دریافتند. میرزا قراچه داغی در یک مقدمه جالب برهفت نمایشنامه که در سال ۱۲۹۱/ ۱۸۷۶ از زبان ترکی آذربایجانی ترجمه کرده بود می نویسد که هدف او کاربرد زبانی است که هم باسواد و هم بیسواد آن را بفهمد، از این رو تمام تجاربش را دراین زمینه در نمایشنامه ها پیاده کرده است. او فراتر از این گفته ها رفته. او همچنین سعی کرده اصوات صحبت معمولی را عرضه کند و به مواردی توجه کرده که تلفظ، با هجی کردن قراردادی فرق داشته است. این مساله گامی بجلو بود. نویسندگی با زبان محاوره ای متداول شد؛ و به هرحال مساله متن در تکلم مستقیم عرضه گشت گویی که در زبانی شنیده میشود که صوت اغلب دور از تهجی است.

یکی دیگر از ویژگیهای مهم ادبیات نوین روزنامه بود که وقتی که استعداد های نقادی بار دیگر انگیخته شدند و آگاهی سیاسی بالا رفت ظهور این ویژگی ناگزیرانه بود. در این زمینه روزنامه های اروپایی و مطبوعات نوظهور اعراب بیشترین تأثیر را گذاشتند. اولین روزنامه کاغذ اخبار میرزاصالح شیرازی بود که یک روزنامه واژه به واژه ای بشمار می رفت. میرزاصالح شیرازی یکی از نخستین دانشجویانی بود که برای تحصیل معارف جدید به اروپا و هند فرستاده شد. تعداد عظیمی از روزنامه ها ظاهر شدند و گرچه مدت انتشار آنها کوتاه بود، ولی وجود آنها نشانگر علاقه گسترده به امور جهان و رشد آگاهی سیاسی و ملی بود. میرزاملکم خان یک نفر ارمنی الاصل روزنامه قانون را در سال ۱۳۰۸/ ۱۸۹۰ در لندن منتشر کرد. این روزنامه به دلیل حمله به حکام در ایران ممنوع الانتشار بود. میرزا ملکم خان از یک سبک ساده و مستقیمی سود جست که مورد تمجید نویسندگان جدید ایران بود که او را یکی از پیشگامان برجسته نهضت ادبی می دانستند هرچند نوشته هایش سیاسی بود. میرزا ملکم خان در مقابل بلهوسیهای یک نفر خودکامه خواستار برقراری حکومت قانون بود. حاکم خودکانه مورد بحث ناصرالدین شاه (قتل در سال ۱۳۰۸ ۱۸۹۰) بود که میرزا ملکم خان را به انگلیس فرستاد تا راه را باز کند. وقتی که میرزا ملکم خان تبعیدی به سوی روزنامه نگاری رو آورد ثابت کرد که ایران از گسترش اسلحه مطبوعات در امان نخواهد ماند.

سایر روزنامه های پارسی زبان که در خارج منتشر شدند عبارت بودند از حبل المتین در کلکته (چاپخانه آن پارسی حاجی بابا را چاپ کرد)، واختر که در سال ۱۲۹۲/ ۱۸۷۰ در استانبول منتشر شد و مدت انتشار آن بیست و پنج سال بود؛ ضمنا روزنامه هایی هم به زبان پارسی در قاهره منتشر شد. در بررسی ظهور ملی گرایی نوین ایران و نیز نهضت ادبی نوین آن، این روزنامه ها از اهمیت دست اولی برخوردارند.

یکی از مهمترین نشریات پارسی در خارج از کشور که از حيث ادبی هم اهمیت دارد، سری دوم کار بود که بین سالهای ۱۳۳۹/ ۱۹۲۰ و ۱۳۶۰/ ۱۹۲۱ به صورت ماهانه و در صفحات زیاد در برلین چاپ شد. کاوه نام آهنگری بود در افسانه های معروف ایران که برای آزادی رزمید و پیش بند چرمین خود را پرچم خیزش گران ساخت. این نشریه را تقی زاده چاپ و منتشر می کرد. سناتور تقی زاده در سرمقاله اولین شماره این نشریه اهداف آن را بیان داشت که عبارت بود از: تصفیه زبان پارسی، مبارزه با تعصب گرایی، گسترش فرهنگ و علوم اروپایی در ایران و حفظ و اشاعه ادبیات ایران. این مقاله را بایستی قطعنامه نهضت ادبی نوین ایران بشمار آورد. و به دنبال انقلاب مشروطیت سال ۱۳۲۶/ ۱۹۰۰ رواج روزنامه های تأثیرگذار در ایران نشانگر آگاهی ملت ایران بود. روزنامه صوراسرافیل وسیله ای برای نشریک سلسله از مقالات دهخدا بود و با مقالاتی که به نام چرند وپرند معروف بود خدمات با ارزشی نسبت به ادبیات نوین ایران انجام داد. دهخدا در این قطعات طنزآمیز با مهارت تمام اصطلاحات زبان محاوره ای را بکار گرفت وسبک عربی نویسندگی را که توسط سنت گرایان بكار می رفت دور ریخت. مجموعه ای از گفته های متعدد دهخدا که طعم و نمک زبان محاوره ای پارسی بود در سال ۱۳۲۲ /۱۹۶۳ تحت عنوان امثال و حكم منتشر شد. این امثال نماینده عصاره فولکلوریکی از کهن ترین و متمایزترین تمدنهای جهان بشمار می رود. و یکی از ویژگیهای برجسته نثر نوین ایران استفاده گسترده از این گفته ها و امثال است، و لذا این مجموعه دهخدا به عنوان یک کتاب مرجع برای دانشجویان ادبیات نوین ایران بکار می آید.

در زبان پارسی همیشه نمی توان کلمات قصار را به سادگی از بیان معمولی امثال تشخیص داد. زبان محاوره ای سرشار از امثالی است که مفهوم آنها و مناسبتشان با یک موقعیت ویژه، معمولا برای یک نفر مبتدی مستلزم تبیین می باشد. از این رو درك و فهم تعدادی از آثار نویسندگان جدید برای خارجيها مشکل است. فرهنگ نامه ها هم در این زمینه جوابگو نیستند گرچه کتاب یک جلدی فرهنگ پارسی – انگلیسی حبیبم (تهران ۱۳۳۲/ ۱۹۰۳) تا حدی جوابگو می باشد. در سال ۱۳۴۶/ ۱۹۰۹ انجمن آسیایی بنگال فهرستی در حدود سیصدوشصت ودو «ضرب المثل» را چاپ کرد که توسط کلنل فیلات در جنوب ایران جمع آوری شده بود، ولی مقدار زیادی از این کار برای دانشجویان زبان پارسی باقی مانده که آن را تکمیل نمایند. ضرب المثلها معمولا محلی هستند. بنابراین آنها يک سنت سینه به سینه ای می باشند و بخش و قسمتی از گویشهای محلی را تشکیل می دهند. یک نفر اصفهانی که با یک نفر تهرانی صحبت می کند و می خواهد درصحبت خود گویش و بیان اصفهان را بکار گیرد ترجیح می دهد که در آغاز جملاتش جمله «چنانکه ما اصفهانیها می گوییم» را تکرار کند. مع الوصف تعدادی از ضرب المثلها دراشعار قدما نیز آمده است. بعضی از آنها در اثر نقل قول بسیار سر زبانها افتاده است. از سوی دیگر، خودشعرا آنها را از سنت سینه به سینه ای که در زمان آنها درواقع کهنه و قدیمی بوده گلچین کرده اند و لذا در حفظ و اشاعه آنها کوشیده اند. پس نویسندگان نثر نوین ایران در بکارگیری امثال وحكم کار تازه ای نکرده اند بلکه این کاری بوده که در گذشته دور هم انجام می شده است.

یکی از قدیم ترین پیشگامان طنز که دهخدا حدود چهل سال پیش آن را چرند وپرند اعتلا بخشید عبید زاکانی (متوفی در ۲۷۲/ ۱۳۷۰) بود که پژوهشگر ادبیات نوین ایران بوسیله نویسندگان معاصر ایران به آثار او رجوع می کند. دلایلی وجود دارد براین تصور که مقالات دهخدا منبع الهام دومین استاد بزرگ ادبیات نوین ایران یعنی محمدعلی جمالزاده شده که با مجموعه ای از قصه های خود تحت عنوان یکی بود یکی نبود که در سال ۱۳۰۰-۲۱/۱۲۹۹۔ ۱۹۲۰ در برلین چاپ شد وارد صحنه ادبیات گردید. جمالزاده نه تنها مبدعائه راه را برای نشر نوین هموار کرد بلکه قصه نویسی کوتاه جدید پارسی را نیز متداول ساخت. جمالزاده بقدری از اصطلاحات عامیانه در آثارش استفاده کرده که حتی در آخر آنها فرهنگنامه ای از آنها ضمیمه اثرش کرده است. در اینجا زبان مردم به حد نهایت بکارگرفته شده است. اولین قصه این مجموعه یعنی پارسی شکراست بیانگر حالات یک نفر دانشجوی «فرنگ زده» و از اروپا برگشته و یک نفر شیخ عربی - پارسی زبان و یک نفر ایرانی صاف وصادق است. این قصه بسیار جالب و بی نهایت دلچسب است؛ بنظر می رسد که ترجمه آن به سایر زبانها ناممکن و غیر مقدور باشد.

قصه کوتاه در ایران دارای تاریخ کهن بود و از محبوبیت خاصی برخوردار بود. نویسندگان جدید ایران در این طبقه ادبی متأثر از نویسندگان اروپایی بودند که نام سوپاسان و ادگار آلن پو در این رابطه قابل ذکر است. ولیکن نویسندگان معاصر در کاربرد این قالب به سادگی رو به سوی حکایت سنتی آوردند گواینکه طرح و موضوع جدیدی را در این زمینه عرضه کردند. جمالزاده در مقدمه یکی بود یکی نبود وقتی که می گوید قصه کوتاه و نوول بهترین وسیله برای تصویر کشیدن اخلاقیات و افکار ملل و توصیف شیوه زندگی طبقات مختلف جامعه می باشد، در واقع روندی را در خصوص واقعیت درونی و مردم ابراز می دارد.

احتمالا بزرگترین نابغه ادبی معاصر ایران صادق هدایت می باشد. هدایت نیز نظیر جمالزاده شديدة تحت تأثیر ادبیات فرانسه بود و او نیز تخصص در قصه نویسی کوتاه داشت. او در سال ۱۹۰۳/۱۳۲۱ متولد شد و در سال ۱۳۳۰ ۱۹۰۱ در پاریس خود کشی کرد. او نویسنده ای بود که نمی توان در اینجا با چند جمله مجمل درباره او قلمفرسایی نمود. ولی کار او را بایستی اوج ادبیات نوین ایران بحساب آورد؛ او شکسپیر، مارلو، جانسون و لیلی (LyLy) عصرخود بود. او سه نمایشنامه نوشت که دوتا از آنها دارای مضمون تاریخی است و راجع به عصر تسلط اعراب برایران است. او همچنین دو سفرنامه نوشت که یکی از آنها اصفهان - چاپ شده است و آثاری درباره فولکلور ایران و ایران باستان و ترجمه ها و مقالات از قبیل بررسی مهمی درخصوص کافکا و از سال ۱۳۰۹ /۱۹۳۰ تا ۱۹۶۸/۱۳۲۷ حدود پنجاه قصه کوتاه به زبان پارسی و دو قصه کوتاه به زبان فرانسه قلم زد. ولی عظمت و بزرگی هدایت در کمیت و یا زیبایی آثارش نهفته نشده است. هدایت در زندگی روزمره اش و در نزد آنهایی که افتخار آشنایی با او را داشتند و نسبت به آنها اعتماد داشت و بویژه در نزد فقرا و مردم عادی و بی ادعا، خود را با خصوصیات نادری شناسانده بود. چرا که او در چاپ و نشر آثارش وسواس عجیبی داشت و خوشبختانه آثار او از زمان مرگ او توسط کمیته ای منتشر می شود که مرکب از اعضای خانواده او و رفقای قدیمی او است.

هدایت دارای قریحه سرشار نویسندگی بود که حالات مختلف عاطفی را براحتی به خواننده القاء کرده است. او همچنین دارای صداقت عمیقی بود که همراه تريحه اش منجر به ابداع ادبیات عظیمی شده است. او از تمام اشکال خودنمایی گریزان بود. او معتقد بود که زندگی ما تحت کنترل سرنوشت کوری است که نسبت به عدالت و لیاقت لاقيد است او نمی توانست تظاهر کند که در این دنیای وانفسا که او را سرشار از بدبینی کرده بود جایی برای امید وجود دارد. شاید علت خودکشی او در ناتوانی اش در خصوص فریب خود راجع به جریانهای غایی نهفته باشد. مذهب برای او محلی از اعراب نداشت و خصوصا رباعیات خیام او را مجذوب خود کرده بود. آنچه که توجه او را جلب کرده بود سگهای ولگرد، بدبختها و فلک زده ها بود. او درباره اینها با زبان پارسی شیرینی قلم زنی کرد. هر واژه ای که از زبان بدبخت ترین افراد درآمده برای او عالیترین اهمیت را داشته و آن را با اصطلاحات عامیانه مردم خودش عرضه کرده است. او با بینش کامل که از آن یک هنرمند دقیق است صحنه های فقر و فلاکت و یاس را ترسیم کرده است. نتیجه آن قطعات بسیار زیبا و شیوایی از اوست که به یادگار مانده و سبک او، چنانکه از یک چنین نویسنده صادقی انتظار می رود، فارغ از هر نوع تکلف و مصنوعیت است و نمونه باشکوهی از نبوغ فیاض ایرانی می باشد. زمینه نثرنوین پارسی در سالهای نوزده تا سی قرن بیستم تحت سلطه قصه کوتاه و نوول درآمده بود. مع هذا ادبیات محققانه نیز دارای تالیفات شایسته ای بود. نوزایی ادبی با احیای معارف قرین شد. در حالی که ایران از علوم جدید غرب عقب مانده بود، در پرتو تحقيقات نوین تلاشهایی برای شناسایی علمی میراث عظیم فرهنگی ایران انجام شد. برای این منظور مردانی نظیر تقی زاده، قزوینی، غنی، سعید نفیسی، شفق و مینوی و تعدادی دیگر دست بکار شدند و آثار بسیار مفیدی برای حفظ ادبیات ایران و میراث آن تألیف کردند. یکی از بزرگترین محققین عصر رضاشاه محمدعلی فروغی بود که محصولات ادبی او شامل مطالعاتی در زمینه فلسفه غربی است که با نثر بی نظیری نگاشته شده است.

مساله زبان برای محققین با آن چیزی که قصه نویسان سرو کار داشتند فرق می کرد. قصه نویسان مجبور شدند برتعصب عليه کاربرد زبان پارسی محاورهای که از نظر امثال و فولکلور غنی بود، به عنوان یک زبان نوشتاری، فائق آیند. عقیده بر این بود که اگر قرار است کتابهایی برای مردم عادی نوشته شود پس بایستی به زبانی تحریر گردد که از آن این مردم عادی است. این نظریه در خصوص آثار علمی صادق نبود با اینکه دراین زمینه هم اصلاحی لازم می نمود. محققین این عصر دیگر مایل نبودند به یک زبان عربی زده ومتكلف اعصار گذشته کتاب بنویسند. مردانی چون فروغی و تقی زاده و دیگران نوع جدیدی از نثر علمی را همراه با بی تکلفی و توانایی زیاد بکار گرفتند و معیاری برای محققین بعدی بجا گذاشتند. تصویر گویایی از اینکه زبان پارسی نوین چگونه به صورت وسيله راستینی برای تألیفات علمی قرن بیستم درآمد در مقالاتی دیده میشود که در مجلات ماهانه نظیر سخن ويغما چاپ می شد؛ خصوصا در مقالات مجتبی مینوی که زبان پارسی او درعین حال که در سطح بالایی قرار گرفته، آگاهانه در انتخاب بعضی از فرازها تحت تأثیر زبان انگلیسی بوده است. در اینجا بایستی ذکر کرد که مجلاتی چون سخن و بنما نقش مهمی در زمینه تحقیقات و نقد ادبی ایفاء کردند. این مجلات وارث خلف نقشی بودند که تقی زاده در سرمقاله دومین سری از مجله اره ادعایش را کرده بود. دراین میان مجلات دیگری نظیر تهرانم صور نیز وجود داشت که تیراژ هفتگی آن حدود ۶۰ هزار نسخه بود. استقبال عمومی از کتب و مجلات دلیلی برعلاقه عموم به خواندن و دانستن بود. کیفیت و زبان تغییر فاحشی کرد ولی قریحه و مهارت هرگز نخشکید و موشکانی و دقت و سرزندگی پایای شعور ایرانی را بنمایش گذاشت.

با برگشت به قصه نویسی با یکی دیگر از نويسندگان برجسته دهه ۳۰ مواجه می شویم به نام محمد مسعود که کتاب در تلاش معاش وی در سال ۱۳۱۱/ ۱۹۳۲ از زیر چاپ درآمد. اثر مسعود یک نقادی بدبینانه از اوضاع اجتماعی در جهانی بود که در آن، بنا به زعم او، تباهی و فساد تنها فضيلت است و ضمنا فضایل عالیه با شرایط بدبختی را کاهش یافته و به صورت تباهکاری و شرارت درآمده است. نثر او اغلب موفق و متحرک بود گواینکه در جای خود از «نویسندگی عالی» در سبکی که شبیه رکن و اساس یک روزنامه جدید باشد بازمانده است. ولیکن کاربرد دیالوگی از سوی نویسنده، که در آن در حد امکان گویش تهرانی بکار گرفته شده، بسیار ماهرانه است و نیز تغيير جو او نیز قابل توجه می باشد. اشارات فرعی او را نیز نمی توان نديده گرفت و توصیفات دقيق او يادآور نویسندگی زولاست. محمد مسعود در موقع مرگش که با ترور همراه بود. تعدادی از نوولهای مفصل از خود به یادگار گذاشت و گامی مهم در ایجاد یک قالب نوول نویسی در ادبیات نوین ایران برداشت.

چنین می نماید که جانشین او در این زمینه گوی سبقت را از او ربوده باشد. بزرگ علوی به عنوان یک قصه نویسی آغاز بکار کرد. اولین مجموعه داستان وی به نام چمدان در حدود سال ۱۹۳۶/۱۹۱۳ منتشر شد. او تحت تأثير نظريات روانشناسی جدید بود و مضمون مناسبات انسانی را همراه بینش عمیقی در فیضان عواطف انسانی نمایانده است. علوی پس از گذراندن پنج سال در زندان به دلیل مسائل سیاسی، ورق پاره های زندان خود را درباره زندگی زندانیان انتشار داد. او در پنجاه و سه نفر از خود سخن گفت و از آنهایی که به خاطر درگیری سیاسی همراه او زندانی شده بودند. پس از نامه ها که مجموعه زیبایی از قصه های کوتاه بودن و آمیخته به تبلیغات جناح چپ)، نوول چشمهایش منتشر شد که شایان توجه و تمجید زیادی است. این نوول آغاز استادی علوی به عنوان یک نفر نوول نویس بود. در میان نویسندگان خارجی که علاقه او را بخود برانگیخته بودند بایستی از ویرجینیا ولف، هنری جیمز و پروست نام برد. علوی همچنین آثاری از زبان آلمانی و روسی به پارسی ترجمه کرده است. در آثار او از فن گزارشگری که به وفور در آثار جدید پارسی دیده می شود خبری نیست. این دبیر آگاه هنرستان یکی از برجسته ترین نویسندگان است و امید است که سیاست او را از کار هنری اش و گسترش آن باز ندارد.

یکی دیگر از نویسندگان تأثیرگذار، علی دشتی است که موقعیت مهمی همراه با تعدادی از تحسین کنندگان کسب کرده است. او قريحه هنری قابل توجه خود را وقف مطالعه دنیای زنان، خصوصا زنان بلهوس طبقات بالای جامعه جدید تهران کرده است. کار دشتی در این طبقه متمرکز شده است. بنابراین او نیز یک نفر نویسنده اجتماعی است که به مردم علاقه مند است و جوانب مختلف جامعه ای در حال انتقال را منعکس ساخته است.

مقالات حجازی تحول کاملی را پیش کشید. حجازی در بعضی از محافل به عنوان استاد نثر پارسی و بویژه به عنوان تکمیل کننده قالب مقاله نویسی در ایران معروف بود؛ و حال آنکه یک عده دیگر به نوشته های او اهمیت کمتری قائلند و در این میان جریانهای اصلی تحول ادبی را شاهد می آورند. یکی دیگر از قصه نویسان که شاید دراین زمینه برتریهای واقعی نسبت به دیگران داشته صادق چوبک است که همراه او به اصالت خالص قصه نویسی یکی بود یکی نبود جمالزاده برمی گردیم. چوبک نویسنده ای است با قریحه ای بی نظیری که توانسته در آثارش تاحدی به پای دوست خود صادق هدایت، که می تواند داور خوبی در این زمینه باشد، برسد.

چوبک چیزی نیست جز یک نویسنده اصیل، ولی چنین می نماید که نیروی كامل اصالت وی شناسایی نشده است. و این یک قسمتش در نتیجه استفاده، نه کامل، از منابع نبوغی خودش است؛ و یک قسمتش هم،  به زعم عموم، به خاطر تأثیرپذیری از هدایت می باشد. گواینکه هدایت در خلاقیت نویسندگی چوبک تأثیر زیادی داشته، ولی اشتباه است که چوبک را مقلد صرف او بشمار آوریم، فردیت برجسته سبک چوبک جایی برای تقلید باقی نگذاشته است. آثار زیادی در ادبیات منثورنوین ایران وجود دارد که فرعی هستند؛ فقدان این ویژگی یکی از جالب ترین نکات در خصوص داستانهای چوبک می باشد.

مشکلی که او هنوز گاه گداری در پنهان کردن هنر رنجبارش که در آثارش دیده می شود، دارد؛ ثابت می کند که نبوغ او هنوز برای فیضان آماده است. مع الوصف کار او دارای کمالی است که منتظر تکامل بیشتر در آینده می باشد. بنا بر این دریافت این مساله بسیار آسان است که گرچه طرز زندگی وی از زمان مرگ هدایت به طور چشمگیری تغییر یافته ولی هنوز مستعد نویسندگی است. او داستانهای سازنده ای دارد و نیز قصه هایی هم به زبان ساده پارسی برای بچه ها مثل آلیس در سرزمین عجایب، ترجمه کرده است. آثار او به طور کلی به زبان پارسی است چون چوبک نظیر غزلسرایان و مینیاتوریستها کنکاش کمی در زمینه سنت کهن هنرمند ایرانی کرده است. آثار او نظير آثار جنين اوستن در محدوده مهره های کوچک خودشان هستند. کار او مانند کار جین اوستن برای تمام زمانهاست.

از آنجا که این بررسی بدون ذکر تعداد دیگری از نویسندگان و بحث در خصوص مطبوعات پایان می پذیرد نبایستی این تصور پیش آید که دیگر چیزی برای گفتن باقی نمانده است. ایران، آشکارا، در پنج دهه گذشته صحنه احیای سیاسی و ادبی بود و حالا ادبیات گسترده و اصیلی نسبت به سابق رخ نموده است. اهمیت این ادبیات نبایستی برای آنهایی که به آینده ایران علاقه مندند ازبین برود. اگر بپذیریم که ادبیات آئینه تمام نمای مغز وشعور انسانهاست پس فيضان کنونی ادبیات ایران ثابت می کند و دقیقا هم ثابت می کند که نبوغ غیرعادی این ملت هنوز که هنوز است سازنده و زنده است.

نوشته ی : پیتر ایوری

از کتاب : ادبیات نوین ایران – برگردان : یعقوب آژند

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی