بده پیغام من بر مام میهن
که دارم زندگی بر نام میهن
هزاران همچو من ناکام رفته
مگر آید ز گردون کام میهن
مرام من بود ایران پرستی
ندارم خواهشی جز این ز هستی
نمیگیرد بهدل نیرنگ دشمن
شود تا کور چشم تنگ دشمن
من از روز ازل ایران پرستم
چرا گردم چرا همرنگ دشمن؟
مخوان بیهوده بر گوشم فسانه
ببر بر مرغ دیگر آب و دانه
که ایران خونبهای جد و آباست
مزار جمله آنان در اینجاست
به زیر هر وجب خاکش هزاران
جوان پاکرو و خوبسیماست
ز گیتی رخت بسته، آرمیدند
به شکل لاله از تربت دمیدند
به من این لالههای داغ دیده
ز ناکامی به کام دل رسیده
کفن کرده ز خون خویش گلگون
چو سربازی سر از سنگر کشیده
همه گویند ایرانت عزیز است
به راهش جان و سر ناچیز چیز است
اگر خواهی که ایران گردد آباد
وگر خواهی که ایرانی شود شاد
مبین خود را ببین هممیهنان را
بنه بر داد دل برکن ز بیداد
من و تو رهرو این رهگذاریم
بهسان رفتگان بی شماریم
بود پاینده و جاوید ایر ان
که ما مانند گل ناپایداریم
خزان گردد بهار این گلستان
بماند تا ابد پاینده ایران.
رسام ارژنگی