چگونگی کوچ در لرستان

کوچ طوایف بالاگریوه لرستان از نوع عمودی است یعنی مهاجرت از دشت به کوهستان و بالعکس صورت می گیرد. فاصله بین منطقه گرمسیر و ییلاق برای طوایف و تیره های مختلف متفاوت است بطوری که بعضی طوایف در حدود ۴۰ کیلومتر و برخی دیگر سه برابر این مسافت را باید بپیمایند. گروهی که نگارنده آنها را همراهی میکرد در حدود ۹۰ کیلومتر با منطقه ییلاقی فاصله داشت و این مسافت را بمدت ۱۰ روز و طی هفت منزل پیمود.

کوچ نشینان بالاگریوه پیش از حرکت به ييلاق برنامه کوچ را با در نظر گرفتن روزهای سعد و نحس و همچنین کوچ سایر گروه ها بررسی وسپس تصمیم نهائی را اتخاذ میکنند . سپس قبل از هر چیز کالاهای مورد نیاز خود را از دزفول و انديمشك میخرند. معمولا علاوه بر لباس و کفش، مواد غذائی چون برنج، خرما، سیلان (شيرة خرما) و همچنین قند، چای و تنباکو را به مقدار کافی میخرند و این خرید عمده را به اصطلاح کارسازی میگویند. پس از این خرید هر خانوار با توجه به وسایل و بار و بنه ای که دارد حیوانات بارکش (قاطر، الاغ، اسب و گاونر) لازم را فراهم میکند. همچنین خانوارها باید نیروی انسانی لازم را در اختیار داشته باشند. در صورت کمبود ناگزیرند از بستگان و آشنایان درخواست یاری کنند. بنابراین پیش از آنکه کوچ آغاز گردد هر خانوار باید به تناسب باروبنه ای که دارد حيوان بارکش و نیروی انسانی مورد نیاز را در اختیار داشته باشد. بعضی از خانوارها برای آنکه به راحتی کوچ کنند قسمتی از وسایل را به وسیله کامیون به مقصد می فرستند. . پس از فراهم کردن مقدمات کوچ بك روز پیش از حرکت وسایل را بسته بندی کرده و سرانجام روز بعد در حدود ساعت ۵ صبح بر می خیزند و پس از صرف صبحانه بدون درنگ به باربندی می پردازند. همزمان با این فعالیتها چوپانان دام را پیشا۔ پیش در مسیر کوچ می دانند. اصولا بار کردن حیوانات با همکاری مردان و زنان صورت میگیرد. بطور کلی تقسیم کار در موقع حرکت بدین منوال است که چوپانها به همراهی مردانی مسلح دام ها را پیش تر به طرف ممالگد میرانند بعضی از مردان حیوانات دیگر چون گاو، الاغ و قاطر را جداگانه بطرف مالگد هدایت می کنند. بقیه مردان که بعضی از آنها مسلح هستند و کاروان» را که شامل زنان و کوکان و باروبنه است همراهی می کنند.

کوچ نشینان روزانه بین ۵ تا ۷ ساعت راهپیمایی می کنند. اغلب ساعت ۵ صبح برمی خیزند و ساعت ۷ حرکت میکنند ولی گاهی ممکن است حتی نیمه شب برخیزند و کوچ را ادامه دهند. مثلا گروهی را که نگارنده همراهی میکرد دريك مورد که گردنه سختی در پیش داشتند ساعت یک و نیم صبح، مشغول تهیه صبحانه شدند و ساعت چهار صبح حرکت کردند. آن شب کاملا مهتاب بود و کوچ نشینان تلاش می کردند تا پیش از سایر گروهها از آن گردنه دشوار عبور کنند. معمولا مسافت بین مالگدها یکسان نیست از اینرو مدت راهپیمایی روزانه نیز متفاوت است. روی همرفته سرعت حرکت کوچ نشینان بستگی به رابطه بین مقدار بار، تعداد حیوان بارکش، نیروی انسانی لازم و همچنین پستی و بلندی منطقه دارد. گذشته از پستی و بلندی منطقه، گروههائی که مجهز هستند مسافت بین مالگدها را به راحتی و با سرعت بیشتری می پیمایند. برعکس آن دسته از کوچ نشینان که مجهز نیستند با دردسر فراوان و با کندی حرکت می کنند و اغلب ناگزیرند درمالگدهای درجه ۲ توقف کنند. کوچ نشینان در انتخاب مالگد دو عامل اصلی یعنی آب و چراگاه را در نظر دارند. توقف در هر مالگد بستگی به وجود دوعامل یادشده و همچنین آرامش و امنیت منطقه دارد. بدین معنی که اگر مالگد دارای آب و چراگاه و همچنین امنیت باشد کوچ نشینان ممکن است چند روزی در آن توقف کنند. فزون بر این روابط دوستانه بین کوچ نشینان از دیگر عواملی است که باعث میشود کوچ نشینان چند روز بیشتر دريك مالگد توقف کنند. مثلا گروهی که نگارنده با آنها کوچ می کرد در محلی به نام سه درانه به مدت سه روز توقف کرد. در این مدت کوچ نشینان از آشنایان و دوستان خود که در این محل زندگی میکردند دید و بازدید به عمل آوردند. همچنین در طول این مدت رئیس قبیله ضمن دید و بازدید از سران قبایل مستقر در این منطقه مسائل سیاسی را مطرح و در عین حال مشغول بیعت و دسته بندی بود. علاوه بر آنچه گفته شد پیش آمدهای ناگهانی چون مرگ و میر، گم شدن دام و جز آنها موجب توقف بیشتر در يك مالگد می گردد.

کوچ نشینان به محض رسیدن به هر مالگد ابتدا بارها را پائین می آورند و سپس زنان و دختران آب و هیزم فراهم می کنند و پس از آن به تهیه چای و پختن نان می پردازند. مردان پس از صرف غذا بدنبال دامها می روند. در فصل بهار چوپانان ساعت ۱ با ۲ بعد از ظهر گوسفندان را برای دوشیدن می آورند و پس از صرف غذا مجددا آنها را به چرا می برند.

کوچ نشینانی که نگارنده همراه آنها کوچ میکرد رویهمرفته پس از گذشت ده روز و طی هفت منزل (مالگد) با پیمودن مسافتی در حدود ۹۰ کیلومتر به منطقه بیلاق رسیدند. هنگام رسیدن به ییلاق هنوز بعضی از ارتفاعات پوشیده از برف بود. برخلاف منطقه گرمسیر در اینجا هوا هنوز سرد بود و چمنزارهای سبز و خرم همه جا دیده می شد. پس از رسیدن به مقصد چادرها را در محلی که آنرا به اصطلاح وبهار مالگد، مینامند برافراشتند و نزديك به یکماه در همین محل توقف کردند. در اوائل خرداد بره ها و بزغاله های نر و همچنین موی و پشم گوسفندان را برای فروش به خرم آباد بردند.

با شروع تابستان به محل اقامت تابستانی (تاوسونی گد) کوچ کردند و مجددا چادرهای را برافراشتند. در گذشته، تابستانها سایبانهائی از شاخ و برگ درختان درست میکردند و تمام تابستان را در آن می گذراندند. اما اکنون چون مأموران جنگلبانی از قطع درختان جلوگیری می کنند، ناگزیر تابستان را نیز در زیر سیاه چادر می گذرانند.

اعضاء این گروه مانند سایر کوچ نشینان ایران بمقدار کم کشاورزی می کنند. در اوایل تیر گندمها را درو می کنند و در اوایل شهریور شخم می زنند و بذرافشانی می کنند و آنرا بحال خود می گذارند تا سال بعد. در نیمه دوم شهریور بتدریج هوا روبخنکی میرود و در اوایل مهرماه شبها کاملا سرد است و کوچ نشینان مجددا بطرف گرمسیر کوچ میکنند این بار نیز قبل از حرکت به خرم آباد میروند و وسایل لازم را خریداری می کنند و سپس طبق معمول از همان مسیر قبلی به منطقه گرمسیر بر می گردند. در مدت توقفشان در گرمسیر بمحض ریزش اولین باران زمین را شخم می زنند و مقداری گندم می کارند. پس از آن با شروع سرما هر چند خانوار دريك محل اجتماع میکنند و اطراف سیاه چادرها را سنگ چین نموده و تا نزدیك عید در این محل که آنرا زمسونی گده می نامند توقف می کنند و سپس به اطراف تغییر مکان می دهند تا اواسط فروردین که مجددا راهی بیلاق می شوند.

کوچ و علل آن در بختیاری

بختیاریها شعبه ای از قوم لر هستند که در جنوب غربی ایران زندگی می کنند و هنوز تعداد قابل ملاحظه ای از آنها کوچ نشین هستند. کوچ آنها نیز به خاطر عوامل اکولوژیکی متفاوت کوهستان (منطقه ییلاقی) و دشت منطقه گرمسیری صورت می گیرد و از انواع عمودی است. براساس مطالعه ای که درباره طایفه بامدی یکی از طوایف بختیاری انجام داده اند انگیزه و کوچ و زمان آنرا به شرح زیر توصیف کرده اند:

برخلاف تصور عمومی عامل مهاجرت های فصلی طایفه ها از گرمسیر به سردسیر و وارون آن تنها جستجوی علف نیست. ممکن است در گذشته ای دور چنین بوده باشد اما کوچ اکنون انگیزه های دیگری نیز پیدا کرده است. گرمسیر و سردسیر طایفه های بختیاری در دو سوی رشته کوههای زاگروس قرار گرفته است و این طایفه ها سالی دو بار از خط الرأس این کوهها میگذرند. تقریبا بهار و تابستان را در دامنه های شمالی و شمال خاوری و پائیز و زمستان را در دامنه های جنوبی و جنوب باختری و باختر زردکوه بسر می برند.

بنابر این مرد میانکوه نشین که هیچگاه از زاگروس جدا نمی شوند. در تابستان که قسمت های جنوب باختری زاگروس چون مس گداخته می گردد و علفزارهای آن میخشکد، ناحيه شمال و شمال خاوری چراگاههائی سرسبز وهوائي خنك و دلپذیر دارند و در زمستان که سردسیر در برف و یخ فرو میرود منطقه گرمسیر بهار خود را آغاز می کند. انگیزه های دیگر کوچ عبارتند از :

۱- در شرایط کنونی یکی از علل بسیار مهم و اساسی کو چهای سالیانه گرمی فوق العاده بهار و تابستان در گرمسیر و سردی تحمل ناپذیر زمستان های سردسیر است که این هر دو موجب مرگ علفزارها و در نتیجه از دست رفتن منابع غذایی مورد نیاز دامها میگردد. بختیاری با بنيه مالی ضعیف و نداشتن وسایل زندگی، عدم استفاده از دانش و تکنولوژی جديد مقهور طبیعت است و ناچار باید در برابر ناسازگاری های آن برای بافتن امکانات مناسب با زندگی خویش فرار کند.

کوچ بسوی سردسیر که در حدود بیستم فروردین انجام می گیرد، فراری است از گرما و از چراگاههائی که به خشکی و بی علفی میگرایند و کوچ از سردسير بجانب گرمسیر که در شهریور و مهر انجام میگیرد فراری است از سرما و برفی که بزودی علفزارهای آن منطقه را خواهد پوشاند. از این روست که حتی کسانی که دامهای خود را از دست داده اند نیز اگر قادر به کشیدن باروبنه ناچیز خود باشند از همین آهنگ پیروی میکنند.

مردی از بامدیهای تنگ بامد میگفت که حتي كبك ها هم این مهاجرت منظم سالیانه را انجام میدهند.

٢- دوجا کاری: قبلا گفتیم که طایفه ها هم در گرمسیر و هم در سردسیر کشت و زرع میکنند. طبیعی است که این امر نیز بنوبه خود جاذبه ای ایجاد میکند که مرد بختیاری را از گرمسیر بسردسیر و از سردسیر به گرمسیر میکشاند.

3- گرد آوری بلوط: در پائیز که طایفه ها به گرمسیر برگشته اند درختان بلوط که مخصوصا در کوه اديو انبوه اندبار خود را رسانده اند. بختیاریها میوه های بلوط را میچینند و از آرد آن نانی تهیه می کنند که خوراك قسمتی از سالشان را تشکیل میدهد. آرد بلوط بمقدار کمی در بین خود بختیاریها خرید و فروش می شود.

۴۔ عادت: این عامل روانشناسی نیز بنوبه خود سهمی در بحرکت در آوردن طایفه از این سو بانسو و از آن رو به این روی زاگروس دارد. روزی که ایل بجانب سردسیر بحرکت در می آید کسانی که بعلت نداشتن حيوان بارکش مجبور به ماندن هستند شوری حسرت بار در دل خود احساس می کنند.

۵- ارزان تر بودن کالاهای مصرفی در گرمسير : اختلاف سطح قیمت در سردسیر و گرمسیر نیز در بر گشت خانوارها به گرمسیر مؤثر است. بطور کلی قیمت کالاهای مصرفی دربیلاق گرانتر از گرمسير است.

زمان کوچ طایفه های هفت لنگ شمال کارون از گرمسیر به سردسیر از دهم فروردین تا اوایل اردیبهشت است. زمان قطعی کوچ از سردسیر به گرمسیر برای تمام طایفه ها تاریخ معینی ندارد بلکه بطور معمول از اواسط شهریور آغاز و آخرین دسته های عشایر در اواسط مهر ماه منطقه سردسیر را پشت سر میگذارند. برای حرکت بسوی گرمسیر معمولا بین تشهای هر تیره ای قرار گذارده میشود و سپس هر چند مال که بك تش را تشکیل میدهند با هم عزم کوچ مینمایند. تا جائی که ما آگاهی یافتیم عوامل زیر بر زمان کوچ طایفه ها و تشها از گرمسیر به سردسیر و وارون آن اثر میگذارد:

١- مكان طایفه در گرمسیر و سردسیر از نظر دوری و نزدیکی به منطقه دیگر ۲- علف. ٣- داشتن یا نداشتن زمین در گرمسیر و با سردسیر 4- اختلافهای قبیله. د- وضع محصول کشاورزی6 -گرما و سرمای پیش رس

فاصله دو منطقه گرمسیر و سردسیر را بین ۱۵ تا ۲۵ روز و با طی ۱۳ تا ۱۷ منزل می پیمایند. در اینجا نیز فاصله بین مناطق گرمسیر و ییلاق برای طوایف و تیره های مختلف یکسان نیست. بطوری که افراد تیره عالیور از ایل بابادی اظهار داشتند با آنکه فاصله بین منطقه ییلاق و گرمسیر به مدت ۲۰ روز پیموده می شود معذلك كوچ از گر مسیر به سردسیر در حدود ۴۰ روز طول میکشد زیرا در بین راه در بعضی اوار گدها که دارای مراتع سرسبز و خرم است بمنظور چرای دامهایشان بیشتر توقف می کنند.

این شیوه کوچ (عمودی) در امتدادکوههای زاگروس و بیشتر مناطق کوهستانی ایران رایج است.

چنانکه ایلات بویراحمد و کهکیلویه ، ایلات فارس (قشقائی، عرب، باصری و کردشولی) به طوایف شاهسون در آذربایجان غربی، طوایف چادرنشین کرمانشاه ، کردستان ایلام و غیره معمولا از دشت به کوهستان و بالعکس کوچ میکنند.

کوچ و علل آن در بلوچستان

در بلوچستان مخصوصا در نواحی اسپکه در جنوب ایرانشهر به کوچ نشینانی بر می خوریم که ظاهرا کوچ آنها افقی و دایره ای است بدین ترتیب که فقط در دشت و تپه ماهور بسر می برند و جابجائی آنها در محدوده خاصی صورت می گیرد. مطالب زیر که توصیفی از کوچ در قسمت جنوب بلوچستان می باشد از جزوه ای تحت عنوان و زین الدینی، اقتباس گردیده است. لازم بیادآوری است که این کوچ در همه جای بلوچستان رایج نیست.

کوچ تابعی از وضع دامداری است، انگیزه کوچ دام است و پی علف رفتن، آب و هوا و گرما و سرما در منطقه محدود زین الدینیها از تفاوت محسوسی برخوردار نیست، سراسر قلمروشان حداکثر ۳ روز راه با شتر است. فقط بخاطر علف می روند و فقط آن کس می رود که دام دارد، دامی که قابل رفتن باشد. دیگران می چرخند دور خودشان، با دایره های کوچک و در مقدار دام بیشتر باشد این دایره ها شعاع بزرگتری دارند. در اقلیم زین الدینیها بزرگترین کوچ از کوچ روی دو روزهای فراتر نمی رود. ولی بهرحال زین الدینی های دامدار کوچرو اند وشك نیست فزونی مقدار دام این راه را بازتر خواهد کرد وشك نیست دامداری اگر رونقی می یافت قلمرو کوچ، بهر وسیله گسترش لازم را بچنگ می آورد.

در بازیهای سیاسی منطقه، در گذشته، وسعت مرتع یکی از انگیزه های زد و خوردها بوده بخاطر اینکه پس از هر درگیری طایفه ای به وسعت قلمروش افزوده شده که لاجرم از مراتع طایفه دیگر کاسته.

زین الدینی ها در حال حاضر سه گونه جابجائی دارند:

1- جابجائی بخاطر دام : علف، آب

۲- جابجائی برای خرماخوری

۳- جابجائی برای فرار از کثافت محیط برحسب عادت.

1- کوچ کردن برای علف دام : این نوع کوچ را «بهار چرانی» می گویند. اصطلاح بیلاق و قشلاق اصلا نه رواج دارد و نه زمینه و مصداق. يک چاه دارند که محل عمده اقامتشان است. این چاهها اكثر اطراف اسپکه اند، و بهار گاه از اواخر آذر - اوائل دی تا نیمه های فروردین - برای بهارچر دام را می برند به کناره های رود بمپور که مرز منطقه زین الدینی است و مرتع قدیمی طایفه : در از چاه، چورو، دموئی، شبکلا و نواحی اطراف این مناطق. تا علف هست می نشینند به بهارگاه البنه نشستن نیست نوعی جابجائی کوچ هم اینجا دارند از نوع سوم ۔ حداکثر چهار ماه در بهارچر هستند بر می گردند سرچاه تا موقع رهامینه (Hamin) یعنی وقت برداشت محصول خرما که جابجائی دوم، نوع دوم، آغاز می شود. بعد از رها مین» هم باز می گردند سر چاه، آنجا هستند تا بهار گاه بعد، آنجا هم باز جابجائی کوچک از نوع سوم وجود دارد.

فاصله بهار چر تا چاههای اصلیشان دو روز راه است، این کوچ۔ روی فقط شامل آن عده از دامدارانی می شود که هنوز دامداری دایری دارند. ناگفته نماند که در مناطق بهارچرانی نیز زین الدینی های دامداری هستند که تمام سال را در آنجا سکنی دارند، یعنی چاه اجدادشان در آن مناطق است. کوچ کردن را بار کردن می گویند. نحوه بار کردن چنان است که چند روز پیش از آن خانوارهای هلك وحشم، شترها را از جت ها می گیرند برای بار کردن، معمولا 5  روز پیشتر « مسترها، و رؤسای خانوار هلكهای يك حشم یکی دو روز پیش از حرکت در کپر مسترها، حشم یا ریش سپید دیگری جمع می شوند و مشورت می کنند که حرکت کنند. این یک جنبه ی تشریفاتی است و این مشورت شاید بازمانده ی زمانی بوده که کوچ سازمان منسجمی داشته است. در حال حاضر این انجمن هیچگونه کاربردی از نظر سازمان دادن و هماهنگ کردن کوچ ندارد. حرکت یك حشم و حتی يك هلك با هم نیست. دو سه خانوار با هم می روند و گاه يك خانوار معمولا خانوار مستر هلك زودتر راه می افتد و زودتر هم میرسد زیرا وى بالطبع شتر بیشتری دارد و از سرعت بیشتری بهره مند است دیگران پاره ای با شتر و عده ای پیاده می روند. هر کس زودتر آماده شود زودتر حرکت می کند و هر کس وسیله ی بیشتری در اختیار داشته باشد زودتر می رسد، وقتی رئیس هلك جائی را در بهارگاه پیدا کرد و نشست، دیگران آرام آرام به او می پیوندند و گرداگرد دوار، DAVAR (خانه که کپر حصیری است) حلقه می زنند و دوارهاشان را بر پا می کنند. با اینکه حرکت دسته جمعی نیست اما لاينقطع است، چند روزی که آمدن ادامه دارد راه پر از کوچ روهای زین الدینی است. دام بك هلك بطور جداگانه و همراه چوپان حرکت می کند، خانواری که جلوتر می رود دام خودش را مجزا نمی کند. دام هماهنگ با حرکت کلیه ی افراد هلك حرکت می کند چون حرکت رمه کندتر از حرکت افراد خانوار است حرکت رمه از آغاز حرکت مستر هلك شروع میشود وهمزمان با آخرین خانوارهای هلك به بهار گاه می رسد و گاه زودتر. در جمع آوری وسایل مرد و زن و کودك هر خانوار همکاری دارند و بیشتر زنان خانوارهای دیگر نیز کمک می کنند. عمدتا بیشتر کار جمع آوری بعهده ی زنان است. مرد اگر انصاف داشته باشد کمک می کند اگر نداشته باشد نه ! (نقل از گفتگو با یك زین الدینی) حصیرها و اسکلت و کپر و وسایل خانه و بچه ها را سوار شتر می کنند، اگر شتر نداشته باشند به دوش می کشند اگر شتر کافی باشد زن و بچه و گاه مرد خانه نیز سوار می شود و اگر نباشد پیاده میروند.

۲۔ خرماخوری: تعدادی از زین الدینی های دامدار مالك درخت خرما هستند در اسپکه و کچکی اما اکثر جمعیت متحرك فاقد این نوع مالكيتند. چه آنها که درخت خرما از خودشان دارند و چه آنها که هیچ ندارند، فصل برداشت محصول «هامین» به عیسی آباد، کچکی، اسپکه ، میروند برای خرماخوری، دو ماهی زیر نخل ها می نشینند، آنکه دارداز خرمای خودش می خورد و آنکه ندارد، مطابق بك سنت حق دارد تمام خرماهای ریخته بر زمین را که «خدا تکانده جمع کند، گاه نیز صاحب درخت کار خرما چینی را در ازای سهمی از محصول به زین الدینی وامی گذارد و جز این موارد بر حسب تعارف نيز، واین هم رسم و سنت است، سهمی از خرما به زین الدینی کوچ رو می دهند. در این مدت دام زین الدینی دست چوپان است و در ریگ می چرد. بعد از پایان فصل خرماخوري زين الدينیها بر می گردند به ریگ.

۳- جابجائی کوچک برای گریز از آلودگی محیط و از روی عادت : پس از مدتی، گرداگرد کپرهای يك هلك را کثافت می گیرد... به این سبب از آنجا جمع می کنند به فاصله ی يك ساعتی نیم روزی و گاه یك روزی آنسوتر روی تپه ی بی نشان دیگری از ماسه کپرها را برپا می سازند.

کوچ نشینی در ایران – دکتر سکندر امان اللهی بهاروند

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی