من بعضی از کلمات هتی متی یا همان ایلامی را میگم که هنوز مردم غیر عربمون استفاده میکنند مانند تاته به معنی پدربزرگ بهیگ به معنی عروس کوم به معنی شکم کلومته به معنی سنگ صاف بزرگ یا لم به معنی پایین یا ...
مقایسه , شرایط سیاسی اجتماعی, میزان رضایتمندی مردم از عملکرد دولتها , ثبات قدرت سیاسی, نارضایتی طبقات اجتماعی دوران شاپورشاه و یزدگرد سوم باطل و مردود می باشد ,لذا برای خروج از جهل بهتر است به تواریخ ...
روياى فضايى؟؟؟؟؟؟!!!!!!!! نام خودتم گذاشتى ايرانى!!!!واقع گرا؟؟؟؟؟ اگر كسى تو فضائه اون خود شما هستيد چون از تاريخ سرزمينت كامل بى اطلاعى. اگر علاقه مند به كشف حقيقتى نميگم تاريخ طبرى لااقل دوقرن سكوت ...
... را که به گوشش برسانی
گرچه جز زهر من از جام محبت نچشیدم
اى فلك زهر عقوبت به حبیبم نچشانی
اشکت آهسته به پیراهن نرگس بنشیند
ترسم این آتش سوز از سخن من بنشانی
تشنه دیدی به سرش کوزه ی تهمت بشکانند ...
... بندگی مولانا نشسته بود... شخصی از بیرون، آهسته اشارت کرد تا بیرون آید. في الحال، برخاست و به مولانا گفت::
- به کشتنم میخوانند!
بعد از توقف بسیار.... مولانا فرمود...
- مصلحت است
و گویند هفت کس... ...
... آهسته و با تلفات سنگین و نومیدی روزافزون ادامه یافت. سرانجام به رودی نزدیک ارمنستان رسیدند. در اینجا پارتیان دست از حمله برداشتند و کمان را به گوشهای نهادند و بازگشتند و بر پایداری رومیان آفرین خواندند. ...
... البته نباید نفس کش یا هوارویی داشته باشد. این آلت را در سطل یا ظرفی مانند آن قرار میدهند و آنگاه اندك اندك وآهسته درسطل آب میریزند، هر چه آب افزون شود، دبه بحرکت در می آید و با تمام اشیائی که به آن آویخته ...
... به چه جرم و ارتکاب چه جنایت سزاوار رفتن به نظمیه شدم، یک مرتبه چشمم به همان زن افتاد بنای التماس کردن را گذاشتم نزدیک من آمد و آهسته به من گفت: عجز و تضرع ثمر ندارد. دیدی به حرف من گوش ندادی عاقبت خود ...
...
گفتش تبر آهسته که جرم تو همین بس
کاین موسم حاصل بود و نیست ترا بار
این نوع شیوه گفت و گو در دوره باستان با کلیله و دمنه آغاز شد و در سیر ادبیات، به موش و گربه عبید زاکانی و اشعار شاعران نوپرداز ادامه ...
... کرونا در روزگار کنونی آورده می شود : تـابستان ۱۳۱۰ (هجری قمری)، بـیماری وبا آهسته آهسته به ایران نزدیک شد. پیشتر از خاور دور خبرهایی حاکی از مرگ و مـیر بر اثر وبـا به گوش میرسید. بعد شنیده شـد ...
... نبود بلکه ودیعه ای بود که ملت به شاه تقویض کرده و بتدریج و آهسته آهسته امور مالی و اقتصاد کشور که از قبضه سلطنت بیرون آمده بود فرم قانونی پیدا نمود. و آن تنگنای مهلک و فقر و فاقه و درماندگی ملی از بین ...
میان دشت خاموش
بسی فریاد می بینم
و در بیداد صحرا
نگاهم گاه بر جاده
گاه بر خط های تیره در دل ابر مه اندود
صدایم همسفر با باد
گاه با صدها صدای دورتر در کنج ویرانه
و در اندیشه ام تا هست
زنجیر ...
... باقی است. كسی نمیتواند بفهمد در فضای محنتآلود این اتاق چه ضجههایی طنین انداخته و خاموش شده. و چه قدر آمال و آرزو در پشت آن درهای ضخیم دفن گردیده و چه كلمات شیرین، آهسته از روی لبان محبوسین عبوركرده ...
... تعجب کرد ، مخصوصا از این کلمه 26 ساعت ! و فکر کرد که دکتر بینا قصد یک نوع شوخی داشته ، پس ، کمی آهسته گفت :این هم جالب است که در 24 ساعت شبانه روز آدم بتواند 26 ساعت کار کند ؟! دکتر بینا بدون اینکه متوجه ...
... مردم چین تأثیر گذاشتند.
۳ـ از طریق زمینی جاده ابریشم که چون شریانی به مویرگهای فرهنگی پیوستگی داشت و ریزهکاریهای فرهنگی را در این جاده آهسته آهسته به کار میگرفت.
هم اکنون رسالهای به نام «دعوت المسلمین» ...
... هيچ آبي قدرت خاموش کردن آنها را نداشت. آهسته خون از بدنش ميرفت و دورش را فراميگرفت. دختر شاعر انگشت در خون فرو ميبرد و غزلهاي پر سوز بر ديوار نقش ميکرد. همچنان که ديوار با خون رنگين ميشد چهرهاش ...
سعید نفیسی بن مایه «ماه نخشب» دیماه 1325 در آن گرما گرم تابستان سال 127 هجری، كه عبدالرحمن پسر مسلم، جوان 19 ساله، سوار بر اسب، آهسته از دروازه شمالی كوفه بیرون آمد و بسوی شمال رهسپار میشد، در آن دوردست، ...
... . و سوختن در راه معشوق را چون جان شیرین گرامی دارد .
شتر نشانه ی آهستگی و درنگ و بردباری در میان ایرانیان "شتر" است که خار می خورد و بار می برد و آهسته آهسته در میان بیابان های تشنه و تفته ی ایران زمین ...
... اجتماعي، مانند از هم پاشيدن خانوادهها، آلودگي محيط، ناامني، ناسازگاري و اختلاف طبقاتي به وجود ميآيد. چون پيشرفت سريع كاربرد ابزار تكنولوژي با ايستايي و آهستهروي فرهنگ اجتماعي ما نميخواند، ناگزير سعادت ...
... همشهرى خود جدا نمی شد. در راه بر سر چاهى رسیدند .جایى ترسناک بود و محل حیوانات درنده و دزدان . صاحب دینارها، نمی آسود و آهسته با خود می گفت: ((چکنم چکنم؟ )) از قضا، صداى او به گوش همراهش که آسوده بود، ...
... زنيد با منافق نعل را وارون زنيد خود ببينيد از يسارو از يمين زانكه دزدانند ما را در كمين بيخبر زين ره نگردد تا خبر اي رفيقان پا نهيد آهستهتر پاي ما را ني اثر بايد نه ...
چامه ای که پیش و رو دارید , سروده ایست بسیار شورانگیز و پهلوانی (حماسی) از روانشاد مهدی حمیدی شیرازی که رشادتها و فداکاری های سلطان جلال الدین خوارزمشاه در برابر تازش وحشیانه ی مغولان به سرزمین بزرگ ایران ...
... از آن ها اشاره می کنم و شاهد هایش را نیز می آورم : چو با باد رستم همآواز گشتسپهدار ایران از او بازگشت** بپرسیدش از دوستان کهنکه باشند همگوشه(همکوشه)* و یکسخن که آهسته دل کی(کم)* پشیمان شودهم آشفته را هوش ...
... و با مهتران سخن به كنايت نگويد و آواز نه بلند دارد و نه آهسته، بلكه اعتدال نگاه ميدارد. و اگر در سخن او معني غامض افتد در بيان آن به مثال هاي واضح جهد كند، والا شرط ايجاز نگاه دارد. و الفاظ غريب و كنايات ...
...
بر لبم شعله های بوسۀ تو
می شکوفد چو لاله گرم نیاز
(دیوار، سپیدۀ عشق، ۱۹۷)
[شعله و گرمی به سرخی لاله و شاید به داغ سیاه آن اشاره داشته باشد.]
شاخه ها از شوق می لرزند
در رگ خاموششان آهسته می ...
... تخت و کلاه گشادست بر هر کس اين بارگاه هر آن کس آيد به روز و بشب اگر ميز گفتار بسته مداريد لب اگر مي گساريم با انجمن گر آهسته باشيم با راي زن بچوگان و بردشت نخچيرگاه بر ما شما را گشادست راه بخواب و ببيداري ...
... نهان است
شب تا سحر نشستم باپیروان سعدی
آرام جان من بود شعر روان سعدی
بزم سخن به پاشد در توس باستانی
از شاهنامه خواندم ابیات پهلوانی
آهسته پانهادم در کوچه باغ خیام
لبریز روشنی بود آن جا چراغ ...
... آمپرهايش روشن بود، به نظر مي ر سيد، نفرات داخل خودرو به تازگي خودرو را ترك نموده بودند، آهسته به سمت خودرو حركت كردم كه دو نفر ناشناس ظاهر شدند، رمز گردان ها و واحدها نام حضرت «علي اصغر(ع) و پاسخش از طرف ...
... از تو پر جوشترم از تو آهسته که سرمستم» یا: «من آب آب و باغم ای جان! هزاران ارغوان را ارغوانم» یا: «ای باده در باده، ای آتش در آتش!» یکی از خصایص عمده تصویر او صبغه سوررئالیستی و حضور ضمیر ناهشیار ...
... باز رفتن از سرپای
در وی آهسته رو که تیز هشست
دیر گیر است لیک زود کشست
فردوسی از طرف بوذرجمهر فیلسوف می فرماید : در این روزگار فانی کسانی که پر دانش تر و آگاه ترند عذاب و درد بیشتری را تحمل میکنند ...
... دامان چاله ها فریاد می کشید خیابان (3) جنگجو تبریز نیستجای تلاش زباله ها فرمانده بزرگ صف ضد انقلاب درمان کار را به دم گرم حیله دید تا وارهد ز حمله سخت مجاهدان آهسته سوی سنگر ...
در آن هنگامه ای که تمدن ایرانی آهسته، آهسته در هجوم یونانیت غرق می شد.و فرهنگ یونانی در جای جای ایران رخنه کرده بود.شاید کسی نمی دانست که این غرب زدگی دیری نخواهد پایید.از آن هنگام که خاک سپند ایران در ...
... که رنج و غم دارد
فراموشش شده ديگر
جنيني در شکم دارد
*
زني در بستر مرگ است
زني نزديکي مرگ است
سراغش را که مي گيرد
نمي دانم؟
شبي در بستري کوچک
زني آهسته مي ميرد
*
زني ...
... كه اژدها به ستوه آمد و با دم آتشين خود او را به سوي خويش كشيد. گشتاسپ نيز چون تگرگ بر سر او تيره باريد و آهسته آهسته به هيولا نزديك شد و نام يزدان را بر زبان آورد و ناگهان خنجر را در دهان او فرو كرد و ...
... صدای نالهای شنید و به سوی آن صدا شتافت که از غاری به نام «هنگ افراسیاب» برمیآمد، هوم دانست که افراسیاب، در آنجا نهان شده است کمند برگرفت و آهسته به درون دژ رفت و:
بیامد به کردار شیر ژیان
ز پیشینه ...
یک روستایی در شهر به در دکان قنادی رسید, دید قناد از حلواهای گوناگون که در پیش دارد چیزی نمیخورد . آهسته نزدیک شد و انگشتی به چشم او بزد . مرد ترسان خود را به عقب کشید و خشمگین پرسید , چرا چنین کردی ؟ ...
... چشم هایش در سیاهی های کومه جست و جو می کرد زیر لب آهسته با خود گفتگو می کرد زندگی را شعله باید برفروزنده شعله ها را هیمه سوزنده جنگلی هستی تو ای انسان جنگل ای روییده آزاده بی دریغ افکنده روی کوهها ...
... بدو گفت: ما را کـــه شایستهتر؟
چنین گـــفت: آنکس که آهستهتر! بپرسید از او گفت: آهسته کیست؟
که بر تیــــزمردم بباید گریست چنین داد پــــاسخ که از عیبجوی
نگر تا که پیچد سر از گفتوگوی؟ ...
... متن سنگ قبر سهراب سپهری به سراغ من اگر می آیید نرم وآهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من متن سنگ قبر منوچهر نوذری زحق توفیق خدمت خواستم دل گفت ...
... آدم والله خودش را بكشد از دست ظلم مردم آسوده شود!» به شنيدن اين كلمات منديل جناب شيخ مانند لكه ابري آهسته به حركت آمد و از لاي آن يك جفت چشمي نمودار گرديد كه نگاه ضعيفي به كلاه نمدي انداخته و از منفذ ...
... * * * پس ز جان بر خواهر استـقبال كـرد تا رخـش بـوسد الـف را دال كـرد همچـو جان خود در آغـوشش كشيد اين سخـن آهسته در گـوشش كـشيد كاى عـنـان گير من آيا زيـنـبـى ؟ يـا كـه آه دردمـنـدان ...
... خود را بر سر او كوفت.آنگاه دست و پاي او را با بند چرمي بست و كشان كشان بطرف كوه دماوند كشيد ، در حالي كه گروه بسياري از مردم در پي او روان بودند. ضحاك به خود پيچيد و آهسته از خواب بيدار شد و چنان فريادي ...
... دعاي دقوقي را قبول كرد و آن كشتي به سلامت به ساحل رسيد. نماز مردان نوراني نيز به پايان رسيد. در اين حال آن هفت مرد نوراني آهسته از هم ميپرسيدند: چه كسي در كار خدا دخالت كرد و سرنوشت را تغيير داد؟ هر كدام ...
... به سر در آید به چشم خویش دیدم در بیابان که آهسته سبق[۲۱] برد از شتابان سمند[۲۲] باد پای[۲۳] از تک[۲۴] فرو ماند شتربان همچنان آسته میراند چون نداری کمال فضل آن به ...
... از سایر معاصی منکری که نکرد و مسکری که نخورد. باری به نصیحتش گفتم ای فرزند دخل آب روانست و عیش آسیای گردان یعنی خرج فراوان کردن مسلم کسی را باشد که دخل معین دارد. چو دخلت نیست، خرج آهسته تر کن ...
... بخشیده است. شنیدم که پسر با رفیقان آهسته همیگفت چه بودی گر من آن درخت بدانستمی کجاست تا دعا کردمی پدر بمردی. سالها بر تو بگذرد که گذار نکنی سوی تربت پدرت تو به جاى پدر چه کردى خیر؟ ...
... طعام چگونه میخوری؟ عرض كرد اول «بسمالله» میگویم و از پیش خود میخورم و لقمه كوچك برمیدارم، به طرف راست دهان میگذارم و آهسته میجوم و به دیگران نظر نمیكنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمیشوم و هر ...
... خود را در نامهاش منعكس نكرده باشد. دراين ميان لشكرهاي امدادي پيوسته از بغداد ميرسيد. افشين پيشروي آهسته در گذرگاههاي كوهستاني به سوي قرارگاه بابك را ادامه داد. او بر هركدام از گذرگاههاي استراتژيك دست ...